“دعوت به مبارزه – شعری ار خولیو فلورِس “

“اگر برای اینکه
فروتنانه به پاهایت می افتم؛
و مانند خدمتگذاری
خجول و هراسان،
از چشمانت
تمنای نگاهی می کنم..
و اگر بخاطر اینکه در حضور تو،
لبریز از احساسات می شوم؛
خیال می کنی که قلب من،
در سینه ام خواهد شکست..
و من برای همیشه،
فرمانبردار این احساسات خواهم بود؛
در اشتباهی، در اشتباهی!..
* * *
شکوفه تازه و معطر گل سرخ؛
من غرور تورا..
بمانند کارگری
که صخره ها را می شکند؛
در هم فرو خواهم شکست!..
* * *
اگر به مبارزه برانگیزانیم،
آماده نبرد با تو خواهم شد!..
تو مثل حبابی و
من دریایی..
که به خشم خویش باور دارد..
* * *
تو می گریانیم؛
اما من نیز روزی تو را
به گریستن وا خواهم داشت..
و تو درهنگام تسلیم،
فرود افتاده بر پاهایم،
از من تقاضای بخشش خواهی کرد..
اما سرانجام،
تمام زندگیت را تقدیم من خواهی نمود..
چرا که خشم من؛
در اوج خود
نهایتی نمی شناسد!..
* * *
می دانی در آن لحظات
چه خواهم کرد؟..
قلبت را از سینه ات بیرون خواهم کشید،
و غرق در بوسه اش خواهم ساخت..”

منابع دیگر:
“گلهای سیاه – اشعاری از خولیو فلورِس” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/11095–471-.html
اشعار خولیو فلورِس به زبان اسپانیائی:
http://www.los-poetas.com/k/julio1.htm