عتقادات خشک مذهبى نباید بر بچه‌ها تأثیرى داشته باشد

 

عتقادات خشک مذهبى نباید بر بچه‌ها تأثیرى داشته باشد

لیلا قرایى دبیر شبکۀ زنان، در مقالۀ منتشر شده در “سونسکا داگ‌بلادت” مورخ اول نوامبر ٢٠١٢ مینویسد:
محدود کردن حق کودک در برخوردارى از تحصیل در مدرسۀ معمولى، به نفع اعتقاداتِ خشکِ مذهبىِ والدین را فقط میشود اینطور خلاصه کرد؛ داغان شدنِ کاملِ جامعۀ سکولار. وقت آن است که جامعه بدون هیچ قید و شرطى جانبِ کودکان را بگیرد.

باز هم همانطور شد. دولت سوئد رسماً تصویب میکند که بچه مجبور باشد تمام زندگى سالهاى کودکیش را طبق دستورات مذهبیى که والدین و جماعات مذهبى تعیین کرده‌اند بگذراند. حق کودک براى برخوردارى از رشد و علم، و امکان دستیابى‌اش به عقاید و ارزشهاى خودش، وقتى که آنها را به تعلیمات بشدت مذهبى، در خانه یا مدارس مذهبى مجبور میکنند، خُرد و نابود میشود.

در بهار گذشته این قضیه رو شد که کمون یون‌شوپینگ براى بچه‌هاى مسلمان مقررات ویژه‌اى در مدارس دارد. کمون یون‌شوپینگ سخت مورد انتقاد قرار گرفت و مجبور شد قراردادى را که با انجمنهاى اسلامى امضاء کرده بود لغو کند. حالا دوباره با نمونۀ جدیدى روبرو هستیم از اینکه حق والدین براى کنترلِ به مدرسه رفتن بچه‌ها به حقوق خود کودک تقدّم و ترجیح دارد.

به یک زوج ارتدکس-یهودى، طبق حکم صادره از جانب دادگاهِ ادارىِ تجدیدنظر (Kammarrätten i Göteborg)، حق داده شده است که چهار دخترشان را بجاى فرستادن به مدرسه، در خانه تعلیم بدهند. مبناى این حکم از قرار این است که آنها در شرایط بخصوصى بسر میبرند، مثلاً اینکه باید چند بار در روز نماز بخوانند و در رابطه با غذا و لباس مقررات مذهبى را رعایت کنند. مادر آنها در یک مصاحبه رادیویى میگوید که آنها “سُفراى یهودیت” هستند و تعلیمات یهودى نه فقط دربارۀ چیزهایى است که آنها باید فرا بگیرند بلکه بعلاوه یک شیوۀ زندگى است. آنچه او توصیف میکند عادات و سنن مذهبى‌اى است که تمام ساعات بیدارى را تنظیم، و زندگى و آزادى بچه را بشدت محدود میکند.

استدلال دادگاه براى مجاز دانستن تحصیل در خانه این است که نمیخواهد آزادى مذهب را محدود کند، و دیگر اینکه آن تعلیماتى که در خانه و از طریق اینترنت به بچه‌ها داده میشود یک “آلترناتیو بى کم و کاست براى مدرسۀ عمومى” است.

مدرسه عمومى اما فقط براى یاد دادن مواد درسى نیست. منظور از آموزش و پرورش در مدرسه این است که “کودکان و شاگردان با علوم و ارزشها عجین شوند و رشد کنند” (ماده ۴ قانون مدرسه). آموزش باید با ارزشهاى دمکراتیک بنیادین، با هم-ارزش بودن همه انسانها، با برابرى و امثالهم، منطبق باشد. درست در تقابل با اینها، حالا دادگاه ادارى، تعلیمات مبتنى بر هنجارهاى بشدت مذهبى را مجاز میشمارد، در حالى که بسیارى از مذاهب، آدمهاى پیرو مذاهب دیگر یا غیر مؤمنین را به هیچ وجه تحمل نمیکنند و بصراحت و قطعیت آنها را نجس میدانند. چنین تعلیماتى به کودک پایه‌اى معلول و معیوب براى زندگى در یک جامعۀ باز و چند-فرهنگى میدهد.

ما در شبکه زنان هر روز کودکان و جوانانى را میبینیم که زندگیشان با بهانه‌هاى فرهنگى و مذهبى محدود شده و زیر کنترل است. این میتواند اجازۀ معاشرت نداشتن با بچه‌هاىِ دیگر مذاهب باشد، یا اجازۀ ورزش نداشتن در کنار بچه‌هاى دیگر، یا اجبار به داشتن حجاب. ما جوانان بسیارى را دیده‌ایم که آثار ضربه‌هاى روانى سختى را بر خود دارند که والدینشان به دلیل اعتقادات مذهبى‌شان بر آنها وارد کرده‌اند.

یک نمونه دختر ١۵ ساله‌اى است که از پدر و مادرش شنیده بود که دخترانِ بى‌حجاب به جهنم میروند. وقتى شش ساله بود فهمید که بهترین دوستش فریدا و مادر فریدا نجس هستند و او نباید به غذاى آنها لب بزند. وقتى که یکبار در خانه آنها از غذاى آنها خورده بود گرفتار احساس گناه و کابوس شد و در خواب میدید که در جهنم او را میسوزانند. به این شکل، دخترک تمام دوران کودکیش را با تشویش گذراند. میگفت همه آرزویش این است که روزى وقتى بیدار میشود به دنیایى چشم باز کند که در آن هیچکس مجبور به پوشیدن حجاب نباشد و یا اگر حجاب نخواست به جهنم نرود.

در جلساتى که با این دسته از کودکان و جوانان داریم بروشنى دیده میشود که موضوع مدرسه رفتن فقط آموزش نیست. ارزشهاى بزرگ دیگرى هم هست که جامعه باید پاسدارشان باشد، مثلا اینکه کودک باید بتواند با کودکان دیگر از خاستگاه و پیشینۀ متفاوت، معاشرت داشته باشد و با دیدگاههاى مختلف درباره زندگى آشنا شود، براى اینکه خودش بتواند بعنوان یک فرد رشد کند.

بى آنکه در مورد اوضاع خانه در این موردِ خاص با آن خانواده ارتدکس-یهودى چیزى گفته باشیم، بر پایۀ تجاربمان شاهدیم که مدرسه بعلاوه میتواند یک مجال تنفس براى کودک باشد. جایى که در آن آدم میتواند تا حدى مثلاً از کنترل والدین و جماعت مذهبى در امان باشد. با مجاز شمردن تعلیم در خانه، یا به همین صورت در مدارس مذهبى و نظائر آن، این امکان از بچه سلب میشود که دریابد که خودش از زندگیش چه میخواهد. همین چندى پیش بود که برنامه تلویزیون سوئد “مأموریت تحقیق” نشان داد که چه نظارتِ ناچیزى بر مدارسِ مذهبى اِعمال میشود، تعلیماتشان چه کیفیت بدى دارد و اینکه هنوز تنبیه بدنى هم در آنها هست. اجازه دادن به تعلیم در خانه، یعنى محدود کردنِ باز هم بیشترِ نظارتِ دنیاى بیرون و قبول این ریسک که امکانِ بازرسى از این هم که هست بدتر شود.

شبکه زنان براى حقوق زنان و کودکان کار میکند، علیه ستمگرى، راسیسم و همه انواع بهانه‌هاى اجتماعى، فرهنگى، مذهبى، اقتصادى و سیاسى که قصد توجیه و لاپوشانى تبعیض و ستم نسبت به زنان و کودکان را دارند. بعد از آنکه کمون یون‌شوپینگ از اِعمال تبعیضش نسبت به کودکان عقب نشست، فکر میکردیم در کارمان یک قدم به پیش آمده‌ایم. متأسفانه مدام سر و کلۀ این موارد پیدا میشود که باز در آنها به خواستِ پدر و مادرها ارزشى بیشتر از حقوق کودکان داده شده است.

وقت آن است که جامعه بى هیچ قید و شرطى جانب کودکان را بگیرد و براى مدرسه و تعلیماتى که مبتنى بر اصول سکولار است به پا خیزد. کودک نباید – نظیر آنچه در این مورد پیش آمده است – نیازى به تسلیم و تمکین در برابر اعتقادات مذهبى والدین داشته باشد. حقوق کودک باید مهمتر و بالاتر از هر مذهبى باشد. این است آزادى مذهب – براى کودکان.

ما خواستار آنیم که حکم دادگاه ادارى بیدرنگ به مرجع بالاتر ارجاع شود و تغییر کند. سازشکارى جامعه نسبت به حقوق کودکان باید موقوف شود!

لیلا قرایى
دبیر شبکه زنان

اصل مقاله به زبان سوئدى است و در تاریخ اول نوامبر ٢٠١٢ در روزنامه “سونسکا داگ‌بلادت” منتشر شده است


ترجمه فارسى: شبکه زنان، سهراب