شتر سواری دو لا دولا فعالین “جنبش لغو کار مزدی” در جنبش جاری

فعالین "جنبش لغو کار مزدی" کارگران را فراخواندند که در جنبش جاری شرکت کنند. آنهم با پرچم مطالبات کارگری و با صف مستقل از جناح های بورژوایی درگیر در این جنبش.
وقتی به آنها تذکر داده شد که جنبش جاری مورد نظر شما همان جنبش سبز است بر آشفته شدند. گفتند که اتهام است و اخلاق انسانی زیر پا گذاشته اید  و گفتند که این ادعای "رفرمیستهای" امثال ما است که آنها را سربازان جنبش سبز خطاب کرده است و …

ما خواننده مقالات و بیانیه های فعالین جنبش کار مزدی و رفیق ملک پیر خضری را یک بار دیگر به نوشته های خود آنها  رجوع میدهیم. اما ابتدا باید این روشن باشد که جنبش جاری  مورد نظر آنها که همان جنبش سبز جاری بوده است، چه نوع جنبشی است؟ و به طبقه کارگر و جنبش کارگری چه ربطی داشت؟ اگر ربطی ندارد که خود آنها هم بر این تاکید دارند، پس چرا کارگران را به شرکت در جنبش جاری فرامیخوانند؟ شما فعال کدام جنبش هستید و  جنبش جاری کدام است؟ چرا فرق بین کارگر منفرد و کارگر متحد و متشکل در کارخانه و محل زندگی را آگاهانه دور میزنند و کارگر منفرد در خیابان و دنباله رو از جنبشی که سرمایه داران راه انداخته ا ند برای یشان همه چیز شده است؟ چرا مکانیزم های متحد شدن کارگران و اهرم های موثر در مبارزه طبقاتی اش را نتوانستند ببینند؟ چرا منفعت "جنبش جاری" بر منفعت طبقاتی کارگران چربید؟ این نوع برخورد به "جنبش جاری" را قبلا از چپ های دیگری که "توده ها و خیابان" جذبشان کرد، دیده ایم. مدل دخالت فعالین لغو کار مزدی در "جنبش جاری" تحت عنوان "کارگران و خیابان" ظاهر شد. آنچه ادعای ماست این است که اینها در اساس فرقی با هم ندارند. فرق ممکن است در این باشد که فعالین لغو کار مزدی زودتر از چپ های دیگری که با طرفداری از "توده ها و خیابان" در این جنبش جاری شرکت کردند موسوی را افشا کردند و دیگران  تازه  شروع کرده اند  و "خطر" موسوی و افشا آن را تذکر میدهند.

این دوستان با بر آشفتگی میخواهند این واقعیت ها را پرده پوشی کنند. باید روشن شود که حتی با پرچم بسیار سرخ کارگری و در حالی که شدیدترین ناسزاها و نقد ها را به اصلاح طلبان هم داشته باشید، از آنجا که  کارگران را برای شرکت هر چه فعالانه تر و گسترده تر در این جنبش جاری تشویق کردید، در تقویت جنبش سبز دخالت کردید. و این تناقضاتی است که همانطور که اشاره کردیم شما باید به آن جواب بدهید. و نتایج ۷ ماه فعالیتتان در جنبش جاری را به اطلاع برسانید و ما را متقاعد کنید که در این ۷ ماه و با شرکت در جنبش جاری پرچم مطالبات کارگران را برافراشتید و به هردرجه ای به صف مستقل طبقه کارگر کمک رساندید. اگر چنین نتیجه ای نگرفته اید لطفا گوشتان را برای شنیدن و نقد کمونیستها باز کنید.از نصیحت های اخلاقی چیزی عاید کسی نمیشود. به اصل موضوع باید پرداخت.

نوشته های ملک پیر خضری و بیانیه های فعالین جنبش لغو کار مزدی، و کمیته هماهنگی در مورد وقایع بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ ،  دقیقا"  بر ادعای ما تاکید دارد. اینکه با چه زرق و برقی از کارگری بودن و چپ  و کمونیست بودن شرکت خود و کارگران را در جنبش سبز توجیه میکنید فقط ظاهر مساله است. از حزب توده و سازمان اکثریت، تا حزب کمونیست کارگری و راه کارگر و کمیته هماهنگی و فعالین لغو کار مزدی، هر کدام تحت نامی ، جنبش جاری، را "انقلاب" "جنبش برای سرنگونی" و… نام نهادند و هر کدام به شیوه خود میخواستند آن را در جهت جنبشی که به آن تعلق داشتند هدایت کنند. غافل از اینکه این جنبش سبز موسوی و کروبی و رفسنجانی است که همه آنها را یا به بخشی از خود تبدیل کرده است و یا دنباله رو خود کرده است. ادبیات فعالین لغو کار مزدی و کمیته هماهنگی در این مورد بر این ادعا تاکید دارد. "جنبش جاری" اسم رمز کدام جنبش در این دوره بود؟ این را شما باید جواب بدهید. تعیین استراتژی کارگری برای جنبشی بورژوایی اوج توهم شما را نشان میدهد. و همینطور توهم همه کارگرانی را نشان میدهد که بقول شما ۵۰ و ۶۰ درصد از شرکت کنندگان اعتراضات خیابانی را تشکل میدادند.

 تمام تلاش حزب حکمتیست و  کمونیستها و سوسیالیستهای دیگری که این دوره دنباله رو این جنبش جاری شما، نشدند همین بود که نشان دهند که جنبش ارتجاعی را نمیتوان درجهت منافع مردم و یا کارگران هدایت کرد، طبقه کارگر و نه کارگر منفرد در خیابان، با اتکا به اهرم های شناخته شده اش میتواند جنبش خود را راه بیندازد و مردمی که از مصیبت و نکبت رژیم اسلامی به تنگ آمده اند را نجات بدهد.آنگاه که شما مشغول تدوین "چشم انداز جنبش جاری وضرورت نقش آفرینی طبقه کارگر"، بودید و در این "جنبش جاری" مشغول به" اتحاد فعالان جنبش کارگری بر علیه نظام سرمایه داری بودید" و یا اینکه از هشدارهای سرمایه داران برای خطر کارگران "شبح انقلاب طبقه کارگر علیه نظام سرمایه داری" را نشان میدادید وآرزو داشتید که این جنبش جاری را به انقلاب کارگری وصل کنید، ما به کارگران میگفتیم در این جنبش جاری شرکت نکنید و این جنبش شما نیست و ارتجاعی است. برای ما شرکت ۵۰ و ۶۰ در صدی کارگران نه تنها نشانه رادیکال بودن این جنبش جاری نبوده است، بلکه اگر هم فاکت های شما را برای این درصد شرکت کننده کارگر بپذیریم ، باید اوج توهم کارگران را به این جنبش نتیجه گرفت. تاکیدات شما بر صف مستقل کارگران نمیتواند سیاست و استراتژی اصلی شما را پرده پوشی کند که این صف مستقل و دخالت کارگران برای پیگیری مطالباتشان را از دل "جنبش جاری" استنتاج کردید، به همان اندازه که جریاناتی آن را انقلاب نام نهادند و با رهبران آن انقلاب کنار آمدند و یا جریاناتی آن را جنبش برای سرنگونی نام نهادند و …

بیایید با هم اسناد و نوشته های فعالین لغو کار مزدی را ببینیم و نتیجه بگیریم که کارگران چگونه قادر به براندازی سرمایه خواهند شد. از طریق شرکت در "جنب
ش جاری"مورد ادعای آنها، یا دست بردن به مکانیزم های متحد شدن طبقه کارگر که همان وجود کارگران آگاه و کمونیست در کارخانه و کارگاه و  محل زندگی است که با اتکا به مبارزات سیاسی و اقتصادیش قادر به فشردن گلوی خامنه ای و موسوی و رفسنجانی و صانعی خواهد شد. کارگران آگاهی که میدانند بدون حزب کمونیستی و سازماندهی کمونیستی کارگران و جنبش مجمع عمومی و دیگر تشکل های کارگری از جمله سندیکا و صندوق های هم یاری مالی ش و … نمیتواند به سازماندهی کارگران برای این هدف دست بیابند. آنچه که شما با آن سر سازش ندارید! و شوراهای کارگری سرمایه ستیز! با منشور مطالبات پایه ای تمام ابزار های لازم برای طبقه کارگر در این مبارزه را کافی میدانید؟ واقعا کدام یک از اینها رفرمیستی است؟

 نقل قول ها برگرفته از سند زیر است. تاکیدات از من است.
چشم انداز جنبش جاری وضرورت نقش آفرینی طبقه کارگر(مبانی فراخوان اتحاد فعالان جنبش کارگری برای متشکل کردن کارگران علیه نظام سرمایه داری – ۶ و ۷)
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

۲۹ مرداد ۱۳۸۸

" 6- مؤلفه های بالا همراه با بسیاری داده های سیاسی و عوامل اجتماعی دیگر در مجموع نشان می دهند که توفان اعتراض و نارضائی کنونی از وزیدن بازنخواهد ایستاد و در پیچ و خم مجاری خاصی که البته از همه سو با نیروی قهر و سرکوب دولت سرمایه مواجه می شود همچنان به حیات خود ادامه خواهد داد. اما این توفان با تمام قدرت ویرانگری خودانگیخته اش متاسفانه هیچ نشانی از جنبش خودآگاه طبقاتی توده های کارگر علیه سرمایه  ندارد و زیر رهبری جناح اصلاح طلب سرمایه داری  قراردارد. یک شانس بسیار بزرگ اصلاح طلبان همین سطح نازل، فرومانده و فاقد هر نوع استخوان بندی  کارگری و ضدسرمایه داری جنبش اعتراضی جاری است. همان گونه که انقلاب سال ۱۳۵۷ نشان داد، تا زمانی که این جنبش زیر رهبری جناحی از طبقه سرمایه دار است  جز تثبیت و تحکیم نظام سرمایه داری در شکلی دیگر به هیچ نتیجه دیگری نخواهد انجامید. شرط پیروزی طبقه کارگر بر نظام سرمایه داری یا دست کم عقب راندن و تضعیف آن در شرایط کنونی حضور مستقل، خودآگاهانه و سازمانیافته این طبقه در جنبش جاری است."

میبینید  به زعم اینها  که "خود آگاهی طبقاتی کارگران هیچ نشانی از جنبش خود آگاهی طبقاتی توده های کارگر علیه سرمایه ندارد و زیر رهبری جناح اصلاح طلب سرمایه داری قرار دارد" این فعالین به اصطلاح لغو کار مزدی چگونه آنها را به شرکت آگاهانه در همین جنبش جاری دعوت میکنند؟

و یا ادامه میدهد که:
"همه چیز بانگ می زند که موج مبارزات توده های کارگر و معترض با همه افت و خیزهایش  ادامه خواهد یافت. جنبش جاری از توان و ظرفیت زیادی برای استمرار و گسترش برخوردار است. جنبش اعتراضی جاری اگر چه به دنبال انتخابات و حوادث پس از آن آغازشده و با آن که هیچ دورنمای کارگری روشنی ندارد و هنوز تا رویش جوانه های واقعی مطالبات و اهداف پایه ای  طبقه کارگر فاصله زیادی دارد، اما در اساس خود نشان انفجار انبار باروتی است که تار و پود آن را دنیای بی حقوقی ها، حقارت ها، سرگشتگی ها، بیکاری ها، گرسنگی ها و فجایع انسانی دیگری تشکیل می دهد که همه و همه از عمق سرمایه و نظام سرمایه داری سرچشمه می گیرند."

اینجا نیز فعال لغو کار مزدی دنبال آرزوهای دمکراسی خواهی رایج است تا راهی برای مبارزه برای لغو کار مزدی بیابد که خود تصویر میکند. نتیجه گیری از چنین مصیبتی برای یک کمونیست فراخواندن کارگران به شرکت در جنبش جاری نیست.

و در ادامه:

"این همان زمینه ای است که اگر از سوی فعالان آگاه و ضدسرمایه داری طبقه کارگر به درستی مورد توجه قرار گیرد می تواند مسیر رویدادهای کنونی را هر چه بیشتر به نفع طبقه کارگر و جنبش ضدسرمایه داری این طبقه تغییر دهد."

"اما این استراتژی در مراحل مختلف مبارزه اتخاذ تاکتیک های مختلف را می طلبد. در اوضاع کنونی، لزوم تمرکز حمله برای تحمیل بیشترین مطالبات پایه ای کارگران بر نظام سرمایه داری و در همان حال حفظ استقلال طبقاتی کارگران در مبارزه طبقاتی علیه سرمایه حکم می کند که تاکتیک خود را متناسب با وضعیت خاص جناح های قدرت سیاسی سرمایه اتخاذ کنیم. این تاکتیک همان است که ما آن را در همین بند هفتم آورده ایم. براساس این تاکتیک، طبقه کارگر از یک سو باید نوک تیز حمله ضدسرمایه داری خود را متوجه کل قدرت سیاسی حاکم و جناح برخوردار از این قدرت کند و، از سوی دیگر، جناح معزول و مغضوب اصلاح طلب را هر چه ضد سرمایه داری تر و طبقاتی تر و بیرحمانه تر افشا کند، جناحی که پس از رانده شدن به اپوزیسیون عوام فریبانه می کوشد با همسو نشان دادن منافع خود با  منافع کارگران بر موج اعتراض آنان، که کل نظام را نشانه گرفته است، سوار شود. افشای اصلاح طلبان به ویژه باید بر روی نقد توهم پراکنی این جناح درمورد اصلاح سرمایه داری جهنمی ایران و استقرار سرمایه داری دموکراتیک در ایران و تاثیر مخرب این توهم پراکنی در گمراه کردن مبارزه کارگران تمرکز کند. طبقه کارگر باید نشان دهد که اصلاح طلبی در ایران جریانی است که هیچ گونه شانس موفقیت ندارد، چراکه از آن سر رانده و از این سر مانده است."

ما بسیار مایلیم بدانیم که فعالین لغو کار مزدی در مدت این ۷ ماه چگونه این تاکتیک استخراج شده از استراتژی شرکت فعال در جنبش جاری را، در