در گرامیداشت یاد جان باختگان گردان ۲۲ ارومیه در مرگور

گردان ۲۲ ارومیه در جنبش انقلابی کردستان ایران، نامی آشنا و محبوبی بود. کمتر هفته ای بود که اخبار عملیات این گردان علیه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، از طریق رادیو کومه له بگوش مردم نرسد. در شمال کردستان هم این گردان با ارتباط صمیمانه و انقلابی با توده های مردم، به تکیه گاه آنها در برابر ارتجاع جمهوری اسلامی و ارتجاع محلی تبدیل شده بود. طی مدت یکسال که از تشکیل این گردان میگذشت جمهوری اسلامی بارها برای بدام انداختن و نابودی آن نقشه کشید و تلاش کرد اما هیچوقت موفق نشد و هر بار سر افکنده و شکست خورده  از میدان نبرد خارج شد، اما سرانجام این هدف جمهوری اسلامی ایران به وسیله حزب دمکرات کردستان ایران متحقق شد. دستیبابی حزب دمکرات به این هدف از قدرت و توانایی آن نبود بلکه نتیجه و محصول اشتباهات خود کومه له بود.

حزب دمکرات در جنگ سرتاسری که به کومه له تحمیل کرد موفقیت چندانی بدست نیاورد و در اهداف جنگی اش کاملا شکست خورده بود. به همین علت حزب دمکرات نتوانست مانع فعالیت سیاسی، تشکیلاتی  و نظامی کومه له بشود و شرایطی  که میخواست به کومه له تحمیل کند معلق ماند و دیگران هم بحدی نترسیدند که به همه چیز این حزب گردن نهند. تازه بعد از جنگ بود که ادعاهای غیر واقعی این حزب در افکار عمومی مردم کردستان و منطقه محک میخورد. در پشت نعره های جنگی اش این شکست بود که سرنوشت اش را رقم میزد. این شکست مشکلات قبلی حزب دمکرات را عمیق تر کرد و زمینه بحران درونی آنرا بوجود آورد و سرانجام به انشعاب و دو دستگی آن منجر شد.

سیاست حزب دمکرات در آندوره دو جهت کاملا مشخصی داشت. از یک طرف به ادامه سیاست جنگ با کومه له اصرار میکرد و درعین حال برای مذاکره و بند و بست با جمهوری اسلامی به هر دری میزد و هیچ اعتنایی هم به مخالفت و نارضایتی مردم کردستان با ادامه این جنگ را نمی کرد.  حزب دمکرات در حفظ فضای جنگ داخلی خواب بند و بست با جمهوری اسلامی را می دید که مخفیانه برای آن تلاش میکرد. تلاشی که سرانجام شرایط لازم را برای تروریسم جمهوری اسلامی ایران علیه رهبری اش را فراهم کرد. به هر حال این جنگ برای حزب دمکرات هیچ دستاوردی نداشت و حتی نتوانست زمینه را برای کسب چیزی از جمهوری اسلامی را برایش فراهم کند.

با این حال ضربه ای که به گردان ۲۲ ارومیه زدند برای مدتی بعنوان کارت برنده و امید دهنده در سطح تشکیلات شان بکاربردند.  در کنگره ای که کمی بعد از این اتفاق برگزار کردند تا توانستند از آن سوء استفاده کردند و در جهت تخفیف و کم کردن شک و تزلزل نسبت به ادامه این سیاست جنگی بکار بردند و رو به بیرون هم از کشتار “پولپوتی ها” نعره کشیدند و بیشتر به بلندگوی جنگی شان فوت کردند.

واقعیت این است که ضربه خوردن گردان ۲۲ ارومیه انعکاس قوای برتر و موقعیت برتر حزب دمکرات در جنگ علیه کومه له نبود بلکه نتیجه سیاست اشتباه و اراده گرایانه رهبری آن وقت کومه له بود.

این مسئله لازم بود همان وقت در سطح تشکیلات و هم رو به بیرون بیان شود. زیرا میتوانست میدان سیاست جنگ طلبانه حزب دمکرات را محدودتر کند و امکان سوء استفاده کردن از آنرا ندهد.  برای تشکیلات کومه له هم می توانست آموزش خوبی داشته باشد. نقد و بررسی درست آن شاید از پیش آمدن ماجرای گردان شوان جلوگیری میکرد.

برگشتن گردان ۲۲ ارومیه به اردوگاه مرکزی سیاست درست اما ناوقت

 

گردان ۲۲ ارومیه در واقع در پشت جبهه حزب دمکرات مشغول فعالیت بود. مناطق پیرانشهر، نقده، اشنویه، مرگور و ترگور مناطقی بودند که حزب دمکرات همیشه فعالیت سیاسی و نظامی داشت. نیرو های حزب دمکرات  هر زمان میخواستند می توانستند تمرکز قوا بکنند.  محل فعالیت گردان ۲۲ ارومیه مناطقی از شمال کردستان، دور و بر ارومیه و نزدیک مرز ترکیه بود. فقط یک گردان ۷۰ یا ۸۰ نفری بود و امکان تمرکز با واحدهای دیگر کومه له را نداشت.  بین مناطق فعالیت گردان ۲۲ ارومیه با نیروها و گردانهای دیگر کومه له پل وسیعی بود که از نیروهای حزب دمکرات ایجاد شده بود.  خارج شدن از پشت جبهه حزب دمکرات و ملحق شدن به نیروهای دیگر کومه له، حداقل ۲۵ تا ۳۰ شبانه روز پیاده روی بود.  درمنطقه شمال هم  نیروی حزب دمکرات همیشه از گردان ۲۲ ارومیه بیشتربود. در آغاز جنگ سرتاسری حزب دمکرات علیه کومه له ما با اتخاذ تاکتیکی آگاهانه از درگیری با حزب دمکرات پرهیز کردیم. مناطق بسیار وسیع و کوهستانی شمال این امکان را به ما میداد. ما بسیار پر تحرک بودیم  و توده مردم هم بخوبی از ما پشتیبانی میکردند.  ما بعضا جا خالی میدادیم  و از مناطق جدید سر در می آوردیم.  به هر حال این وضعیت نمی توانست برای مدت طولانی پایدار بماند. در رابطه با جنگ داخلی گردان ۲۲ ارومیه ضعیف ترین حلقه نیروهای کومه له بود.

بعد از طی شدن دوره طولانی از جنگ تحمیلی، رهبری کومه له تصمیم گرفت گردان ۲۲ ارومیه را به اردوگاه مرکزی فرا بخواند.

این تصمیم درست ولی ناوقت بود و بر مبنای تحلیل علمی و عینی از عوامل و مولفه های داده شده در این مورد نبود و بیشتر متکی به تجربه گرایی بود. در این دوره در بیشتر مناطق کومه له و دمکرات بشکل تمرکز چند گردان یا چند واحد نظامی بزرگتر در برابر همدیگر صف آرایی میکردند. فعالیت و حضور واحد های کوچکتر در مناطق برای هر دو طرف میتوانست خطرناک باشد.

قبل از آغاز جنگ سرتاسری لازم بود گردان ۲۲ ارومیه به اردوگاه مرکزی فرا خوانده شود. رهبری کومه له این فرصت را داشت. بعد از قتل عامی که حزب دمکرات در اورامانات براه انداخت و حاضر نبود مسئولیت آنرا بعهده بگیرد و به همین جهت کومه له هم نقشه ضربه زدن به حزب دمکرات را در اورامانات طرح ریزی کرد.  قبل از اجرای این تصمیم می بایست گردان ۲۲ از پشت جبهه حزب دمکرات خارج شود. گردان ۲۲ ارومیه دست به ریسک بزرگی زد و به اردوگاه مرکزی برگشت  ولی آسان هم به اردوگاه نرسید.

اعزام دوباره گردان ۲۲ ارومیه به شمال کردستان

 

فرا خواندن گردان به اردوگاه مرکزی قبلا که متکی به تجربه گرایی بود، در فرستادن دوباره آن نیز تحلیل و بررسی درستی در کار نبود. هیچ اصول علمی و نظامی  و شرایط واقعی مبنا قرار نگرفت. شرایطی که رهبری را مجبور کرده بود گردان را به اردوگاه برگرداند، هنوز به قوت خودشان باقی مانده بودند و چیزی تغییر نکرده بود. حزب دمکرات عصبابی تر و وحشی تر شده بود و در مناطق دیگر ضربه خورده بود و مانند خرس زخمی شده برای جبران شکست هایش بدنبال فرصت مناسبی می گشت.  رهبری حزب دمکرات برای نابودی کامل گردان ۲۲ ارومیه به نیرو هایشان فشار می آورد.  رهبری کومه له اطلاع دقیقی از این مسئله داشت و از نقشه رهبری جنگ طلب حزب دمکرات آگاهی کامل داشت.  اعزام این گردان به شمال در چنین شرایط  و اوضاعی در واقع ایجاد شرایط طلایی برای حزب دمکرات بود.

نقش کمیته ناحیه ارومیه در این مورد

 کمیته ناحیه ارومیه که مسئولیت رهبری تشکیلات در منطقه شمال را داشت،  قاعدتا می بایست خیلی عینی تر و واقع بینانه تربه این مسئله برخورد کند. آنها در اعزام گردان ۲۲ به شمال مخالفت یا دیدگاه خاصی نداشتند و اجرا کنندگان این سیاست بودند و در اجرای این سیاست هم چند اشکال اساسی داشتند که مشکلات گردان را بیشتر کرد. نیرویی که برای حرکت به شمال آماده کرده بودند، با اوضاع و شرایط تازه آن دوره خوانایی نداشت. شرایط آن دوره یک واحد نظامی منسجم، سبک و پر تحرکی را طلب میکرد.  در واقع بجای سازماندهی یک گردان پرتحرک یک کاروان سنگین را سازمان دادند.  بخشی از رفقای ما تجربه و آمادگی لازم برای این حرکت را نداشتند. روحیه رزمندگی و شور انقلابی آنها را به گردان ملحق کرده بود اما هنوز تجربه کافی برای این شرایط سخت را نداشتند. در سازماندهی گردان بخشی از کادرها مسئولیت مشخصی نداشتند و لازم نبود جز این حرکت باشند. اشتباه اساسی ترکمیته ناحیه مسیری بود که برای عبوراز مرز انتخاب  کرده بودند، منطقه حکاری، مثلث مرزی عراق، ایران و ترکیه. این منطقه برای تمامی پیشمرگان گردان ناشناخته بود و در هیچ زمانی از این مسیر عبور نکرده بودند. این منطقه خالی از مردم  و جبهه جنگ ایران و عراق بود. اطلاعات رفقای کمیته ناحیه هم ازمنطقه در حد صفر و بر اساس گفته ها و شنیده ها بود و با پرس و جو حرکت می کردیم.  هشتاد درصد حرکت ما در ابهام و ناروشنی بود.  مسیر انتخاب شده بسیار طولانی بود و ما مجبور بودیم از جبهه عراق و ایران عبور کنیم تا به دره خواکورک یا شیخان برسیم.

در این دره فقط نیروهای احزاب سیاسی کم و پیش رفت و آمد داشتند. آنها هم اگر با ما دشمن نبودند دوست هم نبودند. در انتهای این دره نرسیده به مرزایران روستایی کوجکی وجود داشت که حزب دمکرات درآنجا مقری داشت که با اردوگاه شان فاصله چندانی نداشت. اردوگاه حزب دمکرات در دره ای  در نزدیکی روستا قرار داشت که ما با راهنمایی پیشمرگان حزب شیوعی از نزدیکی آن عبور کردیم. ما از جبهه و موقعیت پایگاههای جمهوری اسلامی اطلاعات چندان دقیقی نداشتیم به همین جهت هم ما یک روز را در زیر یکی از پایگاههای جمهوری اسلامی سپری کردیم و با روشن شدن هوا متوجه پایگاه شدیم.

بهرحال این مسیری بود که ما با شرایط  سخت و مشکلات زیادی طی کردیم. تا قبل از رسیدن گردان ما به مرز، شرایط لازم برای نابودی آن فراهم شده بود. اما این شانس حزب دمکرات بود که بلیط این جنایت به اسم او در آمد. در چنین شرایطی ما به منطقه مرگور رسیدیم. عبور از منطقه مرگورهم فاصله طولانی بود و لازم بود در منطقه کاملا اشغالی جایی مناسبی را برای توقف یک روزه پیدا می کردیم.  این مشکلی بود که گردان ما را دو شب و روز در مرزمرگور زمین گیر کرده بود. حزب دمکرات هم در منطقه مرزی حضور داشت و درتعقیب ما بود و تمامی امکانات حزبی را برای ضربه زدن به گردان ما بکار انداخته بود.

برای حزب دمکرات شرایط بسیار مناسب و طلایی فراهم شده بود. بعد از اولین درگیری در شب ۲۰ آبان با حزب دمکرات، کمیته ناحیه ارومیه به ادامه حرکت بسوی شمال به شک و تردید افتاده بودند. در جلسه کمیته ناحیه با اختلاف زیاد به این نتیجه رسیده بودند که به اردوگاه مرکزی برگردند. محور بحثهای آنها برف و باران و مناطق اشغالی بودند. این عوامل هر کدام شان میتوانستند برای فعالیت ما مشکل ساز باشند اما رفقای کمیته ناحیه حزب دمکرات را عامل و مانع اصلی و تعیین کننده نمی دیدند. با اتکا به این دیدگاه شبی که ما در مسیر برگشتن به مرز عراق حرکت کردیم، اگر یک ساعت بیشتر به حرکت مان ادامه میدادیم به محاصره حزب دمکرات نمی افتادیم  و غافلگیر نمی شدیم.

اشتباه فرماندهی در جریان جنگ

 

 

    فرمانده گردان با وجود اینکه در این جنگ هم نمونه ای از شهامت و اعتماد به نفس بود و در تمام مراحل جنگ خونسردی خود را حفظ کرده بود اما درانتخاب تاکتیک جنگ اشتباهاتی داشت که نتوانست از ضربه حوردن گردان جلوگیری کند.  در جنگ روز ۲۲ آبان بلندیها و نقاط استراتژیگ در دست حزب دمکرات بود و ما کاملا غافلگیر شده بودیم.  فرماندهی گردان میتوانست با درگیر کردن واحدی کوچک ، بقیه نیروها را بجای مناسب تری عقب بکشد و در موقعیت مناسب تری سازمان بدهد. ما در اوایل درگیری این فرصت را داشتیم کاری که بعدا مجبور به انجام آن شدیم.  در آغاز درگیری فرمانده بجای دستورعقب نشینی و موضع گرفتن در جای مناسب تر، تعرض متقابل را انتخاب کرد.

 در روز ۲۳ آبان،  درخاک عراق ما آمادگی لازم برای احتمال کمین حزب دمکرات را نداشتیم. زیرا بر مبنای توافق سه جانبه حکومت عراق، کومه له و حزب دمکرات مبنا بر این بود که درهیچ جایی از خاک عراق درگیر نشویم. اما همه ما از بی پرنسیبی حزب دمکرات مطلع بودیم و در ضمن هر چند این دره در خاک عراق بود ولی بطور واقعی حاکمیتی بر آن وجود نداشت. بنا براین لازم بود ما موارد فوق را کاملا در نظر می گرفتیم.

وقتی ما در خاک عراق با کمین گسترده حزب دمکرات روبرو شدیم بی آنکه تلفاتی بدهیم با موفقیت از میان کمین های آنها خارج شدیم و در همان دره که درمقابل و نزدیکی آنها بود مخفی شدیم. این اشتباه فرماندهی بود و تاکتیک مناسب عقب نشینی در جهت مسیری بود که طی کرده بودیم.

به علت ناآشنایی ما به منطقه، تصمیم مخفی شدن در شب اجبارا به ما تحمیل شد اما با روشن شدن هوا که اوضاع منطقه برایمان معلوم شده بود می بایست به نیروهایمان سر و سامان میدادیم و بشکل سازمانیافته و هماهنگ در جهت دیگری حرکت میکردیم.

در حالیکه ما تا نزدیکی ظهردر همان محل مخفی ماندیم. این وضعیت شکل سازمانی ما را تا حدودی به هم زد و باعث شد بعدا یک واحد چند نفره از نیروی ما جدا شده و توسط حزبیها محاصره شدند. دو نفر از رفقای محاصره شده جان باختند و بقیه به اسارت حزبیها درآمدند.

نقش و جایگاه جمهوری اسلامی در این جنگ

 

در روز ۲۲ آبان که درگیری اصلی و پرتلفات ما با حزب دمکرات بود، نیروهای جمهوری اسلامی در اوایل جنگ دخالتی نداشتند.  در ادامه درگیری ستونی از نیروهای جمهوری اسلامی وارد منطقه شدند و در روبروی ما موضع گرفتند و با توپ و خمپاره مواضع ما را می کوبیدند و زمین درگیری را برای ما محدودتر کرده و از تحرک ما کاستند. در این حال ما در بین هر دو نیروی حزب دمکرات و جمهوری اسلامی به محاصره کامل افتادیم و میدان بسیار کمی را در اختیار داشتیم. اما در طول جنگ نیروهای جمهوری اسلامی حتی یک مورد هم بطرف حزبیها شلیک نکردند. قبل ازاینکه نیروهای پیاده جمهوری اسلامی وارد عمل شوند، محاصره حزبیها را شکستیم و بر بخشی از بلندیها مسلط شدیم.  در این موقع نیروهای جمهوری اسلامی هم  به پیشروی شان ادامه ندادند.

نقش و جایگاه حزب شیوعی عراق در ماجرای گردان ۲۲ ارومیه

 

ما در دره خواکورک بطوراتفاقی به پیشمرگان حزب شیوعی عراق ( حزب کمونیست عراق) برخورد کردیم. آنها صمیمانه در زمینه های تدارکاتی، اطلاعاتی، درمانی و پزشکی به ما کمک کردند. ما قبلا با آنها هیچگونه ارتباط سیاسی و همکاری نداشتیم ولی با حزب توده ایران که حزب برادر و هم جهت سیاسی آنها بود، تاریخی طولانی از مبارزه و مواضع سیاسی متفاوت را طی کرده بودیم.  حزب شیوعی و ما همدیگر را بخوبی می شناختیم. با این حال  آنها در آن شرایط سخت صمیمانه به ما کمک کردند.  در اولین روز که به اردوگاه حزب شیوعی رسیدیم، با غذای گرم و فراوان از ما استقبال کردند و در عین حال حضور و حرکت ما بطرف مرز ایران را به حزب دمکرات که در نزدیکی آنها بود اطلاع دادند. مسئولین حزب هم این خبر را به رهبری شان مخابره کرده بودند.  رهبری کومه له که از رد و بدل کردن این اطلاعات آگاهی داشتند توسط بیسیم به اطلاع ما رساندند.  قبل از اینکه ما اردوگاه حزب شیوعی را ترک کنیم، یکی از اعضای کمیته ناحیه این مسئله را با آنها در میان گذاشته بود. آنها در جواب گفته بودند که ما در سطحی با حزب دمکرات ارتباط  و همکاری داریم. گویا آنها نگران بودند که ما به مقر و اردوگاه حزب دمکرات حمله کنیم. البته ما در حرکت مان برنامه تعرض و حمله به حزب دمکرات را نداشتیم، هدف ما رسیدن به شمال کردستان و ادامه فعالیت روتین خودمان بود. حزب شیوعی می توانست از ما سوال کند و ما هم به روشنی جواب شان را میدادیم و در رابطه با حزب دمکرات مشکلی برایشان درست نمی کردیم.  به هر حال با همه صمیمیت و کمکی که به ما داشتند این کارشان نادرست بود اما جایگاه تعیین کننده در ضربه خوردن به گردان ما را نداشت. حزب دمکرات این میزان از اطلاعات را می توانست از راههای دیگری هم بدست بیاورد. ما  وقتی که از اردوگاه حزب شیوعی خارج شدیم با فاصله دویست متری از بالای مقر و اردوگاه آنها عبور کردیم. اگر  یک نفر از حزبیها از پشت بام مقرشان ما را نگاه میکرد می توانست تعداد نفرات ما را بشمارد و جهت حرکت ما را تشخیص بدهد.

بعضی از رفقای ما مسئله حزب شیوعی را بسیار عمده دیدند یا عمده کردند و جایگاه تعیین کننده ای در ضربه خوردن گردان به آن دادند. برعکس، اگر کمک و همکاری آنها نبود، بقیه افراد گردان هم نمی توانستند به اردوگاه مرکزی برگردند.

کافی بود آنها بهانه ای درست کنند و تدارکاتشان را در اختیار ما نگذارند و بعدا که ما یک هفته در اردوگاه شان گیر کرده بودیم، اگر تمایلی به نابودی ما داشتند، همه شرایط برای یک توطئه علیه ما آماده بود. اما آنها با وجود اینکه در یک مورد علیه ما کار نادرست و نا شایست داشتند، در موارد زیادی به ما کمک کردند.  در هر حال ما هنوزهم یک تشکر و قدردانی از زحمات و همکاری شان را بدهکاریم.

حقوق بشر و بی پرنسیبی حزب دمکرات کردستان

 

در درگیریهای حزب دمکرات کردستان با گردان ۲۲ ارومیه ۲۸ نفر از پیشمرگان انقلابی و کمونیست کومه له جانشان را فدای آرمانهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه کردند.

 در روز ۲۲ آبان ۱۱ نفر از رفقای ما که زخمی و اسیر شده بودند و توانایی حرکت کردن نداشتند، با بدن خون آلودشان توسط حزب دمکرات کردستان تیرباران شدند. اسامی رفقای زخمی که تیرباران شدند بقرار زیر میباشند:

عتیق شیری، خلیل فتاحی، اشرف حسین پناهی، منیره مدرسی، نسرین حسنخالی، عادل باقری ، شهرام علایی برزنجی ، سلیمان جلالی، لقمان همتیان، منصور شوکتی و علی ایراندوست

رفیق علی ایراندوست در موقع عقب نشینی، بعد از زخمی شدن و شکستن پایش به چوپانی سپرده شد تا او را با اسبش برای مداوا به روستا ببرد ولی حزبیها درمسیر راه با زورعلی را از چوپان گرفته و در همانجا او را به رگبار بسته بودند. علی ایراندوست جوانی بود که سالها پیشمرگ حزب دمکرات بود و سه هفته قبل از این واقعه از حزب دمکرات جدا شده و به کومه له پیوسته بود.

 در روز ۲۳ آبان در دره شیخان در خاک عراق، یک واحد شش نفری از بقیه پیشمرگان جدا افتاده بودند و به محاصره حزب دمکرات افتاده و به اسارت گرفته شدند. درهمانجا خالد ارغوانی درحین مقاومت جانش را از دست داد  و بقیه به اسارت در آمدند.  نیروهای حزب دمکرات درحین انتقال پنج  پیشمرگ اسیرکومه له، رفیق ابراهیم پورمند را از پشت به رگبار بسته و کشتند.

علی درمان آوا (مولود جوانمردی) که  در روز ۲۲ آبان از ناحیه ران پا زخمی  و پایش شکسته بود تا آنسوی مرز با اسب منتقل شد اما در روز ۲۳ آبان بعد از خروج از کمین حزب، بخاطر سختی مسیردره امکان انتقال او وجود نداشت به همین جهت پیشمرگان او را در زیر تخته سنگها مخفی کردند ولی حزبیها با روشن شدن هوا مخفیگاه او را در دره پیدا کرده  و در همانجا او را اعدام کردند.

حزب دمکرات کردستان هر وقت راجع به عدم رعایت حقوق بشر و بی پرنسیبی جمهوری اسلامی زبانش را باز میکند، رگ گردنش بیشتر از همه باد میکند، اما رفتاری که دراین جنگ با زخمی ها و اسیران جنگی  کومه له داشت، در بی پرنسیبی و عقب ماندگی از جمهوری اسلامی ایران سبقت گرفته و از آن پیشی گرفت.

جامعه کردستان موارد بی شماری از این نوع بی پرنسیبی ها را از حزب دمکرات دیده است.

 هر دو بخش حزب دمکرات کردستان راجع به این گذشته شرم آورشان هنوزهم سکوت می کنند و اگرهم مچبور به اظهارنظری در این مورد میشوند، چنگ و دندان نشان میدهند و چیزی در مورد گذشته خودشان نمی گویند؛ تا جامعه کردستان به عدم تکرار دوباره جنگ داخلی در آینده امیدوار باشند.

ashkan1917@yahoo.com