پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری امریکا

مقدمه:

انتخابات ریاست جمهوری امریکا بپایان رسید و نتایجش نشان داد که حداقل در میان حدود ۱۲۰ ملیون نفری که در انتخابات شرکت کردند، سهم بزرگتری اعتقاد دارند که اوباما و هم حزبیهایش باید سکاندار سیاست این حکومت بمانند. این حکم البته مشروط بر اینست که چند شرط مهم را که ساختار دموکراسی مدعی است بپذیریم! اینکه این ساختار توسط دولتی در سایه سیاستمداران مورد توافقش را جلوی ویترین جامعه می گذارد و تمامی قدرت مالی را در سیرکی نمایشی پشت سرشان قطار می کند و مدیای تحت کنترل را هم به خدمت می گیرد تا این احساس را به مردم تلقین کند که دارند براستی “با رای دادن در سرنوشتشان شریک می شوند”!

دموکراسی بواقع همین سازمان است. سازمان حکومت طبقاتی اقلیتی بنام اکثریت به شیوه ای اون اکقریت فکر کند که دارد حکومت می کند اما بواقع سیریکی که اکثریت درش تنها حقش یعنی رای دادن را طی تشریفاتی تفویض می کند به اون اقلیت و می رود خانه اش تا اون اقلیت با خیال راحت حکومت کند! همینرا دموکراسی می گویند و البته طرفدارانی سینه چاک هم دارد در همه جای دنیا که قرار است آنرا نسخه کنند برای دیکتاتوری اقلیت که در کشورهای پیرامونی عریانتر است!

روانشناسی انتخابات در کشورهای دموکراسی خودش متفاوت است اما در امریکا مشمل اینست که حکومت بین دو حزب نماینده طبقه حاکمه سنتا دست بدست شده و مردم را گذاشته اند سرکار تا بین “بد و بدتر” یکی را انتخاب کنند. این موازنه در امریکا اینروزها بخاطر تداوم بحران فراگیر قدرت و اعتماد و بحران ورشکستگی عمومی سرمایه بسیار شکننده است و دینامیکی بسیار عجیب به انتخایات اخیر امریکا افزوده است که موضوع این مقاله کوتاه خواهد بود:

(۱)انتخابات نشان دهنده تشدید نبرد طبقاتی و قطب بندی اجتماعی و تقویت چپ

اولا:

نتایج این انتخابات نشان داد که از میان حدود ۱۲۰ ملیون رای دهنده، تقریبا ۵۰ در صد به اوباما رای دادند و ۴۸ در صد به رامنی(حزب جمهوریخواه). این نزدیکترین انتخابات در تاریخ معاصر امریکا بود بعد از انتخابات سال ۲۰۰۰ که در آن بوش با فقط چند دهم در صد از رقیبش پیشی گرفت. مناظره های انتخاباتی رامنی و اوباما توسط  صدها ملیونها نفر در امریکا و جهان دنبال شد و مسائل بسیار مهم اجتماعی و سیاسی و مواضع این دوقلوهای طبقه جامعه امریکا ، در موضوع بحران سراسری سرمایه داری ارائه گردید. مردم امریکا و جهان دیدند که حاکمان نظام سرمایه داری ، دو استراتژی اصلی در مقابل این بحران قرار داده اند:

جناح اوباما، با تاکیید بر حفظ نظام سرمایه داری طرفدار روند انتقال تدریجی تر است و می خواهد “حمایتهای اجتماعی” با روند تدریجی تری برداشته شود. او مثل بقیه حاکمان ، راه بیرون آمدن از بحران سراسری کنونی را بازی با “افزایش مالیات از طبقات بالاتر” و بطور همزمان کمک به “تولید سرمایه داری” برای جذب سرمایه بیرون رفته از امریکا و برگرداندنش می داند!

جناح رامنی، در مقابلش، طرفدار سرعت بخشیدن به روند تکانیدن نظام از “حمایت دولتی” است و به صراحت نیمی از مردم امریکا را که از حمایتهای دولتی استفاده می کرده اند قرار است کاملا لخت نگه دارد! در دیدگاه او و همفکرانش، آنکس که ندارد به خودش مربوطست و نظام سرمایه باید از دستش خلاص شود! بواقع، رامنی و شرکا استراتژی هماهنگ تر و سریعتری را برای درمان بحران سرمایه داری ارئه داده اند اما این تسریع روند ، چون برای مردم دردناکتر است، رای کافی نیاورد!

همانطور که در مقاله قبلی تاکیید کردم، راه حل بحران کنونی سرمایه اینست که قیمت نیروی کار را به سرعت کاهش دهد و با کاهش خدمات رفاهی دولتی، به کسر بودجه وسیع دهنه بزند تا بتواند بازار امریکا را همچنان نگه دارد و سود ده سازد و در رقابتهای بین المللی از سرمایه داری چین و اروپا عقب نماند. لذا رامنی پاسخی است عملی تر برای نظام سرمایه داری اما مشکل اینست که مردم امریکا نگذاشتند سیاست او سرکار بیاید.

دوما:

انتخابات امریکا در بستر مبارزه بسیار شدید طبقاتی بین اقلیت جامعه و اکثریتی که چند سالیست به شکل سازمانیافته تر، “جنبش اشغال” نام گرفته، انجام می شد. جنبش اشغال، بواقع مرکز تجمع گرایشات ذاتا متضاد اما مشترکی بود که طبقه متوسط رو به سقوط امریکا را عمدتا نمایندگی می کرد. این جنبش به خیابانها ریخت و خواهان سهم خود در زندگی گردید.گرایشات کاملا متضادی درون این جنبش بود و همین جنبش هم با تداوم نبرد طبقاتی در حال قطب بندیست. مهم اینست که این جنبش خودش مهر خود را به چپ شدن جامعه و فضای این انتخابات زد.

سوما:

بنا به آمار، اوباما کمتر از ۴۰ در صد از رای سفید پوستان امریکا را بخود اختصاص داد! این رامنی بود که هفتاد در صد رای سفید پوستان را به خود اختصاص داد! بطور واقعی اوباما ، منتخب “اقلیتهای نژادی” امریکاست که عمدتا در منطقه حاشیه ای شرق یا غرب امریکا در شهرهای بزرگ زندگی می کنند! این تناسب عجیبی است که انتخبات کنونی را تاریخا ویژه می کند. برای اولین بار حجم بسیار بالائی از سیاه پوستان، مهاجرین امریکای جنوبی و مرکزی و اسیائی های مهاجر به امریکا بطور واقع “رئیس جمهور” خود را به اکثریت سفید پوست امریکا تحمیل کردند! این خودش تصویر وارونه جالبیست که باید در سایر تصاویر این انتخابات ضرب کرد.

نه اینکه اوباما قرار است پاسخی باشد به در جامعه محروم امریکا، همینکه وقتی حق انتخابی محدود وجود دارد، جامعه امریکا چنین ادمی را بالا می کشد نشان می دهد که دیگر نظم موجود برایش قابل تجمل نیست! همان ۷۰ در صدی که از وضع موجود راضی نیستند و باز هم در انتخاباتی چنین محدود شده و بشدت قطبی شده شرکت کردندو  نهایتا اوبامارا بالا کشیدند.

(۲)موج سواری هواداران اوباما روی موج جنبش اشغال:

در دوران نقد و تحلیل جنبش اشغال امریکا، توضیح دادم که این جنبش اشغال، جناح های متعددی دارد. جناح “چپش” تحت تاثیر آنارشیستهاست. و جناح راست و میانه اش تحت تاثیر لیبرالهای چپ که گرایشات متمایل به اوباما را دارند. همین تناقضات و توهم جنبش اشعال و مخاطبانش، بهترین زمینه شد که اوباما و حزبش از میان مخاطبان جنبش اشغال به اشکال مختلف سربازگیری کنند و فاصله انتخاباتی با رقیب جمهوریخواه خود ایجاد نمایند.

اولا: اوباما در طول پیکار انتخاباتیش از شعارهای جنبش اشغال در مورد وال استریت استفاده کرد و ادای “مخالفت با وال استریت” در آورد.

دوما:متدهای فعالیت اجتماعی خانه به خانه و محله به محله را دهها هزار نفر داوطلب “دفاتر انتخاباتی اوباما” از متدهای جنبش اشغال کپی کردند

سوما: عناصر متوهم درون و مخاطب جنبش اشغال را هم در جریان گرد آوری دهها هزار داوطلب، برای تقویت رای به اوباما بکار گرفتند.

چهارما: “قدرت ستیزی” جناح آنارشیست جنبش اشغال باعث شد که سیاست مخالفت با تشکیل حزب آلترناتیو به دقت دنبال شود و مردم آمریکا در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ، هیچ آلترناتیوی جز “رای دادن به بد بر علیه بدتر” نداشته باشند!

به رغم اخباری که حمله به چند دفتر انتخاباتی اوباما توسط انارشیستها در جریان انتخابات ریاست جمهوری بود، مجموعا طبقه حاکمه امریکا به نمایندگی اوباما توانست آنطور که توسط این نویسنده هم پیش بینی می شد، بهترین موج سواری را از جنبش اشغال و مخاطبینش ببرد و مردم را در توهم “تغییر” یا حداقل تلاش برای تغییر نگه داشته و به پای صندقهای رای بکشاند.

(۳)پیامدهای انتخاب اوباما در سیاست خارجی

در بستر مقدمات بالاست که می شود فهمید دینامیک انتخابات امریکا و تداخلش با جنبشهای اعتراضیش چگونه در هم تاثیر گذاشته اند. طبقه حاکمه امریکا برای بازسازی نظام سرمایه داریش نیازمند زمان بود و این زمان را قرار است اوباما و کمپش فراهم کنند. جامعه امریکا جریان این انتخابات به شدت قطبی شد. آمارها نشان می دهد که ۷۰ در صد مردم امریکا در حالی جلوی صندوقها رفتند که از وضعیت موجود خسته و ناراض هستند. بیکاری رسما به ۷ و نیم در صد کاهش یافت اما کیفیت زندگی و دستمزدها سقوط کرد و  سقوط ادامه دارد. فقر نسبی و مطلق رو به افزایش است و نظام امریکا تنها راحش اینست که حفظ سرمایه داری را با سیاستهای قیقاجی و مانورهای “دفاع از طبقه متوسط” پیش ببرد. راه مستقیم جمهوریخواهان نه از سوی مردم و نه از سوی حکومت در سایه امریکا مورد قبول قرار نگرفت. “اوضاع” برایش مساعد نیست!

بستر دیگر این انتخابات، موازنه جهانی سرمایه است.حکومت امریکا بعنوان رهبر سنتی جان سرمایه بعد از جنگ دوم به شدت تحت فشار حوزه های سیاسی اروپا و اسیاست. مهمترین ابزارش یعنی نیروی نظامیش روزبروز کند و ناتوان می شود و مجبور است جایگاهش را مرتب “بازتعریف کند”. مهمترین ابزارش برای حفظ موازنه جهانی، کنترل منابع انرژی از طریق حفظ نیروهای نظامیش در مناطق استراتژیک مثل خاورمیانه و اسیای دور است. اینست که پروژه انقلاب سواری در خاورمیانه و مانورها برای “همکاری با حکومتهای غربی” در کنار سیاست اتحاد و انتقاد با حکومت چین را دنبال می کند. اوبامائیزم بطور واقع استراتژی جدیدی نیست بلکه لباسی است که حکومت در سایه امریکا به تن دکترین “همکاری جهانی” در مقابل تئوکنسرواتیزم مدل بوش و شرکا پوشانده و اینرا در حال حاضر “عملی تر” می بیند.

اینست که جهان بعد از انتخاب اوباما و شرکایش، شاهد تداوم سیاستی خواهد بود که از سوئی هر قدر بتواند نظم موجود را کش می دهد و با حاکمان و جانیان می سازد و حمایت می کند و هر زمان زمین را داغ دید، در آخرین لحظات می شود “حامی انقلابها” و تجربه موج سواری در لیبی را تکرار خواهد کرد.

اوبامائیزم در سیاست خارجی هم انعکاسی است از افول جهانی نظام سرمایه داری و تلاش برای کنترل بحرانش در نبرد جهانی برای کنترل منابع انرژی و بازار فروش و نیروی کار. این سه هدف استراتژیکی که نظام سرمایه چه با نیروی ارتش و چه با بازیهای سیاسی بدنبالش خواهد بود.

(۴) پتانسبلهای اوبامائیزم و چاره انسانیت دردمند:

طبعا من از میان آن “مارکسیستهائی” نیستم که با درکی ساده شده و ایدئولوژیک پایان هر قصه را خوش می بینند و به شیوه جبری، نابودی سرمایه داری را “پیشگوئی” می کنند. بحران عمومی سرمایه داری که جهان کنونی بهش دچار است، درون سیستم موجود ، قابل ترمیم است اگر جنبشهای اعتراضی موجود سیاسی نشوند و بطور شفاف در مقابل سیاستهای “باز سازی سرمایه داری” به قیمت خون و درد و محکم کردن کمربندها نایستند. دیگر کافی نیست حتی که اعتراض کرد. باید رسما تهاجم کرد و قدرت سیاسی را از دست اینان گرفت. دیگر سیاستهای دفاعی و اعتراضی برای خواستهای مقطعی کافی نیست . باید تهاجم کرد برای کسب قدرت سیاسی. باید جنبشهای اعتراضی احزاب خود را بسازند مردم و مبارزه در خیابانها را به تهاجم نهائی تبدیل کنند.

اوبامائیزم بخشی از استراتژی بازسازی نظم موجود است. استراتژی گذار است از سرمایه داری بحران زده ماقبلش به سرمایه داری وحشی تر و “سود آورتر” در دورانی که نظام سرمایه جغرافیای کشورهای مرکزی را در نوردیده و جهانی شده و دیگر نیروی کار جهان اولیها سودآور نیست، اوبامائیزم قرار است با وعده و وعیدهائی جوامع غربی را در حالت انتظار نگه دارد و بتدریج حمایتهای دولتی را به بهانه “تنظیم بودجه” از مردم بگیرد. توازن به هم خورده حکومتهای سرمایه داری را بنفع توازنی منسجمتر و “هماهنگ تر” بر هم زند و قدرت سیاسی سرمایه داری را انتگره تر کند.

سیرک انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا پایان یافت در شرایطی که جامعه امریکا و جهان معاصر بطور عجیبی زیر فشار بحران سرمایه داری در حال فطبی شدن است. خود این انتخابات به تشدید نبرد طبقاتی کمک به سزائی کرد و درسهای بزرگی برای فعالین جنبش اشغال خواهد داشت. رهبری راست این جنبش، چه در شکل انارشیستیش و چه حامیان لیبرال “دموکرات چپش” با تلاشهای مخرب خود مانع این شدند که جنبش اعتراضی اشغال به حزبیت خود مجهز شود. جامعه را باید اماده نبردهای بزرگتر کرد. تاریخ انسان بیش از گذشته نیازمند خانه تکانی نهائی است. نقشه عمل و اراده اجتماعی و اشتها برای پیش راندن تاریخ لازمست!

منابع دیگر:

حمید تقوائی: در باره انتخابات امریکا:

http://www.youtube.com/watch?v=fNfVgNbiVbA&feature=player_embedded

نتایج انتخابات ریاست جمهوری امریکا

http://www.huffingtonpost.com/2012/11/07/who-won-the-popular-vote-2012_n_2087038.html

سعید صالحی نیا: بحران اعتماد مردم به سیاستمداران در امریکا در حاشیه مناظره انتخابات ریاست جمهوری بین اوباما با رامنی

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/11228-b.html

سعید صالحی نیا: اوباما و معضل فلسطین

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/7890-1390-07-01-18-42-48.html

سعید صالحی نیا: ملاحظاتی در باره اعلامیه مهم جنبش ۹۹ در صد امریکا و فراخوانش برای برگذاری مجمع عمومی سراسری

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/8335-1390-08-27-22-31-23.html

جنبش اشغال و انتخابات ریاست جمهوری امریکا

http://www.usnews.com/news/blogs/washington-whispers/2012/07/31/occupy-wall-street-protesters-targeting-obama-at-democratic-convention-

https://www.commondreams.org/view/2012/11/05-1

http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2011/11/2011119111716934927.html

http://www.occupythevote.com/category/2012-elections/

آیا انتخابات امریکا تحت تاثیر جنبش اشغال است؟

http://www.policymic.com/debates/3747

مایکل مور: جنبش اشغال تنها امید اوباما برای پیروزی

http://www.youtube.com/watch?v=571QIwKDgcA