رشید خان ، “لباس کومه له” و طومار ٢٠ هزار امضا

رشید شباهنگام یا رشید خان که الحق اسم با مسمایی نیز بهش نسبت داده اند مدتی است به کومه له گیر داده که چرا این سازمان در کنگره ای که اخیرا داشته  ، نمایندگان وحاضرین با لباس کردی در کنگره حضور داشته اند. رشید خان میخواهد از این طریق روی علاقمندی کومه له به جنبش ملی علامت سوال بگذارد! رشید خان به دنبال جواب های عمیق تر از اینهاست. او میداند چه اندازه ناسیونالیسم در کومه له ریشه دارد و به همین دلیل نه جرات دارد با اسم و رسم خودش وارد این بحث شود و نه سوژه های مهمی را برای کاری که قرار است دنبال کند و خیری داشته باشد انتخاب کرده است. شاید رشید خان چون با اسم مستعار مینویسد دقتش کم شده است! یا شاید نه واقعا همین است.

رشید خان شباهنگام همه چیز را تا نوک دماغش میتواند ببیند. لباس کردی به تن سازمانی و لباس فارسی و ترکی به تن سازمان دیگری ماهیت آنچه این سازمان به دنبال ان است را برایش معلوم میکند و چنانچه اینها بنا به نصیحت های چنین کسانی لباس هایشان را در تجمع دیگری عوض کنند موجب هواداری امثال رشید خان میشود و میبینیم که مثلا وحدت حزب کمونیسم کارگری با کومه له به همین سادگیها ممکن میشود، چیزی که به نظر میرسد رشید و رفقایش دنبال آنند و برایش از عشوه تا تهدید و انتقاد و زور بازو نشان میدهند. جالب این است این ترواشات رشید خان و حزب مطبوعش، حزب کمونیست کارگری،  بعد از زلزله اخیر در آذربایجان، کمیته آذربایجان خود را افتتاح کرد و اعلام کرد که “در این منطقه مساله ملی هست و باید به ان جواب داد و سازمان برایش داشت”! . و لابد کمیته آذربایجان بدون اطلاع و خبر رشید خان در تدارک تهیه لباس محلی برای شرکت در کنفرانس منطقه ای این کمیته هم هست! و  درست در چنین روزهایی است که رشید شباهنگام  به کومه له و شرکت نمایندگانش در کنگره با لباس کردی ایراد میگیرد! کار کمی ناهماهنگ است!. هنوز موضوع چاپ کاریکاتور فراموش نشده است که در سال ۱۳۸۵ در آذربایجان رویداد  و در آن دوره کشف کردید که بعد از انتشار کاریکاتور به مردم آذربایجان ستم ملی و قومی روا میشود و به تظاهرات های ناسیونالیستها پیوستید و رنگ انقلابتان را به آن زدید و همین تشکیلات و کمیته ایجاد شده را یکبار دیگر علم کردید!

رشید خان مثل همیشه شیپور را از سر گشادش میزند. نمیداند که اگر لباس کردی را از تن نمایندگان کنگره کومه له و کمیته آذربایجان خودشان هم در بیاورد قادر به حل مساله نیست و چیزی را نتوانسته است حل کند. کومه له همیشه در فعالیت نظامی و در اردوگاه هایش که اردوگاهی نظامی است لباس محلی برای نیروی مستقر در این محل ها داشته است. چه دوران ابتدای جنگ با جمهوری اسلامی و چه دوران تشکیل حزب کمونیست ایران و در دورانهای مختلف که شما هم در اردوگاه های کومه له بودید و لباس محلی به تن داشتید ، لباس کردی معمول بوده است و لابد میدانید همین نمایندگان در کشور دیگری به مساله پوشش در تجمعاتشان فکر هم نمیکنند. رشید خان تغییر افراد و سازمانهای سیاسی را در تغییر لباسهایشان میبیند و نمیتواند بفهمد که دورانی که کومه له  توانست بیش از بیش به یک تشکیلات کمونیستی تبدیل شود، بسیار عتیق تر و عمیق تر از الان لباس کردی به تن داشت. عکسهای آن دوران  شما ها  را که بچه ها یتان و ما کم سن و سال تر ها از شما میدیدیم یاد طالبان ها و القاعده های ها میفتادیم بدون اینکه لباس های تن  از کمونیست  بودن آدمهای آن دوره و در راس آنها منصور حکمت بکاهد.

دورانی هم  کومه له تصمیم به این گرفت که باید یک پای جنبش ملی باشد و نصایح بزرگان ملی از مائو تا طالبانی را گوش کند ، هم حزب دمکرات را انقلابی خواند و هم قابلیت نیرویی که میتواند و لازم است با همه نیروهای خودمختاری طلب و فدرالی شریک شود را پیدا کرد. کومه له سابقا کمونیست بود و در این دوره که کمونیزم در این سازمان حاشیه ای شد کردایتی آن رشد کرد و تا الان هم که میبینیم در معاهده دو حزب دمکرات و باند زحمتکشان بسیار مضطرب و نگران و روحیه باخته است که چرا در سناریوی ناتو با آنها شریک نشده است. و ملاحظه میفرمائید که لباس ها همان لباس هاست و تغییری نکرده است و کسی که بدنبال تغییر از چپ و یا راست در کومه له است نمیتواند از این طریق کاری از پیش ببرد. با تغییر لباس نمیتوان یک جنبش را تغییر داد و با لباس عوض کردن نمیتوانید افکار و آرا انسانها را عوض کنید. کومه له کمونیست در اردوگاه هایش و در فعالیت نظامی اش لباس محلی داشت و در جلساتش هم خوب و بد تابع این وضعیت بوده و آنطور که ما شنیده ایم  در دیپلماسی هم کت و شلوار و کراوات و ماشین های مدل بالا داشته اند  و این افکار بچه گانه که میتوان با تغییر لباس افکار و آرا انسانها و افکار و آرا حاکم بر یک جنبش را تغییر داد، به ذهن آدم های جدی خطور نکرد.

رشید خان و طورمار ۲۰ هزار امضا

رشید خان و دوستان بشدت سکتاریست و هپروتی اش همچون ناصر اصغری به حزب حکمتیست ایراد میگیرند که چرا از طومار ۲۰ هزار امضا در اعتراض به حداقل دستمزد کارگران حمایت کرده ایم. میگویند شما که میخواهید اتحادیه ازاد کارگران را منحل کنید چرا از کارش حمایت میکنید . چند مساله را باید توضیح داد. یکی اینکه ما و شما و هیچکس دیگری نمیتواند تشکیلات کارگران را منحل کند. تشکیلات کارگران در شرکت واحد و هفت تپه را چندین سال است جمهوری اسلامی و سنت های غیر کارگری در میان خود رهبران و پیشروان کارگری زیر بزرگترین ضربات قرار داده است و هنوز هم نتوانسته است آنها را محو کند و نخواهد توانست. این اتهامی است که در بهترین حالت سکتاریست هایی مانند شما به ما و رفقایمان در داخل و خارج میزنید و به این شکل نمیتوانید و همانطور که تاکنون میبینید نتوانسته اید جلوی بحران های عمیقی که ناشی از موجودیت خود این تشکیلات ها هست را کسی جلوگیری کند. بحران ها این تشکیلاتها از وجود شماهاست. جنبش کارگری با جارو کردن سنت های ساخته چپ های انواع شما میتواند پیشروی کند. باید به معضلات و موانع رسیدن کارگران به تشکیلات های محل کارشان جواب داد. خرده بورژواها و سنت های غیر کارگری و  احزاب و جریانات متعلق به آنها که  از درک این عاجزند و  صرفا ضد رژیمی گریشان را  میخواهند به کارگران تحمیل کنند. ثانیا ما هیچ تشکیلاتی که خارج از محل کار و زیست کارگران باشد را بعنوان تشکیلات کارگری برسمیت نمیشناسیم. محافل و شبکه های کارگران بسیار زیادند و هستند و دست من و شما نیست که باشند یا نه و این روابط تحت هر اسمی حال اتحادیه ازاد باشد یا کمیته هماهنگی در همین چهارچوب است.  اتحادیه ازاد کارگران و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکیلات های کارگری را نباید و نمیتوان به عنوان تشکیلات کارگران گذاشت و این جدل چند ساله ما با همه طرفداران این تشکیلات ها به عنوان تشکیلات کارگران است. ایا بحثهای محمود صالحی و دست اندرکاران دیگر این تشکیلات ها در مورد اینکه بافت این تشکیلات ها چی هست و چی نیست نشان از این واقعیت که ما هم منظما گفته ایم نیست؟  در کنار این کشمکش هر خواست و مطالبه کارگران را هر جمع و فعال و کارگری (بدون مرز سکتاریستی شما) که فریاد بزند هزار بار برجسته تر خواهیم کرد و این کار هر کمونیستی است. شما نمیتوانید اعتراض طبقاتی و اعتراض کارگری را متوجه بشوید شاید بهمین دلیل است که این نوع سکتاریسم اجازه نداده است که عضو اتحادیه ازاد به  همسایه عضو کمیته هماهنگی و یا تشکیلات دیگری مراجعه کند، شاید دوران مسابقه و بازو نشان دادن است! شاید تصور میکنید با لباس عوض کردن و یک میلیون امضا میتوان کاری کرد و شاید میخواهید باز هم تشکیلات های کارگری را به این صورت تکثیر کنید! این دوران ها گذشته است. کارگران به تشکیلات واقعی خود نیازمندند تا بتوانند با اتکا به آن گلوی دولت و سرمایه دار را فشار بدهند. قدرت کارگران در تولید است و اتحاد و مبارزه مشترک کارگران برای تحقق مطالباتشان میتواند تعیین کننده پیشروی کارگران در جدال طبقاتی باشد. هر تحرک و فعالیت و اعتراض کارگران اتفاقا باید به این کمک کند و جمع اوری امضا از طرف اتحادیه آزاد کارگران هم اگر منجر به اتحاد بیشتر و تقویت بیشتر کارگران رهبر و پیشرو نشود ارزشی ندارد.حمایت ما برای تقویت صدای کارگران است و اینجا هم شیپور را نباید از سر گشادش بزنید!

رشید خان، مردم و طبقه کارگر

رشید خان  بدون اینکه توضیح دهد که این تشکلها  بر اساس چه مکانیسمی و چه فاکتورهای تبدیل به تشکل های کارگری شده اند ، حکم انحلال آنها را نیز از طرف ما صادر کرده است در حالی که ما هیچ وقت این تشکل ها را به معنای واقعی کلمه تشکل های کارگری نداسته ایم. تشکل های کارگری از دیدگاه ما یعنی تشکل در مراکز تولیدی توسط خود کارگران بر پایه بیشترین دخالت و نقش کارگران در سازماندهی خود و متشکل شدنشان. بطور قطع مرز بین ما و امثال رشید در رابطه با جایگاه کارگران دراین بخش بیشتر واضح میگردد. برای رشید و حزب مطبوعش این تشکلها یعنی تشکل کارگران ،تشکلی که از هر قشری خود را در آن جایی داده است و به اسم کارگران اما کمترین حضور کارگران در حال بقا میباشد. چرا رشید خان اینچنین برآشفته شده و برای ارضا خود دست بر زمین کشیده و هر چه دم دستش باشد به طرف ما پرتاب میکند ، همه ناشی از بی افقی این جناب و گرایشش در رابطه با انقلاب کارگری میباشد. همانطور که طبقه کارگر را نیروی در خدمت جنبش های غیر کارگری قرار داده اند و پشت سر هم اطلاعیه صادر میکند که در آن طبقه کارگر و توده مردم را مژده انقلاب در پیچ بعدی میدهند نمیتوان انتظاری بیشتر از این نمونه خالص چپ خرده بورژوازی داشت. در جایی خواننده را ارجاع میدهد به سایتها و صدای اعتراضی همه که نسبت به ما بلند شده است،در واقع درست هم میگوید صدای همه چپ و چوله های اسقاطی در آمده ،اما با توجه به این نکته جالب که همین ها خودشان همدیگر را متهم به غیرکارگری بودن یا پاسیو یودن و از این دست چرندیات که در این مدت به طرف حزب ما مدام پرتاب کرده اند میکنند. با این تفاسیر میتوان بیشتربه معلوم الحال بودن جناب رشید خان پی برد و از او پرسید چطور است ،هنگامی  که در تقابل و از موضع شانتاژ کردن علیه حزب حکمتیست برمیاید از یک آبشخور خود را سیراب میکنید اما وقتی سیراب شدید شاخ زدنهایتان به هم تازه شروع میشود؟ مگر نه این است که لفظا هم که شده همدیگر را متهم به انحرافات پایه ای و جنبشی میکنید ولی در عمل و مثال همین تعرض های گاه و بیگاهتان علیه حزب حکمتیست با هم یک کاسه شده و تبدیل به یک جنبش میگردید!این شما هستید که اپورتونیسم ناب را در خود هضم کرده اید و ماهیت گرفته اید. هرکجا که برایتان اقتضا کند با سیاهترین و ارتجاعی ترین جنبش ها هم پیمان میشوید تنها به این خاطر که از درجه حرارت انقلابیگریتان که انقلابی مجهول و به قول خودتان انسانی  میباشد کم نشود. انگار انقلاب کارگری برای شما نمیتواند انسانیت و اومانیسم را به ارمغان بیاورد! زدن سنگ مردم  به سینه توسط رشید خان از آن شاهکارهای است که به وضوح جایگاه این تشکلها را نزد آنها مشخص میکند. باید از ایشان پرسید که مردم از جمع چه کسانی تشکیل شده است و چرا باید مردم فراموش نکنند که ما میخواستیم این تشکلهای به اصطلاح ایشان کارگری را منحل کنیم و مردم هم همراه با رشید خان ها فراموش نمیکنند. جالب است که اتفاقا همین تشکلها بر اساس ادعا و گفته های خود دست اندرکاران آنها از ترکیب انواع قشرهای مختلف جامعه  از کسبه و بازاری گرفته تا کارفرما با گرایشهای متفاوت تشکیل شده و حتی فرا تر از این اگر صد در صد بافت آن ها هم از کارگران باشند که نیست باز هم بخشهایی از طبقه کارگر و مطالبات و خواستهایش را نمایندگی نمیکند. بر همین اساس باید به ایشان حق داد که مردم شعور دارند و فراموش نمیکنند. مگر قرارنیست که طبقه کارگر پیشرو انقلاب باشد و برای این عمل نیاز مبرم به سازماندهی خود در اشکال مختلف مبارزاتی دارد.؟!مگر قرار نیست که حزب طبقه کارگر به اتکا خود طبقه اش که طبقه کارگر میباشد برای انقلاب کارگری خیز بردارد واین توده مردم هستند که با این طبقه همگام میشوند؟!مگر قرار نیست که طبقه کارگر خود نجات دهنده باشد نه نجات داده شده؟! این عوامل موضوعاتی هستند که بیرون از تعمق و تعقل رشید خان جا گرفته و با هزاران تلنگور نیز از خواب سکتاریستی خود بیدار نخواهد شد. اما یک موضوع دیگر این است که در رابطه با جمع آوری امضا از طرف اتحادیه آزاد کارگران ، عملا هیچکدام از تشکل های هم خانواده با این اتحادیه یعنی کمپیته پیگیری و کمیته هماهنگی آن را مورد حمایت قرار ندادند و سکوت اختیار کردند. این چه منفعتی میباشد که مانع حمایت این تشکلها از این اقدام گردید و از چه سنتی که مربوط به هر دو سوی این طرفین است ناشی میشود، مسئله ای است که جواب آن در ارجحیت دادن خود تشکل بر منافع طبقه کارگر میباشد ، منفعتی است که نشان از دور بودن این تشکل ها از مراکز تولید یا بخش های کارگری دارد که باز رشیدخان یا قدرت تعامل در آن را نداشته یا سر خود را زیر برف کرده. حال با این تقاسیر میتوان به اوج بی ربطی و مریخی بودن طیف متعلق به رشید خان و شرکا با طبقه کارگر پی برد. جماعتی که غیر از تهییج ، شانتاژ و تحربف کردن وظیفه ای دیگر را برای خود در دستور نگذاشته اند.

۰۶-۱۰-۲۰۱۲

verya.1360@gmail.com