“جنگ بازنده ها”! تشدید بحران رژیم اسلامى

جمهورى اسلامى در عمیق ترین بحران تاریخ خود دست و پا میزند. این بحران قدیمى است٬ وجوه سیاسى٬ اقتصادى و فرهنگى دارد. بحران بقا است. بحرانى که در هر دوره تشدید یافته است. اساس این بحران وصله ناجور جمهورى اسلامى به روش زندگى و تمایلات و توقعات فرهنگى و سیاسى و اقتصادى جامعه اى است که این وضعیت را نمى پذیرد. این رژیم نه میتواند منشا گشایش فرهنگى و سیاسى باشد٬ که همین خود در گرو گشایش و ثبات اقتصادى است٬ نه میتواند رژیم مطلوب راه انداختن سرمایه دارى ایران و بسیج طبقه بورژوازى ایران باشد٬ نه میتواند در تعادلى قابل قبول و دراز مدت با دنیاى بیرون خود قرار گیرد٬ و مهمتر٬ نمیتواند بعنوان یک حکومت اسلامى با قوانین عصر حجرى مردم کارگر و زحمتکش و اکثریت عظیمى را به تمکین به وضعیت موجود بکشاند. بحران این حکومت راه علاج ندارد. از پروژه سردار سازندگى و “ایران ژاپن میشود” تا پروژه اصلاحات دینى خاتمى و “دیالوگ تمدنها” تا جنبش سبز خمینى چى موسوى و شرکا٬ نشان داده که بحران این رژیم لااقل از درون رژیم اسلامى راه علاج ندارد. کل این پروژه ها٬ تنها توانسته براى بقاى ننگین حکومت در متن محدودیت هاى داخلى و بین المللى وقت بخرد. بحران حکومت اسلامى به این معنا “بحران آخر” آنست.

اما مشخصات بحران حکومت اسلامى ابعاد جدیدترى یافته اند. عزم مردم براى سرنگونى حکومت به تشدید انشقاق در بالا و گسترش جدالهاى خونین درون حکومتى منجر شده است. اقتصاد جمهورى اسلامى علیرغم همه تمهیدات تاکنونى نه تنها جانى نگرفت بلکه به ورشکستگى تمام عیار اقتصادى منجر شد. تولید بیست درصدى بخش اعظم صنایع٬ تعطیلى بسیارى از پروژه هاى جدید٬ ناتوانى در نوسازى صنعت نفت و کاهش مرتب تولید٬ تورم افسار گسیخته٬ سقوط آزاد ارزش ریال٬ تبدیل دلالى به رکن تحرک اقتصادى٬ ناامنى شدید سرمایه و فسخ قراردادها٬ بیکارى نجومى٬ فقر و فلاکت روز افزون چند ده میلیونى٬ تشدید فساد و جنایت و ناامنى عمومى٬ و وحشت از کمبود و قحطى مایحتاج پایه اى مردم تنها از نتایج تشدید بحران اقتصاد سرمایه دارى ایران است. اگرچه تحریمها در تشدید این اوضاع نقش داشته اند اما تنها فاکتورى نیست که اقتصاد ایران را به این ورطه سقوط آزاد رانده است.

دور جدید جنگ جناح ها

این اوضاع درهم ریخته مجالى براى تظاهر به آرامش و به اصطلاح پائین کشیدن فتیله جنگ باندهاى اسلامى در سطح علنى باقى نمیگذارد. لذا دور جدیدى از جدال تند درون حکومتى آغاز شده است. احمدى نژاد قاتل که قرار بود قهرمان عربده کشى تروریستى باشد و با اجراى سیاست حکومتى حذف سوبسیدها تسمه از گرده کارگران بکشد٬ به سیبل تهاجم جناح خامنه اى و شرکا تبدیل شده است. متقابلا باند خامنه اى و موئتلفینش مورد هجوم و ریشخند و تهدید به افشاگرى احمدى نژاد و شرکا قرار گرفته اند. اهداف و محاسبات جناحى طرفین هرچه باشد مهم نیست. واقعیت اجتماعى بسیار عظیم ترى چهارچوب این دعواها را به کل حاکمیت اسلامى تحمیل کرده است.

برخلاف ادعاها و صورت ظاهر تبلیغات٬ تند شدن جدال حکومتى برسر قانون و چهارچوبهاى اختیارات حکومتى و قواى آن نیست. آنچه که این دعوا را به این مرحله حاد کشانده است اوضاع وخیمى است که بیرون کل حکومت و در جامعه موجود است. همان اوضاعى که بقاى روزمره را براى کارگر و اکثریت مردم محروم به مسئله فورى تبدیل کرده است. اوضاعى که گرانى و فقر و کمبود در آن بیداد میکند. اوضاعى که بیکارى مثل طوفان سهمگینى خانواده هاى کارگرى را درو میکند. اوضاعى که بیمارى و کمبود دارو و درمان روزانه کرور کرور آدم میکشد. اوضاعى که احساس ناامنى اقتصادى و ترس از قحطى به کابوس جامعه تبدیل شده است. شرایطى که ارکان اساسى اقتصاد رژیم اسلامى به گل نشسته و هیچ چشم اندازى به روى آن باز نیست.

در این اوضاع است که ادامه سیاست حذف سوبسیدها بعنوان سیاستى حکومتى ممکن نیست و طرح مجازات جمعى سرمایه داران اسلامى و بانک جهانى سقط میشود. در این اوضاع است که باید مجرمى براى همه مصائب اجتماعى پیدا کرد و سفره نظام و اسلام و سرمایه را از آن جدا کرد. به این دلیل ساده است که احمدى نژاد و دولتش مسبب کل اوضاع معرفى میشود. از نابسامانى اوضاع بین المللى و منطقه اى رژیم اسلامى تا پرونده اتمى و سقوط روزانه ارزش ریال تا اوضاع وخیم اقتصادى و رشوه خوارى و فساد و جنایت همه چیز به گردن باند قاتل و آدمکش احمدى نژاد انداخته میشود.

کارگران و مردم به جان آمده اما در پس این اوضاع سیر اضمحلال و سقوط کل رژیم اسلامى را میبینند. رژیمى که از هر سو در بن بست تمام عیار است. نه میتواند نان مردم را بدهد٬ نه میتواند آزادى و گشایش سیاسى ایجاد کند٬ نه میتواند جام زهر اتمى سر بکشد٬ و نه میتواند به عر و تیز تروریستى ادامه دهد. جدال جناح ها به ناچار قالبهاى جدیدى بخود میگیرد٬ اما این قالبها تنها منعکس کنند حقیقت ساده تشدید فشار اقتصادى و سیاسى و فرهنگى از پائین است.

خامنه اى و احمدى نژاد و رفسنجانى و اصلاح طلبان حکومتى علیرغم هر اختلاف میکروسکوپى پاره هاى تن رژیم اسلامى اند و بدون رژیم اسلامى موضوعیت ندارند. همه اینها و هر کدام به نوعى در این اوضاع بحرانى اظهار نگرانى میکنند٬ پیشنهاد “دلسوزانه” براى نظامشان میدهند٬ خود را در جنگ کثیف بقاى نظام به حراج میگذارند٬ دسته جمعى از سقوط و نابودى کل نظام ابراز نگرانى میکنند٬ اما هیچکدام نمیدانند در صحنه بعدى بحران لاعلاج حکومت اسلامى کدامشان نابود خواهد شد و سرنوشت کل نظامشان به کجا خواهد کشید. نه خامنه اى و ابواب جمعى آن میتوانند با حذف باند احمدى نژاد تعادل نظامشان را حفظ کنند و نه احمدى نژاد قاتل میتواند به این مجموعه فائق آید و مردم را راضى نگهدارد. نه جریانات میانى و مرکز درون حکومت میتوانند بحران را به نفع بقاى نظام در ایندوره حاد مدیریت کنند و نه مردم به هیچکدام اینها فرصت خواهند داد.

اپوزیسیون راست و اوضاع جدید

هر زمان که تنش و تقابل سیاسى و دیپلماتیک و ایضا خطر تقابل نظامى و جنگ بین اردوهاى تروریستى بالا میگیرد٬ تحرک شدیدى در درون نیروهاى اپوزیسیون راست آغاز میشود و با فروکش کردن آن یا دچار دیپرسیون سیاسى میشوند و یا عمده همین جماعت به طرق مختلف به دامن جناحى از جمهورى اسلامى میخزند. بار دیگر این صحنه به شکل مضحک آن دارد تکرار میشود و طیف وسیعى از نیروهاى اپوزیسیون و تازه اپوزیسیون و پرت شده از مدار حکومت اسلامى٬ اعم از جنبش ملى اسلامى و جنبش ناسیونالیسم پرو غرب٬ نیروهاى عشیره اى و قومى تا شخصیتهاى تاریک فکر ژورنالیست و مفسر٬ تحت حمایت رسانه اى وسیع در ارکسترى گوشخراش بر طبل جنگ و تحریم اقتصادى و آلترناتیو سازى میکوبند.

تردیدى نیست که منشا این تحرک تغییرات جدى در موقعیت جمهورى اسلامى٬ اوضاع منطقه اى و جهانى است. بحران اقتصادى جهان سرمایه دارى و موج تعرض دست راستى در ابعاد جهانى به مردم کارگر و زحمتکش٬ بمیدان آوردن مجدد میلیتاریسم و تروریسم دولتى تحت عنوان “دخالت بشر دوستانه” براى قیچى کردن اعتراضات توده اى و انقلابى٬ شکل دادن به نیروهاى دست راستى و بعبارت دقیقتر تجدید آرایش در درون صفوف بورژوازى براى مقابله با پیامدهاى بحران سیاسى و اقتصادى در کشورهاى مختلف٬ تضعیف جریان اسلامى ضد آمریکا و رسیدن جدال تروریستى به مراحل تعیین کننده٬ ناتوانى بورژوازى از کنترل اعتراضات توده اى و کارگرى در خود کشورهاى غربى٬ عروج اعتراضات کارگرى و زیر سوال رفتن نفس مشروعیت نظم سرمایه دارى و شکست ترهات و تبلیغات ضد کمونیستى٬ سر باز کردن تقابلهاى جهانى بعد از جنگ سرد براى شکل دادن به حوزه هاى قدرت و نفوذ سیاسى و اقتصادى٬ فاکتورهائى هستند که همه نیروهاى درگیر در صحنه سیاست را به تحرک و تلاش براى ایفاى نقش وامیدارد. تحرک اپوزیسیون دست راستى ایران در این متن منطقه اى و جهانى معنى پیدا میکند.

مجموعه این اوضاع نیروهاى مختلفى در جنبش ملى اسلامى٬ ناسیونالیسم پرو غربى٬ قوم پرستان و خیل تاریک فکران اپوزیسیون را با پرچمها و توجیهات و ادله هاى مختلف پشت سیاست تحریم اقتصادى٬ حمله نظامى٬ هورا کشیدن براى ناتو٬ و جلسات مکرر براى تشکیل “شوراى ملى” و “کنگره ملى” و “دولت موقت” و غیره میبرد. بخشى از این نیروها طرفداران وقیح حمله نظامى و تحریم همه جانبه تجارى اند. صریحا میگویند که این کشتار وسیع مردم و پیامدهاى آن براى نسل هاى متمادى “هزینه” اى است که باید پرداخت شود. بخش دیگرى در صورت ظاهر این وقاحت را ندارند اما در نفس پروژه شریک اند و هر زمان که اجرائى بودن آن عملى تر شود٬ بدون تردید روى این ارابه میپرند و توجیه و تئورى کافى هم براى آن سرهم میکنند.

این نیروها با هر رنگ پرچمى دشمنان مردم٬ دشمنان آزادى و برابرى٬ دشمنان کودکان معصوم٬ دشمنان پیران و بیماران٬ دشمنان کارگران و محرومانى هستند که در چنین اوضاعى “انتخابى” جز قتل عام شدن ندارند. این نیروها شبیه سربازان اسرائیلى هستند که مجرى صبراها و شتیلاها بودند. شبیه نازیها و فاشیستها هستند که آشویتس ها و قتل عامهاى فراموش نشدنى تاریخ را به نام خود ثبت کرده اند. این نیروها در شقاوت و ضدیت با انسان از جنس خامنه اى و جمهورى اسلامى و طالبان و القاعده اند. این نیروها دشمن آزادیخواهى٬ دشمن اعاده حرمت انسانى٬ دشمن رفع تبعیض٬ دشمن جنبش سوسیالیستى و کمونیستى و طبقه کارگر اند. جریانات و نیروهائى که تاریخشان یا با حمایت از حکومت جلاد و ضد آزادى اسلامى عجین است و یا تبدیل شدن به سگ شکارى ارتش آمریکا و ناتو را براى رسیدن به نان و نوائى پلاتفرم خود قرار داده اند.

کمونیسم کارگرى و اوضاع جدید

کمونیسم کارگرى٬ جنبش آزادیخواهانه طبقه کارگر علیه سرمایه دارى٬ جنبش رفع تبعیض و اعاده آزادى و برابرى و رفاه٬ هیچ سنخیتى با دشمنان مردم ندارد. جامعه ایران باید در این دوران حساس دوستان و دشمنان خود را با تمام قد و قواره شان بشناسد. این دوره اى است که کمونیسم کارگرى و اردوى آزادیخواهى و برابرى طلبى و انقلابیون باید اولا براى رفع این خطر و منتفى کردن آن تلاش کنند. ثانیا آمادگى کامل براى مقابله با تروریستهاى متفرقه دولتى و اسلامى و موئتلفین اپوزیسیونى شان را ایجاد و راسا بعنوان یک نیروى آلترناتیو آماده شوند. بار دیگر مسئله قدرت سیاسى روى میز همه قرار میگیرد. عده اى میخواهند روى دوش تلى از اجساد و قربانیان بیشمار و عنصر استیصال جامعه به سمت قدرت دورخیر کنند. کمونیسم کارگرى و جنبش آزادى و برابرى نیز باید براى همان اهداف دیرینه آزادیخواهانه و سوسیالیستى اما در شرایطى جدید با تمام قدرت و با پاسخ دادن به الزامات چنین دوره ویژه اى براى قدرت سیاسى دورخیز کند. اهداف ما نه با بقاى جمهورى اسلامى و سیاست “دفاع از وطن در مقابل خارجى”٬ نه با دفاع از وضع موجود و موعظه صلح بین تروریستها٬ و نه با تهاجم تروریستى آمریکا و ناتو متحقق نمیشود. اهداف ما در گرو سرنگونى جمهورى اسلامى و به شکست کشاندن دورنماى میلیتاریستى و تروریستى است.

براى منتفى کردن این خطر بزرگ باید امروز مبارزه علیه جمهورى اسلامى را گسترش داد. امروز تشدید مبارزه براى سرنگونى انقلابى رژیم اسلامى تنها راه حلى است که به کل سناریوهاى دست راستى و تلاشهاى مدافعان مرتجع و ضد جامعه آن مهر بطلان میزند. ما وارد دوره پیچیده و پر تلاطمى شده ایم اما هدف اساسى ما تغییر نکرده است. احتمالات متعددى میتواند براى دوره هائى چهارچوب سیاست ایران را قالب بزند. براى کمونیسم کارگرى مسئله اساسى اینست که قالب و چهارچوب انقلابى و آزادیخواهانه خود را بر تحولات سیاسى بکوبد و امر سرنگونى جمهورى اسلامى و استقرار دولت انقلابى کارگرى براى استقرار فورى سوسیالیسم در ایران را تسهیل کند. *

٢۴ اکتبر ٢٠١٢