باورهای ذهنی مودبانه !

http://www.irancrises.net/page1.php?id=25769&& bakhsh
تصمیم نداشتم تا دیگر در این زمینه حرفی بزنم . ازابتدا هم امید محکمی نداشتم و تقریبا مطمئن شده ام فایده ندارد . حکایت دموکراتیک شدن مجاهد خلق ؛ حکایت میخ آهنین برسنگ است . حکایت استحاله مجاهد خلق یک اتفاق یهویی نیست . هرچند دولت امریکا هنور ناامید نشده است . درخبرها تیترزده بودند که امریکا امید دارد در دراز مدت مجاهدین خلق را دموکراتیک کند . یحتمل مثل حکومت اسلامی !!!؟

امید خیلی خوب است . اما کافی نیست دولت امریکا درکناراین امید ؛ الزامات و امکانات و ابزارهایی دارد که من و ما نداریم . به همین خاطر ناامید میشویم . تا جایی که به رابطه و شناخت و تجربه با سیاست در کریدور های قدرت ، برمیگردد ؛ از مجاهدین با تجربه تر پیدا نمیکنی . و تا جایی که به خودخواهی و توهم و زیاده خواهی برمیگردد ؛ بازهم از مجاهد خلق سرآمدتر نیابی ! منظورم از سازمان مجاهدین هم شخصی به نام آقای رجوی ست که با همان روشها وسنتهای قرن پیش استالینی به تمام بدنه تشکیلات و جهان هستی هویت الهی وبی طبقه یا دو طبقه میدهد و میگیرد !

سازمان مجاهدین با همین مختصات فعلی ازهمه نیروهای دیگر گنده تر وفعالتر بوده است ، بقیه نیروها هم البته بوده اند ولی مثل رضا پهلوی فقط در حرف و تیتر……! عمل مشخص میخواهی نزد مجاهد خلق است . خودش را بیکارنمیگذاشت . حتی توی خواب هم یک نیشتری به تخم خودش به نام جهاد اکبر میزد و اصل طلائی تضاد را به خود و بقیه یادآورمیشد . اما یک اشکالی پیدا شد ؛ این عمل مشخص اسمش مبارزه نبود . یعنی از یک نقطه ای به بعد ؛ حکایت دیوانه و سنگ و چاه …شد و ربطی به مردم و عنصراجتماعی نداشت . به قول مسعود رجوی که درهمان سالهای “نیشتروتخم” درقرارگاه اشرف تبدیل به خدای ماده شده بود و خدایی میکرد و فریاد میزد : همه درمقابل بورژوازی زانو زده اند و فقط ما مانده ایم . اگرراه بسته است ما باید خودمان راه را بازکنیم !؟

این مجاهد خلق با همین مختصات امروزی یک شبه استحاله شدنی نیست . اینکه چرا به چنین روزی افتاد هم ؛ قانونمندی دارد وباید درست دیده شود. اینکه چرا درپیام آخرمسعود رجوی یک کلام حرف جدید و جدی پیدا نمیشود و اینکه چرا نمیتوانند حرفی معقول بزنند…اینکه چرا به مزدوران سیا درلیبی و سوریه ؛ لقب ارتش آزادیبخش میدهد وحتی زمانی که هنوز خدا بود رسما اعلام کرد : هرکس سلاح دستش باشد انقلابی و دوست ماست حتی اگر مافیای کلمبیا و مکزیک باشد؛ فقط باید مقابل حکومت اسلامی باشد و بالاخره اینکه سیاستمداران چینی بند زن و حرام لقمه امریکایی را هم روشنفکرمیبینید ….موضوعی است همه جانبه ؛ با آبشخور ایدئولوژیک !

مهدی ابریشمچی درابتدای داستان منگل سازایدئولوژیک درحدود ۲۰ سال پیش تصریح کرد : همه چیزدراین دنیا قانونمندی دارد . هواپیمایی که از زمین بلند شد ؛ اگر اشکال فنی داشته باشد سقوط میکند ؛ فرقی هم نمیکند که روسی باشد با چینی و یا امریکایی و یا محمدی ! نقطه امروز مجاهد خلق و پروسه زشت ومخرب طی شده ؛ قانونمندی خودش را داشته است . قدمهای سخت دموکراتیک شدن مجاهد خلق هم ، قانونمندی های خودش را دارد .

حکایت قلم فلفلی و شکری نیست . ادب من واون نیست . حکایت خیالهای بچه گانه و ایدئولوژیک حاکمان برای نابودی یا تمام شدن مجاهدین هم نیست . حکایت قانونمندیهاست دردنیای واقعی . اینکه خواسته دل این و آن چه باشد و با توسل به فرق شکافته علی ملنگ و مشتی آهن قراضه مقدس و امام جاکش بخواهد تضاد حل کند ؛ یک نگرش است و اینکه عوض کردن ریل وپیدا کردن مسیر نسبتا مناسب درزمین سیاست چه شاخص های باید داشته باشد یک حرف دیگر ! قانونمندی میگوید ؛ بدون نقد بخشهای اشتباه و زشت مسیر طی شده درگذشته ؛ به صفت سیاسی و جمعی…هرانتظار و امیدی کاذب است ؛ هرتوجیه وبهانه ای هم مثل : ” حالا وقتش نیست و یا دشمن سوء استفاده میکند…” یا بچه گانه و یا ابلهانه است و شاید هم هردو !

هرچند گفتنی ها کم نیست و کم هم نگفتیم و بازهم میگویم که حکایت سوختن دامن است و دل . حکایت چرائی وچگونگی تبدیل شدن بزرگترین نیروی سیاسی و تاثیرگذار به باتلاق متعفن ومخرب و ضد انسانی ایدئولوژیک است و تفاوت دو نگرش به صحنه سیاسی . نگرشی توحیدی و تاجری که به پیروزی های همیشگی و هندوانه های زیر بغل دلخوش است و نگرشی مسئولانه که پوست موز زیرپا را جدی می بیند ! حالا باز هم چشمای بابا غوری گرفته تان را در زمین سیاست ببندید و بگوئید : ایشاالله گربه است .

اسماعیل هوشیار
۲۶٫مهر.۱۳۹۱