در طول تاریخ دین یکی از پدیده هایی بوده که در واقع تاثیر عمیق و ماندگار و فراگیر در برخی تمدنهای بشری داشته و تاثیراتی را ایجاد کرده که در بعضی مواقع مبدا تاریخ را تغییر داده، حامل اندیشه ها و نگرشها و بنیادهای انتقادی بوده و به تبع آن چگونگی زیستی تمدنها شده است. دین گرایی و یا دین ستیزی که هرکدام بنا به علایق و گرایشهای اخلاقی، باورهای مذهبی، فرهنگ خانوادگی، اجتماع و سطح تحصیلات و … در انسان صورت می پذیرد، هر دو پدیده ای قابل بحث هستند اما مطلب قابل توجه تر، استفاده ابزاری از پدیده ای به نام دین و سوء استفاده از مردم و جان و مال و ناموسشان در قالب یک حکومت دینی فاجعه قرن بیست و یکم در کشور عزیزمان ایران است. 
گمان ندارم زمامداران جمهوری اسلامی نگران ایمان، مردم و یا دین اسلام باشند آنچه برای آنان مهم است فقط و فقط حفظ و دوام قدرت سلطه گرانه به مردم ایران زمین است. قدرتی که معلول سرکوب مداوم مردم و یا استفاده ابزاری از باورهای اسلامی دینداران است.
برطبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر کس حق دارد که از آزادی فکر، بیان و مذهب بهره مند شود این حق متضمن آزادی تغییر مذهب یا عقیده و ایمان میباشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است. هر کس میتواند از این حقوق یا مجتمعا یا بطور خصوصی یا بطور عمومی برخوردار باشد. اما همانطور که میدانیم در کشور ما برخلاف این مطلب اقلیات مذهبی همچون شهروندان بهایی، مسیحی، زرتشتی و دروایش و … نه تنها از کمترین حقوق اجتماعی برخورداند حتی امنیت جانی و مالی نیز ندارند. همچنین سایر مردم که چه اختیاری و چه اکتسابی جزو اکثریت مذهبی یعنی مسلمان هستند نیز دارای حق آزادی بیان و اندیشه نیستند و بنا به صلاحدید شخص رهبری که به خود برچسب ولایت مطلق فقیه داده در مواردی باید برخلاف فرموده های احکام دینی شان رفتار کنند.
خامنه ای که در راس این نظام استبدادی قرار دارد با نظارت بر ارگانهای اصلی فرهنگی همچون صدا و سیما، بسیج، دانشگاهها و مدارس دستور به ترویج خرافات و جهل در جامعه داده زیرا که خوب میداند مردمی که در خرافات و جهل دست و پا میزنند هرگز قادر به تشخیص به ظلم و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعیشان از سوی حکومت نبوده چه برسد به اینکه خواهان جوابگویی به اینهمه ظلم و اعدام و سرکوب و زندانی کردن قشر فرهیخته و آزادیخواه باشند!
اما در طی چندین سال اخیر میزان خشونت حکومت استبدادی به ظاهر اسلامی طرح فرمان حاکمیت نامشروع، بر کلیه اقشار جامعه خصوصا دانشجویان و قشر آزادیخواه و به دنبال اصلاحات و همچنین اقلیتهای مذهبی چنان بالا رفته که حتی ساده ترین مردم که روزگاری به دنبال چهره خمینی در ماه بودند نیز به خود آمده و دیگر فریب وعده های بهشت و حوریانش را نمیخورند این حاکمان جور روزگاری با شعار الله اکبر، انقلابی به پا کردند و صاحب مملکت شدند، روزگاری با شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل فکر مردم را خارج از چپاولگری سرمایه های ملی کشور قرار دادند و اکنون به چنان وقاحتی رسیدند که صراحتا و بدون هیچ شعاری جان جوانان وطن را میگیرند بی آنکه پاسخگوی خانواده هایشان باشند.
اینجانب همچون بسیاری از هموطنانم خواستار به محاکمه کشاندن شخص خامنه ای در یک دادگاه منصفانه هستم تا این شخص جوابگو باشد در قبال مملکتی که روزگاری غنی از معادن، نفت و آثار باستانی و تاریخی و تمدن چندین هزار ساله بود و اکنون به یغما رفته و با فروپاشی اقتصادی روبرو شده است در شرایطی که مردم عزیز کشورمان از کمترین حقوق انسانی برخوردار هستند و با این همه فقر و مشکلات دست و پنجه میزنند حکومت لزومی به اصلاحات نمی بیند و ساخت ضریح امام شیعیان و یا برپاکردن مجلس سران اسلامی و کمک به حاکمان جور دیگر همچون سوریه، لبنان و غزه را اهم کارهای خود میداند!!!
ننگ بر این حکومت و مرگ بر خامنه ای این دیکتاتور بزرگ

حامد خالقی