” ایران تریبونال ” و ” سانسور”

داستان ایران تریبونال داشت به آخرش می‌‌رسید ، ( کلاغه هم تو راه بود ) من هم دوست داشتم که این قضیه تموم بشه. حرف‌ها زده شده بود. خط‌ها کشیده شده بود. که دوباره از سوی هواداران ” ایران تریبونال ” ، بر اساس اصل اپورتونیستی که می‌‌گوید ، ” هر کس حرف آخر را بزند بازی را برده ، یک برگ جدید رو شد! به اصطلاح برگ آخر را رو کردند.

داستان اینه که از طرف ” رادیو پیام ” با نگارنده تماس گرفتند و از من خواستند که در یک مناظره در با ره‌ ” ایران تریبونال ” با آقای ” بهرام رحمانی ” شرکت کنم. هر چقدر عذر و بهانه آوردم، نشد که نشد. از من انکار بود و از سوی مجری برنامه اصرار. واقعیت اینه که گفتنی‌ها گفته شده بود و چیز نگفتنی باقی‌ نمانده بود.

تا اینکه اطلاعیه بلند بالایی‌ از طرف گردانندگان این رادیو در سایت ” آزادی بیان ” مشاهده کردم با این مضمون که : ” این رادیو از دو طرف قضیه ( بخوان مخالفین، و موافقین ” ایران تریبونال )، برای شرکت کردن در یک مناظره دعوت می‌‌کند. موافقین به این دعوت لبیک گفتند و مخالفین هنوز پاسخی ندادند. تا اینجای قضیه مشکلی‌ نیست. از طرف خودم این را بگویم که ، دعوت به این مناظره را نپذیرفتم. به قول معروف بگذار هر چه دوست دارند فکر کنند! من حرف‌هایم را زده بودم. حرف جدیدی برای گفتن نداشتم. حرف جدیدی هم از سوی موافقین نشنیده بودم که بخواهد مبنای مناظره باشد.

دوست دارم مبنا را بر این نگذارم که ” رادیو پیام ” بخشی از سناریو باشد. اما این که ” بهرام رحمانی ” هنوز بر این باور باشد که دلیل قانع کننده‌ای در اثبات حقانیت ” ایران تریبونال ” داشته باشد، مورد شک و تر دید جدی نگارنده است. مخصوصا ” بند ۳ پیشنهادی ” دیوان ایران تریبونال ” ، که در گزارش ” بهرام رحمانی ” سانسور شده بود. همان بندی که در آن از ” سازمان همکاری اسلامی ( تو بخوان سازمان کشور‌های اسلامی، یا به زبان آدمیزاد، سازمان دولت‌های جنایتکار! ) خواسته شده بود که بر روند ” نقض حقوق بشر ” در ایران نظارت کنند!

هر چقدر به ذهن عقب مانده‌ام فشار آوردم نتوانستم باور کنم ، که ” بهرام رحمانی ” این شهامت ( در حقیقت این حماقت ) را داشته باشد که بخواهد از این ” بند ” دفاع کند! هر انسان کند ذهنی‌ این را می‌‌دند که این ” بند ” قابل دفاع کردن نیست. دفاع کردن از این ” بند ” احتیاج به یک ” خر مرد رند ” از نوع ” پیام اخوان ” را دارد.

در این حال و هوا بودم که خبر دا ر شدم، که در سایت “ایران تریبونال ” کودتا شده است. ! گویا بر علیه ۵ بند پیشنهادی ” دیوان ایران تریبونال ” کودتا شده و این ” بند‌های خانمان بر با د ده‌‌‌ ” ، را به شهادت رساندند . به اصطلاح لکّه‌های ننگ را پوشانده اند! و حالا زمان را مناسب دیده اند که ندای ” حل من مبارز” سر دهند!

لکّه‌ها را هم جوری پاک کرده اند که مو لای درزش نمی‌‌رود! الحقّ که در لکّه گیری استاد هستند. گویا ” ایران تریبونال ” اصلا مصوبه ای را تصویب نکرده است! این‌ها یک طرف، اما اینجا یک پرسش از آقای ” بهرام رحمانی ” که عنوان پر طمطراق ” دبیر کانون نویسندگان ایران در” را هم با خود یدک می‌‌کشد دارم. آقای رحمانی از کی‌ و کجا ” سانسور ” خوب شده است؟ آقای ” رحمانی ” آیا این را می‌‌دانید که رژیم فاشیستی حاکم بر ایران اصولاً بر پایه سانسور بنا شده است؟ آیا این را می‌‌دانید که چند نویسنده برای لغو سانسور در ایران به خاک و خون کشیده شده اند؟

اینجا ذکر یک نکته مهم هست؛ ” چپ ” و ” راست ” دو مفهوم انتزاعی نیستند. اگر بخواهم این دو مفهوم را در ۲ کلمه تعریف کنم، به این میرسم که ” راست ” یعنی ” انحصار “. ” چپ ” یعنی نفی انحصار! تنها جریانات دست راستی‌ سانسور می‌‌کنند زیرا انحصار حقیقت را می‌‌طلبند! زیرا همه چیز با انحصار آغاز می‌‌شود. مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، خودش در پدیده ” انحصار طلبی ” تعریف می‌‌شود.

از بحث‌های فلسفی‌ بگذریم، و به بحث شیرین و جذاب ” سانسور ” برگردیم!! برای این که بند ۳ را طوری لکّه گیری کنیم که اصلا جای حرفی‌ باقی‌ نماند ، هر ۵ بند پیشنهادی ” دیوان ایران تریبونال ” را حذف می‌‌کنیم. یاد آن داستان قدیمی‌ افتادم که یک آخوندی روی منبر گفت که ؛ بدون وضؤ نمی‌‌شود نماز خواند. یک نفر از پایین منبر دا د زد که ؛ ” آقا ما بدون وضؤ نماز خواندیم و شد!

برای حذف ” بند ۳ ” سه‌ کردند و تمام بند‌ها را شهید کردند. کی‌ میگه نمی‌شه؟ حالا که شده!

اما یه جا بند را آب دادند. در سایت گوگل جستجو کنید و بنویسید؛ ” ایران تریبونال ” بعد هر ۵ بند پیشنهادی ” دیوان ایران تریبونال ” و از جمله ” بند ۳ ” را مشاهده کنید. البته متن فارسی را سانسور کردند! ( ببخشید شهید کردند!) اما متن انگلیسی‌ هنوز مثل شاخ شمشاد سر جایش باقی‌ مانده است!

بشتابید، بشتابید، تا وقت باقی‌ است در گوگل جست جوو کنید. و الا از دیدن شاهکار تریبونالیون محروم خواهید ماند!

از شوخی‌ که بگذریم ؛ بچه‌های ایران تریبونال هم عجب برگی رو کردند. جل الخالق” ! اول لکّه‌ها رو پوشاندند، بعد ندای حل من مبارز سر دادند. اما یک نکته در اینجا جالب به نظر می‌‌رسد. راستی‌ بین همه این‌ها چرا ” بهرام رحمانی ” ، برای مناظره به میدان پا گذشته و رجز می‌‌خواند؟ واقعیت اینه که برگ آخر ” یک برگ سوخته است. استفاده از این برگ را به کسی‌ محوّل کردند که برای اولین با ر از این برگ استفاده کرده بود!

برگ آخر یا همان برگ سوخته فقط یک اسم دارد؛ ” سانسور “. دوستان سابق، بیشتر از این نه‌ خودتان را خسته کنید و نه‌ دیگران را!

سعید صارمی ۲۰۱۲۱۱۱۷

http://www.irantribunal.com/Eng/Documents/Tribunal-Documents.html