اتحاد گرایشات سیاسی، اتحاد طبقه کارگر نیست

مقدمه

۱-       چند وقت پیش در یکی از جلسه های چپهای کلن که قرار بود اتحاد و وحدت احزاب و جریانات چپ در آنجا مورد نقد وبررسی قرار بگیرد من در بخشی از سخنان انتقادی ام وقتی در مورد جنبشها و گرایشات سیاسی درون جامعه و طبقه کارگر ورابطه احزاب با جنبشها و پایه های طبقاتی احزاب برخاسته از آنان صحبت کردم،یکی از رفقا در نوبت خودش با این سوال طنز آمیز رو به نظرات من کلیات چنین بحثی را اینطوری زیر سوال برد که، “در مورد رابطه احزاب و جنبشهای سیاسی ، با این حساب به ازای هر سازمان و حزب موجود در ایران باید بیشتر از صدها جنبش وجود داشته باشد”.البته این معضل تنها مختص این رفیقمان نیست بلکه بخش بزرگی از این چپ که  به منفردین چپ مشهور هستند و گرایش اصلی اینها بیشتر حزب گریزی است  هیچ تصوری از جنبشهای اجتماعی و پایه های طبقاتی احزاب و سازمانها در این جنبشها ندارند و اگر دارند درکی به شدت سطحی و مکانیکی است.بحث گرایشها و جنبشهای سیاسی و طبقاتی بحثی غریب و غیرواقعی برای این چپ است.درک رابطه احزاب و جنبشهای درون جامعه و طبقه کارگر  اساسا  نه مسئله ای پایه ای بلکه مسئله ایی حاشیه ای در فعالیتهای حاشیه ای این بخش از چپ است.مدتها پیش در نظر داشتم که به چنین مبحثی بپردازم اما هر بار به دلایلی باز کردن این بحث برایم مقدور نبوده است تا اینکه دو نوشته یکی از جهان امروز و دیگری از ناصر اصغری این امکان را را برایم فراهم کرده اند که در نتیجه نقد هردو نوشته بتوان تحلیلی کارگری  کمونیستی را بدست بدهیم.

چرا بحث گرایشها و جنبشهای درون طبقه کارگردراین اوضاع واحوال دوباره ضروری شده است؟ چه امر و منفعتی باعث شده است که احزاب وسازمانها،گروه ها وشخصیتهای مختلف با افق وپرچمهای سیاسی متفاوت پرداختن به  مسئله گرایشهای موجود در درون طبقه کارگر،دگرباره  برایشان با اهمیت شود؟ بررسی اتحاد گرایشهای کارگری قرار است به چه نکته تاکیدهای برسد و چه سیاستی را دراین قبال دامن بزند؟

۲-       بحث جنبشها و گرایشهای کارگری درون جامعه و طبقه کارگراز مباحث مهمی است که برای هر فعال کارگری و کمونیستی  تفکیک ،شناسایی و شناساندن این جنبشها و گرایشهای موجود در جامعه را در سر لوحه فعالیت خود قرار دهد.رهبر کارگری و کارگر کمونیست اگر نتواند ورا و پشت پرده تمام وعده و وعیدهای احزاب و شعارهای پر طمطراق و رنگین کمانی جریانات و جنبشهای سیاسی منافع مختلف و حتی متضاد طبقاتی را درک و شناسایی کند در بهترین حالت به دنباله روهای اتوماتیک جنبشها ی غیر کارگری و بورژوایی تبدیل خواهند شد.در تبینی دیگر برخلاف درک عامیانه، احزاب نیستند که جنبشهای مختلف را در جامعه شکل می دهند، بلکه احزاب نوک تیز جنبشها و گرایشهای مختلف درون طبقات اجتماعی هستند.بخش اعظمی از جریانات درک وارونه ایی از این مکانیسم دارند و یا آنجایی که این جنبشها ،احزاب و گرایشها را به رسمیت می شناسند نوع بر خوردشان را نه بر اساس افق ،پرچم و پراتیک این احزاب و گرایشها بلکه از روی بافت و نوع شعارها و تبینی که از خود می دهند را تعیین می نمایند.بر این اساس وقتی به جنبشها و گرایشهای درون طبقه کارگر نظر می افکنی گرایش و جنبش کمونیستی طبقه کارگر تنها یکی از گرایشهای متعددی است که درون این طبقه وجود دارد.کانون و پایه شکل گیری این گرایش خود طبقه کارگر است و اگر بتوان حزبی کارگری و کمونیستی را در جامعه شناسایی کرد باید نشان داد که چنین حزبی در بطن و دینامیسم جنبش و گرایش کمونیستی طبقه کارگر شکل گرفته و افق و پراتیکش در جهت به پیروزی رساندن خواسته های این جنبش طبقاتی اجتماعی است.جنبشها و به طبع آن احزاب دیگر درون طبقه کارگر حتی با بافت کارگری که داشته باشند اما به دلیل اینکه بازتابی از افقها و جنبشهای رفرمیستی و خرده بورژوایی در جامعه هستند در نهایت منفعت بورژوایی و طبقه سرمایه دارجامعه را به سرانجام می رسانند.

۳-       بهار عربی ، انقلابات تونس و مصر ،انقلاب ناتوی در لیبی و در ادامه در سوریه باعث شد که یک بار دیگر احزاب و سازمانهای اپوزسیون ایران از چپ تا راست ، غیر از حزب حکمتیست به ادامه چنین سناریوهای در ایران خوشبین وامیدوار کند.اما به ویژه برای بخش چپ اپوزسیون  جمهوری اسلامی دخالت نکردن طبقه کارگر در جنبش سبز سال ۸۸ تجربه تلخی بود که به تبیین بخش اعظم  چپ دلیل  شکست  جنبش و انقلاب سبز نتیجه همراهی و دنباله روی نکردن طبقه کارگر در این رویدادها بود.جست و خیزها ، تحرکات ،نشستها و ائتلافات چپ در این دوره در بطن سناریوی ناتو برای انقلاب در ایران ، یک بار دیگر مسئله دخالت و حضور طبقه کارگر به عنوان نیروی تعیین کننده در این معادلات به یکی از مشغله های مهم این چپ تبدیل شده است.برای حزب کمونیست کارگری هر تحرکی و هر سناریوی در ایران به ویژه در شرایطی که به تبیین این جریان  غرب  در قطب انقلاب قرار گرفته است ،حتما انقلابی است تنها کافی است که توده ها در آن شرکت داشته باشند و در همان حال طبقه کارگر مانعی در این روند ایجاد نکند.حقنه کردن چنین سناریوی به عنوان سناریوی به قدرت رسیدن کمونیسم در ایران که قرار است طبقه کارگر بازتاب این کمونیسم را از جامعه بگیرد از دغدغه های ناصر اصغری و حزب کمونیست کارگری است که در ادامه مقاله دوباره به این مسئله بر خواهم گشت.اما سیاست حزب کمونیست و نویسنده جهان امروز با اینکه در اساس در چهار چوب جنبش رفرمیستی و خرده بورژوازی جامعه جای دارد اما برای تحکیم  وزنه سیاسی خود در ائتلاف چپ و به طبع آن به عنوان بخش چپ اپوزسیون کردی در میان احزاب ناسیونالیست برایش قانع کننده و رضایت بخش است.ترویج و تبلیغ اتحاد و همکاری گرایشهای کارگری قرار است برای حزب کمونیست در بطن این شرایط انقلاب ناتویی چنین نقشی را برای این حزب داشته باشد.برای روشن شدن و تدقیق این مبحث در ادامه مقاله دوباره سراغ این مباحث خواهیم آمد.

۴-       جهان امروز نشریه تئوریک و رسمی حزب کمونیست ایران است ،ناصر اصغری هم از کادرهای حزب کمونیست کارگری است و از کارشناسان مسائل کارگری این حزب، دیدگاه های هردو جریان در هردو نوشته  با اینکه به ظاهر در تقابل هم هستند اما برای کارگر و فعال کمونیست تلاش و نیروی زیادی نمی خواهد که منافع غیر کارگری و خرده بورژوایی هردو را متوجه شود.هر دو نویسنده با انحرافات متدیکی که وارد مسائل کارگری به ویژه در مبحث گرایشهای کارگری ایجاد می کنند در نهایت در تلاش هستند که نوعی از کمونیسم بورژوایی که حزب کمونیست در جناح چپ جنبش ناسیونال رفرمیست جامعه قرار دارد و ناصر اصغری و حزبش منافع تمام و کمال جنبش رفرمیستی طبقه متوسط ایران را نمایندگی می کنند را به طبقه کارگر حقنه کنند. ما در نظر داریم که در طول این نوشته جوانب و خصوصیات این انحرافات را روشن تر کنیم اما قبل از شروع بحث لازم است که چرائی ها و پاسخ سوالات فرضی که هردو طرف در پی جوابش بوده اند را طرح کنیم.

با  توجه به این نکات  وبرای تدقیق و روشن شدن این مبحث از  تحلیلگر جهان امروز و حزب کمونیست در مقاله چرا همکاری و اتحاد …. شروع کنیم:

“بحث همکاری و اتحاد گرایشات کارگری بحث سازش طبقاتی بین کار و سرمایه نیست. بلکه این موضوع در شرایط سیاسی کنونی ایران و توازن قوای طبقاتی موجود بر این پایه متکی است که اولا این طبقه کارگر است که بشرط اینکه در عرصه مبارزه سیاسی دولت و سرمایه داران در ایران را به چالش بطلبد از این توانایی متحول کننده و تغییر اوضاع برخوردار بوده و سطح زندگی و شرایط کار و ازادیهای سیاسی و…. را برای آحاد جامعه به ارمغان بیاورد. دوما طبقه کارگر که همواره حامل گرایشات گوناگون در درون خود بوده است و دارای فعالین مجرب با خطوط فکری متفاوتی هستند را متوجه درک اوضاع کنونی کنند. اینکه معضل درجه اول امروز صف آرائی سوسیالیستها علیه گرایشات غیر سوسیالیستی یا آن گرایش چپ رفرمیست نیست. مبارزه افقهای متفاوت دردرون جنبش کارگری در جایگاه خود با اهمیت است. ولی باید شرایط آن مبارزه را تشخیص داد”.

در همین پارگراف بالا تز پایه ریزی شده اتفاقا کاملا در جهت به سازش کشاندن طبقه کار وسرمایه است . برای خواننده معلوم نیست چه زمانی و به چه شرطی طبقه کارگر این آمادگی را پیدا می کند که آن نیروی متحول کننده خود را به کار بیاندازد.چه شرایطی تغییر کرده است؟آیا احتمال بمبهای ناتو و اسرائیل این خوش بینی را در میان طبقه کارگر بیشتر کرده است و انقلاب را در دسترس قرار داده است یا تحریم اقتصادی کمر رژیم سرمایه را خورد کرده است و نیروی مضاعفی به کارگران داده است؟در این میان لابد گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر هم حتما قوی تر شده است ؟اگراز نگرش کارگری که هر روز دارد برای زنده ماندن جان می کند تا امروزش را به فردا برساند، پرسید که گرایش چپ رفرمیست و خرده بورژوا در نهایت منفعت کدام طبقه را نمایندگی می کند و ایجاد اتحاد با این چنین گرایشاتی قرار است به چه امری کمک نماید، جواب چیست؟ این سوالات بعلاوه سوالات بیشتری که برای هر خواننده ای ممکن است پیش بیاید و نویسنده می بایست برایشان جوابی داشته باشد. اما نویسنده جهان امروز عاجز از جواب دادنشان است و یا عامدانه نخواسته است که  به آنها اشاره نماید.بدیهی است تا شلیک و پرتاب اولین موشکهای ائتلاف ناتو و اسرائیل خواننده باید صبر ایوب داشته باشد تا جواب مثبت تمام سوالات بالا هم از طرف نویسنده و هم از طرف ائتلاف چپ را دریافت کند. نه برای کمونیسم و نه برای جنبش کمونیستی کارگری اتحاد طبقه کارگر هیچوقت به مفهوم اتحاد گرایشهای مختلف کارگری نبوده است بلکه اتحاد حول افق و پرچم گرایش کمونیستی و مارکسیستی  درون طبقه کارگر است .این اتحاد تنها در نتیجه بالا رفتن سطح آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی و آمادگی شرایط ذهنی کارگران در بطن مناسبات و شرایط تولیدی امکان پذیر است.فعل و انفعال کاملا زمینی و واقعی که در محیطهای کار و در محافل و شبکه ها و محلات کارگری بستگی به اینکه چقدر کمونیسم و آگاهی مارکسیستی قوی و دخالتگر باشد شکل می گیرید.امکان اینکه کارگران در هر دوره ایی حول خواستهای مشترک کارگری متحد شوند و سازمان یابند در هر شرایطی حتی در شریط خفقانی و پلیسی غیر ممکن وغیر قابل دسترس نیست اما این که از طریق اتحاد گرایشهای مختلف کارگری از بالا و تازه در خارج کشور و از طریق احزاب سیاسی بتوان به این مهم دست یافت توهمی پوچ بیش نیست.برای کمونیسم اتحاد طبقه کارگر حول افقها و گرایشهای بورژوازی و ضد کارگری به خودی خود هیچ که مقدس نیست بلکه مضر و سمی نیز هست .

خارج از اینکه تحلیل های نویسنده جهان امروز در مورد اوضاع چقدر درست و یا غلط و چقدر آبکی و التقاطی باشد،نویسنده اهدافی را دنبال می کند که مدتی است  حزب کمونیست و کومه له به عنوان مرکز صقل چنین افق وپرچمی در بین احزاب وگروهای چپ ایران به آن مشغولند ، ترویج و تبلیغ اینکه با ائتلاف گروها و احزاب و شخصیتهای چپ در خارج کشور این امکان فراهم می شود که گرایش کمونیستی و رادیکال طبقه کارگر سازمان پیدا کند و برای مبارزه امروز و آینده این طبقه و گرایش کمونیستی اش موثر قرار گیرد نه بر متن جنبش اعتراضی طبقه کارگر بلکه همانطور که گفته شد بر اساس تصمیم احزاب و گرایشات هم خانواده جنبشی چپ خواهد بود. قرار است کارگران از منفعت و مبارزه هر لحظه تا منافع کلان طبقه کارگر عدول نمایند و با منافع  بورژوازی هم جهت شوند. این تصوری پوچ و ضد کارگری است.برخلاف ادعای نویسنده مقاله اتفاقا در وسط همین بحث ایشان به اندازه ایی ماتریال کافی برای به سازش کشاندن طبقات کار و سرمایه هست که تمام تلاش ایشان در لاپوشانی این تزهای بوژوای بی ثمر مانده است.

 تلاش برای  یک کاسه کردن تمام گرایشهای موجود در جامعه ومخصوصا درون طبقه کارگر قرار است به چنین امری کمک نماید. با وجود اینکه نویسنده مقاله تلاش کرده است بحث خود را در زرورقی از لفاظی های کمونیستی بپیچد و نشان دهد در این دوره تاریخی معین و با وجود شرایط ویژه انقلابی که برای طبقه کارگر و مردم بوجود آمده است لزوما اتحاد گرایشهای مختلف کارگری به این امر کمک خواهدکرد.خارج ازدرک سطحی و از بالای نویسنده حزب کمونیست نسبت به گرایشهای مختلف درون طبقه کارگر ،تلاش ایشان برای هم کیسه کردن و لاپوشانی منافع و افقهای به شدت متفاوت و حتی متضاد گرایشهای مختلف کارگری چیزی جز توهم پراکنی و ترویج سیاست و برنامه خورده بورژوازی در میان کمونیستها و رهبران کارگری نیست.

 

ناصر اصغری و معضل تاریخ و القا چند انحراف

آلترناتیو چپ و اتحاد گرایشات کارگری نوشته ای از ناصر اصغری است که ایشان هم در آن تلاش کرده است که مقاله مندرج در جهان امروز را به نقد بکشد اما برای این مهم  اصغری با دو معضل روبرو است.یکی معضل تاریخ است که برخلاف انتظار ایشان تمام ادعاهایش در مورد استقلال طبقاتی و نشان دادن مرزبندی جدی با گرایشات رفرمیستی و به اصطلاح خودش پروتکشنیسم میسر نیست.ناصر اصغری نمی تواند تافته جدا بافته از حزب کمونیست کارگری باشد که تاریخ درخشانی از دنباله روی و پوپولیسم مطلق از هر تحرک ناسیونالیستی و پوپولیستی  و جنبشهای طبقه متوسط جامعه دارد.شاید برای کسی که تازه از بشقاب پرنده اش پیاده شده و هیچ سابقه ذهنیتی از عملکرد و سیاستهای ناصر اصغری و حزبش ندارد بدون در نظر گرفتن تز انحرافی و وارونه گرایشها و جنبشهای اجتماعی و بازتابشان از جامعه ، این تصور پیش بیاید که اصغری امکان دارد گرایش کمونیستی را در جامعه نمایندگی می کند.اما برای ما انسانهای هم عصر ایشان قضیه متفاوت است و با وصف تمام تلاشش در حقنه کردن آن نوع از کمونیسم بورژوایی که حزب کمونیست کارگری نماینده اش است پذیرفتن آن کاری غیر ممکن است مگر اینکه بتوانند دید تاریخ را کور کنند.

اصغری میگوید: “گرایشات مختلف درون جنبش کارگری بازتابی از جنبش‌های وسیعتر اجتماعی هستند که در جامعه،” افق و چشم اندازهائی برای سازماندهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره دارند.” یعنی گرایش رفرمیستی همان سندیکالیسم است که بازتابی از سوسیال دمکراسی در درون جنبش کارگری است. پروتکشنیسم بازتابی از گرایش وسیعتر ناسیونالیستی در جامعه، در درون جنبش کارگری است. گرایش سوسیالیستی بازتابی است از جنبش کمونیستی در جامعه، در درون جنبش کارگری. کسی که می گوید این گرایشات با هم اتحاد بکنند، در واقع تبلیغ برای سازش بین کار و سرمایه را به درون خود صفوف کارگران برده است”(خط تاکید از من است)

اما تجربه یک دهه گذشته جز در موارد خیلی معدودی خلاف ادعاهای اصغری را در مورد این فعالین که بسیاری از آنها به دنیای فرقه ایی رانده شده اند ثابت می کند.دوم اینکه تقابل گرایشات کارگری در هر برهه از زمان بستگی به توازن قوای موجود در جامعه و موقعیت مبارزاتی طبقه کارگر به شدت فرق می کند.تقابل این گرایشها در بطن مبارزه هر لحظه کارگران به این صورت سیاه وسفید نیست که در انتهای همین مقاله تلاش می کنم مفصلتر به آن بپردازم.

انحراف متدیک دیگری که در اساس پایه مقاله اصغری روی آن سوار شده است وارونه کردن رابطه کمونیسم طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی با جامعه و یا آنچه که اصغری مد نظرش است یعنی همان بازتاب جنبش کمونیستی جامعه در درون طبقه کارگر است.

اینکه  قاعدتا کمونیسم جنبش هر لحظه و اجتماعی طبقه کارگر است چنان عیان و ابژکتیو است که دیگر حتی مفسرین بورژوازی نیز این مسئله را فرض می گیرند.اینکه مانیفست کمونیست تئوری جنبش کمونیستی درون طبقه کارگر حتی قبل از مارکس بوده است امری بدیهی است.اینکه در یک دوره تاریخی جنبشهای غیرکارگری و جنبشهای استقلال طلبانه و ملی و یا جنبشهای ضد استعماری وانواع دیگر جنبشها بعنوان کمونیسم شناسانده شدند،  نتوانست طبقه کارگر را بعنوان نیروی مادی کمونیسم کنار بزند.اما اصغری از القای این وارونگی که این طبقه کارگر است که بازتاب کمونیسم را از جامعه می گیرد چند هدف را دنبال می کند.یکم اینکه با ایجاد دوقطبی غیر دیالکتیک جامعه و طبقه کارگر سعی دارد که طبقه کارگر را به مانند انواع اصناف دیگر جامعه مانند صنف دانشجو ،بازاری ،کسبه و… نشان دهد که این طبقه هم مانند دیگر اصناف بازتاب جنبشهای اجتماعی هستند.دوم اصغری با این تلاش در صدد است که کمونیسم را نه به عنوان جنبش اجتماعی و حی و حاضر طبقه کارگر بلکه همچون ایدئولوژی مذهبی گونه ایی که فرقه مصلحین می توانند این ایده را به درون کارگران بتابانند نشان دهد. و سوم اینکه  کمونیسم  برای اصغری چیزی جز جنبشهای غیر کارگری و طبقه متوسطه نیست این را به تجربه هم حزب کمونیست کارگری و هم اصغری ثابت کرده اند.طبقه کارگر قرار است در تفکر این عالیجنابان کمونیسمش را از هخا،جنبش اصلاحی طبقه متوسط(همان جنبش سبز سابق)،عاشوراها ویا نماز جمعه ها،ارتش آزاد سوریه و یا لیبی و کشورهای غربی طرفدار انقلاب بگیرند .اما خوشبختانه در هر دوره با تلاش کمونیستها و رهبران کارگری کمونیستی تمام این رویاهای خورده بورژوازی مابانه نقش بر آب شده است. طبقه کارگر این آکروبات بازیها و این خوشخدمتیها را در جهت حقنه کردن افق و دونمای بورژوازی از این عالیجنابان نخواهد پذیرفت و جزو خیانتهایشان به پرولتاریا پرونده خواهد کرد.

 گرایشهای کارگری و چپ غیر کارگری

بگذارید فعلا از تصاویری که هر دو نویسنده از یک گرایش کارگری به دست می دهند شروع کنیم.انگار طبقه کارگر هم از نظر نویسنده جهان امروز و هم از نظر ناصر اصغری بر سر اینکه کدام یک از گرایشها را انتخاب کند در رقابت و تقابل به سر می برد.تصویربه شدت سیاه و سفید و متافیزیکی است . از نگرش کارگری که همین الان دارد جان می کند که گرسنگی نکشد ،دندان قروچه میکند و به انواع مختلفی اعتراض می کند حداقل دستمزد و سطح معیشت ،بهداشت و بیمه اگر هست از این هم پایین تر نرود .در بطن این مبارزه هر لحظه کارگر معترض و دارای مطالبات مشخص مجبور نیست و امکان ندارد که رهبر و اتوریته کارگری را که درجرگه همین مبارزه لحظه به لحظه شکل گرفته ،رشد کرده و طی یک روند مبارزاتی به آن موقعیت دست یافته که بتواند کارگران محیط پیرامون خود را متحد ورهبری کند را بستگی به گرایشی که این رهبر کارگری دارد  قبول و یا رد نماید.برای کارگر قبل از انتخاب هر گرایش و سنت سیاسی و مبارزاتی زندگی خود و همسر وفرزندانش و بدست آوردن یک درجه رفاه بیشتر و امنیت شغلی و بیمه مهم تر است و اگر هر لحظه مبارزه و اعتراض میکند و از سر ناچاری دست به اعتصاب می زند و بدون شک شکلگیری هر اعتصاب و اعتراض سازمانیافته بدون دخالت رهبران و آژیتاتورهای عملی محیطهای کار که هر کدام امکانا حامل گرایشهای متفاوتی هستند میسر نمی شود.کارگر، رهبر و آژیتاتور خود را نه بر اساس گرایش آنها بلکه براساس خاصیت و توانایی رهبری کردن آنها در بطن مبارزه هر لحظه و هر زمان است که انتخاب می کند.بر متن این شرایط مبارزاتی و به ثمر رساندن چنین مبارزاتی و همچنین توازن قوای موجود در جامعه ،موقعیت جنبش کمونیستی و سطح آگاهی طبقاتی و مارکسیستی در میان کارگران و رهبران عملی درون طبقه،درجه سرکوب و خفقان پلیسی و… در هر برهه از زمان گرایشی که توانسته باشد امکان رهبری کردن خواسته ها و مطالبات کارگری را بدست آورده باشد و در بطن چنین مبارزه ایی واقعی و با در نظر گرفتن تمام ویژگیها وشرایط خاصی که طبقه کارگر هر روزه و هر لحظه با آن دست به گریبان است ،آن گرایشی که توانایی به پیروزی رساندن مطالبات و خواسته های کارگری را از خود نشان دهد، رشد و تکامل خواهد یافت و به عنوان آن نیروی قابل اتکا برای کارگردر مبارزات اقتصادی و سیاسی تبدیل خواهد شد وبه عنوان گرایش غالب و هژمونی یابنده  درون طبقه تبدیل خواهد شد..رهبر کمونیست،فعال و آژیتاتور کمونیستی کارگری با فرض گرفتن و به رسمیت شناختن چنین مکانیسمی، در کنار اینکه هیچ دو خشتی که کارگران روی هم می گذارند را بر هم نمی زند بلکه در همان حال هم با در نظر گرفتن منفعت امروز و آنی کارگران و هم منافع کلان  طبقه کارگر رادیکالترین و ممکن ترین اقدامات عملی و کمونیستی را به پیش خواهند برد .کمونیسم به عنوان سنت و گرایش جا افتاده ایی که بخش عظیمی از رهبران عملی وفعالین را بدون اینکه لزوما عضو حزب خاصی باشند را با خود دارد ودر مبارزه هرلحظه و هر بخش طبقه کارگر دخیل و فعال است اما در نهایت منفعت کل طبقه را نمایندگی می کند.دخالت مستقیم و زنده کارگران در سرنوشت و مبارزه اشان یکی از اصول مهم این گرایش است و بی دلیل نیست شرکت و دخالت کارگران در مجامع عمومی کارگری را به عنوان پایه ای ترین شکل در سازمان دادن هر مبارزه و ایجاد نوعی از تشکل و سازمان پایدارتر کارگری که ابزار مبارزه کارگران را تامین نماید از اهمیت فوق العاده ایی برخودار است.

چپ خرده بورژوا ،چپ فرقه ایی و غیر کارگری هیچوقت نتوانسته است که مکانیسم مبارزاتی،نوع زندگی ،دینامیسم وسازمان  طبقه کارگر را درک نماید و تصویری که از زندگی ،مبارزه و در حالت کلی از دم وبازدم این طبقه دارد همان تصویری است که خرده بورژوا از زندگی خودش دارد.آنجایی که در تلاش است برای کارگران تغییری ایجاد کند ،بنای سازمان و تشکلی را ایجاد کند ، فرقه  و یا حزبی را سازمان میدهد که افق و سنت و سبک بورژوایی دارد.بحث گرایشهایی کارگری نیزاز طرف این چپ  بورژوا و غیر کارگری نمی تواند خارج از چنین متنی متصور شود و در نهایت با ادغام گرایشهای مختلف کارگری و یا قالب کردن جنبشهای ارتجاعی طبقه متوسطه به عنوان گرایش و جنبش کمونیستی به طبقه کارگر ، منفعت و افق بورژوازی را نمایندگی میکند.

Sahand.hosseini@yahoo.de