موقعیت رژیم و کشمکش های درونی

طبق گزارش صندوق بین المللی پول،”صادرات کشور ایران که در سال گذشته میلادی به ۱۵۵ میلیادر دلار رسیده بود، در سال جاری میلادی به ۱۰۲ میلیارد رسید و نرخ تورم در سال ۲۰۱۲ بالا‌ترین نرخ تورم بعد از سودان و چند کشور دیگر بوده و بر اساس محاسبات آنها در سال آینده نیز ایران یکی از رکوردداران نرخ تورم خواهد بود. این وضعیت تنها در بخش صادرات نفت خام روزانه تا ١۴٠ میلیون دلار کاهش درآمد را به اقتصاد ایران تحمیل کرده است. این کاهش نه تنها برای جمهوری اسلامی که اساسا وابسته به در آمد نفت است، بلکه برای اقتصاد کشورهای با بنیه اقتصادی قوی نیز قابل تحمل نیست. شرایط و اوضاع بحرانی منطقه نیز که در جهت حاشیه ای کردن موقعیت رژیم ایران عمل میکند، ضرب در انزوای بین المللی جمهوری اسلامی، جامعه ایران را آبستن یک تحول اجتماعی کرده است، تحریم های اقتصادی جنایتکارانه امریکا، نه تنها به تعطیلی متوالی مراکز تولید و گسترش اخراج و بیکار سازی، منجر شده است و تورم و گرانی را بطور روز افزونی به همه کالاهای مورد نیاز مردم گسترش داده است، بلکه قدرت خرید مردم را نیزکاهش داده است. حتی شیر خشک مورد استفاده نوزادان چند ماهه و اقلامی از داروهای ضروری و مورد نیاز را نیز کمیاب کرده است. این شرایط دست جمهوری اسلامی ایران را برای تحمیل سیاهی بیشتر به کارگران و مردمان فاقد سرمایه باز گذاشته است.
اوضاع سیاسی ایران به آرامش قبل از طوفان شبیه است. نشانه و دماسنج این اوضاع نه مبارزات کارگری، نه آمار رو به گسترش اعتصابات در مراکز تولیدی و نه حتی نشانه های از اعتراضات خیابانی، البته همه این موارد در بطن جامعه و در کش و قوس رویدادهای سیاسی در جولان است و به موقع و در فرصت مناسب فوران خواهد کرد. اما آنچه امروز دورنمای این شرایط را ترسیم میکند، بحران سیاسی و اقتصادی مزمنی است که تمامی اندام و جوارح رژیم اسلامی را در بر گرفته و بیش از هر زمانی جمهوری اسلامی را در ارائه یک برنامه اقتصادی ناتوان و زمین گیر کرده است. رژیم قادر نیست به ابتدای ترین نیازهای اقتصادی، اجتماعی، سایسی و فرهنگی مردم پاسخ دهد. رژیم در یک فلج اقتصادی، سیاسی و حکومتی گرفتار است. گذشته از این چند دهه تلاش جمهوری اسلامی در راستای تبدیل شدنش به قدرت منطقه ای به بن بست رسیده و شکستش در این زمینه محتوم است. سوریه متحد اصلی حکومت ایران و پایگاه اساسی تقویت و دلگرمی نیروهای مرتجع اسلامی در شرایط کنونی به نقطه ضعف تبدیل شده است. موقعیت فعلی سوریه رابطه حماس با جمهوری اسلامی ایران را بشدت تضعیف کرده و با رفتن اسد، حزب الله نیز مقبولیت خود را در لبنان از دست خواهد داد و تحمل ارتش حزب الله در کنار ارتش لبنان بعید بنظر میرسد.
این اوضاع جنایتکاران اسلامی را به جان هم انداخته و نگرانی خامنه ای را از امواج غیر قابل کنترل اعتراض مردم گرسنه، تشدید کرده است و تلاش کرد با دخالت و کنترل خود کشمکش ها و تنش های شدید هفته گذشته را و بویژه تاخت و تاز سران سه قوه رژیم به همدیگر در هفته های اخیر را کاهش دهد و رژیم را تا مقطع “انتخابات” از این شرایط عبور دهد. کوشش زیادی کرد تا حجم فزاینده تخریب‌های سیاسی جبهه های درونی حکومت علیه هم دیگر را کاهش یابد و افتضاح و رسوای رژیم ،شکاف دستگاه فاسد اسلامی را بیش از این به نمایش عمومی نگذارد و اصولگرایان در فضایی غیر خصمانه و با فیگور سیاسی، رقابت با رئیس جمهور را پیش ببرند. خامنه‌ای می‌گوید: باید همت همه مسئولین این باشد که آرامش سیاسى کشور را حفظ کنند؛ نگذارند فضاى سیاسى کشور، جنجالى و متلاطم شود». این تنش ها با تقآضای رسمی احمدی نژاد جهت بازدید از زندان ها بویژه لحن تند نامه دومش در این زمینه و متعاقبا پاسخ تند رئیس قوه قضائیه به آن، به اوج رسید، که منجر به مداخله تهدید آمیز خامنه ای شد. او اختلافات را مایه جنجال و هیاهو و استفاده‌ى تبلیغاتى دشمن و خوراک تبلیغاتى رادیوها و تلویزیون‌هاى بیگانه خواند، و اختلاف علنى و مچگیرى در مقابل چشم مردم را در راستای تحریک احساسات مردم در جهت ایجاد اختلاف را بدترین اعمال نام برد. علنی کردن اختلافات را از امروز تا روز انتخابات از جانب هر کس را خیانت به کشور خواند و خواهان توقف نامه نگاری بین رئیس جمهور و رئیس قوه قضایه شد. واکنش مثبت برادران لاریجانی در مقام رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه مطیعانه و سریع بود، ولی واکنش مثبت احمدی نژاد بعد از آنها و همراه باانتظاراتی از ولی فقیه بود. درخواستی که خواهان حمایت خامنه ای از دولت است. انتظاری که دیگر برای خامنه ای مقدور نیست. احمدی نژاد با خط سیاسی و سیاست اقتصادی شکست خورده اش به عنوان جناحی از بورژوازی و حاکمیت دیگر ممکن نیست چون گذشته به تقویت جریان خامنه ای و بهبود شرایط در راستای منافع جناح مقابل کمک کند. در نتیجه تهدیدات خامنه ای بیش از چند هفته قادر به کا‌هش تنشهای کم سابقه ناشی از بحران اقتصادی، افت سیاسی در منطقه، ناامنی اقتصادی که یک خصلت فراکیر اجتماعی پیدا کرده و هر روز دامنه آن گسترش بیشتری بخود میگیرد و مضافا تحریم های اقتصادی و انزوای بین المللی نیز آنرا تشدید کرده است، نمیباشد. فضای قطبی و جنجالی که بین سه قوه به اوج رسید بار دیگر عمق بحران لااینحل رژیم را در این دوره به نمایش در آورد. بحرانی که رژیم با آن متولد شد و با بن بست سیاست اقتصادی احمدی نژاد که خامنه ای خود سکان آنرا در دست داشت و تا یک سال قبل از آن حمایت و این روند سیاسی را تقویت میکرد، امروز بیش از هر زمانی عمق و گسترش پیدا کرده است.
ظاهرا دعوا بر سر ناکارآمدی سیاست اقتصادی احمدی نژاد است، اما کشمکش مجلس، قویه قضائیه، با احمدی نژاد که خامنه ای نیز در آن ذینفع است، اساسا نیتجه وخیم تر شدن بحران اقتصادی، حاد شدن فشار بین المللی و شکست سیاست دولت احمدی نژاد است که تا یک سال قبل با تائید و حمایت خامنه ای اتخاذ میشد. امروز فرمانده هان سپاه و بخشی از شخصیت های مثل رفسنجانی و خاتمی نیز مستقیم وغیر مستقیم به کمک مخالفان احمدی نژاد شتافته اند، و میخواهند قبل هر چیز با نالایق معرفی کردن احمدی نژاد و بخشی از شخصیت های دولتی نزدیک به او، اوضاع فعلی را نتیجه سیاست های اقتصادی او به جامعه قالب نمایند و اذهان جامعه را به بیراهه بکشانند و با قربانی کردن احمدی نژاد و چند مهره دولتی این دوره را تا انتخابات از سر بگذرانند و خود را از تعرض مردم مصون دارند، و همچنین با خنثی و ساکت کردن احمدی نژاد و مدبر و توانا نشان دادن خامنه ای زمینه مذاکره مستقیم با امریکا را تحت رهبری ولی فقیه فراهم کنند. نشانه های در گفتار سران رژیم در این زمینه به گوش میرسد. و برای آن دارند افکار عمومی را آزمایش و فضا سازی میکنند. بخشی از این دعوا نیز جاده صاف کن این مسئله است. و احتمالا به تدریج راه را برای اصلاح طلبان ملایم هموار و در صورت لزوم اجازه شرکت در انتخابات را برایشان صادر نمایند. اوباما نیز در نخستین جلسه مطبوعاتی پس از پیروزی در انتخابات آظهار داشت در مناقشه اتمی‌‌‌‌‌‌ خواهان راه حل دیپلماتیک است، بعید نیست در جوار مذاکرات اتمی با ١+۵ مذاکرات مستقیم نیز تحت رهبری خامنه ای با امریکا صورت پذیرد.
اما روند کشمکش سران حکومت به کجا خواهد کشید، با امریکا مذاکره میکند یانه و اینکه پایه های این کشمکش بر سر چه هست را نمیتوان جدا از مو‌قعیت همواره ناسازکار این حکومت و همه جناح هایش با جامعه ایران و به ویژه با طبقه کارگر و نسل جوان و زنان بررسی کرد. منشا اصلی کلیه معضلات این رژیم را اساسا از همینجا باید نتیجه گرفت و نباید بازیها و کشمکش های آنها، چه واقعی و چه تاکتیکی بتواند کلیت این نظام را از چنگ جامعه همواره متنفر از این حکومت نجات دهد. حکومت جمهوری اسلامی بی ربط ترین حکومت به کارگران، جوانان، زنان و مردمان فاقد سرمایه در جامعه ایران است. کشمکش و دعوای درونی حکومت اسلامی سرمایه نیز به همان اندازه، به مردم بیربط است. کارگران و مردم ایران مدت ها است به ماهیت جمهوری اسلامی ایران پی برده اند و منتظر فرصتی هستند تا این لاشه متعفن را بگور بسپارند. جمهوری اسلامی ایران آئینه تمام قد تناقض و وارونگی جامعه سرمایه داری است. آفریننده گان ثروت و نعمت جامعه، نه تنها به بخش کوچکی از این ثروت دسترسی ندارند و جزوه محروم ترین ها هستند، بلکه زیر خط فقر مطلق زندگی را سپری میکنند. جمهوری اسلامی با فشار سیاسی و اقتصادی که از هر سو به طبقه کارکر و مردم مان فاقد سرمایه وارد نموده است در صدد است که اراده آنها را در هم شکند و سکوت را در مقابل وضعیت موجود به آنها تحمیل نماید. نه تنها قدرت تشکل یابی را از کارگران سلب نماید، بلکه با تحمیل سیاه روزی هر چه بیشتری به کارگران آنها را به پراکندگی بیشتر سوق دهد و راه هر نوع مبارزه واعتراض را مسدود نماید. به اسارت در آمدن جامعه ایران توسط کپک زده ترین حکومت سرمایه داری برای کارگران و مردم غیر قابل تحمل شده است. مشکل خلاء یک آلترناتیو با نفوذ کمونیستی و رادیکال و انقلابی در صحنه سیاست ایران است. تا مادام جمهوری اسلامی در قدرت است، تا مادام سایه شوم جمهوری اسلامی بر جامعه ایران تاریکی و تباهی را گسترانده است، تغییری در زندگی مردم حاصل نخواهد شد. پیش شرط هر تحول مثبتی به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران سرنگونی جمهوری اسلامی با اتکا به بدست گرفتن پرچم و افق سوسیالیستی از جانب کل طبقه کارگر و مردم سرکوب شده و تشنه آزادی است.
http://www.hekmatist.org/index.php
١۵-١١-٢٠١٢