بعد از انتشار اطلاعیه روند سوسیالیستی کومهله در ارتباط با “توافقنامه دو حزب کردستانی و عکسالعملهائی که بر انگیخت”، دو نفر از دوستان, جمال بزرگپور عضو سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومهله( و محمد مهتدی عضو حزب کومهله کردستان ایران، در دو نوشته جداگانه مطالبی را عنوان کردە و از اطلاعیه روند “ایراداتی” گرفتهاند. گرچه این رشته سر دراز دارد و این قصه طولانی است، اما به نکاتی از نوشته آنها – نه الزاما” همه موضوعاتی که مطرح کردەاند- پاسخ کوتاهی میدهم. البته این نظرات شخصی من است.
جمال بزرگپور موضع روند در برابر توافقنامه دو حزب را مبهم و نامشخص خواندە است و اینکه گویا روند عاقبت اندیشی کردە و در این فکر بوده که در آینده با این احزاب همراه بشود و سوال کردە بود که با چه نگاهی به آن توافقنامه نگریستهایم و اینکه منظورمان از دمکرات واقعی کیست و اگر خودمان را سوسیالیست میدانیم، چرا این دمکرات واقعی را در چهرە طبقه کارگر نمیبینیم و غیرە محمد مهتدی که از لحن کلامش دلخوری میبارد بنوعی دیگروازموضع متفاوتی، برچسبها دیگری را تکرار و اضافه کردە و موضوع را به مواضع ما در قبال مساله ملی کشاندە و اینکه گویا ما از یکطرف تحت تاثیر افکار حزب کمونیست ایران در این بارە هستیم، از طرف دیگر همان نظرات کمونیسم کارگری را داریم و برنامه مشخصی برای جنبش کردستان نداریم و صرفا”طرفدار حقوق شهروندی هستیم و… گویا از یکطرف خودرا طرفدار جدائی جا میزنیم، اما از آنطرف میترسیم که مارا “ناسیونالیست” بخوانند و خلاصه پر از تناقض هستیم. اینکه خدا میداند چه چیزهای دیگری که میتوانیم باشیم و خودمان نمیدانیم. طبعا” نمیشود به کل موارد ابهامپراکنی آنها در مورد اطلاعیه روند پرداخت، ضرورتی هم ندارد. اما سعی می کنم از لابلای نوشته “دوستانهشان” چند نکته را در بیآورم، که هم پاسخی دادەباشم، هم اینکه طرح چند نکته جدیتر را در برگیرد.
اولا” اطلاعیه روند اساسا” در مورد توافقنامه این دو حزب نیست، در مورد عکسالعملهائی است که برانگیخت. وقتیکه توافقنامه این دو جریان بیرون آمد، روند هیچ عکسالعملی نشان نداد. خود من از طریق یکی از تلویزیونها مطلع شدم. بیشتر از آنکه متوجه مضمون و محتوای چنین توافقی باشم، متوجه ارسال تصاویر بودم و اینکه دو چهره آشنا پشتمیزی نشستهاند و دارند برگههائی را امضاء میکنند و در حال دستدادن و ردکردن چیزی با هم هستند و اینکه گوینده بگونهای حماسی از یک “روز تاریخی” میگفت و … اما قضیه به اینجا ختم نشد. گروهی ایرانی تبار و تمامیتخواە امضاء جمعکردند و نه تنها علیه این دو حزب بلکه علیه یک مردم و خواستههایشان گفتند وقلم فرسائی کردند. به این هم تنها اکتفا نکردە، دست به تحریکات و تهدید وغیره زدند. در اینجا بود که روند تصمیم گرفت که نسبت به این ماجرا عکسالعمل نشان دهد. اما نمیشد که وارد چنان ماجرائی شوید، بدون آنکه به این دو حزب و توافقنامهشان اشاراتی بکنید. به همین دلیل نیز در مقدمه اطلاعیه به این توافقنامه پرداخته شده است. در همان سطح که به خواننده بگوئیم که ماجرا چیست. اما هیچک از این دوستان به این مساله توجهی نکردە و با طرح سوالات و ادعاهائی بیپایه و اساس خوانندە را در مورد روند به ناکجاآباد بردەاند.
یکی از روند خواسته تا استراتژی جنبش کردستان را برایش روشن کند، دومی از موضع دیگری خوانندە را به بیبرنامگی روند در مورد مسالهملی حواله داده است. نه برای اینکه در این زمینه با روند سوسیالیستی وارد دیالوگی بشوند، بلکه خواسته یا ناخواسته از تیزی و صراحت اطلاعیه روند بکاهند و بخواننده بگویند که روند سوسیالیستی حرفی برای گفتن ندارد.
دوستمان جمال بزرگپور از همان آغاز با آوردن ناقص یک نقل قول و جدا کردن آن از یک پاراگراف به هم بستهشدە ما را مورد سوال قرار می دهد و بمیل خود مارا متهم به طفرە رفتن از دادن جواب مشخص میکند. ما در پاراگراف مربوطه نوشته بودیم که “تا آنجا که به توافقنامه این دو حزب در چنینشرایطی مربوط است، معتقدیم که هر نوع توافقی در بین احزاب و جریانات فعال در کردستان را – به شرطی که در راستای دفاع ازمنافع مردم کردستان صورت گرفتهباشد- امری ضروری و لازم میدانیم” او بعداز آوردن این نقل قول از ما میپرسد: “بنظر رفقا این توافقنامه در راستای تامین منافع مردم کردستان صورت گرفته است یا نه؟ و مدعی میشود که ما از دادن جواب مشخص طفرە رفتهایم. این در حالی است که ما نه در آن پاراگراف، بلکه در پاراگراف بعدی نیز و در خطی که بدنبال میآید، بطور مشخص در این باره اظهارنظر کردەایم. بگونهای که بعضی از رفقا معتقد بودند که زیادی است، مبادا از اصل مطلب که پاسخگوئی به تمایلات شوینیستی بود دور شویم. بطور مشخص گفتهایم که این دو حزب از مدتها قبل در یک راستای مشترک قرار گرفتهاند. گفتهایم که در راستای منافع حزبیشان با این توافقنامه خواستهاند هماهنگی بیشتری در بین خود بوجود بیآورند. گفتهایم که این در راستای ادامه بازیهای سیاسی این دو حزب است. بازی سیاسی با چه کسانی؟ با تمامیت خواهانی که ایران امروز را با ایران دوران رضا شاه عوضی گرفتهاند.گفتهایم که این دو جریان بجای ایجاد هماهنگی در جنبش کردستان و تاثیرگذاری مثبت بر تحولات دموکراتیک واقعی در ایران با عظمتطلبان نادمکرات مینشینند. و دستآخر بطور مشخص نیز گفتهایم (البته نه آنگونه که رفیقمان از مشخص می فهمد، والا همین ادعا اگر اثبات نشود میتواند نامشخص باشد) که اینها انحصار طلبی میکنند و غیره. با این وجود جمال بزرگپور ازما میپرسد که کدام منافع حزبی؟ و چرا در این بارە حرفی نمیزنید؟ ازیکطرف ما را متهم به برخورد نامشخص می کند، اما از طرف دیگر از ما انتظار دارد که با ورود به بحث منافع حزبی این دو حزب در این بازی سیاسی -که در انظار عمومی هر روزە اتفاق افتادە و از کسی هم پنهان نبودەاست- از اصل مطلب بطور کامل منحرف شویم تا دستآخر خوانندە هم نفهمد که خود ما و اساسا” به چه منظوری و با چه هدفی نوشتن چنین اطلا عیهای را لازم دانستهایم. در این مورد مشخص ما به این دو حزب گفتهایم که برخورد شوینیستها که این چنین درندەخویانه به جنبش کردستان حمله کردەاند، بخشا” نتیجه عملکرد خود این دو حزب است. عبارت “وارد شدن به بازیهای سیاسی” همین معنی را میدهد. آیا میبایست در این اطلاعیه کوتاە که بمنظور دیگری نوشته است این را هم توضیح میدادیم؟ که چه ؟ که اطلاعیه را تبدیل به کتابی پایان ناپذیر کنیم؟ تا دوستمان بیشتر راضی شود؟ یا خیر با دادن چند شعار تو خالی میبایست “وجدان انقلابی” خودمان را ارضاء میکردیم. یا چون گفتهایم دموکرات واقعی می بایست در یک اطلاعیه کوتاە که به منظور خاصی نوشتهشدەاست، آنرا هم توضیح دهیم و همینطور استراتژی جنبش کردستان را تا به طبقه کارگر بعنوان متحد واقعی این جنبش میرسیدیم، تا دستآخر هم ایشان با استفادە از چنان متدی که دنبال کردەاند، بازهم راضی نشوند، بازهم با طرح سوال دیگری و تکرار ادعاهای جدیدتر روند را به “علیآباد” بفرستند. که تلاش بیهودەای است. آن همه موضعگیری، آنهم در یک اطلاعیه کوتاە کار ما نیست، ما چنین مهارتی نداریم. این کار احزابی است که با این روش نهایتا” نه تنها در بارە هیچ واقعهای بطور مشخص موضع نمیگیرند، بلکه هربار با اشارە به ماهیت به اصطلاح طبقاتی احزاب، خودرا از موضعگیری در بارە رویدادهای سیاسی – که در این اطلاعیه مورد نظر ما بودەاست و نه تحلیل این دو حزب – معاف میکنند و اسماش را هم میگذارند برخورد مشخص، تا دستآخر بتوانند به هوادارنشان “اصولی بودن” خودرا اثبات کنند. به همین دلیل نیزاز منافعی که احزاب در این یا آن واقعه بطور مشخص تعقیب میکنند حرف نمیزنند، بلکه هربارە مواضع کلیشان دربارە آن احزاب را به خورد خوانندە میدهند وبه همین دلیل نیز متونی تکراری دارند. به رفیق جمال آدرس غلطی دادەاند، ما نیستیم. این را باید از کسانی انتظار داشته باشند که در هر واقعه مواضعشان را تکرار میکنند که نهایتا” در بارە خود واقعه چیزی نگویند.
بطور مشخص – در همان راستا – نوشته بودیم که این توافقنامه “از سوی دیگر واردشدن ناشیانه این دو حزب به فازهای جدیدی از یک بازی سیاسی است”و… ایشان کلمه ناشیانه را گرفته و بما درس دادە است که: ” آنها نه ناشیانه بلکه آگاهانه در راستای منافع فردی و حزبیشان در این بازی سیاسی وارد شدەاند”. عکس این استدلال درست است. اینکه هر فرد و حزبی آگاهانه عمل میکند نیازی به گفتن ندارد، آنچه بطور مشخص نیازی به گفتن داشت، این بود که اینها از یکطرف وارد یک بازی شدەاند که قواعد خودرا دارد، اما از طرف دیگر و از آنجا که در این بازی مدعی نمایندگی جنبش کردستان اند، ناچارمیشوند تا در بعضی موارد با طرح موضوعاتی نابهنجار برای طرف مقابل، قاعدە بازی را به هم بزنند. چرا؟ برای آنکه جا پای محکمتری در این بازی پیدا بکنند. ممکن است در بعضی موارد با مهارت آنرا انجام دهند، اما در مواردی خیر، ناشیانه عمل کنند و این در آن بازی کار دستشان بدهد. اگر میآمدیم و تنها مینوشتیم که “احزاب آگاهانه عمل میکنند”و این دوحزب آگاهانه بدنبال این موضوعاتند، بدان معنا بود که حرفمان را در چهارچوب آن بازی نزدەایم بلکه کلی گوئی کردەایم. اتفاقا” و برخلاف انتظاری که ایشان از ما دارد، این واقعی تر است که به آنها گفتهایم، حرکتشان – حتی در آن بازی که کلا” مورد قبول ما نیست – ناشیانه است، چراکه نه تنها برای مردم کرد حتی برای خودشان هم نفعی در برندارد. کسی میتواند بیاید و بگوید که خیر این دو حزب (البته درآن بازی که کلیتش مورد قبول ما نیست) خوب عمل کردند و بنفعشان تمام شد. مثلا” آنها بیشتر مطرح شدند و این چیزی است که بشدت آنها بدنبالش هستند. چراکه بلافاصله عدەای بمیدان آمدند و در زیر پرچم “برخورد مشخص” از این دو حزب حمایت کردند. اما بعدازآن چه؟ هر دو حزب بلافاصله در منگنه قرار گرفتند، چراکه با تکذیب کردنهای پیدرپی که تجزیه طلب نیستند و وارد شدن به مجادله و گفتگو با همین شوینیستها و تخفیفدادن های غیر لازم، زیرپای خودرا از این طرف نیزخالی کردند، بدون آنکه توانسته باشند آن طرف دیگر – تمامیتخواهان ایرانی – رامتقاعد کنند و اینکه – در آن بازی – مناسباتشان با بعضی از یاران غار مکدر شد. نتیجه این است که از چند طرف زیر سوال رفتهاند. به این میگویند ناشیگری در راهی که دارند میروند. شهرت خوب است، اما نتیجهاش الزاما” نفع نیست. کسی هم میتواند نظر متفاوتی داشته باشد و بگوید خیر بنفعشان تمام شد. حرفی نیست، اما این، ربطی به انتقاد دوستمان و اتهامی که بما میزند ندارد. جمال بزرگپور در این رابطه میتوانست از ما پرسش دیگری بعنوان جریانی که خودرا سوسیالیست میدانیم داشتهباشد. اینکه آنها ناشیگری کردەاند، این بشما چه ربطی دارد؟ پاسخ آن روشن است برای آنکه این دو حزب این کارها را بنام مردم کرد و دفاع از منافع جنبش کردستان میکنند. این بما ربط دارد. در اینجاست که ما با جمال بزرگپور و حزبشان تفاوت داریم و ایشان آگاهانه نخواستهاند وارد بحث آن بشوند.
او در ادامه می پرسد: “مگر آنهائی که بقول شما شمشیر را علیه مردم کرد از رو بستهاند ایرانی و واقعبین نیستند؟ خودرا دمکرات نمیدانند و از دموکراسی و حقوق بشر و … دم نمیزنند؟” نمیدانم افراد مورد نظر ایشان، از چه چیزی دم میزنند و یا نمیزنند، خودرا دموکرات می دانند یا نمیدانند، زیاد علاقمند هم نیستم که بدانم. اما یک چیز را میتوانم در پاسخ به ایشان بدون هیچ ابهامی بگویم و در خود اطلاعیه هم به صراحت آمدەاست. اینها ایرانی هستند، چون شهروند آن دیارند و کسی هم نمیخواهد و نمیتواند آنهارا با هر نظری هم که دارند از این حق محروم کند؛ اما بدون شک واقعبین نیستند؛ چون اگر بودند از یکطرف علیه مردم کردستان و جنبششان فضای هیستریکی ایجاد نمیکردند و از طرف دیگر تلاش میکردند تا با درک واقعیات امروزین جامعه ایران، برای مسائل ملی راەحلی متمدنانه پیدا کنند. آنها باید بدانند که با شونیسمشان، دارند ایرانشان را به لبه پرتگاه میبرند. دوما”، دموکرات هم نیستند. اگر بودند از برسمیت شناسی حق ملتها شروع میکردند و نه از انکار ملتها. البته این سوالات “کمونیستی” رفیق جمال را باید بطورمستقل و در جای دیگری پاسخ داد. واقعیت این است که بین برخورد روند به دموکراسی و حقوق بشر و مقولات این چنینی با حزب ایشان تفاوتهای اساسی وجود دارد؛ ایشان باصطلاح میخواهد با طرح این سوالات مچ مارا بگیرد. بهتر است اینکار را نکند، مستقیم وارد بحث در این زمینهها بشود، آنگاە بطور مستقل هم پاسخهای ما را خواهد شنید. اگر بحث برای ایشان و در این زمینهها موضوعی در حاشیه است، برای ما این چنین نیست. موضوعاتی جدی هستند.
دستآخر هم حکمی صادر کردەاند که ” روند سوسیالیستی کومهله’ با “سیاست زدن هم به نعل و هم به میخ ” میخواهد تا در آیندە و در عرصه سیاسی کردستان ایران حرفی برای گفتن داشتهباشد. چرا؟ چون گفتهاست که آن توافقنامه بندهائی هم دارد که میتواند مورد توافق دیگران هم باشد. آن توافقنامه مگر بندهائی ندارد که مورد توافق اکثر احزاب کردستانی است؟ مگر بعضی از همان بندها در استراتژی حزب خود ایشان نیآمدە است؟ مگر “ایجاد هماهنگی فراتر در عرصه سیاسی کردستان” هدف حزب خود ایشان هم نیست؟ چرا برای خود آنها این سیاست مبتنی بر استراتژی است، برای ما به نعل و میخ زدن است؟
البته فکر نکنم که دوستمان بزرگپور از اینکه ما در بارە ” منافعی که حزب دموکرات کردستان ایران در این بازی تعقیب میکند” چیزی نگفتهایم نگران باشد، یا اینکه در یک هماهنگی فراتر با این حزب همگام شویم؛ او نگران هماهنگی ما با حزب کومهله در یک هماهنگی فراتر است؛ البته نگران هم نیست، از هم اکنون دارد روند را افشا میکند. سوالات و کنایه هایش و گفتن اینکه ما برای روز مبادا هم به نعل و هم به میخ میزیم، همین معنا را میرساند، اما صراحت لازم را در بیان آن ندارد. این در حالی است که روند سوسیالیستی کومهله در این زمینه ودر خصوص دیالوگ و اگر ممکن شد ایجاد هماهنگی با همه طرفهائی که با نام کومهله فعالیت دارند و از جمله حزب خود ایشان، همیشه آمادە بودە است و برای انجام این مهم نه نیازمند به نعل و به میخ زدن است ونه خود را در برابر هیج یک از این احزاب – در این طیف- سانسور کردە و میکند و نیازی بدان میبیند.
در آخر تنها میتوانم این را بگویم که ما بخاطر خوشایند چند روشنفکر باصطلاح “رادیکال” موضع نگرفتهایم. برای مردمی مینویسیم که بدرست خواهان هماهنگی فراتر در بین احزاب کردستانی در دفاع از منافع جنبش کردستان هستند. این راهم بنفع جنبش وهم کل حرکت دموکراسیخواهی درایران میدانند. درهر موضعگیری در آیندە نیز این را مد نظر قرارخواهیم داد و در این راە نیز تلاش خواهیم کردکه بگوئیم راە درست چیست. خودرا هم عقل کل نمیدانیم.اگر جمال بزرگپور بخودش زحمت میداد و این تمایل عمومی و بجا در بین مردم کردستان را درک میکرد، بدون شک با عینک دیگری، هم نظرات روند را میدید و مورد قضاوت قرار میداد، هم اینکه این همه اتهام را نیز بار ما نمیکرد.
محمد مهتدی با همان متد و از زاویه دفاع از کارهای حزب دیگری _که بقول خود ایشان وارد “گود” شدەاست و استراتژی دیگری را تعقیب میکند- روند را مورد الطافش قرار دادە است. برخلاف جمال بزرگپور که در عین ابهام پراکنی برخورد ملایمی هم دارد، ایشان از همان بدو ورود عصبانی است – شاید به این دلیل که در گذشته و چند صباحی در جلسات ما شرکت میکرد- و مینویسد : “این اطلاعیه بطور برجستهای از فقدان شفافیت رنج میبرد. گرچه سعی میکند خوانندە را متقاعد کند که گویا در مورد مسئله ملی دارای روشنترین نقطهنظرات است، ولی بدلیل اینکه اساسا خودرا برنامه ریز مسئله ملی نمیداند، و در چهارچوب تفکر قدیمی و کلاسیک حزب کمونیست ایران، به مسئله ملی و حل آن مینگرد و محصور در این محدودەاست، وقتی به موضعگیری در این مورد خاص پا مینهد به شدت مبهم و ناروشن است.” این تحلیلی است که ایشان از موضعگیری ما دارند. اگر تمام نوشتهشان را هم بگردید، کلمهای هم در اثبات این نظرات – غیر از تکرار مکرر ادعاهای فوق- نخواهید یافت. جز آنکه در ادامه مدعی میشود که این همان نظرات کمونیسم کارگری است و گویا ما از” ناسیونالیسم کرد” واهمه داریم و بدنبال “پاکیزگی” ایدئولوژیک خود هستیم. در ادامه نیز سوالاتی دارد از جمله “چه کسی در تلویزیونها ظاهر شدە” -گوئی خودآنها نبودەاند- و از این قبیل، اما اصل نوشتهاش در مورد “بیبرنامگی” و ناروشنی روند در مورد مساله ملی است.
اینکه ایشان مارا چه میداند مهم نیست. در اینجا و در لابلای نوشتهاش این مهم است که ایشان خودش و حزباش را چه میداند. اینکه خودش و حزباش را شفاف و برنامهریز مسئلهملی میداند و اینکه برخلاف روند, حزباش دیگر در چهارچوب تفکرات قدیمی حکا نماندە است. که نیازی به گفتن نبود، اما با گفتن آن واقعیت دیگری را میپوشاند که در چهارچوب “باورهای قدیم” کومهله هم دیگر نماندەاند و خوب یا بد، حزب “جدیدی” هستند.
اولا” ما در هیچ جائی اعلام نکردەایم که دارای روشنترین نظرات در مورد مسئلهملی هستیم. خود من معتقدم در این رابطه و بنا به ماهیت موضوع، روشنترینی وجود خارجی ندارد. آنچه را که ایشان بما میچسباند یک ادعای توخالی است. من تاکنون کسی را با چنین ادعائی در روند سوسیالیستی کومهله ندیدەام. اما در این صف، من خودرا جزو آنهائی میدانم که معتقدند نظرات روند سوسیالیستی در این بارە ( که در پلاتفرم آمدە است) اگر از نظرات حزب کومهله به نسبت روشنتر و گویاتر و واقعبینانه تر نباشد که هست، هیچ چیز کمتر ندارد. هرچند برای ما چند وچون نظرات و مواضع آنها ملاک نبودە و نیست، بلکه واقعیات مربوط به جنبش کردستان و چگونی تفسیر از ظرفیتهای خود این جنبش و ارائه راەحلهای عقلانی مد نظراند. در رابطه با این ادعا هم اگر کسی خواست و علاقهای داشت، باهم در این بارە بحث میکنیم. دلائل آنرا هم پائینتر کمی توضیح خواهم داد. ثانیا”، من نه تنها روند را “برنامه ریز” حل مساله ملی نمیدانم، بلکه ابراز چنین ادعائی را از جانب هر حزبی مردود میدانم و فکر میکنم – بطور مشخص- ابراز چنین ادعائی در رابطه با مسالهکرد از جانب هر فرد و حزبی تنها میتواند ناشی از عدم درک مسئله، پیچیدگیهای آن و مجموعه شرایطی باشد که کل مسئله را در بر میگیرد. این یک تبلیغات توخالیاست. در دنیای واقعی شما باید یا عضو “اتاق فرمان” جهانی و احتمالا” پنتاگون باشید و یا موسسهای بین المللی که کارش این است، وابزار و امکان چنین “برنامه ریزی ” آنهم با شرکت همه طرفهای درگیر را دارد. در خود ایران بطور مشخصتر، این میتواند کار ارگانی با همان موقعیت و اما در سطح ملی باشد. در چنان مجمع و ارگانی- اگر تشکیل بشود( بخوان اگر تحمیل بشود) – نظرات و خواستهای هرحزبی گیرم بهترین هم باشد، نه بمثابه برنامهای برای حل مسئله ملی بلکه بمثابه پیشنهادات و خواستهای آن حزب مد نظر خواهد بود. آنچه راکه تا هم اکنون هر حزبی گفتهاست، برنامه کاری آن حزب در این رابطه است. در آن میگویند اهدافشان چیست و چگونه و از چه راهی میخواهند به آن برسند و دیگران هم در بارە آن قضاوت خودشان را دارند. از جمله برنامه روند سوسیالیستی کومهله که اگر کیلوئی هم حساباش کنید – در همان پلاتفرم آمدەاست- در قطر و اندازە نیز همان چهار صفحهای است که حزب کومهله نوشته است؛ نه بیشتر و نه کمتر. اگر مضمونی به آن نگاهی بیاندازید، بگونهای شفاف و روشن – بر خلاف نوع مشخصگرائی شما – تنها گفته نشدە حق جدائی، بلکه آمدە است در صورت ادامه استبداد در ایران، مردم کرد مجبور به ادامه حیات در این چهارچوب نیستند، بلکه باید جدا شوند. کل طرح نیز – برخلاف طرح شما – “کومهله” را به یک جریان “فدرالیست” به دیگران معرفی نکردەاست، بلکه گفتهایم در صورت عدم جدائی، سیستم سیاسی در ایران چارەای ندارد جز آنکه دموکراتیک و فدرال باشد. یعنی اگر دمکراتیک نباشد فدرال بودنش پشیزی نمیارزد. یعنی اینکه ما با فدرال کردن جمهوریاسلامی موافق نیستیم، یا هر حکومت استبدادی دیگری که بدنبال آن بیاید. این تفاوت کوچکی در موضعگیری نیست. در یک معنای آن، این یعنی با سلطنتطلبها و دیگر شوینیست های تمامیت خواە و خاک و خونی، تحت این عنوان که خواهان “عدم تمرکز” هستند بر سر منافع جنبش کردستان وارد معامله نمیشویم. نه ما، هیچ کسی حق اینکار را ندارد. تنها این نیست. اگر اسناد ما را با آنچه که حزب کومهله گفته است مقایسه کنید، میتوان چه در مقدمات و در توضیح مسئله و چه در نگاهمان هم به کل قضیه، این تفاوت ها را دید. من در اینجا نمیخواهم طولانی وارد آن بشوم؛ لازم شد بطور مستقل بحث خواهیم کرد. ایشان هم میتواند نظرات روند را در این بارە قبول نداشتهباشد که ندارد، اما نمیتواند مارا به بی برنامگی و ناشفافی متهم کند. بجای این ادعاها و تکرار بیمدرک آنها، بهتر است که اهل بحث باشد. مطمئنا” هر نظر درستی را از هرطرفی که باشد با طیب خاطر میپذیریم.
اما عصبانیت دوستمان محمد مهتدی از این نیست که ما خودرا “برنامهریز” مسئله ملی نمیدانیم و یا ناشفاف هستیم. عصبانیت او و دیگران در طیف کومهله از ما این است که گرچه گاهگاهی به حرف میآئیم، اما همین هراز چندگاهی نیز آنها را گیج کردەاست. چرا؟ چون هریک از این جریانات در وقت خود – بر اساس ذهنیات بیپایه و اساسی که از ما داشتند- مارا در این یا آن گروە دستهبندی کردەبودند؛ اما با مرور زمان و با هر موضعگیری از جانب ما، دستهای چرتاش پاره شد و اکنون نیز چنین است. این دوستمان هم وقتی میبیند، هم علیه توافقنامه آنها چیزی گفتهایم، هم روی تیز حمله را روی شونیستها گذاشتهایم، هم نمیداند چه بگوید و هم اینکه میترسد که مبادا چیزهای دیگری بگوئیم که “کردایتی” را از دستشان در آوریم. در نتیجه و از آنجا که در قالب فکریاش نمیگنجیم، چیزی جز ناشفاف نیستیم. چرا؟ خیلی سادەاست. هریک از اینها فکرمیکند – اینجوری بار آمدەاند – که در این بازار آشفته قطبی را تشکیل میدهد. یا درکنارش هستی و یا علیهاش و اگر موضعی متفاوت از این باصطلاح دو قطبگرائی گرفتید، دیگر ناشفاف هستید. معیارهای دیگری هم وجود دارند که به همان اندازە خودساختهاند. حتی اگر در یک متن طولانی و با مضمون کاملا” متفاوت هم بگوئی و بنویسی “رفراندم و حقوق شهروندی” میگویند تفکرات کمونیسم کارگری را دارد و عقلشان هم نمیرسد که با این کارشان ناخواستهچه امتیازی به آنها میدهند. به همین روال است اگر ازحق ملل صحبت کنی عضو حکائی، اگر گفتی فدرال عضو دموکرات و حزب کومهله میشوی. بدتر از همه این ها وقتی است که در طرحی، از همه این مقولات و یکجا باهم حرف بزنی، آن موقع بی موضع و ناشفاف میشوی. اساسا” بفکرشان هم خطور نمی کند که برخورد مشخص برخورد تک بعدی حزبشان نیست، بلکه تشخیص واقعیت زندە در پروسه تاریخی آن و درک درست آن در زمانهای گوناگون و در عکسالعمل مناسب با آن است. نه قالبهای فکری که احزاب برای خودشان ساختهاند و در هر مقطعی با تبعیت کور از آن و با برخوردهای باصطلاح مشخصشان، واقعیت زندە را هربارە به دار میکشند و به این مفتخرند که مواضع روشنی دارند.
با این حال و برای آنکه رفیقمان دست خالی برنگردد- البته بعنوان ختم کلام- کوتاە و مختصر مقایسهای هم میکنم در بین آنچه که آنها بعنوان برنامه پردازان برای حل مسئله ملی گفتهاند و آنچه که ما در پلاتفرم روند نوشتهایم و به اطلاع عموم رساندەایم. آنها بعداز آن همه هیاهوئی که با انشعاب از حکا و سازمان کردستانی آن کومهله و ادعای برنامه ریزی برای جنبش کردستان و کشف فدرالیسم وغیرە راە انداختند، نظراتشان را در چند سند جداگانه بیرون دادند. تحت عناوین” اهداف و استراتژی” و “برنامه برای ایجاد حکومت فدرال” و “لزوم تغییر ساختار حکومت ایران به یک کشور فدراتیو”و… بعداز سالها نیز سندی را تحت عنوان شناسه و اهداف بیرون دادند که بحث دیگری است که خودمن آنرا در جزوەای نقد کردەام و ربطی به این موضوع ندارد.
خود ما بمثابه روند چه کاری کردەایم؟ در دو سند جداگانه و بنام “فراکسیون فعالیت بنام کومهله” – تقریبا” در بارە تمامی مسائل موجود از جمله مسئله ملی – مواضع خودرا اعلام کردەایم. بدون آنکه فاصله دە سالهای هم در کار بودە باشد و بدنبال این دو سند، پلا تفرم خودرا به همه اعلام کردەایم. پالاتفرمی که بیست و هشت صفحه است ( می بخشید مجبورم دوبارەکیلوئی حسابش کنم)، چهاردە صفحه اول آن به مسائل عمومی چون سوسیالیسم و سرمایهداری و کومهله و دموکراسی و سرنگونی اختصاص دارد و چهاردە صفحه دیگرآن به ریز کردن مطالبات و خواستها و از جمله به مسئله ملی میپردازد(کم یا زیاد، این یعنی نصف آن).
اولین بند- این نصف دوم – چنین آغاز میشود که : الف- “برنامه ما خواه در بعد سراسری و خواه در بعد کردستانی”. یعنی اگر از زاویه کردستانی – به بعد ایرانیاش کاری نداریم چون فعلا موضوع صحبت نیست – به مسئله بنگریم و اگر مته به خشخاش نزنیم، معنایش این است که در خود کردستانیکه یا جدا شدە و یا همچنان بخشی از ایران است، ما در جهت برآوردە کردن چنین خواستهائی عمل میکنیم. یعنی ما از حکومت در کردستان– دارای هر موقعیتی که رو به بیرون باشد- تحقق این خواستها را میخواهیم. حزب کومهله چه کار کردە است؟ برای تحقق همین خواستها در کردستان و چیزی شبیه به آن، سند جداگانهای تهیه کردە و اسماش را هم گذاشته است: “برنامه کومهله برای ایجاد حکومت فدرال و برقراری حاکمیت مردم در کردستان”. تفاوت این جدا کردن و باصطلاح برنامه ریزی با کار سادە ما در چیست؟ در این است که در این سندشان بخشی تحت عنوان “حدود اختیارات حکومت فدرال کردستان” وجود دارد. این همانگونه که از نامش پیداست در چند بند، مسائلی مربوط به سیاست خارجی وغیره است (که ما به بعضی از همین موارد نیز در جای دیگری وبگونه و با نگاە دیگری اشارە کردەایم، نه اینکه نادیدە گرفته باشیم). این آن تنها چند خط ظاهرا” بیشتری است که برنامه ریزان برای مسئله ملی گفته اند و ما نگفتهایم. آیا ما هم میبایستی به لحاظ شکلی آنچه را که گفتهایم در سند جداگانهای “تحت عناوینی چون ” حاکمیت مردم در کردستان”، “حکومت فدرال کردستان”، “جمهوری خودمختار انقلابی دموکراتیک کردستان ایران” و از این قبیل میآوردیم؟ بهتر نبود؟ شاید بهتر بود، اما این ماهیت قضیه را آنچنان و در عمل تغییر نمیدهد که برای دیگران فیل هوا کنیم و خودرا در ردیف برنامه پردازان برای حل مسئله ملی ارتقاءمقام دهیم و دیگران را به بیبرنامگی متهم کنیم.
سند دیگری دارند تحت عنوان ” لزوم تغییر ساختار سیاسی ایران به یک کشور فدراتیو” – که نمیدانیم چرا فدرال در آن مقطع فدراتیو شدە و دستآخر نیز در همین یک صفحه آ چهار “ایران فدرال” به “فدراسیون دموکراتیک ایران” تبدیل شدە است- . در این سند ضمن تکرار همان مطالب در اسناد دیگر، مجددا” بر ضرورت فدرالیسم تاکید شدە است. ما در این بارە سند جداگانهای ندادەایم. اما در صفحه ٢۶ پلاتفرم آمدە است که: در چنان حالتی- درصورت جدا نشدن از ایران که این را ممکن میدانیم- (توضیح از من است) رابطه حاکمیت در کردستان با دولت مرکزی یک رابطه دمکراتیک و فدرال خواهد بود که بر دو اصل استوار است. ١- حق حاکمیت ملت کرد در کردستان در جهت تامین حق حاکمیت این مردم برخود و ادارە امور داخلی کردستان. ٢- التزام به حفظ وحدت و زندگی مسالمیت آمیز در چهارچوب ایرانی دموکراتیک . همین را نیز کافی دانستهایم. اما در ادامه مطلب و اتفاقا” بعنوان یک تفاوت اساسی ما با آنها در تفکر و روش آوردەایم که : “تنظیم چنین رابطهای بطور نهائی و قطعی با نمایندگان ملت کرد است. چه نمایندگان مردم کرد و چه نمایندگان دولت مرکزی باید مشروعیت سیاسی خودرا از طریق انتخاباتی آزاد و دمکراتیک بدست آوردە باشند. از نظر ما هر نوع بند و بستی بین احزاب کردی با دولتهای غیر دموکراتیک در ایران که مظهر ارادە آزادنه مردم و حاکمیت مردمی نیستند، و این امر در یک پروسه انتخاباتی به اثبات نرسیدە باشد، محکوم و غیر قابل پذیرش است.” این، آن تفاوت اساسی و روح برنامه ریزی ما ست و نه تنظیم “بندی” که در آن صرفا” آوردە باشند که “سیاست خارجی” با دولت مرکزی است”، “سیاست داخلی با ماست”. در یک حکومت فدرال ویا در تنظیم هر مناسباتی مبتنی بر خودمختاری، گفتن چنین واقعیاتی تا آنجا مبرهن و واضح هستند که بعضا” حتی نیازی به گفتن ندارند؛ اما برای یک نیروی دمکراتیک و بخصوص در زمینه مساله ملی و در هر برنامه ریزی ممکنی، اصل بر تعقیب منافع مردمی است که ادعای نمایندگیشان را داریم و این باید گفته شود و روشن باشد که گفتهایم، اگر بدنبال این موضوع نباشیم، در آنموقع است که کاری نکردە و خودرا بی وظیفه کردەایم.
سند مهمتر آنها در مورد “اهداف واستراتژی کومهله در جنبش کردستان” است که مبنای تنظیم آن دو سند دیگر قرار گرفته است. که من در اینجا بهیجوجه قصد وارد شدن به مضمون و محتوای آنرا ندارم، اگر لازم شد در فرصت دیگری به آن میپردازم. فقط در اینجا و در رابطه با همان ادعای اولیه خواهم گفت که اگر خواستید و علاقمند بودید، میتوانید بند به بند پیش بروید و مقایسهای بکنید- بین آنچه را که آنها گفته و ما گفتهایم – تا ببینید که آنها در این سندشان، هیچ موضوعی را در رابطه با جنبش کردستان مطرح نکردەاند که ما -البته بنوع متفاوتی – به آن نپردا خته باشیم. که نشان میدهد اختلاف ما با آنها بر سر طفرە رفتن از داشتن برنامه در مورد مسئله ملی نیست، اختلافی مضمونی و دیدگاهی است که از مساله ملی هم شروع نمیشود، بسیار پایهای تر از این حرفهاست. بهتر است به اصل موضوع بپردازند.
حال که بحث فدرالیسم است، اجازە بدهید که به دو نکته اساسیتری هم اشارە کنم که ما در برنامه خود به آن و در سطحی حداقلی پرداختهایم و آنها بعنوان مدعیان این عرصه، به آنها و اتفاقا” بگونهای مبهم وناروشن پرداختهاند. هرکسی باید بداند- و حتما نیز میداند، مگر آنکه نخواهد در آن بارە بحثی جدی بکند- که طرح هر ادعائی چه در مورد جدائی، چه فدرالیسم و یا خودمختاری در کردستان ایران نهایتا” در تقابل یا سازش در بین ملی گرائی ایرانی و ملیگرائی کردی تعیین تکلیف میشود. شما نمیتوانید این موضوع را نادیدە بگیرید و مدعی برنامهریزی برای حل چنین مسئلهای بشوید. چراکه هر بحثی در رابطه با مشروعیت و ملت چیست و یژگیها و… تحت تاثیر چنین تقابل و یا سازشی است. چه در ابعاد تاریخی آن و چه در تقابلی که خواهد آمد. بر این اساس، هم موضوع مربوط به شکلگیری دولت ملی در ایران، هم اوضاع واقعی کردستان به هنگام شکلگیری جنبش های ملیگرایانه کردی در سطح منطقه و تقابل هائی که در این پروسه شکلگرفته است، برای درک مسئله لازم و ضروریاند. در رابطه با ایران شما نمی توانید تنها به جنبه دیکتاتوری و استبداد دولتی اشارە بکنید و تنها بگوئید که ستمملی و ادامه آن در خدمت حفظ آن بودە است – البته بعنوان حکمی که درست است – و مسئله را فیصله یافته تلقی کنید، چرا؟ چون در این رابطه هنوز تکلیف خودرا با دموکراتهای ملیگرای ایرانی ( از جمله آنهائی که باصطلاح خودرا دموکرات مینامند و بنوعی عدم تمرکزگرائی اعتقاد دارند و وجود اقوام را میپذیرند ) و دیگر ایرانی هائی که مستبد هم نیستند روشن نکردەاید. موضوع دیگر مربوط به خود کردستان است. شما نمی توانید تنها با اشارە به تقسیم کردستان و محروم شدن از تشکیل دولت خودی یا رهبری ناتوان جنبشهای کردی مسئله – خصوصا” در تدوین یک استژاتژی واقعبینانه- را توضیح دهید. من در اینجا و بنا به ظرفیتی که یک پاسخ کوتاە دارد، نمیخواهم وارد این بحث بشوم، فقط خواستم به دوستمان بگویم که بعنوان برنامهریزان مسئله ملی برنامهشان حتی در طرح درست مسئله نیز دارای اشکالات اساسی است. منظورم در این رابطه این نیست که پس روند سوسیالیستی کومهله برنامه بی اما و اگرتری دادەاست. خیر چنین نیست . اما با نگاهی به پلاتفرم روند میبیند که حداقل و در طرح و ترسیم درست این تقابل، قدمی جلوتر رفتهاست. وقت خوانندە را با آوردن نقل قولهای طولانی نمیگیرم. خوانندە این سطور و از جمله دوستمان محمد مهتدی اگر علاقمند بودند برای دیدن این تفاوت کوچک میتوانند به اسناد آنها -که در بالا به آنها اشارە کردم- بخصوص بندهای ١ و ٢ و ٣ سند آنها تحت عنوان استراتژی و همچنین به پلاتفرم روند صفحات ١٨ و١٩ و٢٠ و٢١ و ٢٢ و ٢٣ مراجعه کنند تا روشن باشد که چه را با چه چیزی مقایسه کردەام.
در اینجا و با این مثالها تنها خواستم بگویم که اگربحث در مورد داشتن “برنامه” در مورد حل مسئله ملی باشد، ما اتفاقا” نه تنها کم نمیآوریم (غیر از آوردن چند بند کلی در مورد تنظیم مناسبات حکومت کردستان با حکومت مرکزی) حتی در مواردی هم زیادی گفتهایم. اما این مسئله اصلی محمد مهتدی و دوستانش با ما نیست، این صرفا” بهانهای است. به همین دلیل نیز هست که مدعی میشود ” ما بدنبال پاکیزگی ایدئولوژیک” هستیم. چه کردن؛ ابائی هم نیست؛ ما این را بر انجام بعضی کارها ترجیح میدهیم. چرا که یاد گرفتهایم با اصولی که به آن اعتقاد داریم به سراغ هر عملی برویم. اصولی که الزاما” همان اصول اعتقادی دوستمان نیست. او با چنین طنزی دارد شاهبیت راستها علیه نیروهای چپ را تکرار میکند و حتی زحمت توضیح موضوع را هم بخود نمیدهد. البته این موضوع تازەای هم نیست. این برای مدت زمانی مد شدەبود که کسانی تغییر مواضع و تقابلشان با گذشته خودشان را به این شکل بیان کنند. بیانی که مدرنشدن آنها را اثبات نکرد، بلکه کمکی شد برای لاپوشانی ایدئولوژیهائی که جایگزین کردند. البته همانگونه که بحث دموکراسی و حقوق بشر و اینکه دموکرات واقعی کیست، برایمان بحثی حاشیهای نیست و این را به دوستمان جمال بزرگپور گفتم، به همین شکل و در جدل با دوستمان محمد مهتدی نیز میگویم که بحث ایدئولوژی نیز برایمان بحثی در حاشیه نیست، اگر علاقمند و حاضر بود که به این قضیه برخوردی جدی داشته باشد، در خدمت حاضریم.
مهر ١٣٩١