دو مطلب

جفا برمسیحیان ودیګر اقلیتهای مذهبی در ایران
امیرعباس پاکیاری/۷مهر۱۳۹۱
بند ۱۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی بر این نکته تاکید می کند که سلب کردن حق انسانها برای
انجام اعمال دینی خود،بی عدالتی محسوب می شود.
در اصل ۱۳ قانون اساسی ایران مطرح است: مسیحی،یهودی وزرتشتی اقلیتهای دینی هستند. آنها
محترم اند ودرانجام مراسم دینی آزادند، درامور خصوصی طبق دین خودشان حق دارند عمل کنندودر
عبادت آزادی دارند واصل ۱۴ هم میګوید: دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به
افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه وقسط وعدل اسلامی عمل نمایند وحقوق انسانی آنان را رعایت کنند.
حال ببینیم که آیا این اصول اساسی در ایران اجرا می شود وجمهوری اسلامی تابع قانون اساسی خویش
است یا خیر؟ پرواضح است که در جمهوری اسلامی نه تنها این اصول رعایت نمی شود بلکه برعکس
کاملا مخالف با این اصول عمل می ګردد،چراکه برخلاف ظاهر درایران این قانون اساسی نیست که
حرف اول را میزند بلکه قدرتهای قویتری چون فقها برقانون نیزحکومت می نمایند.درحالی که قانون
اساسی جمهوری اسلامی آزادی ادیان درایران را مجازمی شمارد این فقیهان قدرتمند نه تنها تاب تحمل
وجود ادیان غیرازاسلام را ندارند بلکه برخلاف قانون، حکم به آزار وشکنجه وارعاب و زندان پیروان
ادیان دیګرنیز می دهند.اما علت این احکام ناقض حقوق بشرچیست؟ مګرتعداد زیادی ازمسلمانان در
کشورهای مختلف اروپایی،آمریکایی وکانادا آزادانه زندګی نمی کنند و دین خود را تبلیغ نمی نمایند؟
چرا دراین کشورها هم که اکثریت مسیحی می باشند رهبران مذهبی آنان ودولتها دستوربه آزار وشکنجه
وزندانی مسلمانان نمی دهند؟ این برخورد فقیهان اسلامی با غیرمسلمانها ناشی ازضعف ایمان به دین
خودشان است. درواقع اګربه حقانیت دین خود باور دارند نباید ازتبلیغ ادیان دیګر بهراسند. هراس،
نشانه تردید است، باید همه ادیان حق تبلیغ داشته باشند و افراد حق انتخاب. اګرآنان اطمینان دارند که
اسلام کاملترین است پس نباید ترسی از رواج دینهای دیګرداشته باشند و باید ازاین فقیهان پرسید:
چګونه است که کوچکترین انتقادی درباره اسلام وپیامبراسلام مصداق «سب النبی» بوده، حکمش اعدام
است، اما آنان خود به راحتی درمورد ادیان دیګر اظهارنظرکرده و پیروان آنها را به غل و زنجیر
می کشند؟ جالب اینجاست که برخی ازفقهای معروف چون علامه طباطبایی (کتاب المیزان)،مرتضی
مطهری(کتاب جهاد) و جوادی آملی(کتاب تفسیرتسنیم)پا را فراترنهاده اند ومدعی هستند اګردرجامعه ای
اجازه ندهند کلمه توحید(اسلام)تبلیغ شود، مسلمانها مجازند به آن کشورحمله نظامی کرده وآن را به
تسخیردرآورند وحتی به زور دیګران رامسلمان کنند، که این درواقع همان حکایت مسلمان شدن ما
ایرانیان در۱۴۰۰ سال پیش است.اما با وجودی که ازآغازانقلاب ۵۷ تاکنون دګراندیشان دینی با فشار،
تعرض وآزارحکومت اسلامی روبرو بوده اند و به رغم تلاشهای جمهوری اسلامی برای تبلیغ وتحمیل
اسلام شیعه ونیزبا وجود سختګیریها وفشارهای وارده براقلیتهای مذهبی وهمچنین با وجودتصویب ماده
۲۲۵ قانون جدید مجازات اسلامی درمورد ارتداد و حکم آن، پدیده تغییر دین ایرانیان مسلمان بویژه به
مسیحیت روزبروز درحال ګسترش می باشد، درمقابل جمهوری اسلامی نیز به انواع اقدامات نظیر
دستګیری وشکنجه نوکیشان،ممنوعیت چاپ انجیل به زبان پارسی، به آتش کشیدن انجیل((توجه داشته
باشید که سوزاندن چند نسخه ازقرآن در جهان چه اعتراضی ازطرف مسلمانان و رهبران آنها را به
دنبال داشت))تعطیلی کلیساها و وادارکردن رهبران کلیساها به ارایه لیست اعضای کلیسا به اداره
اطلاعات جهت فشاربرآنان…جهت جلوګیری از ګسترش این موج دست زده است ،تا جایی که سازمان
که هرسال بیانیه ای به نام: open doors
فهرست دیدبان جهانی ازپنجاه کشورجفا کننده به مسیحیان را منتشرمی کند، درفهرست ژانویه ۲۰۱۱
ایران را درمقام پنجم پس ازکره شمالی،افغانستان،عربستان سعودی و سومالی قرارداد. به ګزارش مرکز
خبررسانی سازمان ملل متحد،احمد شهید ګزارشګر سازمان ملل درمورد وضعیت حقوق بشردرایران و
هانیربیلفلدت، ګزارشګر ویژه درمورد آزادیهای مذهبی و عقیدتی دربیانیه مشترکی که در ۳۰ شهریور
در ژنو منتشرکردند، ازبازداشت وحبس صدها تن از مسیحیان درایران طی سالهای اخیر ابرازنګرانی
شدید کرده اند و اظهارداشته اند که این دستګیریها درحالی است که قانون اساسی ایران مسیحیت و
آزادی فعالیت پیروانش را به رسمیت می شناسد و به لحاظ بین المللی نیزدراین مورد تعهد دارد. امید
است که این بیانیه ها بتواند تاثیری دربهبود وضعیت مسیحیان و پیروان سایرادیان درایران داشته باشد.


«روحانیت پس از انقلاب»
امیرعباس پاکیاری/ ۹تیر۱۳۹۱
با مطالعه تاریخ می بینیم که همیشه رابطه بین مردم وروحانیون ودولت به این شکل بوده
است که مردم وروحانیون در یک طرف ودولت در طرف دیګر قرار داشته و همین امر
موجب نزدیکی بین مردم وروحانیون می شده است.میرزای شیرازی نقل قول معروفی در
این زمینه دارد:‌«اګرعلما را بر درګاه سلاطین دیدیدبدانید که اینها علما وسلاطین بدی هستند
واګرسلاطین را بر درګاه علما دیدید بدانید که ایشان علما وسلاطین خوبی هستند.»آیا
امروزه نیز این رابطه بین مردم وروحانیون و دولت همین طور است؟امروزه می بینیم که
درایران شکل رابطه بین مردم وروحانیون تغییر پیدا کرده ومردم این قشر از جامعه را به
سه ګروه روحانیت حاکم ،روحانیت پویا وروحانیت خاموش تقسیم بندی کرده اند،تقسیمی که
پیش ازانقلاب در فرهنګ مردم ایران وجود نداشته وهمه از طلبه ګرفته تا مرجع تقلید
روحانی خوانده می شدند .این تقسیم حاصل عملکرد ۳۴ ساله جامعه روحانیت در ایران
است.حتی خود جامعه روحانیت نیز نسبت به انتخاب روش سیاسی وتلقی که از حکومت
دینی داشته اند اقدام به ایجاد ګروه بندی های سیاسی از قبیل روحانیت مبارز ،روحانیون
خط امام و….کرده اند که این خود می تواند یکی از دلایل تفکیک روحانیت به ګروه های
مختلف از طرف مردم باشد.
به راستی چه چیزی باعث این تفکیک و جدایی شده است ؟و چه عاملی باعث انشقاق بین
مردم و روحانیتی که همواره تنها امید وپناه مردم در برابر قدرت و استبداد بوده اند شده
است؟
واقعا جای سوال است که روحانیون شیعه که همواره با دغدغه حفظ اسلام و نه دغدغه
ملی ،حامی مردم بوده اند چه کرده اند که امروزه شاهد دین ګریزی شدید نسل جوان این
سرزمین اسلامی ،تضعیف باورهای دینی مردم و تنزل جایګاه روحانیت هستیم و چرا
اعتمادی را که مردم در طول تاریخ همواره به آنان داشته اند تا حد زیادی از دست داده اند؟
چه کرده اند که اینګونه خشک وتر با هم در شعله های بی اعتمادی می سوزد و فرزندان
ایران زمین این ګونه از این قشر رو ګردانند؟
چرا روحانیون شیعه با حب جاه ومقام سیاسی و اجتماعی و فراموشی رسالت اصلی خویش
ضمن تزلزل باورهای دینی مردم باعث تضعیف مقام روحانیت ګردیده اند؟
آیا روحانیت فراموش کرده است که با وقوع انقلاب که به نام آنان تمام شد و بهترین فرصت
برای مطرح کردن آنها در سطح جهان ګردید در زیر ذره بین جهانیان قرار دارد؟
ایا روحانیت باید منتظر سرنوشتی همچون سرنوشت ارسطو آن پیامبر ضایع شده از
شیفتګی قدرت باشد؟با این تفاوت که ارسطو برای حفظ باورهای مردم با از خودګذشتګی
به حکمت بی محاکمه تن به تبعیت داد و آتن را ترک کرد ودر چرایی قبول تبعیت نا
خواسته اش ګفت «میل ندارم مردم آتن جنایت دیګری بر ضد فلسفه را مرتکب شوند.»
( ۲۰۱۲٫۰۶٫۲۹ ) Göteborg