پائین کشیدن حجاب اجباری پرچم جنبش سرنگونی رژیم اسلامی!

Salehinia@aol.com

در حاشیه تلاش رهبران "جنبش سبز" در پیشگیری از پائین کشیدن حجاب در ۲۶ دی ماه

مقدمه:

یکی از سایتهای وابسته به جریان "سبز" اعلام کرده که بر طبق منابع موثق گروهی از زنها قرار است در تاریخ ۲۶ دی ماه(یعنی حدود یک هفته دیگر) در حالی که "نمادهای سبز با خود دارند" علیه حجاب اجباری در تهران اعتراض کنند و برخی نیز "کشف حجاب کنند". این سایت این را یک "سناریوی اقتدارگرایان، همانند سوزاندن عکس خمینی" ارزیابی می کند که با نادیده گرفتن حجم گسترده "خواهران محجبه جنبش سبز" قرار است زمینه سرکوب علیه مردم را فراهم کند!(۲)

ما در ادبیات حزبمان سالهاست که از رابطه مستقیم بین انقلاب بر علیه رژیم اسلامی و حل مسئله نابرابری زن  سخن گفته ایم.. توضیح داده ایم که انقلاب بر علیه رژیم اسلامی دارای شاخص هائی است که شاخص برابری طلبی جنسی اش بسیار برجسته است. گقته ایم که این انقلاب، انقلابی زنانه است. رژیم اسلامی با پروژه حجاب اجباری جنگش را بر علیه جامعه شروع کرد و در تمام دوران حیات ننگینش با همین پرچم بر علیه انسانیت تاخت. جنبش ضد رژیم اسلامی را نمی توان از جنبش رهائی از مذهب و جنبش رهائی زن و جنبش رهائی از ستم سرمایه جدا نمود. اینها معادلهای همند.

از این مقدمه بگذریم اجازه می خواهم از این فرصت استفاده کنم و چند مطلب را باز کنم:

 

رابطه حرکت دور ریختن حجاب در دوران انقلاب ضد رژیم اسلامی

در خبرها بود که کاراته بازان دختر که از سوی رژیم به آلمان فرستاده شده بودند برای مسابقه، در طی مسابقه حجابهاشان را برداشته اند و در حال حاضر هم درخواست پناهندگی کرده اند. باید بهشان آفرین گفت. در روزهای حرکت ملیونی مردم بر علیه رژیم هم صدها زن در طی تظاهرات خیابانی حجابشان را برداشته بودند. اینها به هم مرتبط است. جامعه وقتی انقلاب می کند طبعا بر علیه نظام ارزشی حکومت ساخته هم می ایستد و می خواهد از این نظام ارزشی خودش را خلاص کند. انقلاب اساسا بخاطر همین مخالفت توده ای جامعه بر علیه نظام افتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم سازمان می یابد. یکی از این نظامهای ضد انسانی هم تحمیل حجاب و ارزشهای ضد زن و ضد انسانی به زنهاست. همین می شود که وقتی مردم به میدان می آیند هم عکس خمینی پاره می شود و هم عده ای از زنها حجابشان را به کنار می زنند. این انقلاب ، قرار است رهائی انسانها از نظام ضد زن باشد و حجاب سمبل این نظام است.

اگر عده ای این حرکت زنها را "طرح افتدارگرایان" می نامند در واقع دارند مدعی می شوند که خود حرکت انقلابی هم "توطئه اقتدارگرایانست"! اینها نماینده طیفی از راست هستند که بر علیه خود انقلاب بسیج شده اند و طبعا نمادهای این انقلاب و پرچمهایش را نشانه گرفته اند.

 

رابطه حضور "خواهران محجبه در جنبش سبز" و مخالفت با پائین کشیدن حجاب اجباری!

این طالبان "جنبش سبز" می فرمایند چون عده ای از زنها با حجابشان و دیدگاهای مذهبی شان در خیابانها به مخالفت با رژیم می پردازند (که خودش امری بسیار مثبت است)، بقیه زنها هم باید لابد به این "خواهران محجبه" احترام بگذارند و حجاب را تحمل کنند!

اینهم نشانه دیگری از اینکه این گرایش سبز هیچ درکی از آزادی انسانها ندارد! آزادی یعنی همین که اگر زنی می خواهد حجاب داشته باشد و با رژیم مبارزه کند تحمل دیدن و همراه شدن با زنی که نمی خواهد حجاب داشته باشد را در خودش بالا ببرد و در عمل اینرا نشان دهد. برای همه جامعه رسیدن به دورانی که انسانها هر طور خواستند زندگی کنند تمرین شود. اگر زنی با اینکه با پوشاندن خودش،اعلام کند که مسلمانست، باید بفهمد که این فقط نظر اوست و حق تحمبل نظرش را به دیگری ندارد.

آنها که از زنهای بی حجاب می خواهند "احترام خواهران محجبه" را در تظاهرات نگه دارند، دارند عدم درکشان از آزادی را فریاد می زنند. همان آخوندهائی هستند که طی سی سال گذشته نظرات خود را به جامعه تحمیل کرده اند و هنوز هم دنبال اینند که یک جوری سنگری در انقلاب هم برای خودشان داشته باشند!

 

آیا مخالفت با حجاب اجباری، عقب نشینی از مبارزه با آزادی زن است؟

عده دیگری، یخصوص از جدا شدگان از کمونیزم کارگری مدعی هستند که چون در ادبیات حزب ما سوزاندن حجاب و دور ریختن حجاب در طی بیش از دو دهه تبلیغ شده، الان اگر ما از مخالفت با حجاب اجباری حرف می زنیم، عقب نشینی کرده ایم و در سیاستمان "آب انداخته ایم"! اینها می گویند: "مگر حجاب اختیاری داریم که حجاب اجباری داشته باشیم؟"

 

اولا: مخالفت با حجاب و سوزاندن حجاب همه از پرچمهای جنبش رهائی زن است. جنبش رهائی زن بطور عملی با سمبلهای ضد زن در ایران مواجه بوده و حجاب یک سمبل تحقیر زن در جامعه مردسالار و مذهب زده است. جنبش کمونیزم کارگری در مواجهه با حکومتی که از حجاب ابزار تحقیر زن را ساخته شکل می گیرد و طبعا در شعارهایش این سمبل را نشانه خواهد گرفت. این دلیل اینکه چرا طبیعتا حجاب در ادبیات ما همیشه مورد توجه و هدف بوده است.

 

دوم: وقتی از وجه جنبش کمونیزم کارگری به کل جامعه نگاه می کنیم و از مرحله پایگاه جنبش به مرحله آلترناتیو سیاسی و نظام جانشین به مسئله حجاب نگاه می کنیم طبعا نمی توانیم همانگونه برخورد کنیم. همانطور که از موضع جنبش کمونیزم کارگری مدعی هستیم که این جنبش در مضمون خود یک حنبش پائین کشیدن مذهب در تمان صحنه هاست اما در موضع نظام جانشین نمی شود مدعی حکومت ضد مذهب شد چرا که حکومت ضد مذهب خودش باعث بازتولید مذهب می شود چه در شکل مخفی همین مذهب موجود و چه در شکل مذهب به شکل زمینی اش یعنی ایدئولوژیها!

از موضع جنبشی که می خواهد تمامی جامعه را حرکت دهد و رهبری کند(که طبعا کل جامعه د