انتخابات آمریکا و خاورمیانه

طبق یک سنت دیرینه در ایالات متحده آمریکا، انتخابات در این کشور هر چهار سال یکبار و در اولین سه شنبه ماه نوامبر برگزار می شود. برخی معتقدند که سیاست های کلان این کشور ثابت می باشند و به قدرت رسیدن نامزدهای دو حزب دموکرات یا جمهوری خواه تنها تاکتیک رسیدن به این سیاست ها را با تغییر مواجه می کند. طبق دیدگاه این افراد ، برایند و نتیجه سیاست گذاری در آمریکا باید به یک نتیجه ختم شود و در این بین راه رسیدن به آن از نگاه حزبی متفاوت است. هنری کسینجر یکی از افرادی بود که به این نوع از سیاست گذاری در ایالات متحده معتقد بود. اما از سویی دیگر برخی معتقدند که چنین برداشتی از رئیس جمهور کشوری که هژمون است، نگاهی ساده انگارانه است. هر فردی که به این پست می رسد دارای ویژگی های شخصیتی و افکاری منحصر به فرد است که قطع به یقین در سیاست کلی ایالات متحده بدون تاثیر نخواهد بود. 
به هر حال در این نوشتار سعی بر آن است تا به بررسی موضوعات پیش روی مهمان آینده کاخ سفید در منطقه خاورمیانه بپردازد.

ایالات متحده در سالهای اخیر چند موضوع را در خاورمیانه بسیار مورد توجه قرار داده و در مناظرات انتخاباتی هم مورد مناقشه دو نامزد قرار می گرفت. مهمترین مساله موضوع اسراییل و مناقشه آن با اعراب و سرانجام امنیت این کشور است. مساله دوم به خروج نیروهای آمریکایی از عراق بر می گردد. سوم بهار عربی و سوریه و سرانجام موضوع هسته ای ایران داغ ترین موضوع رقابت دو نامزد بود.
حمله به عراق از سوی باراک اوباما به عنوان یکی از اشتباهات بوش پسر در سیاست خارجی ایالات متحده نامبرده می شود. با این وجود باراک اوباما وعده خروج نیروهای آمریکایی از عراق را برای دوره اول ریاست جمهوری خود و زیر عنوان شعار تغییر ارایه نمود. هر چند که تا اندازه ای این شعار را عملی کرد و عراق را به دست نیروهای عراق سپرد. اما به راستی با چه هزینه ای؟
هم اکنون عراق با یک دموکراسی اهدایی آمریکایی روبروست و زیر این پرچم دموکراسی با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند که حل آنها در سایه اتحاد در این کشور بسیار کم رنگ و بعید به نظر می رسد. هیچ یک از گروه های دارای قدرت در این کشور با سایرین کنار نمی آیند و آنها را نمی پذیرند، شیعیان بزرگترین گروه در عراق هستند و زیر نام دموکراسی و با توجه به جمعیت شان همیشه در صدر امور باقی می مانند. کردها و سنی ها با این موضوع مخالفند. کشورهای منطقه مانند عربستان هم چنین وضعی را نمی پذیرند که یک گروه شیعه بر عراق تسلط پیدا کند. این دموکراسی به دیکتاتوری اکثریت منجر خواهد شد. به این منظور کشورهای سنی منطقه در صدد تقویت سنی ها حتی گروههای تروریستی و شبه نظامی آنان می باشند تا جایی که دولت عربستان حمایت خود را از هرگونه تحرکی که به نفع سنی ها و بر ضد شیعیان باشد را به صورت رسمی بیان داشته است. کردها هم نه دیکتاتوری اکثریت را می پذیرند و نه به بازگشت به دوران حکومت سنی ها تن می دهند. به ناچار و در دراز مدت تجزیه عراق به وقوع می پیوندد. موضوعی که هم باب میل ملی گرایان کرد عراق است و هم به صورت ضمنی ایالات متحده با آن و بر اساس منطقه پرواز ممنوع در شمال عراق و سرانجام پذیرش حکومت خودمختار کردستان موافقت خود را اعلام نموده است. این موضوع امنیت اسراییل را نیز شامل می شود. اسراییل بزرگترین حامی غرب در خاورمیانه به شمار می رود. ایجاد یک کشور غیر عرب دیگر در منطقه عموما عرب خاورمیانه و شمال آفریقا می تواند تا حدودی نگاه کشورهای منطقه را از اسراییل به سوی کشوری جدید و تجزیه شده از عراق سوق دهد. همچنین تجزیه عراق و تشکیل کردستان عراق به عنوان کشوری مستقل می تواند به ایجاد یک کشور حامی اسراییل در منطقه کمک کند که هم از نگاه تاریخی هیچ اختلافی بین یهود و کردها وجود ندارد و هم تحرکات درونی احزاب ناسیونالیسم موید آن می باشد. پس آمریکا برای امنیت بیشتر اسراییل خواهان تجزیه عراق و تشکیل کشوری متحد با اسراییل است. موضوعی که جو بایدن هم گذری به آن ، در کارزار اول انتخاباتی اوباما زده بود.
خیزش مردم عرب شمال آفریقا و خاورمیانه هم از چالش های دیگر رئیس جمهور آینده آمریکاست. کشورهایی که دست به مبارزه با دولتمردان کشورهای خود زدند و پس از سقوط دولتمردان، با کشورهایی روبرو هستند که کماکان خطر جنگ داخلی هر یک از آنها را تهدید می کند . القاعده و گروه های اسلام گرا می دانند که رشد دموکراسی در این کشورها باعث می شود تا آنها جنبه ایدئولوژیک خود را از دست بدهند و در نتیجه با ایجاد نظم در آنها مخالف و مبارزه میکنند و بنیادگرایی را تشویق می نمایند. رشد بنیادگرایی اسلامی در هر یک از این کشورها می تواند منطقه و دنیا را با چالشی جدید روبرو کند. تروریسمی که به صورت هویت بنیادگرایی در آمده است و هر شخص در هر گوشه از دنیا که خط فکری خود را با تروریسم و بنیادگرایی در یک راستا ببیند، اشاعه گر آن و ادامه دهنده آن خواهد بود. موضوعی که از یک عضویت فیزیکی در یک حرکت و جنبش به موضوعی هویتی درآمده است. مبارزه با این نوع بنیادگرایی که هر روز در این کشورها شدیدتر می شود، کار مهمان آینده کاخ سفید را سخت تر می کند. البته در این میان نباید از موضوع سوریه هم غافل بود. کشوری که به خاطر همسایه بودن با اسراییل از اهمیت بنیادین در سیاست خارجی ایالات متحده برخوردار بوده است. به همین خاطر یافتن شخص یا گروهی که نگاه حزب بعث سوریه را به اسراییل داشته باشد تا جایگزین آن شود، کاری دشوار است و همین موضوع باعث ادامه بحران در سوریه شده است.
البته باید به این نکته اشاره کرد که در تمام کشورهای به اصطلاح انقلابی منطقه تنها مهره های بازی جای خود را عوض کرده اند و کماکان قواعد و اصول بازی و ساختمان سیاسی کشورها با تغییری بنیادی روبرو نشده و نخواهد شد.
و اما موضوع ایران. موضوعی که نمی توان در سیاست خارجه ایالات متحده نادیده گرفت ، گرایش به تغییر رژیم در ایران است. ایالات متحده شدیداً حامی تغییر رژیم در ایران است. باراک اوباما برنامه هسته ای ایران را تهدیدی برای جهان می داند و گزینه نظامی را آخرین گزینه روی میز برای مقابله با آن ذکر کرده است. جمهوری خواهان و میت رامنی محافظه کار و جنگ طلب هم دیدگاهی مانند اوباما و دموکراتها ولی با کلماتی متفاوت تر دارد.
حال اگر به صورت کلی به سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه نگاهی دقیق داشته باشیم ، می بینیم که امنیت اسراییل در رده اول این سیاست قرار دارد. موضوعی که با حمله به عراق و احتمال تجزیه آن و اعلام طرح خاورمیانه بزرگ و یا خاورمیانه جدید هر چه بیشتر اهمیت پیدا می کند. موضوع خروج گروهک تروریستی منافقین از لیست تروریستی آمریکا و احتمال دادن پایگاه در بخشی از خاک سوریه و در نتیجه دادن چراغ سبز به این گروهک از یک سو، و تقویت گروهای ناسیونالیستی در ایران و مرزهای آن، می تواند هشداری بسیار جدی برای آینده ایران باشد. جنگ با ایران که هر دو نامزد احتمال آن را رد نمی کنند، و سناریویی مانند عراق و سوریه برای آن، دور از انتظار نیست و حتی میتواند آخرین حلقه از ایده آمریکا برای تغییر در نقشه کنونی خاورمیانه و اولین گام در خاورمیانه جدید باشد.
البته همه این موضوعات بیان شده در راستای تامین امنیت اسراییل خواهد بود . از نگاه نگارنده، سیاست خارجی آمریکا موضوعی ثابت و از پیش تعیین شده است که حزب ها و روسای جمهور تنها با تاکتیکهای مجزا و منحصر به خود در راه تثبیت آن گام بر می دارند. البته شخصیت هر انسان به عنوان سکان دار کاخ سفید، می تواند در. تعیین تاکتیک ها و رسیدن آن به موفقیت موثر باشد.
سیوان کریمی