کمونیسم کارگرى و جدال تروریستها , در باره بسته شدن سفارت رژیم اسلامى در کانادا

بسته شدن سفارت رژیم اسلامى در کانادا با مباحث مختلف و متضادى مواجه شده است. هر کسى بنا به منافع و استراتژى و سیاستى که دنبال میکند راجع به این موضوع حرف میزند. بسته شدن سفارت جمهورى اسلامى اخیرا در کانادا و قبلتر در انگلستان محصول چه شرایطى است و چه اهدافى را دنبال میکند؟ یک موضع کمونیستى کارگرى و انقلابى در قبال این واقعه و سوالاتى از این دست چه تفاوتى با مواضع و سیاستهاى جریانات متفرقه بورژوائى و ناسیونالیست ایران دارد؟ موضع و سیاست حزب ما چیست؟

زمینه هاى جدال کنونى

دولتهاى انگلستان و کانادا در کمپ میلیتاریسم و تروریسم دولتى هستند که براى تحمیل تناسب قواى جدیدى به اسلام سیاسى در خاورمیانه تلاش میکنند. اینها از جمله حکومتهائى هستند که رژیم اسلامى را سر کار آورده اند٬ از آن حمایت کردند٬ در مقابل جنایاتش سکوت کردند٬ و زیر بغلش را گرفتند که توسط مردم ایران سرنگون نشود. در عین حال این حکومتها و هیئت حاکمه طبقه بورژوازى در این کشورها منافع و تضادهاى خود را دارند. منافع و تضادهائى که با هر تحریک و اقدام طرف مقابل براى دوره اى سیر تند شدن و چه بسا قطع موقتى روابط  دیپلماتیک را بدنبال داشته است. توجیهات “حقوق بشرى” این دولتها براى بستن سفارت رژیم اسلامى پشیزى ارزش ندارد. بویژه زمانى که “حقوق بشر” اسم رمز دخالت نظامى در اقصى نقاط جهان شده است و هر نیروى ارتجاعى وابسته به این کمپ تروریستى زیر پرچم “حقوق بشر” سینه میزند. آنچه در انگلستان و کانادا اتفاق افتاده است ادامه سیاست اعمال فشار به رژیم اسلامى در ایران و موئتلفین منطقه اش است. این گوشه اى از جنگ تروریستى است که با ابزارها و اهرمهاى مختلف در جریان است. یادمان باشد که قتل زهرا کاظمى علیرغم غرولندهاى دیپلماتیک فراموش شد و کانادا به پناهگاه ایمن سرمایه داران و دزدها و خر پولهاى رژیم اسلامى تبدیل شده است.

مواضع اپوزیسیون بورژوائى

در میان نیروهاى کمپ راست ایران دو موضع کلاسیک وجود دارد: اول٬ جنبش ناسیونالیسم پرو غرب و طیف متلونى که در کنفرانسهاى آلترناتیو سازى شرکت دارند. اگر از استثناها بگذریم٬ نیروهاى این جنبش ارتجاعى عموما از این نوع اقدامات بى قید و شرط دفاع میکنند. هورا کش آمریکا و ائتلاف ناتو و پنتاگون هستند و هر اقدام این کمپ علیه حکومت اسلامى را زمینه اى براى تهاجم نظامى و پیشروى سیاست جنگى تلقى میکنند. این نیروها طرفدار تحریم اقتصادى٬ حمله به ایران و اعمال فشار به جمهورى اسلامى زیر پرچم “حقوق بشر” هستند.

دوم٬ نیروهاى جنبش ملى اسلامى که اساسا در این جدال جانب جمهورى اسلامى را میگیرند و چنین سیاستهائى را علیه پروژه سیاسى خود میبینند. در میان این نیروها از جریانات صریح اللهجه طرفدار رژیم اسلامى تا “ضد امپریالیستها” را میتوان مشاهده کرد که همواره در جدال دو قطب تروریستى جانب ارتجاع کوچک را میگیرند.

سوم٬ طیفى از نیروهاى منتسب به “لیبرال” و “سکولار” و “جمهوریخواه” هم هستند که پائى در کنفرانسها و سیاست آلترناتیو سازى پنتاگونى و پائى در جمهورى اسلامى و تلاش براى “اصلاح مسالمت آمیز” آن دارند. این طیف که تابلوى سیاسى اش “حقوق بشر” و “انتخابات آزاد” است٬ مواضع شان بیانگر اپورتونیسم آنهاست. برخى که حتى مخالف حکومت اسلامى اند بستن سفارتخانه ها را به ضرر مردمى میدانند که به ایران سفر میکنند و حکومت اسلامى را موظف به تامین “نیازهاى کنسولى مردم” میدانند. برخى از سر دست بالا پیدا کردن ناسیونالیستهاى دو آتشه و پنتاگونیست اعلام مخالفت میکنند. برخى نیز گله میکنند که چرا زودتر مسئله حقوق بشر در مرکز سیاست خارجى این دولتها قرار نگرفته است. مواضع این مجموعه سیال و ناپایدار است و با هر تغییرى در سیاست ایران و از جمله جلو آمدن جریان اصلاح طلب حکومتى از یکسو و یا تشدید سیاست جنگى از سوى دیگر بسرعت تغییر میکند.

سیاست کمونیستى کارگرى

برخورد حزب ما و جنبش کمونیسم کارگرى از اساس متفاوت است. اصول و پلاتفرم سیاسى ما در قبال این سوالات ادامه اصول و سیاست قدیمى ما در قبال جمهورى اسلامى و در اینجا جدال دو قطب تروریستى است. ما از توجیهات و پروپاگاند جنگى دو قطب ارتجاعى شروع نمیکنیم. ما برخلاف نیروهاى متوهم و آرامش طلب که خواهان ادامه وضع موجود هستند٬ خواهان ادامه دیپلماسى تروریستها نیستیم. ما در جنگ دو ارتجاع جانب یکى را نمیگیریم چرا که منافع و سیاست کمونیستى کارگرى ما علیه هر دوى آنهاست. ما وقتى یک مرتجع توى گوش مرتجع دیگرى میزند نقش سازمان ملل را ایفا نمیکنیم و صلح نیروهاى ارتجاعى طبقه بورژوا را موعظه نمیکنیم.

ما٬ طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و انقلابى٬ که خود یک طرف جدال سیاسى هستیم٬ در چنین شرایطى تلاش میکنیم صحنه را به نفع جنبش خود عوض کنیم. ما در چنین اوضاعى ضمن ترسیم تفاوت اهداف سیاسى و اجتماعى خود با این نیروها و دول ارتجاعى٬ براى تحقق پلاتفرم دیرینه خود براى منزوى کردن و جمع کردن بساط جمهورى اسلامى و شکست سیاستهاى میلیتاریستى و نظم نوینى تلاش میکنیم.

ما همواره براى سرنگونى جمهورى اسلامى مبارزه کرده ایم  و براى بستن سفارتخانه هاى آن بعنوان مراکز جاسوسى و تروریستى تلاش میکنیم. ما همواره علیه مماشات دول غربى با رژیم اسلامى بوده ایم و براى قطع کامل روابط سیاسى و دیپلماتیک با این رژیم جنایتکار مبارزه کرده ایم. ما همواره خواهان انتشار اطلاعات و اسناد اقدامات جاسوسى و تروریستى رژیم اسلامى که اساسا از سفارتخانه هاى رژیم هدایت میشود بوده ایم. ما همواره علیه فعال مایشائى نیروهاى اسلامى در کشورهاى اروپا و آمریکا و تهدید زنان و کودکان در محیط هاى اسلامى مبارزه کرده ایم و در مواردى افسار همین دولت کانادا را کشیدیم که قانون شریعه را در مهد دمکراسى رسمى نکند. سیاست رسمى ما اینبوده و هست که بساط جمهورى اسلامى را در خارج کشور جمع کنیم.

آیا در شرایط کنونى که دولتهاى انگلستان و کانادا سفارت رژیم را بسته اند و ما نیز زمینه ها و اهداف آنرا میشناسیم و آنرا گوشه اى از جنگ تروریستها میدانیم؛ باید در قبال آن سکوت کنیم٬ به آن اعتراض کنیم٬ و یا براى آن هورا بکشیم؟ سکوت یک موضع پاسیفیستى و اپورتونیستى است که میتواند به هرچه تفسیر شود. اعتراض مستقیم و تلویحى به بستن سفارت رژیم با این استدلال که این اقدام در خدمت جنگ است٬ طرفدارى از جمهورى اسلامى و پلاتفرمى براى باز کردن مجدد سفارتخانه رژیم است. هورا کشیدن و تمجید از اقدام دولت کانادا و غیر انتقادى بودن به آن همراهى با اهداف کمپ تروریسم دولتى است. هیچکدام اینها سیاست ما نیست.

به نظر ما باید جنبشى وسیع و انقلابى براى بستن سفارتخانه ها و مراکز رژیم اسلامى در خارج کشور راه بیافتد. فراخوان ما اینست که براى تصرف مراکز رژیم آماده شویم. این مراکز باید به محلى برای مبارزه آزادیخواهان برای سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل شود. ما باید تمام اسناد این سفارتخانه ها را علنی کنیم تا جامعه بداند که این دولتهاى طرفدار حقوق بشر چه بند و بستهایی با رژیم اسلامی کرده اند. یک نمونه آن حمله به و اشغال سفارتخانه هاى رژیم در زمان خیزش توده اى در ایران توسط نیروهاى کمونیست و انقلابى بود. در آن زمان توده ایها و طرفداران رژیم٬ اقدام مردم انقلابى را هوادارى از خامنه اى و اعوان و انصارش نامیدند. در شرایط حاضر نیز برخى ورشکسته سیاسى و شبه توده ایست مدافعین برچیدن بساط رژیم را به طرفدارى از ناتو و جنگ متهم میکنند.

کمونیستهاى کارگرى و نیروهاى انقلابى در هر شرایطى پلاتفرم آزادیخواهانه و انقلابى خود را پیش میبرند بدون اینکه سر سوزنى به اردوهاى ارتجاعى آوانس دهند. ما از بستن سفارت رژیم اسلامى ناراحت نمى شویم. ما تفرقه و تنش بین اردوى ارتجاع سرمایه دارى را به ائتلاف و اتحاد آنها ترجیح میدهیم. ما از کوتاه شدن نسبى دست حکومت اسلامى در خارج و ناتوانى اش در تروریزه کردن محیط زندگى مردم نه فقط هیچ ناراحتى و نگرانى نداریم بلکه از آن به نفع اهداف آزادیخواهانه خود که علیه همه این نیروهاى درگیر است استفاده میکنیم. ما این دولتها را تحت فشار میگذاریم تا اسناد و اطلاعاتى که ابعاد واقعى اقدامات تروریستى رژیم اسلامى را برملا میکند٬ علنى و منتشر کنند. اسناد و اطلاعاتى که توسط سازمانهاى امنیتى “محرمانه” تلقى میشود تا براى بند و بست هاى بعدى مورد استفاده قرار گیرد. ما علیه سیاست پهن کردن بساط رژیم اسلامى در خارج تحت عنوان “تامین نیازهاى کنسولى ایرانیان” هستیم. ما در این اوضاع تعرض مان را به جنبش اسلام سیاسى و پروژه هاى اسلامیزه کردن و گتویزه کردن محیطهاى مهاجرین و خانواده هاى منتسب به مسلمان تشدید میکنیم. ما در این اوضاع براى قطع دست درازى هر آخوند و نهاد مذهبى که حقوق کودکان و زنان را روزمره تهدید میکنند مبارزه مان را گسترش میدهیم. ما در این اوضاع بر حقانیت سیاست انقلابى کمونیست کارگریها براى تحمل نکردن جمهورى اسلامى در خارج کشور تاکید میکنیم. ما در این اوضاع براى مسدود شدن حسابهاى بانکى و ثروتها و پولهاى مردم ایران که توسط این جانیان اسلامى به غارت رفته و در بانکهاى دول اروپائى و آمریکائى تلمبار شده اند تلاش میکنیم.

سیاست و موضع حزب اتحاد کمونیسم کارگرى اینست که در جدال فراکسیونها و نیروهاى متفرقه اردوهاى ارتجاع بورژوائى٬ پرچم آزادیخواهانه خود را برافرازد و براى آن نیرو جمع کند تا نتیجه این دعوا به نفع یکطرف جدال تروریستى تمام نشود. ما در این جدال جانب هیچکدام از نیروها و دولتهاى تروریستى را نمى گیریم و براى بمیدان آوردن بشریت آزادیخواه علیه تروریسم و میلیتاریسم تلاش میکنیم. *

١٩ سپتامبر ٢٠١٢