حزب مشروطه ایران، لیبرال دمکرات یا ناسیونال فاشیست

بازار سیاست هم پر از سیاست های بنجلی است که خریدن آنها، تاثیرات مخرب طولانی تری بر زندگی خود و دیگران دارد. بازار سیاست در ایران بسیار داغ شده است، شاید همیشه داغ بوده اما در مقاطعی آنچنان شیر تو شیر و با حرارت است که میدان برای بنجل ترین سیاست ها و شخصیت ها باز میشود. گرمای این بازار به یمن تخاصمات غرب و جمهوری اسلامی و تحریم های اقتصادی و تهدید های نظامی فراهم شده است و بسیاری نیرو و شخصیت های سیاسی از چپ تا راست به آن امیدوارند تا زمینه به اصطلاح سرنگون کردن جمهوری اسلامی را فراهم کند. اینها همه بر بطن نارضایتی مردم از جمهوری اسلامی صورت میگیرد. از مجاهد باند سیاهی تا فاشیستهایی که از فرط لیبرالی! تن به همکاری هر چند موقت! با جمهوری اسلامی میدهند٬ در این بازار آشفته پیدا میشود. در این وضعیت البته فرصت برای همه پیدا شده است تا قبای خود را بهر چوب دو سر طلایی بیاویزند!

حزب مشروطه ایران و یا آنطور که دوست دارند خودشان را معرفی کنند٬ «لیبرال و دمکرات»! آنچنان این بازار را لجن زار میبیند که حاضر است رو در روی همه بگویند دمکرات و لیبرال هستند و راه حل های امپریالیستی و فاشیستی در وضعیت سیاسی در ایران را با سر بلندی و افتخار میپذیرند.

بنا به گزارش سایت اخبار روز خانم هایده ی توکلی عضو شورای مرکزی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در مصاحبه با هفته نامه ی کیهان چاپ لندن گفته است: «حزب مشروطه به شدت مخالف هرگونه حمله نظامی و جنگ با ایران است، و اگر ایران مورد حمله قرار گیرد، حزب مشروطه در کنار رژیم قرار خواهد گرفت. او همچنین گفته است:» ایران یک کشور و یک ملت است و این اصل را نمی‏توان به رفراندم گذاشت، طرح مسأله فدرالیسم یک زمینه‏ سازی سیاسی است که می‏تواند به تجزیه کشور بیانجامد، حزب مشروطه ایران هیچ قومی را به نام «ملت» به رسمیت نمی شناسد و «ملت» ایران را مجموعه‏ ای از اقوام می‏داند.» و…

به دو موضوع در این مصاحبه میپردازیم تا ماهیت این جریان لیبرال و دمکرات بیشتر روشن بشود.

مساله ملی در ایران

حزب مشروطه میگوید «ما در ایران هیچ قومی را بنام ملت نمی‏ شناسیم و همه اقوام ایرانی جزو ملت ایران هستند.» بسیار خوب کاش اینطور بود و مشکل کمونیستها هم کمتر میشد چرا که بالاخره دولت «نماینده» یک «ملت» بود و معضل نفاق ملی وجود نداشت و حل میشد و این ملت سراغ مهمترین مسایل و سوالات برای زندگی بهتر میرفتندو جنبشهای سیاسی و اجتماعی طبقات و اقشار مختلف و از جمله طبقه کارگر بسیار سر راست تر مطرح میشد. در حال حاضر موانع بسیاری بر سر این هست. سوال از حزب مشروطه ایران این است که اگر در ایران شما، حزب و سازمانی ناسیونالیست مثلا از کردستان پیدا شد و مشخصاتشان اتفاقا درست مانند خود شما باشد اما نماینده بخش بورژوای در حاشیه قدرت مرکزی و بازار مرکزی باشد و ملتش را و یا بخشی از ملتش را هم جلو انداخته باشد و ثابت کند که بر اثر تخاصمات و تهدید ها و تحقیر های جاری و تاریخی این ملت دیگر قادر به ادامه زندگی مشترک با دیگر اقوام و ملت های ساکن ایران نیست باز هم شما همین گونه اظهار نظر میکنید؟ و باز اگر ما کمونیستها در ایران که الان چند دهه است بسیار صریح و روشن با برسمیت شناسی مساله کرد در ایران راه حل آزادیخواهانه و دمکراتیکی را طرح کرده ایم به شما اثبات کنیم که ملت ها ساخته شده اند و وجود شما ها از جمله بعنوان نیروهای ناسیونالیست کرد و فاشیست طرفدار تمامیت ارضی ایران، از دو سو بهترین گواه برای اثبات وجود مساله ای بنام مساله ملی است و باید آنرا یکبار برای همیشه حل کرد٬ باز شما چه خواهید گفت؟ مردم چگونه باور کنند شما لیبرال و دمکرات هستید؟ لیبرال بودن و دمکرات بودن شما در کدام مساله سیاسی و اجتماعی نمایان است؟ از یک نیروی دمکرات و لیبرال حداقل انتظار این نباید باشد که واقعیت وجود «ملتها»و «قومها» را فقط ببینید و برسمیت بشناسد و مثلا همه ملتها و قوم های موجود در ایران از کرد و ترک و عرب و بلوچ و ترکمن و لر و … را به نفع به اصطلاح ملت فارس حل نکند؟ از یک نیروی لیبرال و دمکرات نباید انتظار داشت که زبان فاشیستی و پوتین ها و اسلحه هایش را برخ دیگران نکشد؟

خانم توکلی ضمن بازی کردن با کلمات اقوام و ملت و حل همه آنها در یک ملت! جواب صریح و روشن حزب مطبوعش را به معضل ملی در ایران اینگونه داده است و دقیقا بر نفاق ملی و ناسیونالیستی بیشتر دامن میزند. خوراک تبلیغاتی بیشتری را به نفع ناسیونالیستهای محلی تهیه میکنند و البته اطمینان خاطر بیشتری را هم به دولت مرکزی و طبقه سرمایه دار که در مرکز قدرت نشسته میدهد، که درهر حال چه از طرف قدرت خارجی مورد حمله قرار بگیرید و چه از جانب «تجزیه طلبان داخلی»٬ «موقتا در کنار رژیم هستیم». این پیام خانم توکلی و حزب مشروطه ایران به مردم و معضلاتشان و طبقه سرمایه دار است که این حزب متعلق به آن است و به جمهوری اسلامی که نماینده همه آنهاست.

حزب مشروطه بهر شکلی که بخواهد خط مشی سازمانش را توضیح بدهد چیزی غیر از ادامه برخورد فاشیستی و لشگر کشی برای سرکوب هر بخشی از مردم که خواهان حقوقی تحت نام حقوق ملی باشند نیست. اینرا رژیم شاه، خمینی و نظام جمهوری اسلامی تا کنون مجری بوده اند و حزب مشروطه بر آنها باز هم صحه میگذارد و خود نیز آماده هر گونه جان فشانی تا سر حد قرار گرفتن در کنار رژیم جنایتکاری است که ظاهرا این حزب «لیبرال» مخالف آن است.

حزب مشروطه خود مختار است هر گونه تعبیر و تفسیری از وضعیت اقوام و ملتها بدهد و هر چرندیاتی که بازتاب تراوشات اذهان بورژوازی در قدرت ایران است سر هم کند تا تمامیت ارضی ایران را با ریختن خون و تبدیل خانه و کاشانه و شهر و روستای هر بخشی از مردم به ویرانه تامین کند. اما نمیتواند واقعیت تلخ نفاق ملی که وجود دارد و ساخته دست ناسیونالیستهای محلی است را نادیده بگیرد. بر این واقعیت و نفاق ملی و قومی، ناسیونالیستها در تلاش برای ساختن ملت هایی به همین عنوان ها بوده و هستند. بورژوازی محلی از قبل هیمن نفاق سهم خود از استثمار طبقه کارگر را میخواهد و باید صاحب دولت و قدرتبشود و یا شریک در قدرت میکنند. این وضعیت و نفاق را ناسیونالیستها ایجاد کرده اند و تا کنون بوسیله ناسیونالیستها و شوشینیست های حاکم حفظ شده است. حزب مشروطه و شاه و دم و دستگاه آن حافظ این وضعیت بوده و جمهوری اسلامی بعنوان نماینده طبقه سرمایه دار در قدرت ادامه دهنده آن بوده است.

حزب «لیبرال» ایران این طرف قضیه را باید ببینید که مشکلی تحت نام مساله کرد در کردستان ایران هست و یک شکاف تاریخی بوجود امده است که فقط و فقط با بر خورد آزادیخواهانه و نه سرکوبگرانه و فاشیستی قابل حل است. مساله برسمیت شناسی این معضل به معنای طرفداری از آن و ماندگار کردن آن نیست. مساله ملی و قومی و باد زدن آنها نه خوب است و نه مترقی است و نه ازادیخواهانه و یک ذره انسانیت در آن نمیتوان یافت. تماما ناسیونالیستی و از جنس خود حزب مشروطه است و بهمان اندازه برای مردم و جامعه سم است که این حزب و دیگر ناسیونالیستهای محلی و ایرانی. راه حل مساله ملی که مثلا در کردستان ایران وجود دارد برسمیت شناختن آن است و راه حل ازادیخواهانه برای آن، برسمیت شناختن رفراندم در میان مردم و برسمیت شناختن نظر مردم دال بر ماندن در چهارچوب ایران یا تشکیل دولت است در صورتی که در خواست چنین دولتی داشته باشند. این راه حل قطعی حل این معضل و مشکل است که به اسم ملت بوسیله ناسیونالیستهای آن درست شده است و بطور منطقی دو راه حل دارد که در صورت قدرتمند بودن هر کدام از جنبش ها و احزاب منتسب به آن راه حل ها میتواند مبنایی برای حل این معضل بشود، یکی اینکه تا زمانی که سرمایه دار منتسب به این قوم و ملت در حاکمیت و قدرت مرکزی شریک نشده است نمیتوان به این معضل پایان داد و دوم اینکه تا زمانی که کمونیستها دولت نداشته باشند و تا زمانی که به وسیله قدرت و قانون طبقه کارگر، پایه و زمینه های هر نوع نفاق ملی و جنسی و مذهبی را ریشه کن نکنند و همه انسانها را بعنوان شهروندان مساوی و برابر در همه شئون اقتصادی و سیاسی و اجتماعی برابر اعلام نکنند، این مساله ماندگار است و همیشه زمینه ای برای کشمکش و جنگ ها و تخاصماتی است که ناسیونالیستها از هر طرف دارند.

بورژوای ترک در ایران معضل بورژوای کرد را ندارد. بورژواهای ترک زبان در قدرت و سهم خود از ثروتی که بر اثر استثمار طبقه کارگر و مرحومان جامعه صورت میگیرد شریکند و مساله ای بنام مساله ملی ندارد. آنها ده ها سال است که این چنین موقعیتی را در بازار سرمایه و کار و قدرت سیاسی ایران دارند. جست و خیز های ناسیونالیست های ترک و جریانات چپ و راستی که آنرا باد میزنند بسیار حاشیه ای تر از این حرفهاست که مساله ی ملی را بتوانند دوباره بر پایه دیگری غیر از آنچه حل شده است کشف کنند. ناسیونالیستهای کرد در اتکا به یک شکاف تاریخی و بسیار خونین بعنوان نمایندگان طبقه سرمایه دار محلی به اشکال مختلف عرض اندام میکنند و هنوز به چنین موقعیتی که مثلا «ترک» در بازار جایگاه دارند نرسیده اند و همیشه در تلاش برای تحمیل این خواست خود بر میلیونها نفر از مردم کرد زبان هستند و از آنها برای پیشبرد اهدافشان استفاده میکنند. حزب مشروطه دقیقا مانند رژیم شاه و جمهوری اسلامی و بنی صدر اولین رئیس جمهور آن، هیچ راهی جز فرمان حمله تا قطع غائله ندارند! اینها در واقع از زاویه نجات مردم و جامعه از شر ناسیونالیسم و فاشیسم نمیتوانند بیندیشند و نمیتوانند حتی بر خلاف ادعای خود لیبرالی و دمکراتیک عمل کنند. در ایران گویا میشود لقب لیبرال و دمکرات هم گرفت و راه حل فاشیستی انتخاب کرد!

کمونیستها مبارزه طبقاتی موجود و مناسبات طبقاتی موجود در جامعه را آنچنان که هست به جامعه و کارگران میگویند و در برابر معضلات ملی و مشخصا مساله کرد در کردستان ایران راه حل رفراندوم و مراجعه به آرا خود این مردم قائل هستند و چنانچه آنها خواهان جدایی از ایران باشند آنرا بدون هیچ قید و شرطی باید برسمیت شناخت. احزاب سیاسی کمونیست و مردمی و حتی احزابی «لیبرال» میتوانند تضمین کنند که هیچگاه این مردم اجازه تقسیمشان به «ملت » های مختلف را به کسی ندهند و آنها را به شهروند های درجه یک و دو و سه و منتسب به فارس و کرد و ترک و عرب ناسیونالیست تبدیل نکنند و حقوق شهروندی مبنای حقوق فردی و اجتماعی همگان باشد. احزاب و جریانات ناسیونالیست و فاشیست با سرکوب از یک طرف و با طرح های خودمختاری و فدرالی و «حق تعیین سرنوشت برای همه خلقها» بر ماندگاری این استخوان لای زخم و یا دامن زدن به مساله قومی و ملی تاکید میکنند. (بورژواهای ایران حداقل از دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار انگلیس بیاموزند که همین روزها قرارداد انجام رفراندم در سال ۲۰۱۴ برای استقلال اسکاتلند را با نخست وزیر این کشور بریتانیایی که قبلا بر اساس حقوق شهروندی برابری وجود داشته امضا کرد)

مساله تحریم های اقتصادی

در موضوع جنگ و مساله تحریم اقتصادی هم حزب مشروطه نه تنها لیبرال نیست بلکه دقیقا در کنار ارتجاعی ترین و فاشیستی ترین راه حل ها قرار گرفته است. این حزب از زبان عضو رهبریش خانم توکلی میگوید:

«ما از گذشته تاکنون همواره خواهان مبارزه غیر خشونت‏ آمیز بوده‏ ایم . همواره تأکید کرده‏ ایم که مخالف جنگ و موافق تحریم‏ های هوشمندانه هستیم و از خیلی وقت پیش پیشنهاد شروع این اقدامات را به کشورهای دیگر کرده‏ ایم. اکنون نیز شاهد هستیم که زمان هر چقدر می‏گذرد این تحریم‏ ها تأثیرگذارتر می‏شوند هر چند که متأسفانه به مردم ایران هم این فشار وارد می‏شود ولی برای گذار از این مرحله می‏ بایست یکی را انتخاب کرد: جنگ یا تحریم. ما تحریم را انتخاب کرده‏ ایم.» (تاکید ها از ماست)

حزب مشروطه در اینجا نیز درست مانند همه جریانات ناسیونالیست و ضد مردم، فشار های وارده به کارگران و مردم زحمتکش را دستمایه ای برای بر آورد شدن آرزوهایشان میدانند. به این روش فاشیستی نتانیاهو و باراک پیوسته اند و حتی از بیان اینکه به مردم فشارهایی! وارد شده است ابا ندارند. حزب مشروطه همراه با همه دولتهای مشترک المنافع در اجرای تحریم ها، کارگران و مردم ازادیخواه را به آنچنان شرایطی میخواهند بکشانند که صرفا پیشبرنده طرح های «هوشمندانه» آنها باشند. مردم خود مستقیما و مستقلا در سازماندهی مبارزه انقلابی خود بر علیه رژیم جمهوری اسلامی کاره ای نیستند و صرفا سیاهی لشگر اینها هستند. اصلاح همین رژیم و همین چهارچوب فعلی تماما ضد کارگری و ضد ازادی و ضد هر نوع برابری طلبی هدف همه بورژوا ها و از جمله حزب مشروطه است. تحریم های اقتصادی کار و زندگی طبقه سرمایه دار در ایران و خارج کشور را تهدید نکرده است، کار و امنیت شغلی آنها را نه تنها تهدید نکرده بعضا پر رونق هم کرده است و در حالی که صد ها هزار زن و مرد کارگر و خانواده هایشان در ایران از خط فقر به خط مرگ و پریشانی بیشتر رسیده اند، در حالی که صد ها هزار کارگر کار میکنند و دستمزدهایشان را حتی به این دلیل پرداخت نمیکنند، جریانات بورژوا و ضد کارگر برای تحریم های هر چه بیشتر و هر چه هوشمندانه تر دست میزنند. شرایط تا هم اکنون دست جمهوری اسلامی را برای محدود کردن هر اعتراض و سازماندهی آن بیشتر از گذشته باز کرده است. اینها هیچکدام مساله طرفداران تحریم نیست چرا که بالاخره رژیم ناچار از رفتن به میز مذاکره خواهد شد و کشورهای غربی ممکن است بر سر محدود کردن ایران در مساله اتمی و یا کوتاه کردن دستهایش در کشورهای دیگر و براه اندازی جنبشهای طرفدار خودش، موفق هم بشوند اما در این میان از قدرت و انسجام دولت جمهوری اسلامی نه تنها کاسته نشده است بلکه بعید نیست براحتی بیشتر از آنچه امروز هست در مجامع بین المللی مورد قبول واقع شود. مساله این است که محرک وضعیت کنونی در ایران جنبش انقلابی کارگران و مردم زحمتکش ایران نیست. جنبش انقلابی و مطالباتی کارگران و مردم زحمتکش نیست که مبنای مبارزه و اعتراض این مردم بشود. مصیبتی که بر کارگران و مردم زحمتکش وارد شده است مساله است که همه بورژواها بر سر ان و برای استثمار بیشتر آنها و ساکت کردن بیشتر و عقب زدن مطالباتشان همسو و شریکند.همانطور که میبینیم تمام هیاهوها و جنجال های اپوزیسیون معطوف به اعتراض و مبارزه مردم ایران نیست و هیچ بخشی از این اپوزیسیون از این مبارزات نیرو نمیگیرد و آن را نمایندگی نمیکند. آنچه در این مقطع در جریان است برعکس این مساله است. نیرو و امکان و پول و امید و بادبان قایق ها همه از غرب و کشورهای متخاصم با دولت ایران و کارگران و مردم زحمتکش ایران هست که جاری است. حزب مشروطه یا هر جریان همسو و همدل با آنها در این کارزار نه تنها دوستان این مردم نیستند بلکه کاملا در دشمنی بسیار طبقاتی و روشنی با کارگران و مردم محروم قرار دارند.بهمین دلیل حزب مشروطه در مساله تحریم های فاشیستی در کنار کشورهای امپریالیستی قرار دارد و در برابر خطر جنگ در کنار جمهوری اسلامی! این هم اسم مستعار حزب «لیبرال » از جنس ایرانی!

ما کمونیستها وظیفه داریم تا بعنوان بخشی از طبقه کارگر ایران و از سر منافع و مصلحت مبارزاتی و طبقاتی آن به این بازار اشفته و فرینده نگاه کنیم و مستقل از اینکه هر جریانی خود را چگونه معرفی میکند و کالای بنجلش را چگونه میخواهد به مشتری بفروشد، تلاش میکنیم که نشان دهیم که هم طبقه های ما ببینید که این جریانات بادبان های امیدشان را از چه طریقی به قایق های غرب و اسرائیل بسته اند و مبارزات و اعتراض آنها به وضعیت کار و زندگی و معیشتی که دارند با دنیای اینها با یک دره بزرگ جدا شده است.

آنچه در این میان میتواند و باید عرض اندام کند جنبش ازادیخواهی و برابری طلبی است که زمینه ساز هر نوع دخالت برای عقب زدن جمهوری اسلامی و طرح های بشدت ارتجاعی تر از آن از سوی غرب و دنباله روانشان است. این جنبش در میان هلهله نیروهای غرب و میدیا و کشمکشی که با دولت همتای خود یعنی جمهوری اسلامی دارند ضعیف شده است و قادر به جمع کردن نیروی خود برای رهبری مبارزاتش با جمهوری اسلامی و پس زدن نیروهای ارتجاعی نیست.این جنبش بدون کم و کاست و بدون تکیه کردنش به همه طرح های ارتجاعی برای مقابله با جمهوری اسلامی باید برجسته شود. ما کمونیستها وظیفه داریم با همه توان جنبش کارگری و کمونیستی و ازادیخواهانه را در برابر این وضعیت تقویت کنیم و در فردای این هیاهو ها باز هم با تکیه به تجربه کنونی، آگاهانه تر عمل کنیم و دوستان و دشمنان را در لباس دیگری باز شناسیم.

agolchini@gmail.com


www.Hekmatist.com
Email:agolchini@gmail.com
http://golchini.wordpress.com/