وقتی که بزرگتر شدم.. – شعری از لانگستون هیوز

“وقتی که بزرگتر شدم.. – شعری از لانگستون هیوز”
به ترجمه زهره مهرجو
z.mehrjuo@hotmail.co.uk
۳۰ اکتبر ۲۰۱۲
“وقتی که بزرگتر شدم..”
“مدتها پیش بود..
اگرچه تقریبا،
رؤیایم را فراموش کرده ام؛..
ولی در آنزمان،
در برابرم بود..
رؤیای من–
مثل خورشید روشن!..
و سپس دیواری برپا شد؛
آهسته و آرام..
میان من و آرزویم.
بلند و بلند شد..
تا به آسمان رسید!..
و سپس سایه..
* * *
من سیاهم!..
من در سایه دراز می کشم..
روشنی رؤیایم،
دیگر در آن بالا
در برابرم نیست!..
تنها دیواریست ضخیم
و سایه ای..
* * *
دستهای من!..
دستهای تیره ام!…
دیوار را از میان بردارید..
و آرزوهایم را دریابید!..
یاری ام دهید
تا این تیرگی را؛
درهم بکوبم…
تا این شب را در هم بشکنم؛..
تا این سایه را..
به هزار نور خورشید
تقسیم کنم…
به هزار رؤیا؛
شتابان بجستجوی خورشید!..”

منابع دیگر:
“اشعاری از لانگستون هیوز” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/168-1391-01-17-20-21-57/11048–qq.html
“رؤیاها.. اشعاری از لانگستون هیوز” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/168-1391-01-17-20-21-57/11001–q-q.html
“وقتیکه بزرگتر شدم” – لانگستون هیوز:
http://www.poemhunter.com/poem/as-i-grew-older/