بخشش سخاوتمند از کیسه جنبش شورایی

طیفی از طرفداران جنبش شورایی بر این عقیده اند که چون شورا در دوران قیام و انقلاب میتواند سازمان داده شود پس امروز باید سندیکا و اتحادیه را مبنایی برای سازماندهی کارگران دانست.

 اینکه شورا  بعنوان ارگان حاکمیت کارگران در دروان انقلاب  است شکی نیست اما طرفداران جنبش شورایی تا آن هنگام چه میکنند؟ این تاکید درست که شورا زمانی ایجاد میشود که توازن قوا تغییر کرده باشد ظاهرا مجوزی میدهد که شورا را بایگانی کرده و امروز را روز ایجاد سندیکا و اتحادیه  اعلام شود.طرفداران “واقع بین” جنبش شورایی معمولا چنین سخاوتمندانه به جنبش شورایی برخورد میکنند. از چند سال گذشته و بنا به تجربه شخصی شاید از زمانی که مبارزات کارگران هفت تپه در جریان بود این بحث سابقه طرح جدی تری دارد. آیا طرفداران جنبش شورایی در میان کارگران بنا به این دلیل که امروز توان جنبش کارگری برای سازماندهی شوراهایش ممکن نیست بی وظیفه اند؟  آیا طرفداران جنبش شورایی مشغول به ساختن سندیکا هستند تا زمانی که شرایط برای جنبش آنها مهیا میشود و آنگاه میتوانند اتحادیه ها را به شورا تبدیل کنند؟ ایا جنبش شورایی مراحل دیگری ندارد که طرفداران این جنبش ناچار از انتخاب جنبش سندیکایی نشوند؟ آیا جنبش مجمع عمومی پاسخی به این دسته از طرفداران سخاوتمند جنبش شورایی نیست؟ مجمع عمومى رسمى و منظم اولین رکن شوراى واقعى نمیتواند باشد؟  زحمت کشیدن برای ساختن این رکن پایه ای چیزی نیست که از آن تماما غفلت میشود؟ اینها از جمله سوالات در این مورد است. گروهی و یا گرایشی مستقیما و واضح میدانند که جنبش سندیکایی جنبش انهاست و خشت روی خشت برای آن کار میکنند و در زمان قیام و انقلاب و یا هر تحولی با همه توان ضمن حفظ و تقویت و گسترش سندیکاها، در کنار گرایش سیاسی خود در میان احزاب سیاسی و یا دولت خودی که در قدرت است خواهد بود. گروهی و یا گرایشی دیگر بطور خجولانه ای طرفدار شورا هستند اما تا ان هنگام! سندیکا و اتحادیه ها را تشکل هایی میدانند که باید برای آن فعالیت کنند.طیف قابل توجهی با تاکیدات سیاسی مختلف این بخش را شامل میشود.تکلیف اینها برای هر دو گرایش سندیکایی و شورایی مهم است که روشن بشود.

استدلال هایی از این قبیل میتواند شالوده نظرات این طیف مورد نظر را بیان کند:

“تلاش شکست­خورده­ی سوسیالیست­های چپ­ هلندی، گورتر، پانه کوک و تلاشی سوسیالیسم کارگری آلمان به وضوح ثابت کرده است که شوراها فقط در شرایط انقلابی (همه­ی قدرت به شوراها) قادرند به وظایف سازمان­دهی خود عمل کنند و واضح است که تکیه به سندیکاها و اتحادیه ها و کانون ها و کمیته های متشکل از فعالان علنی کارگری نمی تواند در تقابل یا توازی با تشکیل کمیته های مخفی سوسیالیستی در مراکز کار و تولید و محلات کارگری تلقی شود.”

به نظر ما هم استدلال زیادی برای اثبات این مساله لازم نیست که شوراهای کارگری در ایام قیام و انقلاب میتوانند سازماندهی شوند و به عنوان ارگان حاکمیت کارگران عمل کنند. کارگران لازم است از آنچنان مبارزات سازمان یافته ای برخوردار باشند و توازن قوا بین کارگر و سرمایه دار و دولتش را به نفع خود تعییر داده باشند تا زمینه برای حاکمیت شوراها در یک روز معیین فراهم شود. اکنون این چنین شرایطی نیست و روشن است که کارگران هم نمیتوانند شورا را امروز سازمان بدهند. اما  ایا این مساله بطور اتوماتیک به این معنی است که فعالین شورایی امروز اتحادیه های کارگری سازمان میدهند و فردا در زمان مناسب و در قیام و انقلاب، شورا میسازند؟ جنبش شورایی ها امروز سندیکا و اتحادیه میسازند و فردا در قیام و انقلاب شوراهایشان را بر پا میکنند؟

 مدافعان و طرفداران این تز غالبا چنین استدلال میکنند که : ” در اوضاع غیر انقلابی و فقدان توازن قدرت میان دو قطب اصلی جامعه، این اتحادیه­ها و سندیکاها هستند که قادرند به همان درجه­یی که از بورژوازی امتیاز کسب می­کنند به انکشاف مبارزه­ی طبقاتی، سازمان­دهی، تجربه، عمل، بهبود زنده­گی و آگاهی کارگران یاری رسانند.”

سوال این است که  چگونه ممکن است شما کمونیستها را امروز با چنین استدلالی سراغ ایجاد  سندیکا و اتحادیه بفرستید و سنت جنبش سندیکایی را روی دوش آنها هم جلو ببرید اما در دوران انقلابی سندیکا ها و اتحادیه ها را به شورا تبدیل کنید؟  در بهترین حالت این ساده نگری در دوران غیر انقلابی و دوران اتحادیه سازمان دادن  و اراده گرایی در دوران انقلابی و شورا ساختن است. نتیجه  این میشود که طرفدران جنبش شورایی به جنبش سندیکایی سواری بدهند تا زمانی که تماما جنبش سندیکایی تار و پود جنبش کارگری و احزاب متعلقه را هم تسخیر کند. میگوییم کولی دادن به جنبش سندیکایی به این دلیل که مساله بر سر ساختن چند سندیکا و اتحادیه نیست، استدلال پشت تز امروز سندیکا و فردا در دوره قیام شورا، قبل از هر چیز متوجه این نیست که قبل از هر چیز بازی را در یک مسیر ساختن تار و پود های یک جنبش به جنبش دیگری باخته است.

چرا شورایی ها بازنده میشوند

کسی که میگوید امروز سندیکا و فردا شورا، در واقع میگوید که  سازماندهی شورا نه ممکن است و نه میتواند برای طبقه کارگر نقشی داشته باشد چرا که متوجه نیست هر کدام از این اشکال سازمانی نماینده جنبش های بسیار شناخته شده با فرهنگ و ادبیات بسیار جاافتاده هستند. هر کدام از این جنبش ها مراحل متفاوتی از نحوه دخالت کارگران را دنبال میکنند و در نهایت شکل گیری، اتحادیه های کارگری دقیقا مطابق سیستم اتحادیه ای عمل میکند و در چهارچوب نظام حل میشود،  در حالی که شوراها از ابتدا تا انتها با دخالت همیشگی و تمام کارگران بنا نهاده میشود. سندیکا و شوراها هر کدام به جنبش های عظیم و شناخته شده ای متکی هستند.  دوستان ما متوجه نیستند که دارند جنبش خودشان را به این ترتیب تعطیل اعلام میکنند چرا که تماما بنا به تعریف، خود و تشکیلات مخفی کمونیستی را هم دنباله رو جنبش اتحادیه ای میداند و چنانچه این جنبش قادر به تحرکی نباشد مانند دورانی که الان در آن هستیم، اینگونه فعالین شورایی هم کاری برای انجام دادن نخواهند داشت. به این ترتیب نمیتوان کارگران کمونیست را امروز در برابر جنبش سندیکایی که اصلا مهر ایرانی ندارد و مانند هر چیز دیگری “کالایی” جهانی است خلع سلاح کرد به این بهانه که امروز وقت شورا نیست. مگر هر کدام از این جنبش ها فقط یک تریبون به اسم شورا و سندیکا دارند و قطعات و لحظات بسیار زیادی که منجر به ساختن این ویترین میشود را برسمیت نمیشناسند؟ ساختن سندیکا با سندیکالیست بودن فرق دارد اما وقتی شما برای یک دوران توصیه میکنید که امروز سندیکا بسازیم و فردا شورا ، کل داستان تغییر میکند. به این وسیله شما میخواهید که امروز همه سندیکالیست بشوند و فردا همه شورایی، و به کارگران کمونیست توصیه میکنید که امروز سندیکایی باشند و فردا شورایی. در حالی که همانطور که اشاره شد جنبش شورایی و نمونه های برجسته آن در کمون پاریس و انقلاب اکتبر روسیه الگو های کارگران کمونیستند که نه تنها در مبارزات روزانه همه کارگران را همواره قدرت و تصمیم گیرنده میدانند بلکه مساله ازادی و برابری و حکومت کارگری را در مبارزه برای خلع ید بورژوازی هم یکسره میکنند. در حالی که میدانیم تجربه عظیم جنبش سندیکایی و همینطور حضور فعال کارگران رفرمیست و جریانات ملی و رفرمیست در جامعه آنچنان شرایطی را برای جنبش سندیکایی فراهم کرده و میکند که میتواند براحتی و بدون صرف انرژی زیاد  تلاش کندریشه هر اعتراض کارگران رادیکال و کمونیست را بخشکاند همانطور که در تجربه جنبش سندیکایی جهانی میدانیم که هر اندازه از پیشروی این جنبش و رهبران ان با گذشتن از سد کارگران مبارز و رادیکال و کمونیست و به شکست کشاندن تشکل های آنها و بهم ریختن اعتصاباتشان  ممکن بوده است. سلطه این جنبش که اکنون دیگر سالهاست بخشی از حاکمیت و بخش مهمی از حفظ و نگاه دارنده  نظام سرمایه داری هستند. توصیه اینکه امروز سندیکا بسازیم و شورا متعلق به دوران قیام است، قبل از هر چیز تسلیم کردن کارگران کمونیست و جنبش شورایی به این افق و دورنماست.

طرفداران جنبش شورایی امروز بی وظیفه نیستند

بر خلاف طرفداران تز، امروز سندیکا، فردا و در قیام و انقلاب شورا، و طرفدران سرراست تر جنبش سندیکایی، طرفداران جنبش شورایی امروز در قبال فعالیت برای دست یابی به تشکل های توده ای کارگران بی وظیفه نیستند. ما میگویم امروز مجمع عمومی و سازمان دادن جنبش مجمع عمومی، چرا براستی ما به طرفداران سندیکا و اتحادیه و طرفداران سندیکالیست ها نمیگویم که بیاید امروز مجامع عمومی که پایهه ای شوراها ست را بسازند و سازمان بدهد و روتین کنند و در زمان قیام سندیکا و اتحادیه بسازند؟ این را نمیگوید چرا که میدتنیم سندیکا در چهارچوب نظام سرمایهداری ممکن است؟ این را نمیگویم چون میدنیم کمونیستها اهل ساختن جنبش خودشان هستند؟ پس دلیل این سخاوتمندانه برخورد کردن به جنبش شورایی در چیست؟ در این است که مجمع عمومی و جنبش مجمع عمومی ابزار نیست؟ ارگان و تشکل نیست؟ مگر واقعا در حال حاظر و در جمهوری اسلامی سندیکاهای کارگری و اتحادیه های کارگری ممکن شده است؟

 مجامع عمومی و جنبش مجمع عمومی ان گام اولی ای است که جنبش کارگری و بدرجه اولی جنبش شورایی برای متشکل کردن کارگران به آن نیاز دارد. برپا کردن مجامع عمومی بعنوان ظرفی ابتدایی که کارگران در کارخانه و محل های کار دور هم منسجم و منظم میکنند و هر بار و یا هر مدت تعدادی بعنوان نماینده کارگران و یا هیات اجرایی ان برگزیده میشود این امکان را فراهم میکند که همه کارگران در ضرورت  پاسخ به سازماندهی اعتراضاتشان شریک شوند و بتوانند هماهنگ عمل کنند. در چنین شرایطی طرفداران جنبش سندیکایی و همچنین طرفداران تز امروز سندیکا فردا شورا، عملا مشغول به سازماندهی اعتراض و سازمانیابی کارگران خواهند شد و در این مسیر در عین همراهی شدن برای دستیبابی کارگران به تشکل هایشان میتوانند انتخاب آگاهانه تری داشته باشند و طرفداران جنبش شورایی که امروز نسبتا خجولانه جنبش شورایی، که  با تز، امروز سندیکا فردا شورا، ظاهر میشوند از موضع بینابینی خلاص شوند. همچنین هستند هنوز کسان و جریاناتی که شورا همین امروز و دیگر هیچ را فریاد میزنند اینها هم از طرفداران سندیکا و هم طرفداران جنبش شورایی هر دو بسیار عقب ترند و راهی جز بازگشت به مرزبندی ایدولوژیک و فرقه ای با دیگر گرایشات ندارند. در باره ضررت مجمع عمومی و برپایی این جنبش گفته های بسیاری هست که باید با آنها پرداخت. این مبحث را ادامه خواهیم داد.

چرا امروز همه شورایی نباشند

چرا براستی طرفداران این تز مساله را نمیتوانند طور دیگری طرح کنند. چرا نمیگویند امروز همه شورایی بشویم و فردا اگر خواستیم برویم اتحادیه خودمان را در زمان قیام بزنیم. ظاهرا این مساله عجیبی است.  چون ساختن اتحادیه  یا سندیکا ظاهرا ساده است و مشکلی ندارد. ظاهر مساله برای بسیاری واقعا هم همین است اما بسیار سطح را در نظر میگیرند. توافق بر سر این مساله خیلی کم است که امروز زدن سندیکا ها و اتحادیه های کارگری هم بسیار دشوار شده است و هزینه ی بسیاری را رهبران کارگری باید بپردازند. و حداقل یک دهه گذشته این را نشان داده است و رهبران و فعالین کارگری قادر به تکثیر اتحادیه های امثال واحد و هفت تپه نشدیم. هر چند هر لحظه ای که کارگران بتوانند این کار را بکنند در هر جایی باید این را ممکن کرد و برای حفظ آنها تمام تلاش را کرد اما تجربه یک دهه گذشته این را نشان داده است که ساختن سندیکا و اتحادیه های کارگری در چنین شرایطی بمراتب مشکل شده است و میتوان گفت بن بستی را به کارگران و افقی که برای تشکل های توده ای خود داشته باشند زده است. اتفاقا جنبش شورایی برای این راه حل دارد. جنبش شورایی راه حل  مجمع عمومی را دارد که بعنوان ابزاری برای کارگران و تجمعشان هر وقت که بخواهند و بتوانند بدون اینکه هزینه گزافی برای آن بپردازند، مهمترین ابزار است و اتفاقا راه حلی است برای همه طرفداران درست کردن سندیکا که  امر آنها هم  پیش نمیرود است.جنبش کارگری به این شیوه از پس سرکوب میتواند بر بیاید. طبقه کارگر به این شیوه میتواند در اتکا به نیروی آگاه و متحد خود سازمان یابد و منتظر معجزه نباشد. طرفداران سندیکا و جنبش سندیکایی مانند احزاب سیاسی در پی “تحولات” مهمی هستند که طبقه کارگر تنها نیرویی است که در آن معلوم نیست چه نقشی غیر از سرباز صفر دارد. جنبش مجمع عمومی مجامع عمومی بر پا شده در همه مراکز کار و صنعت و تولید است که آگاهانه راه حل کارگران مبارز و کمونیست برای این دوران است. این راه حل اتفاقا همه فعالین رفرمیست و سوسیالیست را از هر نوع تقابل ایدئولوژیکی و فرقه ای هم دور میکند و همه توان را برای راه افتادن جنبش کارگری در اتکا به سازماندهی مطالبات مشترکش بسیج میکند.

ساختن سندیکا و اتحادیه امر کارگران است

 این مساله هم از نظر ما روشن است که در جنبش کارگری از جمله گرایشات عمده  سیاسی همچون رفرمیسم و گرایش کمونیستی وجود دارد.کارگران کمونیست ضمن سازماندهی مبارزات جاری و مشترک طبقه کارگر برای رهایی طبقه خود و جامعه برنامه دارند، همانطور که کارگران رفرمیست برای بهبود زندگی و کار کارگران  اما در چهارچوب همان نظام سرمایه داری و در چهارچوب وضع موجود برنامه دارند. این گرایشات در حین همراهی در مبارزات جاری راه ها و برنامه های مختلف و متضادی دارند. این اساس تفاوت کارگران کمونیست و رفرمیست است. برای فعالین جنبش شورایی ساختن اتحادیه و سندیکا در هر جا که ممکن شود و وبویژه درمحلهایی که خصلت کاری پراکنده در آنها هست را در دستور دارند.این مساله نمیتواند از دستور یک کارگر کمونیست و حزب کمونیستی خارج شود. اما همه این فعالیتها برای ایجاد اتحادیه و سندیکاهای کارگری به این معنی نیست که کمونیستهای طرفدار جنبش شورایی کارشان همین است.

 اساس مساله بر این است که کارگران تشکلی را ساخته اند و باید با همه توان آنرا حفظ کرد، تقویت کرد و دقیقا برای همین اهداف باید آنرا به جنبش شورایی متصل کرد. کار فعالین شورایی در اتحادیه ها ضمن حفظ این تشکل ها وصل کردنشان به جنبش شورایی است و  این تضمین جنبش ماست که در هر جا کارگران اتحادیه ای دارند با اتکا به توان همه کارگران و قدرت و سازمان مجمع عمومیشان حفظ میشود و این راهی برای وصل این تشکل ها به جنبش شورایی است. مجامع عمومی عنصر دائمی در اتحادیه ها برای امکان ارتباط با جنبش شورایی در همه زمانهاست. سنت مجمع عمومی که بوسیله طرفداران جنبش شورایی ضمانت میشود این امکان را فراهم میکند.

 تقابل طرفداران شورا و سندیکا

برداشت های ایدئولوژیک بویژه از طرف طرفداران شورا ها آنچنان شرایطی را در طول چند دهه گذشته فراهم آورد که در هر واحد و مرکزی که امکان ایجاد سندیکا و اتحادیه ای هم فراهم بود این امکان به خاطر تقابل فرقه ای و ایدئولوژیک از بین رفت. نمونه ها در این مورد کم نیستند. نگرانیهای شدید رهبران و فعالین کارگری از طرفداران شورا ها کم نیست. بن بست  طرفداران جنبش شورایی هم که کار امروزش را سندیکا سازی میدانند و برای جنبش شورایی وظیفه ای ندارد هم عیان است. جریانات چپ مدافع  برخوردهای فرقه ای از طریق پروپاگاند های فرقه ای و ایدئولوژیک به این فضا دامن زدند و امر اتحاد کارگران ودر اولویت قرار دادن حفظ آن برای بسیاری از کمونیستها ثانوی شد، تقابل افکار و نظرات بر این پیشی گرفت و در پس اعتقادات صرفا ایدئولوژیکی هر نوع فضایی برای همکاری کارگران در هر جا که سندیکا و اتحادیه ای ممکن میشد بسته میشد. این تقابل غیر کارگری است و  برای کمونیستها جایی در فعالیتشان ندارد.