بمناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی رفع خشونت علیه زنان

امسال در شرایطی روز جهانی رفع خشونت علیه زنان را ارج می نهیم که رفتارهای خشونت آمیز نسبت به زنان نه تنها کاهش نیافته بلکه ابعاد وسیعتری نیز بخود گرفته است. 
شرکت وسیع زنان خاورمیانه و شمال افریقا در خیزشهای توده ای و به اصطلاح بهار عربی، امید به تغییر وضع اسفبار آنان در رژیمهای دیکتاتوری سابق را تقریبا تبدیل به یأس نمود، وبا تسلط نیروهای متحجر مذهبی بر این کشورها آزادیهای فردی زنان بمراتب محدود تر از قبل شده بطوریکه حتی حضور آنان در کوچه و خیابان با مشکلاتی جدی همراه است.
زنان مصری به‌تنگ آمده از خشونت،آزارو اذیت فیزیکی و اهانت لفظی دراماکن عمومی، اقدام به برپائی میتینگ در خیابانهای قاهره نمودند. آنان بدلیل بی تفاوتی پلیس ومقامات دولتی در برابر تهاجمات و عدم رسیدگی به شکایات آنها، خواستار حمایت مردان مترقی مصری از آنان در مقابل متجاوزان و اوباشان شده‌اند.
در ایران و تحت حاکمیت استبداد قرون وسطایی جمهوری اسلامی، از طریق ایدئولوژی حاکم و نگاه تبعیض آمیز اسلام به زن، فرو دستی زن و خشونت علیه زنان از راه قوانین اسلامی نهادینه گشته ‌است. بر اساس چنین قوانین ارتجاعی است که: چند همسری برای مردان آزاد است، زن صلاحیت سرپرستی فرزندش را ندارد، زن نصف مرد ارث میبرد، زن حق انتخاب نوع پوشش خود را ندارد، زن صلاحیت قاضی شدن، آیت‌الله شدن، ولی فقیه شدن، رئیس جمهور شدن، رئیس مجلس شدن، آخوند شدن، و… را ندارد. همین ایدئولوژی اسلامی توجیه کننده اعمال ضد انسانی دستجات بسیجی و گروههای امر به معروف و نهی از منکر و نیروهای امنیتی و پاسداران رژیم اسلامی ایران است، که از هرگونه اهانت و تحقیر و هتک حرمت به زنان ابایی ندارند، و ایران را به جهنمی برای زنان عموما و خصوصا زنان دگراندیش تبدیل کرده‌اند. در همین چند روز اخیر خبر سنگسارشدن چهار زن زندانی در رسانه ها وسایتها پخش شد. این در حالیست که قوه قضائیه ایران منکر سنگسار است ودر ظاهرکشتن به این شیوه را متوقف کرده است.
زندانها مملو از زنان مبارزی است که بر علیه قوانین زن ستیز و مرد سالار حکومت اسلامی دست به مبارزه ای حق طلبانه زده اند و زندانبانان آنها هرروزه نوع جدیدی از شکنجه واهانت و اذیت و آزار را در مورد آنها بکار میبرند.
در یکماه اخیر ۹ زن زندانی سیاسی و فعال اجتماعی ومدافع حقوق بشربه نامهای: شیوا نظرآهاری، ژیلا بنی یعقوب، مهسا امرآبادی، ژیلا کرم زاده مکونتی، بهاره هدایت، نازنین دیهیمی، حکیمه شکری، نسیم سلطان بیگی، راحله ذکائی، که به اتهامات واهی زندانی هستند دست به اعتصاب غذا زدند. این تصمیم مرگبار را زندانیان مبارز نامبرده در اعتراض به بی حرمتی جنسی، و حرکت شنیعی که ماموران زندان در هنگام بازدید بدنی آنان کرده بودند گرفته‌اند، و اعلام کرده بودند تا وقتیکه مسئولین زندان از آنها عذرخواهی نکنند اعتصاب غذای خود را ادامه خواهند داد.
اعتصاب غذای این زنان زندانی در حالی بود که؛ نسرین ستوده وکیل مدافع، بجرم دفاع از زندانیان زن و فعالان حقوق بشر، که بیش‌از یکسال و نیم است در زندان اوین بسر میبرد، و در اعتراض به ممنوع الملاقات شدن و محرومیت از دیدار فرزندانش بیش از ۵۰ روز در اعتصاب غذا به سربرد.
درکل میتوان گفت که؛ خشونت بخشی از زندگی زنان را در ایران تشکیل میدهد و اکثریت زنان درگیر انواع آن هستند.هم خشونت فیزیکی وهم خشونت روحی. خشونت جسمی از ضرب و جرح، تجاوز، اسید پاشی و نهایتا قتلهای ناموسی گرفته تا خشونتهای عریان دولتی، که در اماکن عمومی وخیابانها و زندانها، بوسیله مزدوران بسیجی و دیگر عوامل رژیم وزندانبانان صورت میگیرند، و اینها نمونه های آشکار و عیان خشونتهای فیزیکی هستند که در ایران به امری عادی تبدیل شده اند. بخشی دیگر خشونتهای پنهان وغیر فیزیکی هستند که اثراتی بسیار عمیقتر و پایدارتر برجای میگذارند، و روح و روان انسان را در معرض آزاری دائمی قرار میدهد. رفتارهای تحقیر آمیز در خانه و در جامعه مرد سالار وخشن به زنان، آنان را به موجوداتی سرخورده، بدون اعتماد بنفس و افسرده تبدیل کرده است. طبق آمار منتشر شده در ایران درصد بسیار بالائی(۲۶در صد طبق آمار رسمی وزارت بهداری ایران) از زنان و دختران جوان از بیماری افسردگی رنج میبرند. آمار خودکشی ها و خود سوزیها، در میان زنان به‌تنگ آمده از انواع ستمهای جنسی دولتی، اجتماعی و خانگی روز بروز افزایش مییابد. بر طبق آمار منتشر شده از اوایل انقلاب تاکنون حدود ۶۰۰ هزار ایرانی دست به خود کشی زده اند که اکثریت آنان زن هستند. پدیده فحشا بگونه ای فاجعه بار رو به رشد است و حداقل سن دختران تن‌فروش در ایران به ۸ سال رسیده است.
فقر و تنگدستی؛ خانواده های فقیر را وادار به فروش دخترانشان به مردان ثروتمند کشورهای عربی همسایه، از جمله کویت و دبی کرده، که بعد از استفاده جنسی مردان حریص و کثیف از این گلهای نوشکفته، بعداز مدتی آنها را رها میکنند که در نهایت سر از فاحشه خانه های این کشورها در می آورند.
در کشورهای پیشرفته غربی نیز در اثر فشارهای اقتصادی و بیکار سازیها در یکسال اخیر، آمار خشونت علیه زنان و خشونتهای خانگی بالا رفته، و هر از چند گاهی اخباری تکان‌دهنده در روزنامه ها و رسانه های خبری، در ارتباط باکشته شدن زنان بدست شوهران یا دوست پسرهایشان منتشر میشود. مردان بیکار شده خشم خود را بر سر همسرانشان میریزند و آنها را مورد آزار روحی و جسمی و جنسی قرار میدهند.
در هفته‌های اخیر افشا شدن تجاوز وآزار جنسی بیش از ۳۰۰ زن و دختر نوجوان انگلیسی، توسط مجری معروف و بسیار متمول بی بی سی “جیمی ساویل” که سال پیش مرد، توجه رسانه ها و مردم بریتانیا را بخود جلب کرد. نامبرده تا زنده بود بدلیل نفوذش در بی بی سی و ثروت بیکرانش، هیچ یک از زنانی که مورد تجاوزش قرار گرفته بودند جرات حرف زدن نداشتند، و یا اگر صدایشان در آمده باشد آنرا خفه کرده و نگذاشته‌اند به بیرون درز کرده و افکار عمومی از آن مطلع گردد. جالب اینجاست که آقای ساویل این اعمال کثیف را زیر پوشش کمک به کودکان و فعالیت در بنگاههای خیریه، و جمع آوری کمکهای مالی برای بیمارستان کودکان انجام داده است.
سوال این است که چرا با وجود تلاشهای جهانی سازمانهای دولتی و غیر دولتی، و همچنین فعالان عرصه زنان در مبارزه برای رفع خشونت از زنان، کماکان وضع بهمان منوال است و نه تنها در کشورهای استبداد زده‌ و مردسالار همچون ایران و عربستان سعودی و …، بلکه در کشورهای پیشرفته غربی نیز خشونت جنسی بر زندگی زنان سایه افکنده است؟ اگر در کشورهایی نظیر عربستان و ایران این خشونتها ریشه در قوانین جاری و سیستم حاکم دارد، قاعدتا در کشورهای غربی اینطور نیست، زیرا قوانین این کشورها بر اساس احترام به رعایت حقوق بشر تنظیم شده است، و این قوانین زن و مرد را بطوریکسان تحت پوشش میگیرد.
واقعیت این است که هنوز فرهنگ مرد سالاری در بیشتر نقاط جهان فرهنگ غالب است، و ریشه خشونت علیه زنان را در نظام مرد سالاری باید جستجو کرد. در چنین فرهنگی زن بمثابه مایملک مرد است و همچون کالا مورد داد و ستد قرار میگیرد. باید علیه چنین فرهنگی و علیه هر سیستمی که عامل ماندگاری این فرهنگ عقب مانده و غیر انسانی است قاطعانه به مبارزه ادامه داد.
زنده باد آزادی
زنده باد برابری زن و مرد
۲۴٫۱۱٫۲۰۱۲