طمع عده ای اگر گذارد!

طمع عده ای اگر گذارد!
بجای بمب اتمی و توپ و مین و خمپاره
که زمین و زمان را از هم می شکافد
و جسم کودک و پیر و جوان را میکنند پاره
می توان باغی پر از عطر گلهای عقاقی
با پروانه هائی به رنگ رنگین کمان
و مردمانی سعادتمند و مشغول کار را دید
بجای کودکانی که می گریند و می نالند
و جثه های نازک آنان خرد می شود زیر بار کار
می توان کودکان را دید در حال شادی و بازی
بجای زنهای محبوس در زندان های بی نرده
می توان زنان را همدوش با مردان دید
بجای خانه هائی که شکلشان مثل قفسائیست بی آب و دانه
می توان خانه ها را دید
همچون زورقهای آزاد بر دریائی بی کرانه
و بجای قفلهای تاریک مرزهای جدائی
می توان تراوش مهتاب را دید
بر پل دوستی و آشنائی
………
طمع عده ای اگر گذارد
بجای کاشتن بذر نفرت و خشونت و مردم آزاری
می توان بیشه عشق و درک و احترام را کرد آبیاری
…………
طمع عده ای اگر گذارد
«اسم شب» ورود به دروازه امنیت و آسایش
به جای دوز و کلک و ریاکاری
انسانیت بود و همدلی و همیاری
فقط
«طمع عده ای اگر گذارد»
ناهید وفائی
‏یکشنبه‏، ۲۰۱۲‏/۱۱‏/۱۸