“عاشورای” جمهوری اسلامی و سناریوی آلترناتیو سازی

عاشورای جمهوری اسلامی فرا رسیده است. چهره هایشان پریشان و هراسان است. یک جناح نعره میکشد، جناح دیگر قمه میزند. هر دو عاجز و درمانده چشم بهم دوخته اند و دشمن را بیکدیگر نشان میدهند. راهی نمی یابند. جناح هار حاکم به آسانی کنار نمیرود، در واپسین تلاش ها میکوشد هر آنچه را بتواند با خود به گور ببرد. جناح مغضوب با ترس و لرز به این شرایط مینگرد و عاجزانه دست آشتی بسوی "پدر غضبناک" دراز کرده است.

ملتمسانه درخواست "رحم و ملاطفت و مدارا" میکند. دشمن، اما هر روز قویتر، با اعتماد به نفس بیشتر، مصمم تر و شاداب از پیشروی های تاکنونی خویش، خصومت آشتی ناپذیر و نفرت عمیق و دیرینه خود را صریح تر و آشکار تر به نمایش میگذارد. ضد تظاهرات عاشورا هم برای مردم و هم برای رژیم اسلامی یک نقطه عطف بود.

جبهه نظام

 

دو جناح نظام به یکدیگر در مورد وخامت اوضاع و سقوط قریب الوقوع رژیم هشدار میدهند، هر یک از منظر خود:

"بدون مجامله بگوئیم و بپذیریم که امروز آن خطر رخ نموده و همه را تهدید می کند. البته ما چه بخواهیم و چه نخواهیم چه بپذیریم و چه نپذیریم زنگ خطر به صدا درآمده است. خطر زنگ می زند اما برای ورود اجازه نمی گیرد و منتظر باز شدن در هم  نمیماند حتی از در بسته هم وارد می شود. … گستاخی ها و اهانت ها به مقدسات بسیار زیاد شده و تردید نباید کرد که این روند به نفع کشور و ملت نیست. هیچکس نباید از شعارهای گستاخانه ای که علیه مقدسات دینی و ملی و حاکمیتی داده می شود خرسند باشد. این سیل که به راه افتاده اگر متوقف نشود همه چیز را با خود می برد و گزینشی عمل نخواهد کرد. این گستاخی یکباره متولد نشده نتیجه عملکردهای ناصواب است. هرچه زودتر باید ریشه ها را شناخت و سوزاند تا جلوی این سیل بنیان کن گرفته شود." (سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ دی، با عنوان "راه باز است." خط تاکید از ما است.)

نماینده خامنه ای در سپاه، آخوند علی سعیدی اوضاع را چنین توصیف میکند:

 "در فتنه امروز صحنه را ببینید که آغازگر فتنه چه کسانی بودند اما ادامه دهندگان چه کسانی هستند… امروز دیگر دور از دست عوامل فتنه در رفته و ادامه فتنه به دست آنها نیست. به نحوی که این افرادی که در خیابان‌های تهران و در روز عاشورا آشوب کردند برای حرف فلان آقا که فتنه را شروع کرد تره هم خرد نمی‌کنند یعنی اگر که آن آقا بگوید ما شما را قبول نداریم این ادامه دهندگان نیز خواهند گفت که ما هم تورا قبول نداریم. …  برخی از آقایان می‌گویند به هر دو طرف نصحیت می‌کنیم که کوتاه بیایند اما ما می‌گوییم شما قضیه را اشتباه گرفته‌اید. زیرا درگیری دیگر بین موسوی و احمدی نژاد نیست. ادامه دهندگان فتنه از همه چیز عبور کرده‌اند و هویت انقلاب، اساسی‌ترین ستون انقلاب و آرمانهای امام را نشانه رفته‌اند."

هر دو جناح مرگ را در مقابل چشمان خود دیده اند. دارند غالب تهی میکنند. آخرین کارت ها را روی میز میگذارند. این تمهیدات اما بیشتر حکم تیر در تاریکی را دارد. هر دو "خاک بر سر" شده اند. یکی از روی استیصال نعره میکشد، دیگری برای "آشتی ملی" عز و التماس میکند. اما هر دو در مقابل "ساختار شکنان" (بخوان مردم سرنگونی طلب) علی گونه، شمشیر ذوالفقار از رو می بندند. هر چه میخواهند بگویند، زمین و آسمان را بهم بدوزند، اما اکنون همه میدانند که دیگر "حفظ نظام گزینه" نیست؛ چون نمیتواند باشد.

جبهه مردم

 

اوضاع جامعه در عرض ۶- ۷ ماه کاملا متحول شده است. شرایط با شتاب خارق العاده متحول میشود. مردم قادر شده اند بر ترس و هراس خود از این هیولای وحشی چیره شوند. دیگر حاضر نیستند که صحنه نبرد را ترک کنند. هر بار عقب می نشینند تا قوی تر، متحد تر، رادیکال تر و عزم جزم تر کرده پا به میدان بگذارند. از قدس به ۱۳ آبان تا ۱۶ آذر و سپس عاشورا فقط ۴ ماه گذشته است. اما اوضاع جامعه قابل بازشناسی نیست. بسیاری پل ها پشت سر هم مردم و هم جمهوری اسلامی خراب شده است. دیگر بهیچ قیمتی نمیتوان جامعه را به ۶ ماه پیش بازگرداند. همه اینرا میدانند.

نفرت سی سال انباشت شده مردم دیگر سر ریز شده است. سی سال سرکوب و جنایت، فقر و فلاکت، زن ستیزی و بیحقوقی، حکومت مذهبی و آپارتاید جنسی، فقدان شادی و یک زندگی انسانی، مردم را به جنگ نهایی با رژیم اسلامی کشانده است. مردم تا این نظام را سرنگون نکنند، کوتاه نخواهند آمد. این آتشی که شعله هایش دارد تمام ارکان نظام اسلامی را به آتش میکشد، از نفرت و خصومتی عمیق و قدیمی زبانه کشیده است و به آسانی خاموش نخواهد شد. مردمی که سالها در کمین رژیم نشسته بودند، اکنون وارد صحنه جنگ شده اند. این جنگ آخر مردم با جمهوری اسلامی است. مردم در این جنگ رو در رو و نابرابر قدرت خود را باز شناخته اند. ظرفیت های بیکران و انقلابی قدرت خود را دریافته اند. از این رو است که سلاح ارعاب کارآیی خود را از دست داده است. از این رو است که زندان، شکنجه، تجاوز و اعدام دیگر برای رژیم کارساز نیست. همبستگی عمیق و هیجان انگیزی در میان مردم شکل گرفته است. روانشناسی جامعه بکلی دگرگون شده است.

بی اعتباری نقطه سازش ها

 

از این رو است که بیانیه های رنگارنگ سران سبز اسلامی یکی پس از دیگری ظهور نکرده سقوط میکنند. موسوی و شرکاء هیچ اهرمی برای خاموش کردن آتش خشم و نفرت مردم ندارند. مردم برای آنها تره هم خرد نمیکنند. اراجیف خاتمی و نامه کروبی نیز به همان زباله دانی افتاد که بیانیه ۱۷ موسوی. "اتاق فکری" سبز اسلامی (این نام شیک و امروزی همان "۵ تن" است) در خارج کشور نیز مشغول خودفریبی و خوش خیالی اس