به کارگیری صحیح و هدفمند و مشترک واژه ها

تازگی ها در پاره ای از نوشته هایی که این جا و آن جا و خصوصأ در صفحات اینترنتی چاپ می شود شاهد تغییر املای بعضی واژه ها و کلمات می باشیم. به طور مثال، مثلأ و اصلأ و خصوصأ و اصولأ ؛ و به طور کلی تمامی واژه های تنوین دار، بدون توجه به اینکه کدام ها عربی و کدام ها فارسی اند ، را با آوردن «ن» به جای تنوین به کار می برند و حتی گاه شده که همان «مثلن» را هم «مصلن» می نویسند. یا کُمک را «کومک» و بلکه را «بل که» می نویسند و «تو خود حدیث مفصٌل بخوان از این مُجمل». این گونه تغییرات اگر چنانچه دلیل موجه و منطقی داشته و زیر نظر متخصٌصین دستور زبان صورت گرفته باشد(شایدهم گرفته و من خبر ندارم) و با هدف اعتلاء و ارتقاء زبان و اشتراکِ زبانی بین انبوه کاربران آن پیش برده شود قابل تقدیر و ارزش گذاری است. درغیراین صورت، و اگر چنین «ابداعاتی» صرفأ به خاطر مُد بازی- سازی، یا سلیقهً شخصی و احساس دگرگونه بودن و یا تقلید از همدیگر باشد، نه تنها لطمهً سنگینی به زیبایی و استحکام ساختار زبان می زند و مصالح پایه ای عمارتِ استوار آن را با آجرهای لق و کج و معوج تعویض می نماید، بلکه باعثِ افتراق و ازهم گسیختگی وحدت زبانی بین میلیون ها همزبان می گردد. آجرهای تراش خورده و صیقل داده شده زبان که روند تاریخ بنا بر ضرورت ها و الزامات ؛ و نیز صلاحدید متخصٌصین مربوطه، کنار و روی هم چیده و رشتهً پیوند انبوه انسان ها را تنیده است، نمی توانند و نباید دلبخواهی و الاٌبختکی دچار جابه جایی و تعویض و تغییر گردند. هر تغییر و ابداعی در زبان باید قابل بسط و تعمیم به اجزاء مشابه و درهماهنگی و موزونی کامل با کلٌ ساختار زبان صورت گیرد.
قصد وهدف از تغییراتِ مذکور شاید برای مثال حذف تنوین وعلامات و زیرو زبرهای ظاهرأ«اضافی» صورت گرفته باشد. خُب آیا «مثلن» و «اصلن» و «خصوصن» و «اصولن» و آن های دیگر چه امتیاز و ارجحیتی بر کلماتِ تنوین دار دارند؛ و چه ارمغان خجسته ای برای زبان آورده اند؟ و آیا اصلأ با این نوع تغییرات توانسته ایم به حذف زیر و زبرها ، یعنی یکی از ستون پایه های زبان فارسی(هرچند که دهه هاست دیگر نوشته نمی شوند) نایل آییم؟ برای حذفِ علامات و زیر و زبرها ناچار می شویم مثلأ بنویسیم : ماثالان، خوصوصان، اوصولان و الی آخر. یعنی که باید زبان دیگری «اختراع» کنیم و به میلیون ها انسان حقنه کنیم ؛ آن هم این زبان«شیرگاو گوسفندپلنگی» را؟ یا نگاه کنیم به «کومک» و «بل که». آیا ما در لفظ و کلام ، کُمَک به کار می بریم یا کومَک؟ اصلأ کومک یعنی چه؟ یعنی مَک کو؟ مثل این یا آن چیز کو؟ آیا بلکه را در لفظ و کلام سرهم و پیوسته ادا می کنیم یا بین بل و که جدایی و فاصله می اندازیم؟
به یاد دارم که چندی پیش زنده یادان شاملو و گلشیری، که هردو از استادان ادبیات و زبان فارسی بوده اند، تلاشی جدٌی جهتِ یافتن راه و روشی برای هماهنگ کردن نوشتاری فارسی با سیستم کامپیوتری( و نه تغییر و دگرگونی در ساختار یا اجزاء زبان) نمودند که گویا به دلیل مشکلاتِ فنیٌ و تکنیکی موجود میان زبان فارسی و زبان کامپیوترموفق به ابداع آن راه و روش نشدند و استادانه طرح خود را رها کردند. اما حالاعده ای به خود اجازه و حق می دهند که ناشیانه به بازی با کلمات و تغییر و جا به جایی اجزاء آن دست بزنند. همین جا لازم می دانم اضافه کنم که من تخصٌصی در دستور زبان فارسی ندارم و اگر چنانچه تغییراتِ مذکور برپایهً اصولی منطقی و هدفی متعالی زیر نظر زبان شناسان صورت گرفته باشد، پیشاپیش به خاطر این نوشته ام پوزش می خواهم.
امٌا اگر بپذیریم که زبان یکی ازعوامل وحدت و همبستگی ملیٌ میان مردم است، پس برای محفاظت از این همبستگی و نیز تقویتِ اشتراکات باید به پرورش و ارتقاء زبان در میان کلیه همزبانان پرداخت و مانع از پراکندگی و افتراق بیشتر، حداقل در حوزهً زبان شد. یادمان نرود که سده هاست زبان نوشتاری و کتابت از چنگ و زندان حکمرانان و مذهب و فرمانروایان خلاص و ابزار دم دستِ آگاهی و ارتباطی توده ها شده است و لذا «نخبه گان» مخترع تغییرات و جابه جایی واژه ها و اجزاء زبان باید حساسیٌـت و مسئولیٌتِ ویژه ای نسبت به تبعات و عواقبِ احتمالی اجتماعی این تغییرات داشته باشند و احساس نمایند.
همین زبان فارسی، که زبان رسمی و مشترکِ بیش از یکصد میلیون همزبان در ایران و افغانستان و تاجیکستان و جاهای دیگر است را در نظر بگیریم. اگر قرار باشد تغییرات درآن، بی هیچ اصل و پایه و هدف و مقصود؛ و بدون هماهنگی با زبان شناسان این زبان مشترک انجام گیرد با چه بلبشو و چندگانگی و پراکندگی زبانی مواجه خواهیم شد. حال که جوامع را به بهانه های واهی و ضدانسانی قومی و مذهبی و جنسیتی و ناسیونالیستی وغیره پاره پاره کرده اند چرا باید با انگولک کردن بی هدف در زبان و تغییراتِ غیرضروری در آن، بر دامنهً افتراق ها بیفزائیم و آن ها را تشدید نماییم؟
سعید آوا…..آذر ۹۱