ابهاماتی چند پیرامون جنبش اعتراضی مردم ایران

Koroush_etemadi@hotmail.com 

شرکت اندک هواداران رژیم در تظاهرات حکومتی ۹ دیماه در واقع اتمام حجّت به ًرهبر ً و دولت دست نشانده او بود؛ که علیرغم در اختیار داشتند همه ی امکانات دولتی از جمله توزیع رایگان ساندویچ و ساندیس در بین مردم رژیم دیگر قادر نخواهد بود در آینده حتی نیروهای خودی را برای انجام یک اجتماع فرمایشی بسیج کند. درواقع این تجمع فضاحت بار قرار بود پاسخی دندان شکن به اجتماع وسیع مردم در روز عاشورا باشد امّا شکست آن   ًرهبر ًی را واداشت تا در حضور سرکرده چماقداران و ایدئولوگ دولت احمدی نژاد، مصباح یزدی، بر همه این حجّت را تمام کند که دیگر ترفندهای حکومت در پایتخت چند میلیونی برای سازماندهی تظاهرات حتی چند ده هزاری کار ساز نیست. بدین سبب  ًرهبر ً مسئولین قوای سه گانه را موظف میدارد از این پس برای حفظ نظام چاره اندیشی کنند و   ًوظایف خود را در مقابل مفسدان و اغتشاشگران بخوبی انجام دهند ً.

علی خامنه ای بدرستی شرایط حاکم بر کشور را غبارآلود میبیند و تا حدودی پذیرفته است اداره و کنترل کشور و مردم خارج از اراده رژیم قرار گرفته است. او متّوجه شده است مردم هر زمان تشخیص میدهند که شرایط مُهیا است به خیابانها خواهند آمد و فراسوی حکومت و رهبران ًجنبش سبز ً علیه حاکمیت جمهوری اسلامی شعار میدهند.  هراس از اعتلای جنبش اعتراضی روبه گسترش مردم  ًرهبر ً جمهوری اسلامی را مجبور ساخت تا از  مسئولین حکومتی بخواهد ً در وقت خود با احتیاط و قاطعیت عمل کنند تا در این شرایط دشمن در فتنه انگیزی ناکام بماند ً. او در سخنرانی اخیر خود نه تنها حمله چماقداران بسیجی مسلح به اعتراضات مردمی و برخی از رهبران ناراضی ًجنبش سبز ً را محکوم نمیکند بلکه از سویی به آشکار کار این دسته از نیروهای سرکوبگر رژیم را تأیید و توجیه میکند. در همین رابطه او به سرکردگان گروه های فشار که توسط مصباح یزدی از قم به تهران آورده شدند اعلام میدارد؛  آزردگی و خشم  برادران بسیجی قابل درک است و دلهای همه مردم از این بی حرمتی به درد آمده است، اما همه باید مراقب باشیم که با کارهای بی رویه به فتنه انگیزی دشمن کمک نکنیم ً. به یک معنا  ًرهبر ً قتل و ترور مردم بی دفاع در اجتماعات اعتراضی توسط گروه های بسیج و لباس شخصیها را مردود ندانسته و این اعمال را قابل درک میداند، بویژه آنکه در عاشورای حسینی به صراحت به ًساحت مقدس  ً سمبل های این نظام دینی هتک حرمت میشود. البتّه میدانیم در این روز اگرهتک حرمتی شد این هتک حرمت صرفا ً متوجه  ًرهبر ً بود که مردم  او را آمر اصلی سرکوب ها و کشتارها در همه ی این سالهای اخیر میدانند.

 

شرکت گسترده مردم در اعتراضات خیابانی در روزهای معین علیه رژیم به معنای عزم راسخ مردم برای گذراز این حاکمیت دینی است. حاکمین جمهوری اسلامی هم بخوبی به این خواست عمومی مردم آگاهی یافته اند و رئوس اصلی سخنرانی اخیر  ًرهبر ً در پیشگاه انتحاریهای قسم خورده تئوریسینِ خشونت، مصباح یزدی، اساسا ً به معنای تعامل احتمالی هواداران دولت و باند ًرهبری ً با رهبران ًجنبش سبز ً حکومتی نمیباشد. گردانندگان کنونی رژیم اسلامی همچنین بخوبی میدانند حکومت در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شکست خورده و توان اداره کشور را ندارد. و روشن است در این شرایط خاص این انتظار میرود همه ی آن نیروهایی که امروزبرای حفظ نظام و تثبیت قدرت خود در حکومت گرد ًرهبری ً حلقه زده اند علیه مخالفین و اعتراضات مردم خشونت بیشتری را در آینده اعمال کنند. قتل برادر زاده میرحسین موسوی، نخست وزیر دوران ً دفاع مقدس ً، و تیراندازی به ماشین حامل کروبی در قزوین دلایل محکمی است بر این باورکه باند خامنه ای و دولت زیر فرمان او حاضر نخواهند شد تحت هیچ شرایطی از مواضع و رفتار خشونت آمیزی که در ماههای اخیر برگزیده اند عقب نشینی کنند.

 

امّا در مقابل این انتظار میرود جنبش اعتراضی مردم در ماههای آتی همچنان فراسوی مطالبات رهبران ًجنبش سبز ً، موسوی، کروبی و خاتمی، اعتلای بیشتری یابد. ولی تداوم و پایدار ماندن این جنبش اعتراضی بستگی به قدرت سازماندهی و رهبری مستقل آن در آینده دارد. دیدیم چگونه جنبش اعتراضی مردم در هفته های اخیر علیرغم رادیکالیزه شدن در شعار هنوز فاقد رهبری مستقل و تشکیلات انسجام یافته ای است. از سویی دیگر میدانیم به سبب سرکوبهای عریان حکومت، جامعه شهروندی معترض در داخل کشور فاقد ظرفیت های کافی برای یک سازماندهی مستقل و مستحکم در مقابل یورشهای سرکوبگرانه رژیم اسلامی است. اساسا ً همه حرکتهای اعتراضی مردم بر خلاف همه ی انقلابات مخملی در جهان در دوره های اخیر از یک مرکز فرماندهی مستقل رهبری نمیشوند و گروههای معترض شهری خودجوش بدون برگزیدن شعارهای واحد به خیابانها آمده و در مقابل پورشهای سَبعُانه رژیم و گروههای فشار دست به مقاومت میزنند. گاه شعارها در جهت خواستهای رهبران ًجنبش سبز ً سرداده میشود و گاه فراسوی مطالبات سیاسی آنها ساختارشکنانه میباشند. ًنخبگان ً طیف اپوزیسیون غیر حکومتی بویژه آنهائیکه مدت زمان طولانی است در خارج از کشور در تبعید بسر میبرند فاقد همه ی استعدادها و پتانسیل های لازم برای راهبری مستقل این جنبش بپاخاسته و رو به رشد میباشند. آنها سه دهه فرصت کافی در اختیار داشتند تا در آرامش نسبی برای ایجاد یک تشکل اپوزیسیونال مترقی و دمکراتیک اقدامات ضروری را انجام دهند. امّا پس از گذر سه دهه و فرتوت شدن هر چه بیشتر ًخبرگان ً  اهل سیاست هنوز ایجاد یک نهاد اپوزیسیونال مستقل و منسجم در مرحله مقدمه کار هم نیست. از این پس هم امید چندانی نمیرود که آن جوانان پرشور انقلابی دیروز آن شور انقلابی سه دهه گذشته را حفظ کرده باشند تا در کوه و صحرا طرح انقلاب دیگری را بریزند. ولی از همه ی این سست ارادگیها بگذریم ولی بنظر میرسد در آینده اگر عمر یاری کند جامعه شهروندی ایران بهره مند ازبیشمار افرادی خواهد بود که بسیار مُتبَحّر و خِبره در تفسیر خبر، سیاست و جُنگ ادبی باشند. بهر حال اینهم ثمره طولانی شدن زندگی در تبعید است که انسان را پیر و بیشترتهی از مسئولیت های اجتماعی میکند.

 

امّا امید را میبایست به نسلی بست که از میان این پیکار خونین سربرآورد و خاستگاهی را فراسوی این حاکمیتی دینی  پی جوید. نسلی که خواستا
ر حاکمیتی غیردینی و جدائی کامل مذهب از حکومت و سیاست باشد. نسلی که فروپاشی این حاکمیت ارتجاعی را بر بستر یک نظام مدرن دمکراتیک مطالبه کند که آزادی بدون قید و شرط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برای همه ی گروههای اجتماعی، قومی و مذهبی را سر لوحه منشور سیاسی خود برگزیند. این جنبش بپاخاسته مردمی نسلی از رهبران سیاسی را میخواهد که به یکباره و بیدرنگ نفی دین رسمی دولتی را اعلام کند و برابری حقوق یکسان همه ی ادیان و اندیشه های سیاسی در مقابل قانون را خواستار باشد. این جنبش عظیم اجتماعی به نسلی از رهبران سیاسی نیاز دارد که به یکباره بساط زندان سیاسی را در جامعه برچینند و اعدام و ضرب و شتم انسانها بخاطر عقاید سیاسی و دینی متفاوتشان با یکدیگر را شنیع ترین اقدام بشری بدانند. حقوق برابر زن و مردم در مقابل قانون و آنهم درهمه ی سطوح اجتماعی، سیاسی و شغلی از مطالبات بارز این نسل انقلابی میبایست باشد که نیاز ُمبرم امروز جامعه ایران است. بله! من از نسلی سخن میگویم شور داشته باشد و شعور. نسلی که لحظه به لحظه به رخدادهای اجتماعی و سیاسی کشورش بیاندیشد و در پی راهکارهای عملی برای برون رفت از همه ی بن بست های موجود باشد. نسلی که شهامت داشته باشد، مستقل بیاندیشد و برای رهائی از این گندآب حکومت دینی دست به دامن دین پناهان کهنه کار و حرفه ای نشود. انقلاب آینده ایران به نسلی پویا، مبتکر و دور اندیش نیاز دارد که درستی جوهرهِ فکرش را هر لحظه در رفتار زندگی اجتماعی اش تجربه کند.       

کورش اعتمادی

استهکلم ۱۲  ژانویه ۲۰۱۰