اتحاد نانوشتۀ اسراییل و سوریه!

به نظر من, حملۀ هوایی ارتش اسراییل به نواره غزه و کشتار وسیع فلسطینان؛ آنهم تحت عنوان “نابودی” تعدادی از نیروهای حماس(حرکت المقاومت الاسلامیه)بهترین هدیه ای بود که دولت مذهبی و نژادپرست اسراییل می توانست تقدیم رژیم فاشیستی سوریه و جمهوری اسلامی حاکم بر ایران نماید. در شرایطی که اکثریت خلق ستمدیدۀ سوریه با مبارزۀ انقلابی خود خواهان سرنگونی دولت سرکوبگر بشار الاسد بعنوان یکی از متحدین پر و پا قرص نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم اسلامی هستند, حملۀ وحشیانه و جنایتکارانۀ اسراییل به فلسطینیان؛ دقیقا در خدمت جنایات بی شمار حکومت سوریه قرار دارد. چرا؟ زیرا توجه بخشی زیادی از مردم منطقه و جهان را بسوی غزه می کشاند و دست و پای رژیم فاشیستی سوریه و جمهوری اسلامی؛ برای قلع و قمع انقلاب قهر آمیز خلقهای سوریه را باز نگه می دارد. این یک واقعییت مسلم است که اسراییل یکی از پایگاههای ارتجاع و امپریالیسم در منطقه است و ذاتا دشمن برقراری دمکراسی و آزادی در کشورهای خاورمیانه است. به همین جهت با تیره و تار شدن سرنوشت وآیندۀ دولت سوریه بعنوان همدست و همراه جمهوری اسلامی, با به قتل رساندن یکی از فرماندهان نیروهای عزالدین قسام( شاخۀ نظامی حماس) باعث ایجاد این درگیری شد. رژیم اسراییل و جمهوری اسلامی دارای ماهیت مشترک و یکسانی هستند. این یکی یهودی است و آن یکی اسلامی, آنهم از نوع شیعۀ دوازده امامی اش! دولت سوریه هم با اینکه مذهبی نیست اما بر اساس یک ملی گرایی پوسیده و نژادپرستانه تحت عنوان “ناسیونال سوسیالیسم عربی” شکل گرفته است تا به بهانۀ پاسداری و نگاهبانی از “جمهوری عربی سوریه” دمار از روزگار توده های ستمدیدۀ و استثمارشده درآورد. یکی از نمودهای این ناسیونالیسم ضد بشری تبعیضات نژادپرستانه ای بود که تا سال گذشته بر خلق کرد در آن کشور وارد می شد. فشار و ستمی که با شروع قیام و انقلاب مردم سوریه و تکامل آن به مبارزۀ مسلحانه, باعث گردید تا رژیم قتل و کشتار و شکنجۀ دولت دست نشانده و نوکرصفت سوریه, بصورت تاکتیکی حقوق خلق کرد را برسمیت بشناسد و برای اولین بار از آنها تحت عنوان شهروند نام ببرد.همانطور که دولت اسراییل وحشیانه ترین جنایات را در حق مردم فلسطین بکار می برد, رژیمهای سوریه و حکومت اسلامی حاکم بر ایران نیز از این ابزار یعنی ستمگری ملی برای بقای نکبت بار خویش استفاده می کنند. هم اکنون در ایران کثیرالمله خلق کرد, عرب, ترک و بلوچ علاوه بر ستم طبقاتی از ستمگری سیستماتیک و جنایتبار ملی توسط نظام اسلامی نیز رنج می برند. به هرحال, اگر به موضوع اصلی این مقاله که همراهی و همدستی عملی دولت اسراییل با رژیمهای سوریه و ایران است برگردیم مشاهده خواهیم کرد که دولت اسراییل به همان بهانه ها و دلایل مسخره ای نوارغزه را به خاک و خون کشیده است که دولت ضد بشر سوریه شهرهای حلب و حمص و بعضا دمشق را با بمب و موشک و توپ به قتلگاه زنان و کودکان و جوانان و پیران تبدیل کرده است. ارتش هار و درنده خوی “جمهوری عربی سوریه” بوسیلۀ میگ ۲۵ و ۲۷ و سوخو مردم انقلابی سوریه را مورد هدف قرار می دهد و اسراییل هم با هواپیماهای اف ـ ۱۵ و اف ۲۶ خانه و کاشانۀ فلسطینیان را بر سرشان خراب می کند. حقیتا ننگ و نفرت بر دولتهای اسراییل و سوریه و حامیان رذل و بی شرف آنان که بخاطر منافع نظام امپریالیستی یا همان سرمایه داری انحصاری منطقه را به خاک و خون کشیده اند. منتها جالب؛ موضعگیری بعضی جریانات چپ و کمونیست نمای ایرانی در خارج از کشور است که در مقابل جنایات دولت سوریه بر علیه زحمتکشان سوریه دو دلانه و بزدلانه و مردد برخورد می کنند,ولی در مقابل حملۀ اسراییل سریع و بطور خودکار موضع گیری می کنند. دراین میان موضع حزب کمونیست کارگری ایران به لیدری حمید تقوایی تا حدودی متزلرل و لرزان است, ولی با اینحال قبول کرده است که در سوریه یک انقلاب در جریان است. سازمان مجاهدین خلق ایران هم بطور قاطع و روشن و صریح از انقلاب و آزاد سوریه دفاع می کند و از طریق سایت مجاهدین اخبار و اطلاعات تحولات سوریه را بطور مستقل در اختیار علاقمندان می گذارد. اما وضع دیگر جریانات چپ بشدت چندش آور رژیم شاد کن است. استدلال این حامیان شرمگین نظم موجود اینست که گویا دولت سکولار اسد دارد با نیروهای اسلامی اخوان المسلمین و باصطلاح القائدۀ فرضی مبارزه می کند و در این میان بعضی از مردمان سوریه نیز قربانی این حملات هستند,ولی در نواره غزه نه نیروهای حماس بلکه مردم معمولی و غیر نظامی اند که دارند توسط اسراییل کشته و زخمی می شوند. جالب اینجاست که در دنیای واقعی بیش از ۶ سال است که حماس قدرت مطلق سیاسی و نظامی را در باریکۀ غزه در دست دارد و ارتش متجاوز اسراییل با هدف مبارزه با آن به قتل و کشتار مردم مشغول است, اما در سوریه که جنبش متنوع آن شامل تعداد زیادی سازمان و گروه و جریانات گوناگون است که تحت ارتش آزاد سوریه در حال جنگ با یکی از متحدین جمهوری اسلامی است که تاکنون نه از برقراری حکومت اسلامی دم زده اند و نه هنوز قدرت دولتی را بدست آورده اند, بشدت مورد نفرت و خشم چپ ارتجاعی و رژیم پسند ایرانی در خارج کشور قرار دارد. در حالیکه اکثریت خلقهای تحت ستم ایران در انتظار سرنگونی دولت انسان ستیز و خامنه ای دوست سوریه هستند و برای این واقعۀ عظیم روز شماری می کنند تا با ریختن به خیابانها و کوچه و بازار به رقص و شادی بپردازند, تعدادی چپ و کمونیست نما پیر و پاتال و فسیل شدۀ خارج کشوری که رحل اقامت دائم در کشورهای مرفه و “امپریالیستی”!!! غرب را افکنده اند از هم اکنون برای رسیدن چنین روزی عزا گرفته اند و لباس سیاه پوشیده اند. اینان از طریق سایتهای مجازی خویش و همراه با رسانه های وابسته به رژیم اسلامی به تحریف و تخریب انقلاب مسلحانۀ مردم سوریه مشغول اند,و همزمان حول و حوش شعار تخیلی برقراری “سوسیالیسم” تخیلی خویش در کرۀ مریخ و کهکشان راه شیری می چرند و چهچه سر می دهند. البته یکی از عوارض مبارزان!!! پیر و کهنسال چپ و کمونیست پناه ایرانی در دنیای غرب اینست که بنکل ارتباط و پیوند خویش با دنیای واقعی بویژه جامعۀ ایران را از دست داده اند و بطور علاج ناپذیری به ویروس ضدیت با انقلاب مسلحانه و ستم سوز خلق سوریه دچار شده اند. به همین جهت است که چند روز بعد از بمباران غزه؛ در مقابل اسراییل بدون هیچ اما و اگری موضعگیری کاغذی کردند , ولی در مقابل جنایات دولت سوریه به موضعگیریهای دوپهلو و چند ضلعی سرگرمند و مثل بچه های مؤدب و حرف شنو گوش و دهانشان به اخبار رسانه های تحریف گر امپریالیستی و ارتجاعی در رابطه با انقلاب و قیام ستمدیدگان سوری دوخته شده است. در آخرباید بگویم کسی که با صراحت و قاطعیت جنایات دولت سوریه و همدستان ضد انقلابی آن مثل جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان بر علیه زنان و کودکان و جوانان و پیران اسیر در دستان بشار اسد و رژیم او را محکوم نکند, نمی تواند مدافع خلق فلسطین و دیگر خلقهای تحت ستم باشد. به همین جهت من فکر می کنم که بیشتر نیروهای چپ و کمونیست پناه که با دادن چند اطلاعیه در سایتهای اینترنتی به محکومیت دولت اسراییل پرداخته اند در اصل هیچ ربطی به حقوق مردم فلسطین ندارند,زیرا مدافعین شرمگین بشار الاسد نمی توانند مدافع و طرفدار خلق. چون دولتهای سوریه و اسراییل, ضد بشر و جنایتکارند. سیامک دهقانی