دو تصویر از تشکل های “فعالین کارگری”

به دنبال سخنرانی اخیر محمود صالحی در پالتاک، در همین رابطه در روزهای گذشته، طی دو نوشته از محمد حسین و محمد اشرفی از فعالین و دست اندرکاران نهادهایی که تشکل های فعالین کارگری نامیده میشوند دو تصویر از این نهادها منتشر شده است. اولی در مقابل سخنان محمود صالحی که به بافت این نهادها و حضور کارفرمایان در آنها اشاره کرده بود، به ما میگوید که بافت این تشکل ها تماما کارگری اند. دومی هم به ما نشان میدهد که ۷۰ درصد این تشکل ها بافت کارفرمایی دارند. مطالعه دقیق این دو نوشته برای علاقمندان به بحث این تشکل ها جالب است.
اولی میخواهد ثابت کند که به دلیل ترکیب طبقاتی این تشکل ها، اینها کارگری اند. و دومی به همین دلیل میخواهد ثابت کند قضیه برعکس است. در مورد ترکیب این نهادها باید از محمد اشرفی تشکر کرد که از درون اینها واقعیاتی را رو به بیرون منتشر کرده است که خیلی ها و منجمله ما از سال ها قبل کم و بیش میدانسته ایم. البته از محمد حسین هم قطعا باید تشکر کرد چون ایشان هم جنس سیاسی سنت مبارزاتی خود را برای بیرون روشنتر از همیشه به نمایش گذاشته و با کشیدن عکس مار میخواهد اثبات کند که همه چیز همانی است که ادعا میکند و پیش فنگ پافنگ های سیاسی این گروه ها روزی به سازماندهی پرولتاریای صنعتی ایران منتهی میشود!
در این چند پاراگراف و شاید بعدا هم، قصد من بحث با اولی نیست. در مقابل از محمد اشرفی که به دور از سکتاریسم گروهی واقعیات را صمیمانه آنطور که هست مکتوب کرده است سوالاتی دارم؛
فرض بگیرید تمام ترکیب طبقاتی این تشکل ها کارگری است. در اینصورت نقد این رفیق به عملکرد و نقش آنها چیست؟ نقد آنها به عملکرد نهادهایی که ترکیب شان صددرصد کارگریست و از همین جنس و سنت مبارزاتی اند چیست؟ “شورای موقت ذوب آهن اصفهان” صددرصد کارگری بود و از تعداد دهها نفر از فعالینی که به خاطر این اقدام زیر فشار اطلاعات قرار گرفتند، احدی حتی از کارگران خارج از ذوب آهن نبود. ترکیب جمعی از کارگران ایران خودرو هم تقریبا همینطور. آیا به سوخت و ساز آنها انتقادی وارد است یا نهادهای فعلی در عالیترین سطح خود به نمونه های پرجمعیت تری از این دو نمونه باید تبدیل شوند؟
در نشریه “سازمانده کمونیست” حجم قابل توجهی از ادبیات در این رابطه در سالهای اخیر منتشر شده که برای علاقمندان قابل دسترس است. ما به تفصیل نوشته ایم که این نهادها از جنس سنت سیاسی همین چپ موجود در سیاست ایران اند و با مبارزه اقتصادی کارگر و نتیجتا با سرنوشت آن و زندگی و تقلاهای روازانه آن کاملا بی تفاوت و بیگانه اند. ما نوشته ایم که این نهادها از جنس گروه های سیاسی علنی کار در داخل کشوراند و سنت مبارزاتی و مشغله ها و مسائل شان چیزی جدا از بقیه نیست. دعواهای ایدئولوژیک و غیر سیاسی اینها، انشعابات و ائتلافات و نزدیکی و دوری های شان مطلقا به کارگر بیربط و از جنس روابط همه گروههای سیاسی کار حرفه ای چپ است. به همین دلیل هیچ رهبر کارگری در مراکز مهم صنعتی ایران که بزرگترین مبارزات این سالها را سازمان میدهند جایی برای خود در این تشکل ها نمی بینند و حتی موجودیت شان را جدی نمیگیرند. من در این مقطع از بحث تفصیلی خودداری کرده و منتظر پاسخ سوالاتم میمانم. بحث این مسئله بطور قطع میتواند راه پیشروی برای علاقمندان آن را باز کند.

لینک مقالات مورد بحث:
نکاتی درباره سخنان محمود صالحی و ساختارتشکل های کارگری/ محمد حسین
http://www.azadi-b.com/M/2012/09/post_121.html
رهبری فردی یا سازمانی ، کدام علمی است. مشکل اخیر کمیته هماهنگی از کجا سر چشمه می گیرد؟/ محمد اشرفی
http://www.azadi-b.com/J/2012/10/post_52.html