رژیم مُسبّب فجایع زیست محیطی است (۱)

دراین سی و سه سالی که میهنمان اسیر رژیم ولایت فقیه بوده, فجایع زیست محیطی متعددی دامن ملک و ملت را گرفته است. تجاوز و تخریب, آلودگی و غارت منابع طبیعی کشور طوری باب روز و رویداد عادی و جاری شده, ضایعات و خسرانهای بی شمار به حدّی شتاب یافته اند که بنیاد پیوندها و تعادلهای اکولوژیک میهنمان به خطر افتاده اند.
جهت تأکید بر اهمیّت موضوع به تکرار می نویسم, اکنون چرخه های تخریبی محیط زیست ایران مشرف به دور معیوب و تخریب مرکب هستند: ارکان بنیادی محیط زیست , از آب و خاک و جنگل و هوای شهرها و… همه در گردابی از بحران فزاینده و زنجیره ای از فجایع مضاعف فرو غلطیده اند.
خشک شدن تالابها و دریاچه ها, با عواقب وخیم و بی سابقه, مانند بارش ریزگردهای آلوده و آلودگیهای خطرناک برشهرهای پرجمعیّت, خطرفزاینده وقوع توفانهای نمک , تلنبارشدن دایمی کوه- زباله های آلوده در فضای باز, تخلیه آنها در حاشیه و داخل جنگلها و نفوذ شیرابه های میکربی و سمّی به آب و خاک, سرازیر شدن فاضلابهای میکربی/ سمّی خانگی و صنعتی به مزارع کشاورزی و عرصه های جنگلی, آلودگی شدید رودهای کشور در بدترین حدّ بین المللی, رکوردا رشدن فرسایش خاکها, نابودی جنگلها و افزایش بیابانها… علاوه براینها بیم آلودگیهای هسته ای در آب و خاک مراکز اتمی.
دریک کلام, رژیم ولایت فقیه(دولت و نهادهای نظامی و بنیادهای گوناگون اخوندی اش), همزمان با تخریب و غارت بی سابقه منابع طبیعی ایران, مُسبّب زنجیره ای از فجایع محیط زیستی بوده, ملک و ملت را دچار گردابی از بحرانهای خاموش و مرگبار کرده است.
دریاچه ارومیه, مرگ پیش بینی شده؟
به تجربه ۱۵ سال اخیر, وضع دریاچه ارومیه هرسال وخیمتر از پارسال شده و رژیم به غیر از همایش و نمایش, هیچ کار نتیجه بخشی صورت نداده. البته , انواع طرحهای نجات و کارشناسی وجود داشته اند: از تأمین عاجل حق آبه ۲۰ درصدی از ذخیره آب پشت سدها (که خودشان سالها پیش به توصیه اهل فن زیرش امضاء گذاشتند ولی تاکنون اجرا نکرده اند) تا تغییر و مدرنیزه کردن سریع سیستم آبیاری کشاورزی حوزه آبخیز ارومیه, متوقف کردن سدسازیهای مخرّب, بهینه کردن جمع آوری آبهای سطحی و نزولات آسمانی و کانالیزه کردن به سمت دریاچه ارومیه و… . اما دریغ از یک گام عملی و اجرای حتی یکی از طرحهای فوق. اساساً سمتگیری فکری – تبلیغاتی, بخصوص بی اعتنایی در اجراییات و عدم تأمین اعتبارات لازم طی ۱۵ سال اخیر نشان می دهد که رژیم مطلقاً در جهت رفع بحران, حتی کاهش این مصیبت ملی , حاضر نیست یک قدم واقعی ومؤثر بردارد. حتی تاکنون مصوبّه تأمین حق آبه را , که بودجه و سرمایه گذاری مهمی لازم ندارد محقق نکرده. این رویکرد منفی و عمدی موجب ادامه و شتاب فاجعه خشک شدن دریاچه ارومیه شده است. اهالی محلی و ساکنان اطراف دریاچه دقیقا, با نشانه های روشن و ملموس, شاهد از دست رفتن دریاچه ارومیه هستند: چاه هایشان درحال شور شدن, حاصلخیزی زمینهای کشاورزی روبه کاهش, تبدیل مناطق اطراف دریاچه ارومیه به شوره زار, تغییردمای محیط و افزایش تبخیر آب دریاچه, افزایش شدید شوری دریاچه و, این اواخر, برخاستن بادهای نمکی از مناطق خشک شده و…

تاکنون, بیش ازنیمی از دریاچه ارومیه خشک و بخش عظیمی تبدیل به کویرنمک شده است. اقلیم منطقه در حال تغییر است. آستانه تحمل بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری دیگر با تغییرات اقلیمی منطقه سازگار نیست. درگذشته , شوری آب حدود ۸۰ گرم در لیتر بود. حدود ۱۳ یا ۱۴ نوع جلبک در آن زندگی می‏کردند و یک موجود سخت‏ پوست آب شور به نام “آرتیمیا اورمیانا”. در آب دریاچه می زیست. اما در حال حاضر شوری آب از حد اشباع گذشته, در روزهای گرم، حتی تخمین زده می‏شود که تا حدود ۴۰۰ گرم در لیتر شور باشد. الان دریاچه ارومیه از نظر شوری رکوددار شده. حتی جلوتر از بحرالمیت و یا “دریای مرده” در اسراییل. در این شرایط، آرتیمیاها هم آب بدن‏شان را از دست دادند و همه مردند. سابقاً هرسال حدود ۴۰هزار بال فلامینگو, هم‏چنین حدود ۲۰هزار بال پلیکان سفید در جزایر دریاچه ارومیه تخم‏گذاری می‏کردند. در سالهای اخیر، یک بال هم ظاهر نشده. درگذشته تعداد بسیاری پرنده مهاجر, ماههای زمستانشان را درجزایر دریاچه می گذراندند که الان به‏ خاطر شوری آب پرنده ها دیگر نمی‏آیند, چون روی سر و چشم این پرندگان قندیل نمک بسته می‏شود و نابینا می‏شوند. الان حیات پرندگان محل با وضعیّت بسیار بحرانی و کشنده مواجه هست که متأسفانه روز به روز هم وخیم‏تر می‏شود.

دراثر این بحران نمکی شدن محیط زیست, به احتمال زیاد یک ریزش گونه های گیاهی و جانوری در منطقه پیش خواهد آمد. علاوه بر این, ریزش در گونه های گیاهی و جانوری , ای بسا در اقلام زراعی مشهور منطقه هم تغییر رخ خواهد داد و بسیاری از گونه های باغی و زراعی که در منطقه ارومیه کاشته میشدند یا دیگر امکان کاشتش نیست یا اینکه هزینه های تیمار و آبیاری اش به مراتب افزایش پیدا می کند و آن وقت قیمت تمام شده تا اندازه ای بالا می رود که صرفۀ اقتصادی نخواهد داشت. خشک و نمکی شدن محیط دریاچه طبعاً روی شاخص هوای منطقه اثر خواهد گذاشت. به هر حال دریاچه ارومیه یکی از مراکز بالانس حرارتی و رطوبتی منطقه بوده ولی حالا خودش تبدیل شده به یک چشمۀ تولید گرد و خاک و نمک و بدین ترتیب شاخص سلامتی اکثر جانداران اطراف دریاچه ارومیه, به خصوص سلامتی انسانها را , به شدت تحت تأثیر مخرّب خود قرار داده, انواع امراض لاعلاج و بیماریهای سخت و ناآشنا شیوع پیدا کرده است. سابقاً دریاچه‏ ی ارومیه نه تنها موجب آب و هوای ملایم و فرح انگیز بود ، نه تنها زمین‏های کشاورزی را از راه سفره ‏های آب زیرزمینی مشروب می‏کرد (که با حفر چاه از آن استفاده می‏کردند)، بلکه برای آبیاری تمام باغ‏های سیب و انگور و بادام معروف ارومیه، از چاه‏هایی استفاده می‏ شد که این دریاچه آب آنها را تأمین می‏کرد. درآن زمان, دریاچه ۱۰۲ جزیره داشت که نیمی از آن مسکونی بود و مردم در آن‏ها زندگی می‏کردند. در بقیه‏ ی جزایر هم حیات وحش، مانند قوچ، میش، کله‏بز و حتی گوزن زرد ایرانی که منحصر به ایران است، زندگی می‏کردند. الان در بخش عمده دریاچه ارومیه(سابق) حیات بکلی مرده , باقیمانده آن در حال جان کندن است. اگر هرچه زودتر حق آبه لازم نرسد , دریاچه ظرف دوسه سال آینده , خدای نکرده, به کویرنمک ارومیه تبدیل خواهد شد, با تمام عواقب مخوف آن برای استانهای شمال غربی تا کل ایران.

روند تبدیل دریاچه ارومیه به کویر نمک
چراکار بحران خشک شدن و مصیبت ملی دریاچه‏ اورومیه به این جا کشیده , آیا آن طور که رژیم و عواملش مدعی اند, این مرگ تدریجی نتیجه خشکسالی بوده یا این یک مرگ پیش بینی شده دریاچه است, نتیجه بی اعتنایی عمدی و بی عملی و جنایت زیست محیطی رژیم ؟ این و آن خشکسالی در طول ۱۵ سال اخیر قطعاً علت این فاجعه نمی توانسته باشد, چرا که در فاصله ۱۵۰ کیلومتری دریاچه بحرانزده ارومیه, «دریاچه وان» را درخاک ترکیه داریم که در اقلیم مشابهی قرار دارد ولی برغم ”خشکسالی” کمترین آسیبی ندیده است . عکسهای هوایی این توضیح را اثبات می کنند.

وانگهی ما سالهای بارانی و به اصطلاح ترسالی هم داشته ایم, که موجب نجات دریاچه نبوده اند, زیرا آن چه به طور مداوم و شدّت یابنده تعادلهای اکولوژیک دریاچه را به طور بنیادی بهم زده اند, تأسیس دهها سدّ بر روی همه رودخانه های منتهی به دریاچه, افزایش جمعیّت(سیاست تبلیغ شده رژیم), افزایش بی رویه عرصه های کشاورزی سنتی با آبیاری عهد بوق و مصرف فوق العاده حجم آبهای دست بالای دریاچه , دهها هزار چاه زدن و بهره وری بی حساب و کتاب آبهای زیرزمینی و … دریک کلام, سالهاست دیگر از رودهای ورودی یک قطره آب به دریاچه نرسیده, درعین حال تبخیرافزایش یافته و آب چشمه های کف دریاچه افت داشته(تخلیه آبهای زیرزمینی توسط هزاران چاه مجاز و غیرمجاز). اما در تمام این سالهای بحران, رژیم, برغم هشدار به موقع کارشناسان و دلسوزان دریاچه ارومیه, با وجود توصیه اکید اهل فن به اقدام عاجل برطبق طرحهای کارشناسی موجود, صرفاً قول داده و حرف زده. اما دریغ از حتی یک قدم عملی برای درمان درد و جبران خسارات سنگین سدسازیها . حتی حاضر نشده دریچه سدها را باز کند و از میلیاردها مترمکعب ذخیره موجود پشت سدّها حق آبه ۲۰ در صدی دریاچه را تأمین کند. دریاچه ارومیه عملاً رو به مرگ می رود و رژیم کماکان با حرف و موضعگیریهای بی فایده و توخالی به این فاجعه منطقه ای و ملی بی اعتنایی می کند.

فعالان محیط زیست و سپس توده مردم ارومیه و کل آذربایجان ابتدا به طور مسالمت آمیز اعتراض کردند, عریضه نوشتند و درد خشک شدن دریاچه را با اجتماع در محل وقوع بارز و آنتی کردند. کسی جوابگو نشد. مردم غیور ارومیه و دیگر شهرهای آذربایجان پارسال, در اعتراض به وضع دریاچه به تظاهرات وسیعی روی آوردند. بحران دریاچه و بی عملی رژیم را فریا د زدند. ولایت فقیه, به روال معمول, با سرکوب و دستگیری و زندان و شکنجه و حتی تیراندازی به تظاهرکنندگان جواب داد. درعین حال, غارت آبهای بالادست دریاچه و مصیبت خشک کردن رودخانه های ورودی ادامه یافت. آیا این رویه و رویکرد ولایت فقیه به معنای امضای فرمان مرگ دریاچه ارومیه, با تمام عواقب مهیب و مخرّب آن برای دهها میلیون مردم آذربایجان و استانهای مجاورنیست؟ نابود باد رژیمی که مسبّب نابودی دریاچه ارومیه است.
ادامه دارد