عاشورای حسینی یا کارناوال سیاسی؟!

روزها و مناسبت های مذهبی بویژه ایام محرم، سنتاً برای جمهوری اسلامی فرصت هایی به شمار آمده اند، که از آنها برای اشاعه خرافه بیشتر، تثبیت موقعیت خود، و تعرض به سکولاریسم؛ استفاده کرده است. 
ماه محرم و بویژه روزهای تاسوعا و عاشورا دو روز و دو مناسبت اند که برای جمهوری اسلامی نه تنها بسیار مقدس اند، که بسیار هم پر خیر و برکت اند! 

در این ایام نیروهای سرکوب رژیم راحت تر از هر زمانی به رفتار شخصی آدم ها پیله می کنند. بی حجابی و بد حجابی مجازات بیشتری دارد. خنده و شادی و موزیک و رنگ ممنوع است. همه چیز سیاه است و همه جا باید صحبت از خون و شمشیر و کشتن و مرگ باشد.
خیزش توده ای جاری تا حدود بسیار زیادی خصلت سنتی این ایام را دگرگون ساخت و دو مناسبت تاریخی ـ مذهبی تاسوعا و عاشورای امسال را به لیست مناسبت های اعتراضی توده های مردم افزود. 
توده های مردم معترض در این دو روز، مبتکرانه و با استفاده از محمل این دو مناسبت، وسیعتر از همیشه به خیابان ها ریختند و با فریادهای رسا شعارهای: مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایت فقیه و انواع شعارهای ساختارشکنانه دیگر سر دادند و به این ترتیب نه تنها خشم مبارزاتی خود را به نمایش گذاشتند که ”قداست” این ایام را هم زیر سوأل بردند. 
در عاشورای امسال که به روز اعتراض علیه این رژیم تبدیل شده بود، کسی علم و کوتل در دست نداشت. کسی بر سر و سینه خود نمی کوفت، کسی کفن به تن نکرده بود و کمترین نشانه های یک روز و یک مناسبت مذهبی بچشم می خورد. 
روز روز اعتراض و روز روز نمایش صف بهم فشرده مردم مبارز و معترض بر علیه کل نظام بود. در این روز بیشترین شعارها علیه دیکتاتوری و علیه ولایت فقیه و علیه شخص خامنه ای بود.
مردم خشمگین و معترضی که در مقیاس صدها هزار نفری در خیابان ها موج می زدند، بی باکانه پیش می رفتند و با مزدوران و نیروهای ویژه سرکوب درگیر می شدند و در نبردی نابرابر با آنها می جنگیدند. 
مرکز پرخروش این امواج انسانی، تهران بود که از شمال تا جنوب شهر موج می زد. پیشگامی طیف وسیع جوانان رزمجو و زنان دلاور رنگ و رخسار دیگری به این خودنمایی اعتراضی توده میلیونی مردم بخشیده بود.  مردم جان به لب آمده و بیزار از این رژیم، بیشترین بهره ها را از تجارب مبارزات ادامه دار هفت ماه پیش خود گرفته بودند و تعرضی تر از پیش و رزمنده تر از همیشه پایتخت کشور را به لرزه درآورده بودند.
یکی از ویژگی های مبارزات مردم در روز عاشورا، ابعاد سراسری و کشوری آن بود. مشابه راهپیمایی و جنگ و گریزهای خونین تهران، در مقیاسی دیگر و با همان صلابت در بسیاری از دیگر شهرهای ایران نیز در جریان بوده است.
عاشورای امسال را باید نقطه عطفی در اوج گیری مبارزات توده ای این دوره مردم به حساب آورد. در این روز مردم با حضور اعتراضی و وسیع خود و شعارهای رادیکال و انقلابی شان، به همه ثابت کردند که واقعاً ساختار شکن اند و به کمتر از آن چیزی که هر روز بیشترش را می خواهند، قانع نیستند.
ترکیب این نمایشات پرشور خیابانی، ترکیبی گونه گون از همه اقشار اجتماعی بود. ترکیبی، که آمده بودند تا به کلیت این رژیم نه بگویند و با قاطعیت به استبداد، زندان، شکنجه، تجاوز، اعدام، نابرابری و پایمالی حقوق انسانی، اعتراض کنند. 
مردم در این روز اعلام کردند که جمهوری اسلامی نمی خواهند. فریاد زدند که ولایت فقیه نمی خواهند. و نشان دادند که به کمتر از سرنگونی این رژیم رضایت نمی دهند.
اعتراض وسیع و سرتاسری مردم ایران در این روز، به واضح ترین بیان آغاز مرحله دیگری از مبارزه با جمهوری اسلامی و همه مقدساتش را اعلام کرد.
این روز اگر نقطه عطفی در سیر ادامه مبارزات سرنگونی طلبانه مردم بود، روز ناکامی جنبش سبزی هم که به اسلام و به قانون اساسی اسلام و به اصل ولایت فقیه وفادار است، نیز بود. 
در این روز سران جنبش سبز نتوانستند جلودار رادیکالیسم مردمی که مرگ بر اصل ولایت فقیه می دادند بشوند و شعارهای سبزشان نه به چشم می آمد و نه طنین آنچنانی داشتند. 
طنین شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر خامنه ای در برابر صداهای ضعیفی که خجولانه به نفع جنبش سبز در می آمد، به روشنی گویای این واقعیت بودند که جنبش سبز چقدر از جنبش واقعی و رادیکال مردم جامانده است و چگونه لنگان لنگان بدنبال جنبش حقیقی مردم خود را می کشد و می کوشد با همان صدای ضعیف بگوید که به اسلام و جمهوری اسلامی، به خمینی  و ولایت فقیه و قانون اساسی، کاری نداشته باشید.
عاشورای امسال به ابتکار جوانان جسور و هوشمند از شکل یک مناسبت عزاداری به یک کارناوال اعتراضی بسیار رادیکال تبدیل شده بود. جایی برای نعره گوش خراش آخوندها و زوزه مشتی روضه خوان و نوحه خوان نبود. بساط خودآزاری سینه زنی و صحنه های خود زنی قمه زن ها تعطیل بود. 
در جریان این کارناوال عظیم سیاسی، جوانان مثل همیشه سنگ تمام گذاشتند و پرشور و با شعارهای «ساختارشکن» و رادیکال خود، بی توهم به رهبران جنبش سبز و بر خلاف میل آنها پیش می تاختند. رودروی مزدوران مهاجم می ایستادند و تهاجم وحشیانه آنها را جواب می دادند. 
در جریان مبارزات روز عاشورا مردم به جان آمده در نبردی جانانه اعلام داشتند که سر سازش با این رژیم ندارند و علیه شان خواهند جنگید و واقعاً هم جنگیدند. مردم اگرچه دست شان خالی بود، اما با همان دست های خالی و با قلوه هایی از سنگ به جنگ تفنگ رفتند.
با اینکه جمهوری اسلامی در میدان های مرکزی شهرها و در هر خیابانی وسیعاً نیروی نظامی و بسیج و اطلاعاتی و لباس شخصی مستقر کرده بود و خودروهای پلیس و موتورسیکلت های نیروهای ویژه همه جا در رفت و آمد بودند، اما مردم از درگیر شدن با آنها ابایی نداشتند. 
سرکوبگران رژیم در طول این روز نهایت ددمنشی از خود نشان دادند و از هیچ جنایتی دریغ نکردند. با چاقو و قمه و باتوم به جان مردم افتاده بودن
د، گاز اشک آور شلیک می کردند، مستقیماً بسوی مردم تیراندازی می کردند و حتی با خودروهای شان مردم را زیر می گرفتند و از روی آنها رد می شدند. 
در جریان یورش های وحشیانه نیروهای سرکوبگر به مردم، شمار زیادی از مردم جان باختند و تعداد بمراتب بیشتری زخمی شدند. رژیم آمار کشته شدگان تا کنونی را ۳۸ نفر اعلام کرده است. 
اگرچه سرکوبگران رژیم وحشیانه به جان مردم افتاده بودند، با این حال در برابر موج خروشان مردم هراسان، مستأصل و زبون بودند و با هر ضد حمله ای از سوی مردم، عده ای از آنها به دام می افتادند؛ که بلافاصله توسط مردم شناسایی و خلع سلاح می شدند. در این روز شماری از پاسداران رده های پایین نیز ضمن سرپیچی از فرمان فرماندهان خود، به مردم ملحق گردیدند.
در جریان رو در رویی های مردم و مزدوران در تهران و برخی از شهرها، چند مرکز بسیج و نیروی انتظامی مورد تعرض معترضان خشمگین قرار گرفت و تسخیر شدند، خودروها و موتورسیکلت های شان به آتش کشیده شدند و شماری از نیروهای سرکوبگر هم توسط مردم حسابی گوشمالی داده شدند.
در جنگ و گریزهای خیابانی این روز، سرکوبگران رژیم با برخورداری از کلیه تجهیزات سرکوبی که در دست داشتند، توانستند تعداد زیادی از معترضان را دستگیر و روانه نقاط نامعلومی کنند. 
همان شب و روز بعد نیز در یک یورش وحشیانه به محل سکونت و کار چهره های شناخته شده ای از مخالفین و روزنامه نگاران و فعالان جنبش های اجتماعی، تعداد دیگری را دستگیر کردند. 
بر اساس آخرین گزارشها تعداد دستگیر شدگان وقایع روز عاشورا تنها در تهران به مرز ۲۰۰۰ نفر رسیده است. خانواده و دوستان بسیاری از این دستگیر شدگان هیچگونه اطلاعی از سرنوشت بستگان دستگیر شده خود ندارند.

***
اعتراضات و جنگ و گریزهای خیابانی عاشورای امسال، اگر چه ادامه مبارزات چندین ساله مردم و بویژه رویدادهای هفت ماه اخیر بود، اما در مقایسه با اعتراضات گذشته ویژگی هایی داشت که آن را بلحاظ کیفی بشکل برجسته ای از دیگر مبارزات تا کنونی متمایز می کند. 
از ویژگی های مبارزات این روز می توان به درجه بالای همبستگی، ابعاد رزمندگی، رادیکال تر شدن شعارها، سنت شکنی ها، عبور از توهمات جنبش سبز، همکاری و هماهنگی مردم، ابتکارعمل ها، و در صدر همه اینها نقش جسورانه و هوشمندانه جوانان اشاره کرد.
مبارزات شجاعانه مردم در روز عاشورا علاوه براینکه یک اعتراض وسیع و رادیکالی علیه کلیت این رژیم بود، در عین حال اعلام فاصله گرفتن هرچه بیشتر مردم از توهمات جنبش سبز نیز بود. 
در این روز توده وسیعی از مردم با شعارهای رادیکال و واکنش های مبارزه جویانه شان علیه کلیت نظام، به کل طیف اصلاح طلبان و لیبرال ها اعلام کردند که راه شان و شکل مبارزه شان و اهداف شان یکی نیست. نشان دادند که اهل مماشات نیستند، اهل سازش نیستند، اهل تخفیف نیستند، خواهان شکل دیگری از یک جمهوری اسلامی رقیق تر و ملایم تر نیستند، علیه کلیت این رژیم و این نظام با تمام مظاهرش از ولایت فقیه و قانون اسلاسی اش گرفته تا هر چیز دیگرش که رنگ و بوی اسلام را داشته باشد، هستند!
ویژگی دیگر این رویداد، همکاری و هماهنگی مردم کوچه و خیابان های محل، با مردم معترض و شرکت کنندگان در این کارناوال اعتراضی بود. 
در جریان جنگ و گریزهای مردم در این روز، اهالی خیابان ها و کوچه های مجاور، با گشاده رویی در منازل شان را به روی مردم باز نگه داشته بودند، زخمی ها را تا رسیدن گروه های امداد پناه می دادند، مردمی را که از چنگ نیروهای سرکوب در رفته بودند، مخفی می کردند، و به مردم درگیر در میدان مبارزه آب و خوراکی می رساندند. که صحنه هایش روزهای قیام ۵۷ را تداعی کرده اند. 
ویژگی دیگر این روز سنت شکنی مردم معترض و زیر سوأل بردن تقدس های جمهوری اسلامی بود. در جریان مبارزات این روز بسیاری از مقدسات جمهوری اسلامی زیر سوأل رفت. عاشورا بود اما علم و کوتلی در کار نبود، شیون و زاری ای در کار نبود. زنجیر و قمه ای در کار نبود. نوحه و ندبه ای در کار نبود. هر چه بود داد بود و فریاد بود که علیه رژیم فریاد زده می شد. روز روز اعتراض و طرح مطالبات بود.
ویژگی دیگر این روز، روحیه بسیار بالای تعرضی مردم جسور بود. در این روز، جنگ و گریزها حساب شده تر و دامنه تعرضات مردمی هم چشمگیرتر بود. در موارد زیادی مردم توانستند مزدوران را از روی موتورها و داخل خودروهای شان پایین آورند و بیرون بکشند و گوشمالی دهند. دستگیر شدگان را از زیر چنگ دژخیمان بیرون بکشند و آزاد کنند. جاسوسان عکاس و فیلم بردار را حلقه بزنند، شناسایی کنند و تجهیزات جاسوسی شان را به آتش بکشند.
ویژگی دیگر این روز، بکار گیری درس های آموخته شده در مبارزات ماه های اخیر و افزودن درس های نوینی به آموخته ها گذشته بود. 
آنهایی که در جریان مبارزات قبلی حکمت مبارزات وسیع و همبسته را آموخته بودند، در این روز بکارش گرفتند. آنهایی هم که نوآموز مبارزات توده ای بودند، پی به عظمت مبارزات توده ای بردند. 
بدین ترتیب مردم در جریان بکار گیری این آموزه ها دریافتند که رژیم هر قدر هم که جنایتکار باشد در برابر موج مردم متحد و مبارزه وسیع و سراسری آنها ذلیل و زبون است.
مردم این را هم آموختند که این شکل توده ای از مبارزه با همه عظمتش برای عقب راندن جدی رژیمی تا بُن دندان مسلح و برای سرنگونی قطعی اش کافی نیست و این شکل از مبارزه باید با اشکال دیگر و کارسازتری از مبارزات، همراه و همزمان شود.

***
اکنون و بعداز این رویداد عظیم که نقطه عطفی را در روند پیشروی مبارزات جاری مردم به ثبت رسانده است، این سوأل ها مطرح می شوند که عکس العمل از این ببعد رژیم چه خواهد بود و مردم برای کارساز کردن مبارزات از این پس شان چه باید بکنند؟
واقعیت این است که جمهوری اسلامی در نتیجه ادامه مبارزات پیش رونده مردم و فاکتورهای دیگری بد جوری به مخمصه افتاده است و علیرغم جنایات بی حد و حصرش راه برون رفت از این مخمصه را نمی یابد. 
این رژیم در عین حال که در یک بحران اقتصادی دست و پا می زند، بلحاظ سیاسی هم بکلی زیر سوأل رفته و نه در داخل و نه در میان افکار عمومی جهان، هیچ مشروعیت سیاسی ندارد. با یک بحران حکومتی هم دست به گریبان است. بنابراین با انتخاب هر گزینه ای قادر نخواهد بود سرنوشت محکوم به مرگ خود را تغییر دهد.
 واکنش های روزهای اخیر و موج دستگیری های هزاران نفری و تهدیدهای مکرر ارگانهای سرکوب، حکایت از این دارند که رژیم از سر استیصال گزینه سرکوب خشن تر و عریان تر را برای ”نجات” خود برگزیده است.
اما آیا جمهوری اسلامی با ادامه چنین سیاستی جان سالم بدر خواهد برد؟! آیا اگر خشن تر و جانیانه تر ظاهر شود، مردم هم به خانه های شان می روند و همه چیز تمام می شود؟!
سابقه خیزش توده ای مردم و روند رو به پیش آن که همواره هم از سوی رژیم با سرکوب شدید در شنیع ترین اشکال خود همراه بوده است، نشان می دهد که هیچ درجه ای از توحش این رژیم پیشروی مبارزات «ساختار شکنانه و سرنگونی طلبانه» مردم را سد نمی کند.
مبارزاتی که به مناسبت های ۱۳ آبان و ۱۶ آذر شکل گرفتند و روی دادند، سطح دیگری از اراده مردم برای سرنگونی رژیم را نشان داد که با اقدام توده ای و شجاعانه مردم سیرجان علیه اعدام، آنرا به سطح دیگری کشاند و اکنون بعداز رویداد عاشورا باور و جسارت مبارزاتی مردم به سطحی ارتقاء یافته است که می توان امیدوار بود که مرگ رژیم نزدیک است!
روندی که روز به روز رادیکال تر می شود و در ظرفیت اعتراض عملی علیه اعدام و باز کردن طناب از گردن اعدامی ظاهر می شود، روندی که قداست مذهب و مناسبات مذهبی را زیر پا می کند و عده ای از زنان و دختران در روز عاشورا بدون حجاب و با سر و روی باز شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر می دهند، روندی که مردم با سنگ به جنگ تفنگ می روند، روندی متوقف شدنی نیست.
 اگر امروز مردم معترض می توانند با دست خالی پاسگاه و مراکز نیروهای بسیج و انتظامی را تسخیر کنند، در اقدامات بعدی شان با استفاده از هر امکان دیگری، کل بساط این حکومت را بر سر حکومتی ها و نیروهای سرکوبگر و مزدورش خراب خواهند کرد و آماده خواهند شد که همه ساختارهای نظام اسلامی سرمایه را در هم شکنند. 
البته نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که صرف شکستن ساختارها، کافی نیست. مردم باید بدانند که چه می خواهند و چه نمی خواهند. باید بدانند که چه چیزی را جایگزین آنچه که نمی خواهند می کنند. باید بدانند برای چه ساختار نوینی مبارزه می کنند. 
مردم باید بدانند که چه ساختاری خوشبختی و سعادت آحاد جامعه را تضمین می کند، حقوق برابر و انسانی را برای انسانها تأمین می کند، حرمت و کرامت انسان ها را باز می گرداند، نقطه پایانی بر آپارتاید جنسی و فرودستی زن می گذارد و حقوق برابر او را با مرد یکسان اعلام می کند، بساط استثمار و بهره کشی انسان از انسان را برمی چیند و زمینه باز تولید خشونت و جنگ و نفرت انسان از انسان را غیر ممکن می سازد و آرزوهای شیرین و انسانی شان را تأمین و تضمین می کند؟
مردمی که از جان شان مایه می گذارند و به خیابان می آیند، باید بدانند که جز با استقرار یک حکومت سوسیالیستی و جز با اداره جامعه از طریق شوراهای خود آنها، تأمین این آرزوهای شیرین و انسانی؛ امکان پذیر نیست. 
این آرزوهای شیرین و انسانی، چیزی جز افق سوسیالیسم نیست. این افق را باید پیش روی توده های کارگر و زحمتکش جامعه گذاشت تا برای تحققش گرد هم آیند، متحد شوند، مبارزه کنند، و برپایش دارند.
 کارگران و توده های زحمتکش و اقشار تهیدست جامعه لازم است با چنین افقی در میدان های مبارزه علیه سرمایه و ارتجاع حضور یابند. افقی که به کمتر از مرگ این رژیم رضایت نمی دهد و آزادی و برابری کامل و همه جانبه انسان ها را می خواهد.
این وظیفه کمونیست ها و کارگران آگاه و پیشرو و فعالان سوسیالیست جنبش های رادیکال اجتماعی است که این افق سوسیالیستی را شفاف و روشن پیش روی توده کارگران و اقشار فرودست جامعه بگیرند تا آنها با داشتن تصویر روشنی از آنچه که باید برایش مبارزه کنند، مبارزات شان را پیش ببرند، ساختار های ارتجاعی و سرمایه دارانه رژیم اسلامی سرمایه را درهم شکنند و بنیاد یک نظام سوسیالیستی را پی بریزند.
کارگر و زحمتکشی که تصویر روشن و شفافی از افقی که سعادت او را تضمین می کند داشته باشد، با اعتماد به نفس بیشتر، با اعتقاد راسختر و با جسارت بیشتری به جنگ سرمایه خواهد رفت.
این جنگ در مقطع کنونی و در حالی که رژیم اسلامی سرمایه بی اعتنا به سطح کنونی اعتراضات و مبارزات توده های مردم، کماکان می گیرد، زندان می کند، می کشد و همچنان بر طبل یورش وحشیانه اش می کوبد؛ باید با اشکال کارسازتری از مبارزه ادامه یابد!
این جنگ جز با پیشگامی طبقه کارگر در صفوف اول هر اعتراض و مبارزه سیاسی و جز با بکار گیری اشکال دیگری از مبارزه پیش نمی رود!
برای پیروزی در این جنگ و سرنگونی این رژیم، سطح دیگری از مبارزه لازم اس