هیچگونه مخالفتی در اینکه رژیم جمهوری اسلامی زندگی مردم و اقتصاد مملکت را به باد داده است، نیست. اوضاع اقتصادی ایرانِ تحت هدایت سران حکومت بسیار وخیم است و به تبعی آنها در درون نظام هم بر سر چپاول و غارت اموال عمومی دعواست. آجری بر روی آجر دیگر بند نیست و با یک تلنگر سازمانیافتهی صحیح و اصولی، به نفع انقلاب و جامعه فرو خواهد ریخت. فضا بسیار آغشته و تنشزاست و مردم در تهیهی ابتدائیترین نیازهای اولیهی زندگی خویش باز ماندهاند و چند شغلی هم دیگر پاسخگو نیست. عدم پرداخت حقوق کارگران از مرز ۳۲ ماه گذشته است و زمزمهی کاهش حقوق ۵۰ درصدی کارمندان هم بدلیل سیاستهای چپاولگرایانهی دولت بهگوش میرسد. علاوه بر اینها چند سالیست که فضای جنگ و حمله بر جامعهی ایران سایه انداخته است و سران حکومت هم به بهانههای متفاوت دارند بر تعرض وحشیانهی خویش میافزایند. این یکطرف قضیه است، یعنی دنیا و جامعهی ایران برای میلیونها کارگر و زحمتکش تنگ شده است و صدای همه در آمده است. تجمعات و اعتراضات، ۹۹ درصدی شده است، و ۱ درصد از آحاد جامعه دارد به یُمن زور و سلاح، بر میلیاردها انسان محروم حکمروانی میکند.
و امّا طرف دوّم قضیه به اپوزیسیون، و به چپ بر میگردد. در حقیقت اگر طرف اوّل غرق در بحران و ناتوان در ادارهی حکومتیست، اوضاع طرف دوّم هم تعریف آنچنانی ندارد و در حال و هوای درونی خویش است و مشغول کل لنجار رفتن با امیال و آرزوهای درونیاش میباشد.
توهمی در آن نیست که راست علیرغم بحران دارد میتازد و دارد نقشههای ارتجاعی و جنگی خویش را به این جامعه و به آن جامعه تحمیل میکند. به این دلیل که اپوزیسیون و چپ، سر در گم، بی وظیفه و بیتحرک است. متأسفانه نه دنیا نظارهگر پیشرفت و عکسالعملهای به جای مدافعین حقوق مردمی در قبال تعرضات بی در و پیکر سرمایهداران بینالمللیست و نه جامعهی ایران، شاهد جنب و جوش حامیان حقیقی کارگران و زحمتکشان میباشد. حضوری نیست و در عوض غلو و اغراق، اتهامزنی و بیپرنسیبی و شانه خالی کردن از زیر باز مسئولیت جریانی و سازمانی بوفور یافت میشود. به عنوان نمونه همین چند روز قبل نوشتهای از جانب “یدی شیشوانی” در سطح اینترنت تحت عنوان «تحریم اقتصادی و شورشهای اجتماعی» منتشر گردید که براستی نه قابل تعمق بلکه سئوال بر انگیز و قابل توضیح است.
وی در این نوشته علیرغم بر شماری صحیح بعضاً اوضاع وخیم اقتصادی جامعهی ایران، اشاراتی به اینموضوع داشت مبنی بر اینکه: “…. آیا نیروهای انقلابی موجود، افراد و شخصیتهای انقلابی و کمونیست، کارگران پیشرو و رهبران عملی جنبش کارگری و کلیه فعالین جنبشهای اجتماعی در داخل و خارج از کشور اوضاع حساس کنونی را در خواهند یافت؟ و از خواب سنگین و طولانیمدت روزمرگی و وقایع ریز و درشت، اجتماعی، سیاسی و محیط زیستی سی سال گذشته بر دور آنها تنیده شده است، به در خواهند آمد و این واقعیت را در نظر خواهند گرفت که تئوریها بدون عمل کاغذ پارهای بیش نیست”؟
مخالفتی در اشارهی چندین بارهی درد مزمن سازمانها و احزاب مدعی رهبری طبقهی کارگر نیست و به تجربه دریافته شده استکه تاکید هزار بارهی آن هم، هیچ اثری بر قبول واقعیات و یا بر تغییر روند نگاهها و کارکردهای تاکنونی آنان نخواهد گذاشت. به این دلیل که، هویت و تغذیهی فکری و درونیشان را دارند با تحریف حقایق خودی – سازمانی میجویند. مطئمناً این جمعبند خوشآیند مذاق آنان نیست ولی به جرأت میتوان آنرا بهعنوان یک واقعیات تلخ و تأسفبار در برابر جامعه و حقیقتجویان قرار داد و همچنین و بدنبالهی آن تاکید ورزید که کتمان آن چیزی جز پشت پا زدن علنی، به نقش و وظایف کمونیستها و دخالتگری مستقیم آنان در تغییر روند مبارزهی طبقاتی به نفع محرومترین اقشار جامعه نیست. با طرح و با قبول چنین پیشفرضهای روشنی و با مطالعهی نوشتهی “یدی شیشوانی” این سئوالات در ذهنها نقش میبندد که آیا وی “سازمان” خود را هم، در این ردیف به حساب میآورد و بر این باور استکه “سازمان اتحاد فدائیان کمونیست” بهمانند دیگر سازمانها و احزاب، در خواب عمیق فرو رفته است و تئوریهایاش کاغذ پارهای بیش نیست”؟
شک و تردیدی ندارم که منظور و خطاب “یدی شیشوانی” نه بخود و نه به “سازمان”اش بلکه به دیگر جریانات و احزاب موجود خارج از کشوریست. البته که وی در اینمیان روشن نه ساخته استکه منظورش، کدام سازمان و حزب میباشد و همچنین روشن نه ساخته استکه آیا تفاوتیست مابین افراد بدون تعلق تشکیلاتی با سازمان و حزب مدعی کسب قدرت سیاسی؟
بر این نظرم که وظیفه و بار مسئولیت عنصر بدون تعلق تشکیلاتی با وظیفه و مسئولیت عنصر و کادر سازمانی و حزبی از زمین تا آسمان است. انتظارات و توقعات یکسان نیست و مهمتر از همهی اینها و بدرست، نگاه مردم هم نسبت به سازمانها و افراد، برابر گونه نیست. به هر حال جدا از درستی و یا نادرستی نگاه مردم به افراد و جریانات، اینموضوع طرح استکه “یدی شیشوانی” موقعیت “سازمانی” خود را چگونه ارزیابی میکند و مازاد بر اینها، آیا “سازمان فدائیان اتحاد کمونیست” را علیرغم داشتن “کمیته”های متفاوتی همچون “کمیته کردستان”، کمیته تهران” “کمیته کرج” و کمیته آذربایجان”، در جرگهی دیگر به خواب رفتهگان سازمانی – حربی قرار میدهد و بدنبالهی آن بر این نظر استکه “سازمان”اش بیعمل میباشد؟
با این اوصاف و کاملاً واضح استکه “یدی شیشوانی” سازمان خود را، همردیف با دیگر سازمانها و احزاب خارج از کشوری نمیداند!! به چند دلیل ساده. اوّل اینکه، اگر وی بر این عقیده استکه “سازمان اتحاد فدائیان کمونیست” هم در خواب سنگین و طولانی فرو رفته است، لازم میبود تا نگاه دیگری نسبت به تجمع چند نفرهی خود میداشت و بعد از آن میبایست تلاش میورزید تا قبل از چیدن هر برنامه و علم نمودن “کمیته”های متفاوت و آنهم در چهار گوشهی ایران، سازمان خود را بیدار نماید و همچنین از شکل و فرمی سخن بهمیان میآورد که با قد و قواره و با حوزههای انتخابی فعالیتیاش، همخوانی داشته باشد. دوّم اینکه نمیتواند صحیح باشد تا سازمانی که بساط فعالیتی خود را در “کردستان”، “تهران”، “آذربایجان”، “کرج” و غیره پهن نموده است را به حساب سازمانِ در خواب فرو رفته نوشت و اعلام نمود که تئوریاش منطبق با عمل نیست. سوّم اینکه و مهمتر از همهی اینها چرا “یدی شیشوانی” و “سازمان”اش در این سی ساله، دست اتحاد به سوی سازمانها و احزابی دراز نمودهاند که در خواب سنگین فرو رفتهاند که آخرین آن، جمعوجور کردن ۲۵ “سازمان”، “حزب”، کمیته و هسته و غیره در «کلن» میباشد!!
بی پرده بگویم و مضافاً آنچه از شواهد و قرائن پیداست، این استکه “یدی شیشوانی” از همان ابتدا و بهمانند دیگر سازمانها و احزاب خشت را بد چیده است و با طرح انتقاد حقیقی و واقعی از اوضاع چپ ایران و با مظلومنمایی در صدد است تا حساب خود و “سازمان”اش را از مابقی جدا نماید. وی قلباً بر این باور استکه “سازمان”اش نه تنها بیدار، بلکه هوشیار و خلاق هم میباشد و بر خلاف دیگر احزاب و سازمانها دارد با “کمیته”های متفاوتاش بخشاً جنبشهای اعتراضی را راهنمائی و هدایت میکند!! اگر چه وی با صراحت و با روشنی تمام اعلام ننموده استکه کدام سازمانها و احزاب به خواب سنگین و طولانی فرو رفتهاند؟ اگر چه آشنا نیستیم که دلائل وی پیرامون رکودی و خمودهگی چندین دههی سازمانها و احزاب در چیست و همچنین معین نه ساخته استکه چگونه “سازمان”اش میخواهد در این دوره از تاریخ، با همکاری جریانات، کمیتهها و هستههای مُرده، نیمه جان و بیعمل، پرچم جامعهی سوسیالیستی را در سرتاسر ایران بر افرازد؟! به هر حال از این دست سئوالات، فراواناند و ما پاسخ همهی آنها را بر عهدهی سازمان و کسانی میگذاریم که مبلغ و مروج و همچنین مدافعی چنین سیاست سر در گم و نافرجاماند.
حقیقتاً که اگر نه خواهیم بگوئیم سی سال و اندی، ولی و به جرآت میتوان گفت که بیش از دو دههایست که چپ ایران – و آنهم با هر نوع نگرش و باوری -، در خارج از کشور لنگر انداخته و در انتظار از نوع رخدادهای دیگر کشورهای منطقهی خاورمیانه نشسته است تا در فردای بعد از “انقلاب”، بر وظایف کمونیستی خویش جامهی عمل بپوشاند!! نشانها و پراتیک تاکنونیشان حکایت از این ایده میکند که قصدشان بسیج کارگران و دیگر تودههای ستمدیده نیست و همچنین مدافعی کنترل و راهاندازی انقلابِ از راه دور میباشند. مبالغهگو و خوش خیالاند و دارند با چنین آرزوهای واهیای، بر فعالیتهای بیثمرشان رنگ و جلاء میبخشند، بدون اینکه بخواهند بخود بقبولانند و نشان دهند که در هیچ برههای از تاریخ مبارزات کارگران و زحمتکشان، ما شاهد رخدادهای بنیادی بدون دخالتگری مستقیم نیروهای کمونیستی و آنهم به نفع محرومترین اقشار جامعه نبودیم. تک نمونهها هم موجود نیست و بنابراین سازمانها و احزاب ایرانی هم نمیتوانند، پیگیر و خالق چنین حوادث مهم و تحولآوری باشند.
در حقیقت جامعه و آرمان کمونیستی، توقع و خواستههای دیگری از مدافعین مطالبات کارگران و زحمتکشان دارد. به اثبات رسیده استکه طرح آرزوها و چیدن پلاتفرمهای رنگارنگ و همچنین اتحادهای بدون پشتوانههای عملی کاربُردی ندارد و خسرانزاست. جامعه و انقلاب ایران، نیاز به صراحت لهجهی اپوزیسیون و نیاز به بیان حقایق حتی ناگوار، از جانب مدافعیناش دارد. پیشرفت و صیقل یابی هر جامعه و انقلابی با فعالیت سر راست و بی شیله پیلهی اپوزیسیون آن رقم میخورد. با برنامه، اهداف و سازماندهی کمونیستی و با دخالتگریها گره خورده است و اغراق و مبالعهگوئی هم، در مسیر تخریب و پسرویهاست. متأسفانه از قرائن اینگونه پیداست که سازمان متعلق به “یدی شیشوانی” هم دارد فراتر از اندازه و قد و قوارهی خود برنامه میچیند و معرف ناصحیح تجمع چند نفرهی بدون حضور خود میباشد؛ دارد از حضوری حرف میزند که نماد و فعالیت عملی آنها ناپیداست؛ خوانده و دیدهایم که در عالم سیاست، میبایست نماد عملی ارگانها و “کمیته”های سازمانی ردیف شده را دید؛ عکسالعملهای آنها را میبایست در تقابل با ارگانهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی مشاهده نمود و عملاً نشان داد که تفاوت است مابین اپوزیسیون بدون ارگانها و کمیتههای داخل، با سازمان دارای هستهها و “کمیته”های محلی و منطقهای!!
بیپرده بگویم و بنابه اسناد نوشتاری، “یدی شیشوانی” و “سازمان”اش هم بیدار نیستند و بهمانند دیگر جریانات خود را به خواب زدهاند. شکی در آن نیست که تغییر اوضاع چپ کنونی با نگاهِ واقعبینانه ممکنپذیر بوده و بدون برخورد جدی و بدون به نقد کشیدن واقعیات درونی خودی و همچنین رد طرحها و برنامههای نافرجام تاکنونی، نمیتوان سخنی از پیشرفت و اتحاد بهمیان آورد. نیاز به تکاندن خودیست و بدون خاکروبی جدی و عملی درونی، نمیتوان تن غبارآلود چپ را پاک نمود. مضافاً اینکه هیچ کمونیستی قادر به هضم این موضوع نیست که چگونه میتوان امر انقلاب را با همکاری و همیاری جریانات و سازمانهای در خواب فرو رفته پی گرفت؟
به هر حال لازم و صلاحست تا مجال دیگری به “یدی شیشوانی” و “سازمان”اش داده شود تا هم مواضعیشانرا بدون کمترین معذوریتهای سیاسی – شخصی و بده و بستانهای حقیر با این و یا با آن، اعلان نمایند و هم جایگاه “سازمان اتحاد فدائیان کمونیست” را با صراحت هر چه بیشتری بر شمارند و تکلیف “کمیته”ها و جایگاه عملشانرا روشن سازند.
البته که ناگفته نماند کسی باور و گفتههای “یدی شیشوانی” و “سازمان”اش را اصلاً و ابداً جدی نمیگیرد. چرا که میدانند نه گفتهها و نه “کمیته”هایشان، جنبهی حقیقی و بار عملی دارند و نه حتی بدرد مصرف داخلی خواهند خُورد. دلیل آن روشن است، چون بی آلایش و سر راست سخن نمیگویند و آدرس درست به خواننده نمیدهند و دارند کمیتهتراشیهای بیمایه و بیخاصیت میکنند و دارند بنادرست “سازمان”شانرا بهعنوان یگانه “سازمان”، “بیدار” و “هوشیار” به بیرون معرفی میکنند!!
خلاصه اینکه بر خلاف ارائهی تصویر بنادرست و ترسیم شدهی “سازمان اتحاد فدائیان کمونیست”، لازم است تا یکبار دیگر تاکید نمود که سازمان متعلق به “یدی” هم در خواب عمیق فرو رفته است و بیجهت دارد کالای خود را مرغوبتر از دیگر کالاها بهنمایش میگذارد. بر این باور درونیام که نه تنها مدتهاست تاریخ مصرف همهی سازمانها و احزاب خارج از کشوری به سر رسیده است، بلکه محتوای تعریف شده از جانب آنان، آزار دهنده و تخریب کنندهی اعمال آن سازمانهای عملگرا و رزمندهایست که در گرهگاههای تاریخی پس نکشیدند و راه مبارزه و برخورد عملی با ارگانهای سرکوبگر نظامهای امپریالیستی را در پیش گرفتند؛ نه تنها میتوان حدس زد بلکه گواه تاریخ هم بر آن است که تفاوتِ بسیار زیادیست مابین باوری عملی و برخورد سازمانهای فعال دوران گذشته با سازمانها و احزاب امروزی.
به این دلیل روشن که ما عملاً داریم دو منطق و دو سبک کار کاملاً مجزا از هم را مشاهده میکنیم. منطق تعرض در مقابل ارگانهای سرکوبگر نظام و بردباری در قبال مخالفین درونی جنبشهای کارگری – تودهای، و دیگری منطق عقبنشینی دائم و خود محوربینی و سرکوب و تخریب مخالفین درونی. متأسفانه دهههاست که منطقِ تخریب و سبک کار ناصحیح و غیر پیشرونده، بر جنبش کمونیستی ایران سایه انداخته است و همچنان دارد، در همان روند به پیش میرود. آن یکی در پی خانه تکانی و گردگیری، گند و کثافات جنبش کمونیستی بود و این یکی، بدنبال آلوده نمودن هر چه بیشتر، بر تن بیرمق و بیثمر جنبش کمونیستیست. نمیتوان و جایز نیست تا سالها و سالها، و دههها و دههها، با برسم کشیدن “گارد”ها و “کمیته”های بیخاصیت و بیبو، جامعه و نسل جوان امروزی را نسبت به دخالتگریهای حقیقی کمونیستی گمراه نمود؛ نمیتوان و جایز نیست تا معانی بنیادی ارتباط با جنبشهای اعتراضی کارگری – تودهای و همچنین انجام وظایف کمونیستی را با تمایلات حقیر خود تعریف نمود و بر نام خود، سازمانِ کمونیستی گذاشت؛ نمیتوان سیاست دافعه را بهعنوان سیاست روتین و روزمرهی خود انتخاب نمود و در همانحال در فکر جذب، بسیج و تجمع وسیعتر بود؛ نمیتوان از توضیح حقایق درونی خود به جامعه و مردم سر باز زد و در همانحال در انتظار پاسخ مثبت آنان نشست. چنین خواست و کاری محال و خود فریبیست.
با هم اتفاقات چند دههی اخیر را یکبار دیگر و آنهم بطور خلاصه مرور کنیم و به بینیم که چه بر سر عراق، افغانستان، لیبی، مصر و غیره و همچنین سوریه در سر, صف، آمده است. دیده و خواندهایم که چگونه قدرتمداران جهانی دارند بحران گریبانگیرشان را با براهاندازی جنگهای محلی و منطقهای پاسخ میدهند. مشاهده نمودهایم که چگونه دارند عنصر و اپوزیسیون دستسازشانرا بهمردم و جامعه تحمیل مینمایند تا مبادا روز و روزگاری، لطمهای به منفعتشان وارد گردد. به موازات آن هم داریم مشاهده میکنیم که چگونه چپ بر تأثیرگذاری چنین روندیهایی کمترین نقشی ندارد و ناموفق است. چرا که حضور ندارد و قصدش بُرش کمونیستی و راهاندازی انقلاب نیست. مگر بی دلیل استکه نگاهِ مردم به اپوزیسیون دولتی و دستساز قدرتمداران جهانی دوخته شده است؟ چرا که سازمانهای چپ در هم ریخته و بی عملاند و نه تنها در خواب فرو رفتهاند بلکه خود را به خواب زدهاند. پر واضح استکه با چنین اوضاع و احوالی و با چنین موقعیتی که چپ ایران برای خود بوجود آورده است، جامعهی ایران – و علیرغم ادعاهای بیپایهی این سازمان و آن حزب مبنی بر اینکه با دیگر جوامع “تغییر” یافتهی تاکنونی متفاوت میباشد -، روی خوشی و سلامتی، و همچنین روی سازندهگی و بهبودی و رهائی را نخواهد دید.
۳۰ سپتامبر ۲۰۱۲
۹ مهر ۱۳۹۱
لینک مطلب
http://fedayi.org/sub/kare/index.php?option=com_content&task=view&id=6662&Itemid=1