قبل و بعد از قیام بهمن ۵۷ شما به مثابە یکی از اعضای کمیته مرکزی کومهله انجام وظایف کردید؛ اگرگفته باشم بهترین و دلسوزترین کمونیستهای کردستان هوای شما را داشتند مبالغە نکردهام. آسان میتوان نشان داد که چگونه سیاستهای کومهله میان تودهها مردم می رفت. کاک فواد حرکت زحمتکشان( دارسیران) را سازمان میدهد،دکتر جعفر در تبریز با کول مریضها را از این مطب به آن مطب میبرد، خانه کوچک دانشجویش به استراحتگاه آنها تبدیل میشود. بعداز قیام ،دکتر جعفر درشهر بوکان اقدام به دایر کردن بهداری رایگان برای مردم زحمتکش می کند. درمدت کوتاهی صدها انسان را معالجه می کند. پیشمرگان کومهله پیوند ناگسستنی میان کارگران و زحمتکشان شهر و روستا را به وجود می آوردند. اگرشبی به داخل شهرنمی رفتند و یا جاده را کنترل نمی کردند مردم دل واپس می شدند واز همدیگر می پرسیدند: چه اتفاقی برای کومهله افتاده، خبری از ایشان نیست، صداقت و فداکاری زحمتکشان و پیشمرگان فداکاری چون حسن هرمزی چراغ مبارزه کومهله را روشن نگاه می داشتند.
سال۱۹۸۸درکنگره ششم شرکت نکردم، کمونیزم کارگری مثل ویروس به درون کومهله رخنه کرده بود و بههمین دلیل ازکنگره سر باز زدم. سید ابراهیم جنبش کردستان را به دو بخش تقسیم می کند، مسله ملی را به حزب دموکرات وامی گذار و بخش “سوسیالیزم” را جزو وظایف کومهله بحساب می آورد ، با این نظر موافق نبودم.(۶۹)
به قول زنده یاد امین گورگی این خیلی بی لطفی است، چرا نمی گوئید !؟
منصور حکمت تئوری منتقل کردن رهبری حزب وکومهله به خارج را مطرح می کند. تنها دکتر جعفر شفیعی مخالفت می کند و می گوید به خارج نمی روم. سیاست فرار تدریجی از کردستان شروع می شود. وقتی ویروسی به درون کامپیوتری کسی رخنه می کند توسط شخصی فرستاده میشود. از کسی پوشیده نیست ویروس کمونیزم کارگری توسط شما و سید ابراهیم و دیگر اعضای کمتیه مرکزی آن دوره، بە درون کومهله رخنه کرد، ولی حال می خواهید خطا را به گردن سید ابراهیم بیاندازید. خود شما هستید که اعضای کمیته مرکزی را تبرئه می کنید. منصور حکمت با تئوریهایش نبض فکری شماها را در چند مقاله بدست آورد؛ تا در داخل بودیم خطری تهدیدش نمی کرد، می گفت کومهله کوه یخیست که باید فتحش کرد و یا می گفت: کارگران وزحمتکشان پشت در حزب صف کشیدهاند، اما گرایش ناسیونالیستی نمی گذارد کارگران و زحمتکشان کرد به کومهله بپیوندند. ما هم حرفهای او را باورکرده بودیم، اما تزهای منصور هیچ کدام عملی نشد. بر عکس سال ۱۹۸۸ روزانه میدیدیم میدان مبارزه علنی در تشکیلات ما تنگ وتنگتر می شد، دولتهای ایران و عراق ما را مورد حمله قرار می دادند .اردوگاه (بوتی) از طرف دولت عراق بمب باران شیمائی شده بود و امنیتی وجود نداشت. در این شرایط رهبری حزب کمونیست ایران واقع دراروپا می بایست به اردوگاهها ی کومهله در خاک کردستان عراق و در کنار پیشمرگان کومله باز می گشت. منصور حکمت جرئت نداشت به اردوگاه برگردد. خسرو داوار برادرش را فرستاد با تز و تئوری تازه، امریکا و صدام در حال شاخ وشانه کشیدن بودند، می گفت: جنگ خلیج جنگیست علیه کمونیستها تا جائی که امکان دارد باید خودمان را محفوظ نگهداریم، زخمیها وافراد پیر دست و پا گیررا به خارج اعزام کنیم ، خانوادههای پیشمرگان را به ایران برگردانیم، کسانی که در کردستان عراق امکان ماندن دارند بمانند، باقی پیشمرگان به واحدها کوچک پارتیزانی تقسیم شوند، تا ببینیم اوضاع چه می شود و اگراوضاع بهتر شده با یک سوت همه را جمع میکنیم.
شما تز منصور را باور کرده بودید که این جنگ، جنگی است علیه ما کمونیستهای کومهله و بهانه تمدید پاسپورت را پیش کشیدید و در کنگره شرکت نکردید و درعمل نشان دادید دلسوزیهای شما برای کومهله فقط شعار است. اگر منصور حکمت در استراتژیش نابودی کومهله را درسرداشت، شما دراین مسابقه کار او را آسان کردید و دلسوزی و فداکاری پیشمرگان کومله را فراموش کردید. در این حالت دیگر برای شما مهم نیست چه بسر کومله می آید؛ منصورحکمت می دانست دارد چکار می کند، ولی شما نمی دانستید که کومهله تا مرز انحلال پیش خواهد رفت و قدرت حفاظت از اردوگاههایش را نخواهد داشت. اگرهوادارن کومهله در شهر سلیمانی کردستان عراق همت نمی کردند اردوگاه خالی از سکنه می شد.
در حال تدارک کنگره ششم بودیم، نیروی پیشمرگ کومله درآماده باش کامل به سر می برد احتمال داده می شد دولتهای ایران و عراق از زمان بر گزاری کنگره ما مطلع شوند و احتمال می رفت که اردوگاه یا سالن کنگره را بمب باران کنند. منصورحکمت با عجله به اروپا برگشت خداحافظی که کرد دیگر رخسار پیشمرگان کومهله را ندید. شما هم پشت سر ایشان رفتید، برایتان مسئله نبود که در کنگره چه بسر کومهله می آید. همان سال شما با حمید تقوایی برای دفاع از نظرات منصور حکمت به کردستان برگشتید، دراردوگاه (گولان) جلسه ای برگزار کردید که بیش از ۱۰۰نفر از اعضا و کادرها کومهله درآن حضور داشتند. شما با حمید تقوایی وارد سالن شدید بدون سلام به پشت میکروفن رفتید، سید حسن قادری در میان جمعیت بلند شد به شما خیرمقدم گفت. شما فقط با تکان دادن دست جواب ایشان را دادید و بی وقفه سخنرانی خود را شروع کردید. صحبتهای شما که تمام شد مورد پرسش قرار گرفتید، بجای آنکه جواب دهید با عصبانیت جلسه را ترک کردید. روز بعد به مقر گردان ۳۱ بوکان در اردوگاه گولان آمدید، سر سفره نهار کنار هم نشسته بودیم از شما انتقاد کردم و گفتم: من در مورد شما این جور فکر نمی کردم و به خود می گفتم که کاک عبدالله دریا ست و به آب هیچ یک از رودخانها گل آلود نمیشود. ولی در جواب گفتید رضا کعبی جلسه را جانبدارانه پیش می برد و ناراحت شده رفتید. گفتم با حمید تقوایی فرق دارید، از بنیانگذاران کومهله هستید و این جمعی که حضور دارند، کادرو عضو کومهله هستند. بعدازهفت ،هشت ماه از اروپا تازه به کردستان برگشتید، رسم براین است که وارد سالن شده با سلام احولپرسی جلسه را شروع می کردید،ولی نکردید! حمید تقوایی همراه شما وارد سالن شد، کنارشما قرار گرفت؛ او به رهبرشباهت نداشت ،بیشتر به راننده تریلی دستمال به گردنی شبیه بود. معلومه برای تفتیش عقاید و نظارت بر کار شما به کردستان بر گشته بود. فردا که به اروپا بر می گردید با منصورو جماعتش جلسه و سخنرانیهای شما را سبک سنگین می کنند که چقدردرخط آنها، تشکیلات را مطیع کردید و شما هم کوشش می کردید به هر قیمتی دل منصور را نگهدارید تا در فراکسیونش جا بگیرید. حق دارم بگویم برای تخریب کومهله از شما استفاده کامل کردند. وقتی که منصور به نظرات شومش رسید کومله تضعیف شد، کادرهای کومله را با خود هم خط کرده بود این بار به سراغت آمده، شما را ازدایره فکری خودش بیرون انداخت. برگشتن شما از اروپا به کردستان ،ماموریتی برای درهم شکستن مقاومتی بود که داشت در برابر خط ایشان شکل می گرفت، فرق بین شما و جماعت سهند در چیست؟ آنها آمدند سر سفره حاضر، نه برای کومهله بی خوابی و دربدری کشیدند و نه زندان و شکنجه را تحمل کردند. اگرآنها مثل قماربازان می باختند، از جایشان بلند می شدند شلوارشان را می تکاندند و می گفتند ما هم برندە شدهایم. ولی کار شما، کومله دکتر جعفر را بیراهه برد. جماعت سهند به کمک شما و همراه با باقی کمیته مرکزی وقت در قمارشان برنده شدند.
به جای اینکه اشتباه خود را اصلاح کنید می گوید سوسیالیزم به تنهایی در ایران و کردستان پیاده نمی شود. پس بهتر است مسئله ملی را بدست بگیریم وپیش ببریم.اینجا هم اشتباه می کنید دوست عزیز مسله ملی با زدوبند میان پسر شاه، فدائیان اکثریت، علیرضا نوری زاده، محسن سازگارا، اصلاح طلبان درون رژیم، و یا بنی صدر به هیچ سرانجامی نخواهد رسید.
سال۲۰۰۶ در شهرهانوفر( شمال آلمان) در ساختمان فاوس ( کارگاه ایرانیان) کاک محمد مصری، و خالد حسین زاده، سه روز پشت درهای بسته با نمایندهگان بنی صدر نشست داشتند. نتیجهاش بعداز چندین سال در تازهترین مصاحبه تلویزیونی بنی صدر با تلویزیون امریکا روشن شد؛ او کومهله را جنگ افروز معرفی کرد، از دست این تیپ وقماش ، ملت کرد هیچ نفعی نمی برد. محسن سازگارا همان کسی است که سپاه پاسداران را به وجود آورد، خاندان پهلوی جنبش سالهای ۴۶-۴۷ را سرکوب کرد، وجنبش کردستان عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی را بسوی نابودی سوق داد . بنی صدر همان جنایتکاریست که گفت ارتش و برادران پاسدار پوتینهایشان را از پا در نیاورند تا ضدانقلاب درکردستان سرکوب میشود. مردم کردستان ازنظر این طیف، ضدانقلاب است. بعداز ۳۴ سال مبارزه بی امان خلق کرد در برابر ضد انقلابیون دیروز و انقلابیون امروز شما کومله را به حراج گذاشتید! برای همین است بنی صدربه خود اجازمی دهد این گونه گستاخانه در مورد کومهله صحبت کند،می کوشد جنایتی را که در کردستان مرتکب شدهاند را تبرئه کند. البته جای تاسف است امروز کومهله جایی قرار گرفته که گرگها برایش در کمین نشستهاند. با تکه تکه شدن کومهله، جریان شما به راست چرخید و می خواهد فضا را به حزب دموکرات تنگ کند . سازمان کردستان حزب کمونیست ایران(کومله) چپ خشک منجمدی است که بغیراز خودشان در این کره زمین کسی را قبول ندارند.
*پرسش کننده سوال بلندبالای را مطرح کرده، جواب کوتاه (۷۱)
وقتی حزب کمونیست ایران تشکیل شد فکر می کردید برای چپ ایران تعین تکلیف می کنید، پا را ازکردستان فراتر گذاشتید. این پست نگذاشت لب بگشائید، ودیر متوجه شدید ویروس کمونیزم کارگری تمام گوشه وزوایای کومهله را در برگرفته و منصور حکمت و همفکرانش میدانستند که کومهله ازموقعیت حساس خود تکان خورد ، دیگر به این زودیها کمر راست نمی کند و قدرت مقابله با این ویروس در کومله به صفر رسید. شما و دیگر اعضای کمیته مرکزی دراین جنگ شکست خوردید. منصوراز شما درخواست کرد برای نشان دادن همسویی با استراتژی کمونیزم کارگری بنویسید درخواستش را قبول نکردید به تشکیلات کومهله برگشتید. جنگ قدرت بین شما و سید ابراهیم اینجا شروع شد بدون آنکه توده تشکیلات ازماجرا با خبر باشند. سید ابراهیم با تشکیل حزب کمونیست ایران دبیراول کومهله را برعهده داشت و حاضر نبود جای خود را به شما بدهد؛ ولی نمی توانست شما را به آسانی از میدان بدر کند. تنها چیزی که می توانست با آن شما را کنار بزند مسئله مالی بود. بدون مشورت با کمیته مرکزی به پیشنهاد شما کاک صلاح مهتدی از اتحادیه میهنی کردستان عراق و از شخص مام جلال در خواست می کند، مقداری کمک مالی به کومله اضافه شود. در خواست مورد توافق قرار می گیرد و توسط فاروق بابامیری و بدون اطلاع کمیته مرکزی کومهله، پول اضافه شده دریافت می گردد. وقتی که به اروپا بر می گردید سید ابراهیم در اتاق شما سی دی پیدا می کند و از این طریق ازمقدارپول دریافتی مطلع می شود و وقت را غنیمت می شمارد و دیگر اعضای کمیته مرکزی را از این مقدار پول با خبر می کند. وعلیه شما تبلیعات به راه میاندازد.اما شما در برابر عمل انجام شده مظلوم نمای می کنید و می گوئید:در آن هنگام سید ابراهیم درکردستان نبود و من به باقی اعضای کمیته مرکزی که در کردستان مستقر بودند اعتماد نداشتم و به این خاطر مسئله را پنهان کردم تا زمانی که سید ابراهیم از اروپا برگردد و مسئله را با ایشان درمیان می گذاشتم.
معتقدید هستید که تشکیل حزب کمونیست ایران اشتباه بود زیان به جنبش کرد و چپ ایران زد.(۷۲)
کومهله پنج کنگره را پشت سرگذاشته بود و همیشه موفق ارزیابی می شد. شما در تمام کنگرههایش حضور داشتید. هردو سال یک بار ارزیابی کردید همه چیز سر جای خود است، کومهله دارد رشد می کند و روزانه این رشد را به توده تشکیلات نشان می دادید ولی درکنار آنهم سرپوش روی اختلافات خودتان می گذاشتید و کومهله را به امان خدا، رها می کنید. امروز که کار از کار گذشته : می گوئید از روز اول میدانستم حزب کمونیست ایران این بلا را سرکومله می آورد،اما شما درچهار کنگره حزب کمونیست ایران از شخص منصور حکمت تعریف و تمجیده کردید.
*چه کسی خط مشی کومهله را عوض کرد؟
منصور حکمت باهمکاری سید ابراهیم در کنگره ششم. کاک عبدالله شما جوری توضیح میدهید که گویا کودتائی درکار بوده ، از این گذشته شما که آنقدر مطمئن بودید چرا در برابر این کودتا ایستادگی نکردید!؟ مگر میشود کودتائی در کار باشد و فرمانده خودش حضور نداشته باشد؟ . فرمانده منصور در اروپا بود. شما میدان را خالی می کنید به اروپا پیش او بر می گردید اگرنظرشما درست باشد که نیست باید گفت صد آفرین برمنصور که توانست کار چهل و دوسال شما را بی خاصیت کند!.
*پرسش کننده سوال میکند” هیچ وقت با نظرات منصور حکمت در مورد مسئله ملی و قومی هم نظر نبودید؟
شما جواب می دهید نخیر من جدا فکر میکردم. این هم درست نیست مگر به نظارت شما درکمیته مرکزی حزب وکومله،به رفقا عبدالله هوشیاری، فرخ کاوه و رفقای دیگر که نظرات رهبری آن وقت را در رابطه با مسئله ملی را قبول نداشتند چه برخوردهای نا شایستی کردند.(۷۳)
*پرسش کننده سوال میکند. آیا تشکیل حزب کمونیست ایران خدمتی بود به چپ یا به جنبش کرد، جواب در یک کلمه دو باره نخیر(۷۴)
تا وقتی که در میان اپوزسیون حزب کمونیست ایران اسم ورسمی داشتید، حرفی نزدید وچیزی نگفتید که در جهت روشنگری اعضای تشکیلات باشد. اگر در کنگره ششم شرکت می کردید و در برابر جماعت سهند از کادرهای کومهله که به افکار و تئوریهای منصور توهم داشتند وازپرنسیبهای کومهله پشتیبانی می کردند دفاع می کردید و اجازە نمی دادید که به این آسانی کومهله را تا مرزنابودی ببرند، کار به اینجا نمی کشید. حال هرچه می گفتید ما باورمان می شد. منصور فهمید شما دیگر برایش یک مهره سوخته هستید و با دسیسه، علیه شما تبلیغاتی را شروع کرد، دراین شرایط به کومله بر گشتید.
فکر می کردم حزب کمونیست میتواند به چپ ایران کمک کند
*پرسش کننده تأکید می کند حتما اینطور فکر می کردید؟ در این مورد چیزتازهای نگفتهاید، آگاهانه در مخالفت با کمونیست برخواستید دلیل برای اثبات این همه سال یک بار از حزب کمونیست کردستان صحبت به میان نیاوردید. کاک فواد در سخنرانی تیر ماە سال ١٣۵٨ در مهاباد گفتە است اگر شرایط برای چپ ایران مناسب نباشد که حزب کمونیست ایران تشکیل دهد ،میتوانیم حزب کمونیست کردستان را تشکیل دهیم. این نظریه نشان دهنده آنست که کومله به قدرت کارگران و زحمتکشان در محل کارو زیست خود متکی است. ولی حزب کومهله سنگر مقاومت کردستان را از یاد برد و برای سرود ، ای ایران ای مرز پر گهر خبردار می ایستد. کومله سال ۱۳۵۸ چشم امید به کارگران و زحمتکشان داشت. نه چیزدیگر! این قدرت به وسیله کمیتهی مرکزی وقت کومهله اخته شده. حال شما چشم به فرشته نجات بستهاید. ادعا می کنید کە اولین نفر بودید که علیه منصور و گرایش کمونیزم کارگری ایستادهاید. اینجا بیش از حد جلو میروید دوست عزیز. پلنوم بیستم آخر خط قطار منصور بود. درپلنوم شانزده شما پشت سر منصور حکمت بودید ، چند وقت قبل در پلنوم شانزده جریان کمونیزم کارگری برای نابودی کومهله دست به کار شده بود و به پشت گرمی شما و سید ابراهیم پلنوم شانزده را به جلسه محاکمه تعدادی از اعضای کمیته مرکزی کومهله تبدیل می کنید و چهار نفر مجبور به استعفا می گردند.اگر قدرت شما و سید ابراهیم پشت این رفقا قرار می گرفت گرایش کمونیزم کارگری چگونه به خودشان اجازهمی دادند در پلنوم شانزده اینقدر گستاخانه حرف بزنند. درست است که شما علیه کمونیزم کارگری نوشتەاید این را فراموش نکنیم آنها خیلی بی شرمانه به شخص شما حمله کردند. اگر آنها حمله به شما نمی کردند هیچ وقت علیه شان چیزی نمی گفتید. تا جائی که برایشان بدردبخور بودید، از شما استفاده کردند. آنها قدرت نفوذ کومهله را شکستند و شما برایشان کارت سوختهای شدید و بعد چشم بسته دهان باز کردند و هر چه در توان داشتند با قلم و زبان بیان کردند تا مجبور به اعتراف شوید. کسی که بعداز مرگ کاک فواد دبیر کل کومهله و حزب کمونیست ایران بوده کجا جای باور است بگوید در تخریب کومهله نقش نداشتهام . لطفا بفرمائید سرود پیشمرگ کومهله که مثل فولاد است کجا قرار می گیرد ؟
*توضیحی کوتاه: در مقدمه اول نوشتهام از مقالهی کاک احمد اسکندری استفاد کردهام و از این بابت که اسم ایشان درنوشته اول نیاوردم از ایشان پوزش میطلبم.
منابع:
۱٫ پنچ سال با عبدالله مهتدی.ص،۶۹
۲٫ همان منبع. ص،۷۱
۳٫ همان منبع. ص،۷۲
۴٫ همان منبع. ص،۷۳
۵٫ همان منبع.ص،۷۴
۶٫ همان منبع.ص،۷۵
رحیم محمودی
۲۵اکتبر۲۰۱۲