تاریخدانی که به تاریخ پیوست

اریک هابسبام تاریخدان مارکسیست و از چهرەهای شناخته شده ، شب یکشنبه در سن ٩۵سالگی در بیمارستانی در شهر لندن در کشور انگلستان دیده از جهان فروبست. هابسبام نامی اشنا و چهره به یادماندنی در عرصه تاریخ نگاری با متد مارکسیستی است .
اریک جان ارنست هابسبام در ٩ ژوئن سال ١٩١٧ درخانوادەای یهودی از طبقه متوسط در اسکندریه مصر که در آنزمان تحت الحمایه بریتانیا بود، متولد شد .
اریک هابسبام از وصلت پدری که تاجری بریتانیایی و مادری که نویسنده‌ اتریشی بود پا به عرصه حیات گذاشت .او پدر و مادرش را در رکود بزرگ اروپا از دست داد. با عمویش در برلین زندگی می‌کرد که ١۴ سال سن داشت که به عضویت حزب کمونیست در آمد.
هابسبام در ١٩٣٣ به بریتانیا رفت. در لندن به تحصیل پرداخت و سپس در دانشگاه کمبریج بورسیه تحصیل دریافت کرد.
در دهه هشتم زندگیش نوشت، “هر کس با چشم خودش شاهد اوج‌گیری هیتلر می‌بود، زندگی سیاسی خود را ناگزیر تحت تاثیر آن شکل می‌بخشید، و پسری که در آن دوران شکل گرفت هنوز جایی درون من است و خواهد بود.” هابسبام از منتقدین و مخالفین هیتلر و فاشیسم و جنگ امپریالیستی دوم جهانی بود. وی اگر چه مخالف و منتقد استالین بود اما شرکت شوروی و ارتش سرخ در جنگ جهانی دوم و شکست هیتلر و فاشیسم المان و ایتالیا در این جنگ را “خدمت بزرگ به کمونیسم” میدانست.
هابسبام بعد از یورش شوروی به مجارستان در سال ١٩۵۶ و اشغال پایتخت این کشور توسط تانک‌های شوروی ،از عضویت و نزدیکی با احزاب “کمونیست” طرفدار شوروی فاصله گرفت. اما تا انحلال حزب کمونیست بریتانیا در سال ١٩٩١، عضو این حزب باقی ماند.

اولین اثر مهم و تاریخی هابسبام بنام “یاغیان کهن”، که درباره راهزنان اروپا بود، در سال ١٩۵٩ منتشر شد.
هابسبام در دهه ١٩۶٠ مکان پذیرفته‌ شده‌ای به عنوان یک روشنفکر متعهد و یک تاریخدان مارکسیست در جهان به دست آورد. چهار کتاب “عصر انقلاب، ۱۷۸۹ – ۱۸۴۸ ، عصر سرمایه، ۱۸۴۸ – ۱۸۷۵، عصر امپراطوری، ١٨۴٨_١٩١۴و عصر نهایت‌ها ١٩١۴_١٩٩١”که از آن به عنوان “قرن کوتاه” نام میبرد سهم اصلی در به شهرت رساندن او داشتند. این ۴ مجلد، تدوین تاریخ اروپا در قرنهای ١٩،١٨ و٢٠ بود. همچنین کتاب “ملت و ملت گرایی ” از اثار مهم او به حساب می آید . آخرین کتاب اریک هابسبام تحت عنوان “چگونه جهان را تغییر دهیم” در سال ٢٠١١ منتشر شد. عنوان این کتاب یک سال قبل از مرگش به روشنی نشان میدهد هابسبام در سن ٩۴سالکی کماکان معارض جهان کنونی و درفکر تغییر آن بوده است. بیش از ٣٠کتاب،صدها مقاله و مصاحبه ،گنجینه با ارزشی است که هابسبام برای نسل های اینده بشری از خود برجای گذاشته است.
اریک هابسبام جزو تاریخ دانانی نبود که تاریخ را از منظر زندگی شاهان، ملکه‌ها ،دولتمردان و فاتحان جنگ ، به نگارش درآورد،بلکه تمرکزتاریخ نگاری او بر بیان واقعیات اجتماعی، که با اتکا به نیروهای اقتصادی و اجتماعی که به رفتار سیاسی آنان شکل می داد، متمرکز و نگاشته می‌شد . همین نکته یکی از تفاوتهای اساسی او با تاریخ نگاران بورژوای بود . این ویژگی هابسبام باعث شده بود که توسط حامیان سرمایه ترد و مطابق توانایی و کارایش اجازه تدریس در دانشگاههای معتبر به او داد نشود . بعد از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان بلوک شرق و غرب و علی رغم اینکه علیه استالین و استالینیزم در شوروی و افکار و پراتیک وی در کشورهای “بلوک سوسیالیستی”و جهان بود و لطمات جبران ناپذیر استالین به حکومت سوسیالیستی شوروی و مارکسیسم را نقد و افشا می کرد، در اوج‌ جنگ سرد در کالج “برکبک لندن” به استادی پذیرفته شد، اما به دلیل گرایش سیاسی‌ مارکسیتیش تا سال ١٩٧٠ مانع ارتقا او به رتبه پروفسوری شدند.
هابسبام می‌گفت در زندگی خود “تقریبا عجیب‌ترین و هولناکترین قرن تاریخ بشر” را پشت سر گذاشته است. منظور وی از “هولناکترین قرن تاریخ بشر” ، “قرن کوتاه ٢٠”است که در”عصرنهایتها” آن را تشریح میکند. دو جنگ جهانی اول و دوم در قرن بیست رویداد و بیش از ۶٠ میلیون انسان در این دو جنگ امپریالیستی و غارتگرانه قربانی شدند. همچنین درطول قرن بیستم”قرن کوتاه” دهها جنگ کوچک و بزرگ دیگر در اقسا نقاط کره زمین ،با دخالت و بدون دخالت بلوک شرق و غرب درگرفت که در نتیجه آن میلیونها نفر قربانی نظام فاسد و ضدانسانی سرمایەداری شدند.
هابسبام در زندگی‌نامه‌ای که در سن ٨۵ سالگی و به قلم خودش انتشار داد، مینویسد “من به نسلی تعلق دارم که انقلاب اکتبر برایش امید جهان بود.” هابسبام در ١٩١٧ سال پیروزی انقلاب کبیر اکتبر که جهان را متحول کرد پا به عرصه حیات گذاشت.اما انقلاب مورد نظر او، بنا به مجموعەای عوامل داخلی و خارجی بویژه فاصله گرفتن انقلاب از اهداف اولیه آن ،خاموش شدن جرقەهای انقلاب کارگری در دیگر کشورهای اروپایی بخصوص المان که رهبران اصلی انقلاب اکتبر از جمله لنین و تروتسکی به آن امید بسته بودند و پیروزی انقلاب در این کشور را پشت و پناه و از عوامل اصلی استقرار و ادامه انقلاب اکتبر می دانستند و همچنین حاکم شدن خط و نگرش ضدمارکسیستی،ضدانقلابی و ناسیونالسیم روسی که استالین نماینده آن و هابسبام تا آخر عمر علیه آن بود،عوامل اصلی شکست انقلابی شد که به گفته هابسبام “امید” میلیونها نفر در جهان بود .

زندگی و آثار هابسبام مملو از دلبستگی و اعتقاد به سوسیالیسم انقلابی ، غیررسمی و ضد اردوگاهی بود. هابسبام معتقد بود ” هنوز هم باید بیعدالتی اجتماعی را محکوم کرد و به مبارزه اش رفت. جهان به خودی خود جای بهتری نخواهد شد “.
هابسبام بعنوان منتقد نظام ظالمانه سرمایەداری ، مدافع سوسیالیسم ، تاریخدانی مارکسیست و روشنفکری متعهد، از معدود مبارزین باقی مانده از دهەهای اولیه قرن بیستم (قرن کوتاه) بود که نامش به تاریخ پیوست،اما همیشه ماندگار خواهد ماند .

سە شنبه ٢ اکتبر ٢٠١٢

* برای تهیه پارەای از اطلاعات این مطلب از سایت فارسی بی بی سی و انترنیت استفاده کردەام.