هراس جریانات راست پرو غربی از سرنگونی رژیم اسلامی؟ در نقد تزهای داریوش همایون

چرا گسترش اعتراضات توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی منجر به گسترش هراس و اضطراب جریانات راست پرو غربی از سرنگونی رژیم اسلامی میشود؟ چرا این جریانات با خیزش توده های مردم و اعمال قدرت توده ای خود به صرافت "حفظ نظام یک گزینه در شرایط کنونی است"٬ افتاده اند؟ چرا اعلام میکنند که "هر توهمی را می باید به دور افکند" و نتیجه میگیرند که "ادامه وضع کنونی هیچ برنده ای نخواهند داشت"؟ چرا به سرانجام رسیدن جنبش سرنگونی توده های مردم از زاویه این جریانات "برنده ای" نخواهد داشت؟ کدام "توهمات" را این جریانات میخواهند به دور بیفکنند؟ این "معما" را چگونه میتوان توضیح داد؟ برای بررسی باید از گفته ها و تزهای داریوش همایون با "تلاش آنلاین" آغاز کرد. میگوید:

"سران حکومت دیر یا زود با این گزینش روبرو خواهند بود یا همین گونه که هستند خود و رژیم و کشور را به پرتگاه بیندازند و یا با دادن امتیازاتی به مردم٬ که هنوز میتوانند خود را کنترل کنند و راه حل مسالمت آمیز تدریجی را بپذیرند٬ بن بست خطرناک کنونی را برطرف سازند. هر توهمی را می باید به دور افکند. ادامه وضع کنونی هیچ برنده ای نخواهند داشت. ایران سی سال پیش می توانست چنان انقلابی را تاب آورد. امروز هم آسیب پذیری بیشتر شده است هم قدرت ویرانگری." … "اما سرنگون کردن این رژیم نه آسان و نه ارزان است و مردم این را میدانند. در خود رژیم هم میدانند. مردم این خردمندی را دارند که برای جلوگیری از آسیب های بیشتر به دگرگونی های گام به گام تن در دهند. مقامات حکومتی نیز می باید این خردمندی را پیدا کنند که با خشونت٬ هر اندازه باشد٬ نمی توانند در برابر این سیل دشمنی و تنفر بایستند. سرنگونی رژیم آسان و ارزان نیست: برای سران و عوامل حکومت نیز گران تمام خواهد شد."

اما پیش از پاسخ به سئوالات مطرح شده در بالا باید به نکات متعدد و مهمی در این گفته ها توجه کرد.

 

١- یکی از تزهای مندرج در این گفتگو معادل قرار دادن سرنگونی رژیم اسلامی با قرار گرفتن کشور در لبه پرتگاه است. این یکی از مهمترین ابزار و اهرم این جریانات دست راستی در حقنه کردن سازش و بند و بست به اعتراضات توده های مردم در شرایط کنونی و جلوگیری از گسترش جنبش سرنگونی طلبانه در جامعه است. در شرایطی که اعتراضات توده ای ابعاد خیره کننده ای بخود گرفته است٬ سرنگونی رژیم اسلامی به یک واقعیت انکار ناپذیر و در دستور روز جامعه قرار گرفته است٬ این جریانات "توهمات" سرنگونی طلبانه خود را به "دوری" انداخته و در هراس از سرنگونی رژیم اسلامی به مقابله آشکار با جنبش توده های مردم برخاسته اند. و این گوشه ای دیگر از همان سیاست "حفظ نظام در شرایط کنونی" از جانب این جریانات است. 

بعلاوه این یک سیاست تبلیغاتی کهنه و قدیمی بورژوازی در مقابله با خیزش توده های مردم ستمدیده و به پا خواسته است. در کنار ابزار مستقیم سرکوب باید چشم انداز پیروزی را در اذهان توده های مردم تیره و تار کرد. باید سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی را با قرار گرفتن "کشور" در "لبه پرتگاه" مترادف قرار داد تا پیشروی این جنبش را سد کرد٬ تا شاید بتوان مردم را به تغییرات اندک و ناچیز راضی کرد٬ تا شاید بتوان اراده توده های بپاخواسته را کنترل و مهار کرد. و این یک تخصص جریانات راست و ارتجاعی است. 

آیا این تز ذره ای از واقعیت آتی جامعه را بیان میکند؟ مسلما هر مبارزه سرنوشت سازی دارای پیچ و خم ها و پیچیدگی های تعیین کننده ای است. اما برعکس اگر به واقعیتی باید اشاره کرد این است که اتفاقا حفظ و بقای رژیم اسلامی در هر شکل و قامتی و نه سرنگونی انقلابی آن عاملی در جهت قرار دادن جامعه در "لبه" نابودی است. ادامه سلطه و حاکمیت رژیم اسلامی یعنی نابودی عمومی زندگی اکثریت عظیم جامعه. جلوگیری این پروسه نابودی دقیقا مستلزم تسریع سرنگونی همه جانبه و تمام و کمال رژیم اسلامی و تمامی ارکان حاکمیت ارتجاعی آن است. مسلما سرنگونی رژیم اسلامی مبارزه ای پر مخاطره و در عین حال دورانساز است. آیا راه حل دیگری هم بجز سرنگونی قهرآمیز رژیم اسلامی موجود است؟ آیا هیچ مبارزه تاریخی دیگری را میتوان سراغ کرد که بدون یک تحول عظیم اجتماعی به سرانجام رسیده باشد؟  آیا قابل تصور است که رژیم آدمکشان اسلامی تسلیم رای و اراده و خواست توده های مردم بدون توسل به یک مبارزه عمومی و عمدتا قهرآمیز شوند؟ خام خیالی را مسلما حد ومحدودیتی است. اما این تزها را نمیتوان در این مجموعه قرار داد. چه کسی است که نداند که هیچ راه دیگری در مقابل جامعه نیست. برای پایان دادن به کابوس سی ساله حاکمیت رژیم اسلامی مطلوب ترین راه سازماندهی یک انقلاب عظیم کارگری علیه حاکمیت اسلامی و سرمایه داری حاکم است. 

۲- یک تز دیگر مستتر در این گفتگوها توصیه عقب نشینی به جناح حاکم و دادن "امتیازاتی به مردم" بمنظور اینکه "هنوز" بتوانند "خود را کنترل کنند". این تزی است که تمام جریانات سبز حکومتی سیاست و استراتژی ارتجاعی خود را بر آن استوار کرده اند. اعمال فشار بر رژیم٬ امتیاز گیری از آن و در عین حال تضمین حفظ ارکان حاکمیت و موقعیت جناح حاکم رژیم اسلامی. در این شرایط آن جنبه که حائز اهمیت است٬ حفظ ارکان و موقعیت جناح حاکم است. "امتیازاتی به مردم" قرار نیست گوشه ای از درمان دردهای بیشمار جامعه و یا پاسخی به فقر و فلاکت و بی حقوقی و نابرابری و استبداد و حاکمیت مذهبی و استثمار وحشیانه در جامعه باشد. در شرایط انقلابی تلاش برای اصلاح رژیمی که مورد تعرض توده های مردم است یک اقدام و سیاست ارتجاعی است. این سیاست برعکس ابزاری برای ساکت کردن و خفه کردن اعتراضات جامعه است. جناح راست و حاکم رژیم اسلامی را نصیحت میکنند که بیش از این "کله خری" به خرج ندهد. عقب نشینی را بپذیرند٬ "صدای انقلاب مردم"٬ را بشنوند٬ به فکر "خود و کشور" باشند. واقعیت این است که این وعده های ارتجاعی نه جناح حاکم رژیم اسلامی را قانع میکند و نه میتواند این جریانات را از "خطر سرنگونی انقلابی" جامعه نجات دهد. رژیم اسلامی بهتر میداند که یک روز بقای خود را مدیون سرکوب مستقیم و همه جانبه
است. میدانند که با اعدام و سرکوب و شکنجه و زندان و سنگسار تا به اینجا رسیده اند. میدانند که راه دیگری ندارند. رژیم اسلامی شاید روزی که سرنگونی آن به روز شمار افتاده باشد به چنین حربه ای هم متوسل خواهد شد٬ اما آن زمان هم میدانند که این راه بقاء شان نیست. و اگر بدان متوسل شوند برای این است که به هر خس و خاشاکی برای بقاء متوسل خواهند شد. چنین روزی بعد از توسل به وحشیانه ترین سرکوبها در جامعه خواهد بود. اتفاقا بمنظور جلوگیری از کشتار و سرکوب بیشتر مردم می بایست هر چه سریعتر کار این هیولای اسلامی را تمام کرد. 

این جریانات در عین حال  دارند ظرفیتهای ارتجاعی و ضد انقلابی خود را به نمایش میگذارند. دارند به جناح حاکم رژیم اسلامی اعلام میکنند که تکه استخوانی به طرف ما پرتاب کنید٬ ما شیرجه خواهیم زد. برای حفظ حاکمیت گامهای بلندی برخواهیم داشت. 

۳- "بن بست خطرناک کنونی" تز دیگر مطرح شده در این گفتگوی داریوش همایون است. نیاز به تعمق زیادی نیست. بن بست بیان واقعیت کنونی رژیم اسلامی است. مدتها است که رژیم اسلامی در بن بست لاعلاجی قرار گرفته است. بن بست اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی جوانب متعدد این بن بست است. راه چاره و درمانی برای نجات در مقابل رژیم اسلامی نیست. به لحاظ اقتصادی یک پروژه ورشکسته است. به لحاظ سیاسی با خیزش عظیم توده های مردم مواجه شده است. به لحاظ فرهنگی تمامی "مقدسات" اسلامی اش زیر ضرب نسل بپاخواسته قرار گرفته است. از این رو رفتنی است. این حکم اقتصاد است. این حکم سیاست و فرهنگ جامعه است. کلا الگو و مدل حکومتی اسلام سیاسی شکست خورده است. 

اما چرا "بن بست خطرناک"؟ "خطر" این بن بست برای چه جریانات و نیروهایی است؟ اگر نیرویی در کنار و بغل عبای جریانات اسلامی حاکم باشد٬ مسلما باید نگران این وضعیت و بن بست باشد٬ چرا که بدون تردید بزیر کشیده خواهند شد. و این جریان با این تزها٬ در تلاش برای کنار گذاشتن هر گونه "توهمی" در صفوف جنبش خود٬ عملا خود را در چنین جایگاهی قرار داده اند و تنها یک نتیجه میتوان گرفت: باید هر گونه تلاش این جریانات برای قرار دادن ایستگاههای سازش و توقف توده های مردم را با قدرت در هم شکست. 

۴- "ادامه وضع کنونی هیچ برنده ای نخواهد داشت": تز دیگر داریوش همایون است. مسلما در میان جناحهای حاکم هیچ برنده ای وجود نخواهد داشت. ما مدتهاست که اعلام کرده ایم٬ هیچ جناح رژیم برنده این مبارزات نخواهد بود. آنها بازندگان اصلی این جدال اند. کلیت جناحهای رژیم سرنگونی خواهند شد. هدف این مبارزات سرنگونی تمامی رژیم اسلامی و پایان دادن به این کابوس سی ساله است. اما بر خلاف تلاش داریوش همایون٬ مردم با سرنگونی رژیم اسلامی میتوانند و باید برنده این "وضعیت" باشند. سرنگونی رژیم اسلامی پیش شرط تعیین کننده هر بهبودی در زندگی توده های مردم است. هر درجه آزادی٬ هر درجه از برابری و پایان دادن به موقعیت فرودست زن در جامعه٬ ذره ای بهبود در زندگی میلیونها توده مردم ستمدیده در گرو سرنگونی رژیم اسلامی است. مردم "بیمار" نیستند. جامعه هم "تیمارستان" نیست. قرار گرفتن سرنگونی رژیم اسلامی در دستور روز جامعه یک ضرورت دستیابی به زندگی آزاد و برابر ومرفه است. 

۵- "سرنگونی رژیم نه آسان است و نه ارزان"٬ یک تز دیگر این گفتگو است. در نگاه اول این تز واقعیتی را بیان میکند. رژیم اسلامی نشان داده است که حیوان درنده و قهاری است. به زبان خوش در مقابل اعتراضات مردم کوتاه نخواهد آمد و به کناری نخواهد رفت. این سرنگونی مسلما "ارزان" هم نخواهد بود. تا همینجا مردم صدمات و لطمات بسیاری را متحمل شده اند. تاریخ سی ساله این حکومت سرشار از جنایت و کشتار و اعدام و سنگسار است. کشتار و اعدام بیش از صد هزار تن از شریفترین انسانهای این جامعه. کشتار مردم و جوانان معترض در اعتراضات کنونی تنها گوشه کوچکی از جنایات رژیم اسلامی است. اما هدف از این تزها کدام است؟ آیا صرفا بیان حقیقتی در مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی است؟ آیا تلاشی برای روشن کردن مخاطرات پروسه سرنگونی رژیم اسلامی و کسب آمادگی لازم بمنظور کم کردن هزینه این اقدام تاریخی است؟ کدامیک؟ پاسخ به هر دو سئوال منفی است. هدف این جریان از تاکید بر این واقعیتها ایجاد هراس و امکان ناپذیر جلوه دادن سرنگونی رژیم اسلامی و برجسته کردن مخاطرات سرنگونی رژیم اسلامی است. 

واقعیت این است که مردم میدانند با چه رژیم جنایتکاری روبرو هستند. سی سال تحت حاکمیت این اوباش آدمکش زندگی کرده اند. سی سال در اشکال مختلف علیه آن مبارزه کرده اند. امروز در ابعاد میلیونی برای بزیر کشیدن آن به میدان آمده اند. سرنگونی رژیم اسلامی شاید امر "آسان و ارزانی" نباشد٬ اما واقعیتی است که توده های مردم و ما در دستور خود قرار داده ایم. یک امر ضروری و حیاتی است. ما تشبثات جریانات راست ارتجاعی را در این چهارچوب خنثی بی اثر خواهیم کرد. این تحرکات بدون تردید با تمسخر توده های مردم بپاخواسته روبرو خواهد شد. 

۶- "خردمندی مردم و تز تغییرات گام به گام"٬ یک پایه دیگر تزهای داریوش همایون است. هدف تزهای ارائه شده و راه حل این جریان در مقابله با جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم است. خطاب به مردم است. همه آنچه در پیش گفته شده باید به این منجر شود که مردم دست از مبارزه انقلابی برای سرنگونی رژیم
اسلامی بکشند. تز "تغییرات گام به گام" یک تز ارتجاعی و کهنه دوم خردادی است. در زمان خاتمی شکست خورد. مساله این تز سرعت تغییرات نیست٬ هدف و جهت تغییرات است. اینها میدانند که تسلیم کردن مردم به این تزها ایجاد سدی در مبارزه انقلابی در جامعه است. تلاشی برای به خانه فرستادن مردم است. هدف جلوگیری از روی آوری مردم به قیام و مبارزه قهرآمیز برای فرود آوردن ضربه نهایی بر پیکر رژیم اسلامی است. هدف حفظ بنیادهای نظام طبقاتی حاکم است.

 

مطلب را باید با پاسخ به سئوالات مطرح شده در ابتدای این یادداشت به پایان برد. چرا گسترش جنبش سرنگونی طلبانه توده های مردم این جریانات راست پرو غربی را به هراس انداخته است؟ واقعیت این است که هر پروسه انقلابی این جریانات را حاشیه ای و ایزوله خواهد کرد. این جریانات شانس و اقبالی در حقنه کردن سیاستهای راست خود به توده های جامعه نخواهند داشت. میدانند که پروسه انقلابی شانس کمونیسم و طبقه کارگر برای قدرت گیری و در هم شکستن ماشین دولتی و بنیادهای نظام سرمایه داری را افزایش خواهد داد. اینها جریانی هستند که در پس یک تعرض انقلابی به زیر کشیده شده اند. هرگز با آتش بازی نخواهند کرد. بعلاوه جریانی هستند که حاضرند دست به هر کاری بزنند تا جامعه به دست کارگر و کمونیسم نیفتند. آزاد و برابر و مرفه نشود. حفظ بنیادهای نظام سرمایه داری٬ حفظ ارکان حاکمیت طبقاتی٬ حفظ مناسبات استثمارگرایانه٬ یک هدف این جریانات است. از این روست که "توهمات" خود را به دور می اندازند و هر چه عریانتر سیاست های ارتجاعی و ضد مردمی خود را به نمایش میگذارند. 

نقد این جریانات٬ کنار زدن موانع و سدهایی که این جریانات درمقابل جامعه قرار میدهند یک وظیفه دائمی ماست. *