پایان خط و حزب کورش مدرسی

در سال ٢٠٠۴ که کورش مدرسی از حزب کمونیست کارگری جدا شد، تعدادی از دوستان خوب را نیز با خود برد. از جمله از این دوستان خوب می شود از ایرج فرزاد، محمود قزوینی، مهرنوش موسوی، عبدالله شریفی و مجید حسینی نام برد. من عمدا از این دوستان اسم برده ام و از همه رفقای خوب دیگر که بالاخره محفل هواداران کورش مدرسی را ول کرده و علی را با حوضش تنها گذاشتند، نگذاشتند کورش مدرسی از اعتبار آنها سواستفاده سیاسی بکند، اسم نبرده ام. دلیلش هم این است که این رفقا که در دوره خود و بخصوص در دوره جدائی کورش مدرسی از حزب کمونیست کارگری بیشترین نوشته داشتند، بعد از جدائی از خط کورش مدرسی صریحا و با ادبیات متفاوت نوشتند که بدترین دوره سیاسی زندگی شان، همراه شدن با کورش مدرسی و خط منحط و منشویکی ایشان بود. آخرین نوشته رفیق محمود قزوینی که در سایت آزادی بیان درج شده است، سندی است بر این ادعا.
اما در این بین رفقای حزب کمونیست کارگری شایسته بیشترین اعتبار هستند. اینها در این مدت نگذاشتند که اسم منصور حکمت ملعبه تزهای ضدکمونیستی طرفداران احمدی نژاد بشود. هر چقدر کورش مدرسی، محمد جعفری، محمد فتاحی، حسین مرادبیگی و فؤاد عبداللهی مسئله را شخصی کرده و به فحش و فحاشی روی آوردند، رفقای حزب کمونیست کارگری سیاستهای حجاریانی آن زمان و احمدی نژادی این دوره آنها را زیر ضرب گرفتند. باید به صف در هم ریخته طرفداران کورش مدرسی نگاه کرد و به رفقا حمید تقوایی، فاتح بهرامی، اصغر کریمی، کاظم نیکخواه، ناصر اصغری، حسن صالحی، شهلا دانشفر، محمد آسنگران، عبدل گلپریان، سمیر نوری، محمدرضا پویا و دهها کس دیگر که در این دوره نوشتند و از کمونیسم دفاع کردند، خسته نباشید و دست مریزاد گفت! جامعه اینها را بعنوان ادامه دهندگان راه منصور حکمت می شناسد و قبول دارد. اگر کمونیسم در ایران شانسی داشته باشد، به همت همین حزب کمونیست کارگری است. اگر کمونیستی در ایران بخواهد کاری بکند، باید با همین حزب کمونیست کارگری چفت شود. اگر کسی بخواهد کمونیسم در ایران را تقویت کند، باید همین حزب را تقویت کند. این حزب هم، مثل هر حزب دیگری کمبود دارد و باید همانند عضوی از خانواده هوایش را داشت و در جبران کمبودها، کمکش کرد و به دادش رسید. بقول منصور حکمت، این حزب شماست و به آن بپیوندید!

١٢ آبان ١٣٩١
rashid.yousefi@yahoo.com
http://rashidxan.wordpress.com/