فدرالیسم٬ تمامیت ارضی و مسئله کرد: مصاحبه محمد آسنگران با آوات فرخی در تلویزیون کانال جدید

آوات فرخی: اخیرا پلاتفرم مشترکی به امضای حزب دمکرات کردستان ایران (شاخه مصطفی هجری) و سازمان زحمتکشان (شاخه عبدالله مهتدی) رسیده است. احزاب و سازمانها و فعالین سیاسی واکنشهای مختلفی به این پلاتفرم نشان داده اند. در این میان از موضع راست و مسئله تمامیت ارضی سازمان جمهوریخواهان ایران٬ ملی مذهبیها و دیگر ناسیونالیستهای ایرانی از جمله حزب مشروطه ایران و سلطنت طلبان و … این پلاتفرم را مورد نقد قرار داده اند. جریانات چپ و مشخصا حزب کمونیست کارگری هم از موضع چپ در نقد این پلاتفرم و همچنین در نقد ناسیونالیستهای ایرانی موضع متفاوتی داشته اند. ناسیونالیستها از موضع دفاع از تمامیت ارضی به این پلاتفرم برخورد کرده و گفته اند این سرآغازی برای تجزیه طلبی و جدا کردن کردستان و تیکه پاره کردن ایران است. امروز از محمد آسنگران دبیر کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری دعوت کردیم که در رابطه با این موضع جوانب مختلف آنرا مورد بحث و بررسی قرار داده و راه حل مسئله کرد و رفع ستم ملی را از زبان ایشان بشنویم.

به استودیوی کانال جدید خوش آمدید. شما در برنامه های ایسکرا که بخش کردی این کانال است در این رابطه به زبان کردی این پلاتفرم را مورد نقد و بررسی قرار داده اید. اگر ممکن است این بار به زبان فارسی به طور خلاصه بفرمایید نقد شما به این پلاتفرم چیست؟

محمد آسنگران: ضمن تشکر از اینکه این وقت را در اختیار من گذاشته و این برنامه را ترتیب داده اید به بینندگان و شنوندگان برنامه تان سلام میکنم. ما از زوایای مختلفی به این پلاتفرم نقد داریم. طبعا نقد ما برخلاف نقد ناسیونالیستهای ایران از زاویه دیگری است. برخلاف بحث ناسیونالیستهای ایرانی که اساسا از زاویه بحث تجزیه طلبی است. ترمینولوژی “تجزیه طلبی” قدمتی به اندازه قدمت حکومتهای دیکتاتور بر ایران دارد. این مدافعین “تمامیت ارضی” هیچ اشاره ای به حقوق مردم٬ آزادی مردم و یا رفع ستم ملی و یا حل مسئله کرد ندارند.

ما نقدمان به پلاتفرم سازمان زحمتکشان و حزب دمکرات کردستان ایران اساسا از این زاویه است که راه حل آنها فدرالی کردن کردستان و ایران است. از نظر ما فدرالسیم یک طرح ارتجاعی است. این طرحی است برای دامن زدن به تفرقه قومی و ابدی کردن این تفرقه٬ این طرحی برای رفع ستم ملی یا حل مسئله کرد نیست. به این معنا که اگر این طرح بفرض محال وارد پروسه اجرایی بشود اولین مشکلی که در جریان عمل پیش میاید اینست که این منطقه فدرالی که خودشان اسمش را گذاشته ا ند “فدرالیسم ملی ـ جغرافیایی” مرز این “ملیتها” کجا است؟ چگونه تعیین میشود؟ شهرها و مناطقی که مردمان آن با زبانها و گویشهای مختلفی تکلم میکنند تکلیفشان چیست؟ از نظر آنها مناطقی که مردم کرد زبان در آن مستقر و ساکن هستند یک فدرال میشود که این احزاب ظاهرا از موضع خودشان این پلاتفرم را بخاطر این نوشته اند که بتوانند این فدرالیسم را آنطوری اجرا کنند که مناطق کردنشین را که مناطق مردم کرد زبان است از بقیه مردم و مناطق جدا کنند. جدا نه به معنای که جریانات ناسیونالیست کرد آنرا “تجزیه ایران” میخوانند٬ ولی به معنای حکومت فدرالی که در چهارچوب ایران قرار دارد.

اولین سوالی که پیش می آید اینست که این منطقه تا کجا است و بر اساس چه معیاری و محدوده و مرز آن کجا تعیین میشود؟ مثلا جایی مثل کرمانشاه، مثل نقده٬ جایی مثل ارومیه یا بیجار و قروه و … اینها شهرها و مناطقی هستند که مرز بین مناطق کردنشین و غیر کردنشین را ظاهرا جدا میکنند. اما اگر با کمی دقت و احساس مسئولیت نگاه میکنید مردم آنجا علیرغم زبانهای مختلف و منتسب شدنشان به ملیتها و مذاهب مختلف، دارند باهم زندگی میکنند. اینها را چگونه میتوان از هم جدا کرد؟ همین الان مردم کرد زبان، فارس زبان و ترک زبان همه باهم دارند زندگیشان را میکنند. قرنهای متمادی این مردم در کنار همدیگر بوده اند. چرا برای تامین حقوق این مردم و رفع بیحقوقی از آنها که ستم ملی فقط یکی از آنها است باید از همدیگر جدایشان کرد؟

آن چیزی که مورد اعتراض باید باشد و از نظر ما مهم است این است که در درجه اول باید همه آحاد بشر و از جمله مردم این مناطق هم به تمام حقوق خود برسند. ستم ملی و مسئله کرد یکی از صدها و هزاران مشکلی است که حکومتهای دیکتاتور و جریانات ناسیونالیست آنرا خلق کرده و باید راه حلی متمدنانه برای آن داشت. اما هر راه حلی که باعث اتحاد و همبستگی آنها نباشد معلوم است که در جهت منافع این مردم نیست.

برای حل و رفع یک درد تاریخی که ناسیونالیستها و حکومتهای مستبد آنرا خلق کرده اند لازم نیست به تفرقه ملی و قومی دامن زده شود. در مقابل ناسیونالیسم حاکم یا دولتهای مرکزی دیکتاتور٬ که حقوق مردم را سلب کرده اند٬ نباید اجازه داد تعدادی دیگر از موضع قومپرستانه این تفرقه و درد را تعمیق کنند. برای حل این معضل باید راه حل و طرحی را آورد که این درد قدیمی را تمام کند و یکجایی نقطه پایانی بر آن بگذارد.

باید قانون و فرهنگ سیاسی چنان متحول بشود که نشان بدهد ستم ملی رفع شده و این مردم آزادند و حقوق برابر دارند، حقوق شهروندی مساوی مثل بقیه شهروندان ایران دارند. مسئله کرد راه حلش اینست که بالاخره مردم ساکن کردستان بتوانند در منطقه خودشان با رای خودشان تعیین کنند چطوری موضوع را حل و فصل میکنند. انجام رفراندم برای جوابگویی به دو سوال این موضوع را برای همیشه تمام خواهد کرد. سوال از مردم کردستان این است آیا میخواهند با حقوق مساوی و به عنوان شهروندان متساوی الحقوق در کنار دیگر شهروندان ایران زندگی کنند؟ و یا میخواهند کشور مستقل خود را داشته باشند؟ جواب به این دو سوال و به رسمیت شناختن نتیجه آن تنها راه حلی است که میتواند مسئله کرد و یا مسئله “ملی” در کردستان را پایان بدهد. در غیر اینصورت هر راه حل دیگری استحوان لای زخم است و این درد تاریخی را التیام نمیدهد.

آوات فرخی: حتما به این برمیگردیم ولی اینجا سوالی که پیش می آید این است پس این نقدی که از طرف ناسیونالیستهای ایرانی به این پلاتفرم مورد بحث میشود که گویا دمکرات و سازمان زحمتکشان میخواهند کردستان از ایران جدا بشود و تجزیه طلب هستند و … شما نظرتان در مورد نقد آنها چیست؟

محمد آسنگران: به نظر من نه بحث جدایی است نه تجزیه طلبی است. حقیقت اینست که در کردستان هیچ وقت موضوع جدایی نه بین احزاب چپ و راست در آن منطقه و نه در میان مردم موضوعیت نداشته و موضوعیت ندارد. آن چیزی که ناسیونالیستهای ایرانی به آن دارند حساسیت نشان میدهند٬ اساسا اینست که نمیخواهند ستم ملی رفع شود و به طریق اولی نمیخواهند مسئله ملی را حل کنند. آنها نمیخواهند این مردم با حقوق مساوی شهروندی در آن مملکت زندگی کنند. زیرا وجود مسئله ستم ملی فقط ویژه کردستان نیست. در تمام ایران ستم ملی اعمال میشود. در آذربایجان همین الان مردم اجازه ندارند با زبان خودشان با فرهنگ خودشان با اختیار خودشان بالاخره آن جامعه را سازمان دهند. دردانشگاه در مدرسه در دبیرستان زبان ترکی٬ کردی و کلا غیر فارسی ممنوع است. من حتی کاری ندارم قانون چه میگوید. یک جاهایی قانون بعضا یک حقوقی را بدلایل خاصی به رسمیت شناخته است٬ اما این نوع قوانین هیچوقت اجرا نشده است. و تا هنگامیکه نظامهای دیکتاتور حاکم هستند و مردم بی اختیار میباشند قانون بی ارزشترین سندی است که در آن ممالک از آن حرف زده میشود. علاوه بر این٬ قوانین این نوع ممالک با هزار قید و شرط تحدید شده و به مواد دیگری گره زده شده است که مجریان این نوع قوانین میتوانند تفاسیر مختلفی از آن بکنند.

ستم ملی ویژه جمهوری اسلامی نیست. تاریخا از وقتی که بحث دولت متمرکز در ایران مطرح شده٬ اعمال ستم ملی و مذهبی جز انتگره آن بوده است. از قرنها پیش ایران همیشه دولت متمرکز داشته است. به یک نوعی همیشه این مردم که پیرو مذاهب مختلف بوده و یا به زبانهای مختلف حرف زده اند تحت ستم بوده اند. لااقل در تاریخ معاصر در صد و چند سال اخیر این مردم بارها تلاش کرده اند که بالاخره زبانشان به رسمیت شناخته شود٬ فرهنگشان امکان ابراز وجود داشته باشد و … اما همیشه به بهانه های مختلفی مورد سرکوب حکومتها بوده اند. هیچ وقت امکان این بوجود نیامده است آنطور که خود مردم میخواهند جامعه را اداره کنند. یعنی یک قدرت قهار این امکانات را از مردم گرفته و آنها را محروم کرده است. به این معنا وجود تفرقه قومی٬ ملی ٬ مذهبی تاریخا در ایران وجود داشته است. در کردستان به دلایل تاریخی خاصی که در این منطقه بوجودآمده است٬ تفرقه قومی جنبه برجسته ای پیدا کرده است. به این معنا ناسیونالیستهای ایرانی از دوران سلطنت رضا شاه به بعد بطور برجسته ای با قدرت قهریه علیه جنبشهای اعتراضی در کردستان عمل کرده اند. اعمال ستم ملی و ایجاد تفرقه قومی از دوران رضا شاه و پسرش تا دوران جمهوری اسلامی و تا به امروز همیشه وجود داشته است. اعمال ستم ملی یکی از سیاستهای دائمی اینها بوده است. شعار مشترک همه آنها دفاع از تمامیت ارضی ایران بوده و مقابله با تجزیه طلبی توجیه کننده سرکوبگریها و خونریزیهای همه آنها بوده است.

ناسیونالیستهای امروز ایرانی تحت عنوان جمهوریخواه و سلطنت طلب و مشروطه خواه و اصلاح طلب و ملی- مذهبی و غیره و ذالک درشان برهمان پاشنه میچرخد. همان فرهنگ و همان توجیهات را از پیشینیان خود گرفته و ادامه میدهند. یعنی اینها حاضر نیستند بپذیرند که در این منطقه ستم ملی اعمال شده و به یک معضل سیاسی تبدیل شده است و به همین دلیل لازم نمیدانند راه حل رفع ستم ملی و حل مسله کرد را نشان دهند.

اولین موضوعی که مطرح میشود در دوران خمینی از همان اولین روز که به کردستان حمله کردند بحث و تبلیغاتشان این بود که نیروهای فعال در کردستان بویژه کمونیستها وابسته به خارج اند! گفتند اینها میخواهند کردستان را از ایران جدا کنند و تجزیه طلب هستند. گفتند اینها عوامل خارجی اند٬ وابسته به پالیزبان هستند و … لشکر کشی کردند٬ دسته دسته مردم را به گلوله بستند. خانه و کاشانه مردم را ویران کردند و …

در این منطقه جنگ و دعوا و کشتار مخالفین قدمتی به اندازه تمام طول دوران حکومتهای دیکتاتور در تاریخ ایران و منطقه دارد.کسی اگر ریگی به کفش نداشته باشد میگوید مردم در این منطقه تحت ستم بوده اند و راه حل این ستم اینست. ناسیونالیستهای ایرانی این را نمیگویند. از آنطرف فدرالیست چی ها یا ناسیونالسیتهای کرد هم تحت عنوان رفع ستم ملی آمدند بحث فدرالیسم را مطرح کرده اند و ما با نمونه و با استدلال و با تجربه تاریخی نشان میدهیم این نه تنها راه حل نیست بلکه این درد قدیمی را عمیقتر میکند.

آوات فرخی: با توجه به این صحبتهایی که شما میکنید ملیت های دیگری در ایران بجز ملت کرد وجود دارند٬ که اشاره کردید که در قبال آنها ستم روا میشود٬ آیا آنها هم مسئله ای به اسم مسئله “ملی” دارند مثلا اگر نگاه کنیم به وضعیت مردم آذربایجان و یا سیستان و بلوچستان مسئله ملی دارند؟ مسئله ای که بتوان مثل کردستان به آن پاسخ داد؟

محمد آسنگران: بهر حال تا آنجایی که بحث ملیتهای مختلف است من زیاد با این ترمینولوژی توافق ندارم بخاطر اینکه اولا ملت را میسازند و ساخته اند. اینطوری نبوده و نیست که گویا از ابتدای زندگی بشر پدیده ای به اسم ملت وجود داشته است وتا آخر زندگی بشر هم وجود خواهند داشت. این واقعی نیست. بالاخره خود موضوع ملیت٬ قومیت٬ مذهب٬ پدیده های دست ساز هستند. با این حال مردم بخشهای مختلف ایران که منتسب به ملیتهای مختلف شده اند در یک پروسه تاریخی مشکلاتی پیدا کرده اند. به دلیل اعمال دیکتاتوری دولتهای مرکزی و بی حقوق کردن مردم ستم ملی یکی از آن مشکلات بوده است که بوجود آمده و هنوز ادامه دارد. این یکی از آن معضلاتی است که باید به آن جواب داد. ولی اینکه در آن مناطقی که این ستم اعمال شده و میشود آیا به یک معضل سیاسی و اجتماعی در آن جامعه به اسم مسئله ملی تبدل شده است یا نه، به فاکتورهای معنی بستگی دارد. وجود ستم ملی خود بخود باعث نمیشود که مسئله ملی هم وجود داشته باشد. اما وجود مسئله ملی وقتی بوجود میآید که ستم ملی اعمال شده باشد. در جامعه ای که این مشکلات در هر سطحی وجود دارد باید راه حل ویژه ای برای آن طرح کرد. ما در کردستان اکنون هم با ستم ملی و هم با مسئله ملی مواجه هستیم. در حالیکه در جایی مثل آذربایجان ستم ملی هست اما این ستم به مسئله ملی تبدیل نشده است.

بنابر این مسئله بغرنجی که در کردستان هست تنها مسئله رفع ستم ملی و یا وجود ستم ملی نیست. ادامه جدال ناسیونالیسم کرد و ناسیونالیسم حاکم بر ایران و سرکوبگری دولتهای مرکزی٬ جدال بر سر ستم ملی را آنقدر کش داده اند که اکنون به یک مسئله بغرنج تر به اسم مسئله ملی یا مسئله کرد تبدیل شده است. دولتهای سرکوبگر یکی بعد از دیگری این تاریخ را آنقدر خونین کرده اند اکنون بدون یک راه حل منصفانه و واقعی نمیتوان آنرا به حال خود رها کرد.

برای درک روشنتر این موضوع به کردستان عراق نگاه کنید. بعنوان تجربه میگویم آنجا تقریبا بیش از بیست سال است که مردم کردستان با ستم ملی مواجه نیستند (چون هنوز دولتی دیکتاتور که قراراست شکل بگیرد هنوز نتوانسته آنقدر قدرتمند شود که ستم ملی را اعمال کند.) بنا بر این در آنجا مسئله ای به اسم ستم ملی وجود ندارد ولی مسئله ای به اسم مسئله کرد هنوز وجود دارد. مثلا هنوز کشمکش بین منطقه “فدرال” کردستان با حاکمیت ناسیونالیستهای کرد با دیگر مناطق عراق (حاکمیت ناسیونالیسم عرب) وجود دارد. مرتب ما از رسانه ها و از زبان حاکمان دو طرف میشنویم مرز این دو حاکمیت کجاست. شهرهای دربندیخان٬ کرکوک یا موصل و شهرهای دیگر هم مردم عرب زبان و کرد زبان با هم زندگی میکنند. در کرکوک حتی بطور ویژه مردم ترکمن هم مطرح هستند. به این معنا اختلاف مرزی و منطقه تحت نفوذ این دو حکومت عملا مورد جدال دو طرف است و باعث شده است که اختلافات قومی هم برجسته تر شود. بنابر این علیرغم اینکه ستم ملی در کردستان عراق وجود ندارد مسئله کرد حل نشده باقی مانده است. زیرا جدال این دو نیرو و قدرت ناسیونالیستی در این چهار چوب غیرقابل حل است.

راه حلش از نظر ما اجرا کردن یک رفراندوم آزاد است که این مردم آزادانه رای بدهند که میخواهند با حقوق مساوی شهروندی با دیگر شهروندان عراق زندگی کنند یا میخواهند دولت مستقل داشته باشند. خوب اینجاست که ناسیونالیستهای عرب و ناسیونالیستهای ایرانی نمیخواهند بپذیرند رای مردم تعیین کننده باشد. همه آنها از انتخابات آزاد حرف میزنند اما در این مورد رای و سیاست خودشان معیار است نه نظر و رای مردم. از همینجا نطفه تفرقه قومی و جنگ و جدال و خونریزی شکل میگیرد. میگویند اگر رای دادند جدا شوند ما قبول نمیکنیم. زیرا برای آنها خاک و آب مقدس است و رای مردم و حقوق مردم ارزشی ندارد. این معنی و فلسفه “تمامیت ارضی” آنها است. ما میگوییم ادامه این سیاست به معنی ادامه کشتار و لشکرکشی و بیحقوقی مردم کردستان است.

من در مقابل سیاست سرکوبگرانه آنها و در مقابل طرح فدرالیستی کردن کشور و ابدی کردن تفرقه قومی میگویم به جایی مثل کانادا نگاه کنید. مگر در کانادا چنین موضوعی نبود در جایی مثل کبک ستم ملی وجود نداشت همه میدانیم در کشوری مثل کانادا ستم ملی اعمال نمیشد ولی مسئله ای به اسم مسئله کبک وجود داشت. راه حلش را چکار کردند. معقول و منطقی آمدند در همین چهارچوب سیستم موجود که چیزی هم به زندگی مردم کم یا زیاد نشده است موضوع را حل کردند. مسئله کبک یک موضوع و مشکلی سیاسی بود که زندگی مردم را دچار اشکال کرده بود. ناسیونالیستهای کبکی میخواستند جدا بشوند. دولت به جای کشتار و لشکر کشی آمد یک رفراندوم انجام داد. اکثریت مردم رای دادند با حقوق مساوی با بقیه مردم کانادا زندگی کنند. مسئله کبک حل شد. کسی لشکر کشی نکرد٬ کسی خونریزی نکرد٬ توپ و تانک نیاورد. حال سوال من این است چرا در کردستان نمیشود همین راه حل را عملی کرد و مسئله کرد را یک بار برای همیشه تمام کرد. پاسخ روشن است نه ناسیونالیستهای قومی خواهان آن هستند و نه ناسیونالیستهای ایرانی. نتیجه ادامه همین جنگ و خونریزی و لشکر کشی و تفرقه قومی میشود که تا کنون قربانیان آن فقط مردمان تحت ستم هستند. ما میگوییم این بار اجازه نمیدهیم آنها برای مردم تعیین تکلیف کنند.

طبق عادت و سنت ناسیونالیستها در ایران هر وقتی که حکومت مرکزی با مخالفینی روبرو شده٬ حالا این مخالفین ممکنست انقلابی و یا ارتجاعی باشند. (در تمام طول تاریخ مبارزات مردم در کردستان همیشه عشایر٬ فئودالها٬ آخوندها و جریانات ارتجاعی دست بالا داشته اند. منهای سال پنجاه و هفت به اینطرف که بالاخره جریانات چپ هم وارد میدان شدند و موضوع فرق میکند.) بنابر این اینجا ما مسئله کرد را نمیتوانیم فقط با حقوق شهروندی مساوی جواب بدهیم. همچنانکه در کانادا نتوانستند. همچنانکه در عراق همین امروز نتوانسته اند. علیرغم اینکه سیستم فدرالی در کردستان اعمال شده است و ستم ملی هم وجود ندارد ولی هنوز مسئله کرد حل نشده باقی مانده است و هر آن ممکنست دوباره لشکر کشی اتفاق بیفتد٬ خونریزی اتفاق بیفتد و دوباره جنگ به این مردم تحمیل بشود.

برخلاف فدرالیست چیها و ناسیونالیستهای کرد و بر خلاف ناسیونالیستهای ایرانی که تمامیت ارضی و تجزیه طلبی ورد زبانشان است و با طرح رفراندوم فیوزشان می پرد و فورا به فکر لشکرکشی می افتند راه حل ما بعنوان حزب کمونیست کارگری متمدنانه٬ روشن و مشخص است. برای رفع ستم ملی باید حقوق مساوی شهروندان را اعمال و به قانون تبدیل کرد و برای حل مسئله کرد در یک رفراندم آزاد و با نظارت مراجع بین المللی رای و نظر مردم معیار است.

یکی از گویندگان همین تلویزیونهای آریایی پرست به اسم فروزنده اخیرا گفته است برای “حفظ تمامیت ارضی ایران” و علیه تجزیه طلبان حاضر است توبه کند و کنار خامنه ای قرار بگیرد: “میگویم آقای خامنه ای من کنار تو هستم بخاطر اینکه از تمامیت ارضی دفاع کنم.” من میگویم بحث تمامیت ارضی و غیر تمامیت ارضی نیست، قبل از هر چیز وجود ستمی هست که مردم در مناطق مختلف ایران از جمله در کردستان و در آذربایجان و در مناطق دیگر با آن درگیر بوده و هستند. بالاخره یکی باید بلند شود وبگوید بحث مسئله مردم و حقوق مردم است. آیا این مردم حق ندارند بدون ستم زندگی کنند؟ این مردم حق ندارند بالاخره یک روزی خودشان تصمیم بگیرند چگونه زندگی خودشان را تنظیم کنند؟ اگر حق دارند و یکروزی به فرض رای دادند کشور مستقل خودشان را داشته باشند چکار باید کرد.

من شخصا و بعنوان عضوی از حزب کمونیست کارگری میگویم اکنون و در شرایط فعلی ما مخالف هر نوع جدایی هستیم. هر جریانی تحت هر عنوانی اگر بخواهد یک گوشه از ایران را جدا کند و کشور دیگری درست کند مخالفیم. ولی بالاخره اگر یک روزی برخلاف میل من و هر کس دیگری مردم در کردستان آمدند آزادانه و در یک رفراندم رای دادند به جدایی چکار باید کرد؟ من میگویم متمدنانه مثل کانادا بپذیریم که این اتفاق بیفتد و نتیجه آرا مردم را به رسمیت بشناسیم. راه حل ناسیونالیستهای ایرانی اینست دوباره جنگ و خونریزی و لشکر کشی را باز هم تجربه کنیم. بنابر این میبینید که این دو راه حل دو سیاست و دو اقدام متفاوت را پیش روی جامعه قرار میدهد.

سوال این است که انتهای این لشکر کشی کجاست؟ این مردم بالاخره تا وقتی که آزادانه خودشان تصمیم نگیرند چطوری منطقه معینی را که در آن زندگی میکنند اداره کنند٬ بالاخره لشکر کشی جواب ناسیونالیستها است و مقاومت و کشمکش قومی هم راه حل ناسیونالیستهای “ملت” تحت ستم است. و لی ما کمونیستها ما حزب کمونیست کارگری بحثمان اینست که مردم را باید دید. جغرافیا را کنار بگذارید. بحث حاکمیت احزاب مختلف و خودتان را کنار بگذارید. به این مردم و حقوق آنها توجه کنید. بالاخره باید متوجه شد که درد این مردم چیست. باید به این درد رسیدگی کرد و پاسخی به آن داد. اگر جواب اینرا دادند و ستم ملی رفع شد و حل مسئله کرد هم به رای و اختیار خود آنها واگذار گردید٬ این مردم چه مشکلی باید داشته باشند که بخواهند کارهای عجیب و غریب بکنند.

بحث این است که این مردم حقوقشان سلب شده است. اگر حقوقشان به رسمیت شناخته شود و اختیارشان بعنوان انسانهای عاقل و بالغ که میتوانند تصمیم بگیرند معیار تصمیم گیری باشد٬ اگر این اختیار سلب شده به آنها بازگردانده شود و کسی که اعمال ستم میکند اجازه ندهیم ستم اعمال کند٬ این مردم می نشینند زندگی خودشان را متمدنانه در شرایط موجود مثل مردم کبک بالاخره سازمان میدهند. داستان اینست که این دو جبهه ناسیونالیستی (ناسیونالیسم کرد و ناسیونالیسم ایرانی) عملا با ادامه کشمکش قومی باعث شده اند همیشه این تفرقه وجود داشته باشد. این تفرقه قومی عاقبتش فقط کشتار٬ نفرت قومی است. اتفاقا ادامه این سیاست زمینه و بستری برای جدایی درست میکند.

مردم کردستان وقتی ببینند رای و نظر و اختیار آنها سلب شده است به این نتیجه میرسند که دیگر نمیشود در کنار دیگر شهروندان در زیر یک سقف زندگی کرد. همین باعث میشود که قومپرستان میدان فعالیت پیدا کنند. به مردم خواهند گفت باید رفت و جدا شد. در صورت لشکر کشی در دنیای چند قطبی کنونی قدرتهایی پیدا خواهند شد این تفرقه را باد بزنند و با جنگ و خونریزی مثل یوگسلاوی کشور را به آن سرنوشت دچار کنند. ما میگوییم ناسیونالیستهای کوته فکر را باید حاشیه ای کرد و به عقب راند و اجازه نداد چنین سرنوشتی را برای مردم رقم بزنند.

راه حل ما برای اینکه هم مردم درکنار هم باشند هم بحث جدایی و غیر و ذالک اگر بین فرقه های مختلف ناسیونالیسم کرد هم وجود داشته باشد خنثی شود راهش اینست که این مردم احساس کنند با دیگر شهروندان برابرند. احساس کنند ستمی علیه آنها اعمال نمیشود. وقتی این احساس به آنها دست داد وقتی اختیار خودشان را در تعیین این مسیر زندگی ببینند٬ من فکر نمیکنم هیچ آدم عاقلی به حرف قومپرستان محلی گوش کند و تفرقه قومی را خوب و مثبت بداند.

اما با سیاستی که هم اکنون ناسیونالیستهای ایرانی دامن زده اند فدرالیستچی های کردستان هم اگر بتوانند اولین کاری که این دو نیرو میکنند این خواهد بود که در همان کرمانشاه و رضائیه و نقده و قروه و غیر جنگ قومی راه می اندازند. زیرا دعوای آنها و قومپرستان دیگر بر سر تعیین مرز و کدام شهر به کدام فدرال باید تعلق داشته باشد به کدام کوچه وکدام خیابان هم میرسد. با رسمیت یافتن طرح فدرالیسم قومی که اینها طرحش را داده اند در همان قدم اول جنگ بر سر شهرهای معینی آغاز میشود که آیا آنها بخشی از “فدرال” کردستان هستند و یا بخشی از “فدرال” بقیه مناطق که به زبانهای دیگر حرف میزنند.

من همینجا میگویم ما تا آنجایی که قدرتش را داشته باشیم جلوی این خونریزی را میگیریم. نمیگذاریم مردم را قربانی سیاستهای ناسیونالیستی و قومی کنند. فراخوان من به مردم این است که نباید اجازه داد این اتفاق بیفتد.

مردم با زبانها و عقاید مختلف دارند در کنار همدیگر زندکی میکنند. نباید اجازه داد این جریانات مرتجع جامعه را وارد فاز اختلافات قومی کنند. دولتهای مستبد هم دوران شاه و هم دوران جمهوری اسلامی بارها علیه این مردم لشکر کشی کرده اند و خون ریخته اند. نباید اجازه داد یک بار دیگر اپوزیسیون مرتجعی مانند جمهوریخواهان و سلطنت طلبان و مشروطه خواهان و … یک بار دیگر این فجایع را تکرار کنند. اینها را باید حاشیه ای کرد. تمام داستان اینست که حقوق این مردم تحت ستم را باید به رسمیت شناخت.

آوات فرخی: برگردیم به مسئله رفراندوم٬ رفراندومی که شما از آن میگویید و مردم کردستان قرار است در آن به اختیار خود رای بدهند که در چهارچوب ایران بمانند یا اینکه رای به جدایی بدهند در برنامه حزب کمونیست کارگری ایران به روشنی آمده است. آیا در قبال ملیتهای دیگر مثلا آذربایجان هم چنین رفراندومی را مد نظر دارید؟ شرایط کردستان چرا ویژه است و چرا رفراندوم؟

محمد آسنگران: بطور واقعی تاریخ را ما نمیتوانیم دستکاری کنیم. باید تاریخ را آن طوری که اتفاق افتاده٬ خارج از اراده من و شما دید و به رسمیت شناخت و راه حل مشکلات را پیدا کرد. در جایی مثل کردستان تاریخا این نفرت قومی دامن زده شده است. این جدایی قومی دامن زده شده است. هم از طرف ناسیونالیستهای کرد و هم از طرف دولتهای مرکزی و ناسیونالیستهای ایرانی٬ به این معنا این موضوع تنها با رفع ستم ملی حل نمیشود. همچنانکه گفتم در کردستان عراق حل نشده است. آنجا بیش از بیست سال است که ستم ملی وجود ندارد ولی مسئله کرد حل نشده است. در جایی مثل کانادا مسئله ستم ملی نبود که تعدادی در کبک گفتند ما جدا میشویم. بالاخره مسئله رفراندوم راه حلی است که قضیه را تمام میکند. این راه حل میتواند بدون خونریزی مسئله کرد را تمام کند. بشرط اینکه مردم آن جامعه و نیروهای آزادیخواه آن جامعه آنقدر قدرت داشته باشند جلوی لشکرکشی مرتجعین ناسیونالیست ایرانی را بگیرند و قومپرستان را مهار کنند. در ایران کسانی به اسم جمهوریخواه و سلطنت طلب و مشروطه خواه و … که از همین حالا کاره ای نیستند و یک روستا هم دستشان نیست٬ فرمان حمله و خونریزی را صادر کرده اند. طرف گوینده یک تلویزیون است خودش و دو تا گوشش است٬ از همین حالا ادای سرلشکرهایی را در می آورد که میخواهد فردا لشکرکشی کند.

مردم کردستان وقتی اینها را می بینند میگویند اینها دیوانه هستند. قطعا مردم خواهند گفت همینها و امثال اینها به کردستان لشکر کشی کرده و خون ریخته و خانه و کاشانه مردم را ویران کرده اند. مردم حق دارند بگویند ما میخواهیم اختیارمان دست خودمان باشد. خارج از اراده من و شما و هر کس دیگری اگر مردم کردستان روزی تصمیم گرفتند این رفراندوم اجرا بشود به چه حقی کسی باید در مقابلش بایستد. حتی بفرض اینکه یک جریان جدایی طلب وجود دارد آیا راه حل خونریزی و تعمیق تفرقه قومی است؟ اگرچه واقعا نه حزب دمکرات نه سازمان زحمتکشان و نه هیچکدام از این ناسیونالیستهایی که ما منتقد آنها هستیم٬ حتی اینرا هم نگفته اند٬ ولی ناسیونالیست ایرانی شاخکهایش حساس شده٬ از همین حالا که کاره ای نیستند دارند زمینه لشکرکشی فردا را فراهم میکنند.

این مردم اگر در یک رفراندوم شرکت کردند نتیجه آن دو حالت است. یا به ادامه زندگی خود در چهار چوب کشوری ایران رای میدهند و یا به یک حکومت مستقل. در حالت اول موضوع روشن است. اما در حالت دوم ناسیونالیستهای ایران چکار خواهند کرد؟ یا اقدام به لشکرکشی میکنند٬ که دیده ایم تا حالا نتیجه آن چه بوده است و مسئله را بغرنج تر و خونین تر میکنند و کشتار و خونریزی بیشتر میشود٬ یا باید نتیجه را به رسمیت بشناسند. کسی که مخالف جدایی است و میخواهد همین چهار چوب کشور بماند٬ باید شرایطی فراهم کند که این مردم قانع بشوند با حقوق مساوی در کنار بقیه زندگی کنند. نمیشود هم ستم اعمال کرد و زمینه تفرقه قومی و جدایی را فراهم کرد هم مدافع یکپارچگی کشور در حالت فعلی باشید.

اینها که تمامیت ارضی را علم کرده اند٬ اولا تمامیت ارضی تاریخا اینطوری نبوده است که الان هست. ده بار این مرزها جابجا شده اند. همان آذربایجان و ارمنستان و افغانستان و … دورانی جزو ایران بوده اند. اکنون کسی ادعای آنها را ندارد. اگر چه آن مناطق را با زور و لشکر کشی از ایران جدا کردند با این حال اگر کسی ادعا کند باید دوباره به ایران وصل شوند مردم این فرد را دیوانه خطاب میکنند.

به هر حال ما خواهان هیچ نوع جدایی و تشکیل کشور کوچکتر نیستیم و خواهان اتحاد داوطلبانه مردم در ایران هستیم٬ اما این اتحاد داوطلبانه را مردم باید باور کنند. شرطش اینست که حقوق سلب شده این مردم باید به آنها برگردانده شود. بالاخره مردم باید ببینند و تجربه کنند که در آذربایجان، کردستان و….. ستمی علیه آنها روا داشته نمیشود. مثل بقیه مردم حقوق مساوی دارند. میتوانند به زبان خود درس بخوانند میتوانند فرهنگ خودشان را داشته باشند میتوانند کتاب چاپ کنند میتوانند درمدارس و در ادارات آنطور که دوست دارند مراودات خود را پیش ببرند. و … طبیعی است که یک زبان عمومی هم میتوان در ایران داشت که همه شهروندان با آن آشنا باشند و آن زبان فعلا فارسی است. چرا که باز هم خارج از اراده من و شما زبان فارسی این موقعیت را همین الان دارد. اگر زبان انگلیسی این موقعیت را داشت میگفتم انگلیسی.

در کنار زبان فارسی باید اینرا به رسمیت شناخت مردم زبانهای دیگری دارند این زبانها باید آزاد باشند و از امکانات لازم برای گسترش خود برخوردار باشند. برخلاف تاریخ گذشته و تا امروز که این زبانها در مدارس و ادارات و … بجز فارسی ممنوع بوده اند.

معلوم نیست کی به اینها اجازه داده مانع بشوند بخشی از مردم به زبان خودشان حرف نزنند. امروز وقتش رسیده است که باید به اینها گفت شما چه کاره اید جز دیکتاتورهای قهار وخونریز که مانع حرف زدن مردم به زبان مادریشان شده اید. کی به شما اجازه داده برای مردم تعیین کنید که به زبان مادری خود حرف نزنند و فقط یک زبان حق این آزادی را داشته باشد. ما کمونیستها باید خیلی قاطع و روشن به این دستجات ناسیونالیست بگوییم حق ندارید تفرقه قومی ایجاد کنید. دامن زدن به تفرقه قومی ممنوع و جرم محسوب میشود.

من بحثم اینست که ناسیونالیستها عملا این تفرقه قومی را دوست دارند چون این احساس “ملی” در عکس العمل به زورگویان و ناسیونالیستهای حاکم و دولتهای دیکتاتور در بین بخشهایی از مردم کردستان رشد میکند. در مقابل دیکتاتورهای کوچک و بزرگی مثل ناسیونالیستهای ایرانی – ناسیونالیستهای قوم پرست مثل حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان و…. باید ایستاد و اجازه تفرقه اندازی به آنها نداد. تفرقه قومی نعمتی است که ناسیونالیستها سعی میکنند آنرا دامن بزنند.

تمام بحث ما در مقابل اینها اینست که ما راه حل سومی داریم. راه حل سومی که داریم اینست علیه فدرالیست چی ها و علیه ناسیونالیستهای ایرانی که خاک و آب و قوم برایشان اصل است٬ ما میگوییم مردم و تامین حقوق و رفاه آنها اصل هستند. حقوق این مردم اصل است. مردم بدون حقوق میتوانند به خدمت هر سناریوی در بیایند. ما میگوییم این مردم باید تصمیم بگیرند. اگر کسی فکر میکند که این مردم ممکنست تصمیم غلط بگیرند. ما میگوییم شما چه کاره هستید. کی گفته شما برای مردم حق دارید تصمیم بگیرید اما این میلیونها مردم حق ندارند. بحث اینست که اینها با این تفرقه عملا بانی خونریزیها و شکم پاره کردنها و خانه خرابیهایی میشوند که تاریخا وجود داشته است اتفاق افتاده است و مردم از این وقایع تجربه تلخی دارند.

اما در رابطه با آذربایجان باید بگویم در آذربایجان اگر ستم ملی نباشد من تصورم این نیست که مردم میخواهند کار دیگری بکنند. خوشبختانه مسئله ای به اسم مسئله آذربایجان ما نداریم . چون بخشی از همان مردم آذربایجان در اقتصاد و حاکمیت وسیاست و قانونگذاری و غیره شرکت دارند. فرق میکند در کردستان اینطوری نیست. در جاهای دیگر هم ستم ملی هست ولی مسئله ملی نیست. این مسائل سیاسی و نظامی و درگیرهایی که در کردستان بوده در جاهای دیگر به این ابعاد و گستردگی نبوده٬ در آن جاها مردم احساس ستم میکنند باید این ستم را حل کرد. در کردستان فراتر از وجود ستم ملی یک احساسی بوجود آمده است که همزیستی مردم را دچار مشکل کرده است. باید این مشکل را حل کرد. عمق و وسعت این احساس که با اعمال ستم ملی آغاز شده است آن چنان گسترده و طولانی و خونین بوده است که به مسئله کرد یا مسئله ملی تبدیل شده است. این احساسی است که در نتیجه سیاستهای سرکوبگرانه همین ناسیونالیستهای ایرانی بوجود آمده است.

همین ها که الان میخواهند کنار خامنه ای بایستند علیه مردم کردستان بجنگند بانی این همه خونریزی و تفرقه قومی هستند. ما میگوییم اینها نیروهای مخربی هستند و باید آنها را مهار کرد. باید مردم ایران اینها را مهار کنند. مردم مشکلی باهمدیگر ندارند میتوانند راحت در کنار هم زندگی کنند به شرطی که این ناسیونالیستها و قومپرستان مهار شوند و نتوانند نفرت و تفرقه قومی و ملی را به افکار بخشی از جامعه تبدیل کنند.

آوات فرخی: وقتی برمیگردیم به صحبتهای جریانات ناسیونالیست کرد که از فدرالیسم حرف میزنند بحث بر سر این میکنند که مردم حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند٬ آیا فدرالیسم یعنی دخالت در سرنوشت خود؟

محمد آسنگران: قطعا نه

آوات فرخی: میشود توضیح دهید فدرالیسمی که آنها صحبت میکنند یعنی چه وقتی توضیحات آنها را می شنوید میگویند مردم قرار است در سرنوشت خودشان دخیل باشند.

محمد آسنگران: من شک ندارم که اگر به مردم کردستان یا هر جای دیگر ایران و یا کل ایران این حق را بدهید که سرنوشت خودشان را خودشان تعیین بکنند معنیش برای مردم این است که: حاکمیت را از آن خودشان میدانند. سرنوشت یعنی این دیگر. مثلا مسائل اقتصادی را خودشان تعیین کنند که چگونه از نعمات موجود استفاده کنند. مسائل قانون و قانوگذاری و اجرای قانون و …. را خودشان سازمان میدهند. به این معنا تعیین سرنوشت یک جامعه باید بدیهی باشد که در دست شهروندان آن جامعه باشد.

کسی که میخواهدعلیه این حقوق بایستد به یک تئوریهای دیگری پناه میبرد. برای نمونه من اخیرا مصاحبه ای شنیدم که یک قدیم توده ای (بابک امیرخسروی) که الان جمهوریخواه شده با رادیو فرانسه مصاحبه کرده و گفته است بحث حق تعیین سرنوشت همان بحثی است که لنین کرده و استالین کرده و به این معنا است که شما میخواهید جدا شوید. پس قابل قبول نیست. من میگویم اولا به فرض اینکه کسانی به آن معنا این ترکیب ناقص چند کلمه ای “حق تعیین سرنوشت” را بکار برده باشند. اولا در زمان لنین نتیجه اش این شد که یک کشور بزرگ بوجود بیاید. دوما به فرض اینکه مردم کردستان بخواهند جدا شوند. اگر اکثریت مردم رای دهند جدا شوند شما چکاره اید که بگویید نه اگر هم بخواهید از نه گفتن فراتر بروید باید لشکر کشی کنید. یعنی باید مردم را بکشید. این قدیم توده ای میگوید چون حق تعیین سرنوشت به معنای جدایی است پس ما مخالفش هستیم. البته یکی از اینها خیلی صریح گفته “باید سرکوب کرد. دوران شاه و خمینی هم رفتند سرکوب کردند خوب شد” یعنی خیلی آشکارا از سرکوب مردم حرف میزند.

اولا “حق تعیین سرنوشت ملت” را نباید با حق تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان قاطی کرد. در آن دوران مورد بحث امیرخسروی بحث حق تعیین سرنوشت ملتهای مختلف در چهارچوب ملی بود. که مسئله ستم ملی و بودن و نبودن در یک کشور واحد را مطرح میکرد. اما اینکه انسان حق دارد با رای خودش و با دخالت اش درقانونگزاری و اعمال قانون در سرنوشت خود دخالت کند اینها را دیگر نمی بینند. اصلا در مخیله اینها نمی گنجد که مردم و شهروندان جامعه مثل این آقا حق دارند فکر کنند تصمیم بگیرند و دخالت کنند.

فکر میکنند مردم یک مجموعه هستند به اسم امت و یا ملت گله ای هستند که یک چوپان میخواهند. خمینی میگوید امت امام میخواهد که آنها را رهبری کند. ناسیونالیستها و ملی گرایان میگویند مردم یک رهبر ملی میخواهند که رهبریشان کند. متفکر ملی میخواهند به جای آنها فکر کند و تصمیم بگیرد. هر دو میخواهند مردم را تحت عنوان ملت و امت رهبری کنند و مصالح مردم را گویا بهتر از خود آنها تشخیص میدهند. ناسیونالیستهای کرد هم دقیقا همین را میگویند. ما در مقابل اینها میگوییم این مردم انسانهای مدرن و امروزی اند. دوران فئودالیزم و امام امتی و رهبرهای ملی خودگمارده گذشته است. مردم در قرن بیست و یک زندگی میکنند شهروندان آزادی هستند که میتوانند تصمیم بگیرند چگونه زندگی کنند چگونه قانون بگذارند و چگونه قانون را اجرا کنند. مردم میتوانند شوراهای خودشان را داشته باشند. خودشان میتوانند جامعه را اداره کنند. شما کی هستید و کی به شما اجازه داده است برای آن مردم تصمیم بگیرید که چکار بکنند یا نکنند.

در مقابل این طرحهای ارتجاعی که تحت عنوان تمامیت ارضی و یا فدرالیسم مطرح میشود ما میگوییم حکومت مستقیم خود مردم بدست خودشان٬ این آلترناتیوی است که مردم میتوانند تصمیم بگیرند و هر کس در مقابل اراده جمعی مردم ایستاد او را کنار بگذارند. این تنها راهی است که مردم را از این همه خونریزی تاریخی نجات میدهد.

آوات فرخی: عده ای از جریانات کرد هستند که در مورد چهار پارچه کردستان حرف میزنند. بنظر شما این بحث تا چه حد واقعی است که چهار پارچه کردستان باهم در کنار هم قرار گیرند.

محمد آسنگران: ما با یک واقعیت تاریخی روبرو هستیم خارج از این احساس و سیاست قوم پرستان که چندین طرف دارد مثلا ترکیه را نگاه کنید نزدیک سی میلیون نفر مردم کرد زبان آنجا هستند که اجازه ندارند به زبان خودشان درس بخوانند و حرف بزنند. اجازه ندارند با لباس مخصوص خود بروند مدرسه و درس بخوانند و اجازه ندارند در حاکمیت و اداره جامعه بر اساس رای خود دخالت کنند.

یکی هست آن بالا به اسم دولت که ظاهرا منافع همه را بهتر از خود مردم میداند وتعیین میکند. و آن بالا یک ناسیونالیسم به اسم ناسیونالیسم ترک یا ناسیونالسیم عرب در عراق و یا ناسیونالیسم ایرانی در ایران هست که همه کاره است. اینها عملا آنقدر علیه مردم منتسب به ملیتهای مختلف تبلیغ زهر آگین کرده اند و نفرت و جدایی قومی را دامن زده اند که جامعه را دچار مشکلات عدیده ای کرده اند. بر اثر این نوع تبلیغات تفرقه افکنانه گرایشاتی هر چند ضعیف در میان مردم تحت ستم بوجود آمده است که راه چاره را در جدایی میبینند. اما با شناختی که من از جامعه کردستان ایران دارم این نوع گرایش هیچ جایگاهی در جامعه ندارد.

در همین محدوده اگر بخواهم در مورد کردستان ایران چیزی بگویم به نظر من کمتر به بخشهای دیگر مردم کرد زبان در کشورهای دیگرشبیه است. هم سیر تاریخی طی شده متفاوت است و هم موقعیت خود ایران و حاکمان آن سیر دیگری داشته است. برای مثال در ایران امروز کسی مثل خامنه ای که دیکتاتوری فردی را اعمال میکند فارس زبان نیست بلکه ترک زبان است. یک دیکتاتوری قهار و سیاه را بر جامعه تحمیل کرده است. همه دارند خفه میشوند٬ از ترک و فارس و عرب و غیره گرفته تا زن و مرد جوان و پیرهمه میخواهند از این دیکتاتوری خلاص شوند. بنا بر این اینجا بحث دیکتاتوری فارس وغیر فارس نیست. بحث ناسیونالیسم ایرانی از یکطرف و ناسیونالیسم کرد و دیگر ناسیونالیستهای قومی از طرف دیگر است.

به این معنا میخواهم بگویم آنهایی که در رویاهایشان این فکر را دارند و میخواهند یک کشور واحد کردی سازمان بدهند فقط کوته نظری و پرت بودن خود را از واقعیات جامعه نشان میدهند.

خارج از اراده ما مردمان این قرن٬ اساسا بعد از پایان امپراتوری عثمانی و قاجار تقسیمات کشوری در این محدوده تغییرات زیادی نکرده است. میدانم جنگ قدرتهای جهانی و منطقه ای و محلی در این محدوده مورد بحث قدمت طولانی تری دارند٬ اما لااقل بعد از پایان امپراطوری عثمانی و با پایان یافتن سلسله قاجاراین مرزها را طوری تعیین کرده اند که تغییر زیادی نکرده است. فعلا هم احتمال تغییراتی جدی در این مرزها در چشم انداز نیست.

مثلا مردم ترک زبان به چند تکه تقسیم شدند٬ خوب مردم عرب زبان هم به چند تکه تقسیم شدند. تنها کرد زبانها که نیستند در چهارپارچه پخش شده اند. انگلیسی زبانها قرار نیست بدلیل اینکه در انگلستان و یا امریکا و یا غیره به یک زبان تکلم میکنند٬ یک کشوربشوند. تشکیل دولت واحد کرد زبانها این یک رویا بیش نیست. درد مردم کرد زبان هم این نیست که همه در یک کشور زندگی کنند. مردم میخواهند ستم نباشد٬ نابرابری نباشد٬ حقوقشان رسمیت و قانونیت پیدا کند. اما قوم پرستان بر اساس ایدئولوژی قومی و غیر سیاسی و ضد مردمی خود میخواهند به تفرقه قومی دامن بزنند. حالا تاریخ هر طوری جلو آمده ما با این واقعیتهای کشوری مواجه هستیم که اکنون میبینیم.

بطور مثال بحث زبان هم همینطور است. اکنون ما بخواهیم و نخواهیم زبان انگلیسی زبانی است که رشد کرده و مردم بیش از هر زبان دیگری میتوانند به آن زبان با همدیگر مراوده داشته باشند. زبانی بین المللی است. فارسی اینطور نیست. فارسی خیلی مهم باشد یا نباشد کسی نمیتواند بگوید بیاییم فارسی را همه گیر و جهانی کنیم. هیچ قدرتی نمیتواند این کار را بکند. بالاخره انگلیسی این جایگاه را در طی تاریخ پیدا کرده است. پروسه تاریخی را با اراده نمیتوان تغییر داد.

مسئله کرد هم همینطور است. بدنبال از بین رفتن امپراطوری عثمانی و شکست قاجار و انقلاب مشروطیت و اینکه مرزها مشخص شدند و کشمکش ها فروکش کردند و حکومتها و چهار چوب جغرافیایی آنها ثبات یافتند٬ این منطقه کرد نشین هم به چهار قسمت اصلی تقسیم شده است. امروز با توجه به این واقعیات میتوان ذهنی بودن و غیر مسئولانه بودن کسانی را دید که طرفدار متحد شدن و یک کشور شدن چهار پارچه کردستان هستند.

اینها بهتر است این توهمات را کنار بگذارند. این جریانات حاشیه ای تر از این هستند که ما نگران وجود آنها باشیم. زیرا مردم کردستان اینها را جدی نمیگیرند. علاوه بر این کردستان ایران سرنوشتی غیر از مناطق دیگر مثل کردستان سوریه ویا ترکیه داشته است. در کردستان ایران نفرت قومی حتی به اندازه نفرت قومی بین عرب زبانها و کرد زبانها در عراق و سوریه و یا بین کردها و ترکها در ترکیه نیست. مردم کردستان ایران انتگره تر هستند.

در قدم اول در اینجا یعنی کردستان ایران باید ستم ملی را با حسن نیت به رسمیت شناخت و آنرا رفع کرد و قدم بعدی اینست که همه حقوق این مردم به رسمیت شناخته شود. بنابر این اینکه آنها ( گروه ها و محافل جدایی طلب شبیه پ.ک.ک) به کجا میرسند به نظر من به هیچ جا نمیرسند. لاقل در کردستان ایران فرقه ای تر و حاشیه ای تر از این هستند که کسی آنها را جدی بگیرد. ما الان با جدال بین ناسیونالیسم کرد تحت پرچم فدرالیسم و ناسیونالیسم ایرانی تحت پرچم تمامیت ارضی مواجهیم. این دو جبهه دو جبهه ارتجاع هستند٬ علیه همان مردمی هستند که تحت ستم میباشند. ناسیونالیستهای کرد تحت عنوان دفاع از مردم کردستان ویا رفع ستم ملی عملا میخواهند حاکمیت خود را اعمال کنند. قبل از هرچیز آنها میخواهند سهمی از قدرت را از آن خود کنند. میخواهند در قدرت با همین ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی شریک شوند. مسئله آنها حقوق مردم کرد در منطقه و ستمی نیست که علیه این مردم اعمال میشود.

مسئله ناسیونالیستهای عظمت طلب ایرانی هم اینست که خاک و آب برای اینها مقدس است و حاضرند برای یک وجب خاک هزاران و میلیونها انسان را قتل عام کنند٬ در طول تاریخ این کار را بارها کرده اند. رضا شاه ومحمد رضا شاه و خمینی و همین بنی صدر که یکی از امضا کنندگان این بیانیه های دفاع از تمامیت ارضی است و خامنه ای و … همگی در سرکوب مردم کردستان دلیلشان دفاع از تمامیت ارضی بوده است. همه اینها از قاتلین مردم کردستان هستند.

همین بنی صدر بود که دستور داد ارتش و سپاه چکمه ها را از پا درنیاورند تا غائله کردستان را میخوابانند. ما آن موقع در کردستان بودیم در مقابل توپ و خمپاره و هواپیمای ارتش و سپاه مقاومت میکردیم. بما میگفتند اینها طرفداران پالیزبان هستند یا طرفداران امپریالیسم هستند. دیدند همه اینها دروغ از آب در آمد. همین ها نفرت قومی را بیشتر دامن زدند. مردم کردستان را قتل عام کردند جوانان را دسته دسته اعدام کردند هنوز حاضر نیستند از آن مردم معذرت بخواهند. همین الان بعد از اینهمه سال هم که گذشته نمیگویند این مردم حق دارند آزاد زندگی کنند. وقتی اینرا به رسمیت نمیشناسند معلومه تفرقه قومی بوجود میاید. ما فراخوانمان به مردم اینست باید در مقابل این دو جبهه ارتجاع ایستاد و از حقوق خود باید دفاع کرد و کمونیستها اینجا می ایستند.

آوات فرخی: شما از این گوینده تلویزیون مثال آوردید که گفته میرم در کنار خامنه ای می ایستم٬ همین باعث میشود تفرقه قومی بیشتر بشود با توجه به صحبتهایی که خودتان کردید در این میان مردم چگونه میتوانند حرف و سیاست کمپ سوم را بشنوند و به آن حرفها که به حقوق و منافع خودشان نزدیک تر است٬ عمل کنند.

محمد آسنگران: طبعا بحث اینست که راه حل سومی را باید در مقابل جامعه قرار داد ٬ سوای راه حل فدرالیست چی ها و سوای راه حل ناسیونالیستهای ایرانی که با پرچم تمامیت ارضی آمده اند و میخواهند باز هم خون بریزند. اولا کسی که پرچم تمامیت ارضی را بر میدارد اولین اشکالش اینست فرضش اینست که یک تعداد از مردم وجود دارند که میخواهند یک گوشه از ایران را جدا کنند و قبل از اینکه این اتفاق بیفتد آنها چماق را بر میدارند و میخواهند با تهدید مردم را خفه کنند. وقتی چماق را برمیداری حتی آن کسی که اصلا به این فکرهم نبوده ٬ به فکر این می افتد. بخاطر اینکه می بیند تو داری با او دشمنی میکنید.

نه اکنون حتی از همان اول و صد سال قبل هم در کردستان جنبشی برای جدایی وجود نداشته است. حتی همین احزاب ناسیونالیست کرد فلسفه وجودیشان را از اینجا میگیرند که مردم از ستمگری ملی ناراضی هستند و آنها هم تحت این پرچم که گویا میخواهند علیه این ستم باشند در حقیقت میخواهند سهمی از قدرت را به دست بیاورند. ما میگویم اینها راه حل رفع ستم ملی و مسئله کرد را ندارند. همین حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان هم برخلاف ادعای ناسیونالیستهای تمامیت ارضی خواه نمیخواهند از ایران جدا بشوند. ناسیونالیستهای ایرانی مشکلشان اینست که نکند فردا بعد از جمهوری اسلامی یکدفعه بخشی از حاکمیت و نفوذ آنها محدود شود.

آنها نمیخواهند رقیبان ناسیونالیستشان در کردستان جای اینها را بگیرند. بحث اینست اگرنه کدام جنبش جدایی طلبانه؟ یک بهانه گرفته اند میگویند چون گفته شده “جنبش رهایی بخش کردستان” پس این اصطلاحات دوران استعمار است و پس شما میخواهید دولت دیگری تشکیل دهید. اولا در هر جایی مثل کردستان و آذربایجان اگر آن مردم علیه ستم ملی جنبشی راه انداختند من حالا نمیگویم ستم های دیگر٬ ستم هایی که به اندازه کافی وجود دارد٬ فقط علیه ستم ملی٬ یک جنبشی راه افتاد و گفتند ستم ملی نمیخواهیم و این ها بخواهند از این ستم رها بشوند به این جنبش میگویند جنبش رهایی از ستم ملی. برخلاف نظر ناسیونالیستهای ایرانی مشکل پلاتفرم احزاب ناسیونالیست کرد اینجا نیست.

معلوم نیست چرا رهایی مردم از ستم ملی به وجود یا عدم وجود استعمار ربط داده شده است. فقط مغز بیمار و مغرضانه این ناسیونالسیتهای ایرانی و روشنفکرانی از این قبیل میتواند این حرفها را بزند. داستان اینست که مردم باید بدانند این دو جبهه راه حلی برای رفع ستم ملی و حل مسئله کرد ندارند. این اولین قدم است. قدم دوم اینست که باید راه نشان داد رفع ستم ملی راه حلش تضمین قانونی حقوق مساوی برای همه شهروندان است. راه حل مسئله کرد یا مسئله ملی در کردستان ترتیب دادن یک رفراندوم آزاد است و من شک ندارم با شناختی که از کردستان دارم با شناختی که از این مردم دارم به دلیل سیاسی و تاریخی که این جامعه از سر گذرانده است امروز کمترین شهروند در کردستان پیدا میشوند که به جدایی رای بدهد.

معلوم است اگر حقوق مساوی برای مردم کرد زبان تضمین و عملی شود دلیلی برای جدایی وجود نخواهد داشت. مردم چرا باید به دنبال جدایی باشند. عین مردم کبک در کانادا رای میدهند نخیر میمانیم در این چهارچوب کشوری زندگی میکنیم. این فرق میکند با چماق بالای سر مردم بایستی وبگویید در این خانه زندگی میکنی من حاکم تو هستم و اگر بخواهی دست از پا خطا کنی من با چوب میزنم تو سرت. تفنگ میاورم تانک میاورم خونریزی میکنم خانه ات را خراب میکنم. معلوم است با این کار نفرت قومی را دامن زده اند و اتفاقا ادامه آن میتواند زمینه های خواست جدایی را تقویت کند. ناسیونالیستهای ایرانی حتی عقل سلیم اینرا ندارند مثل حاکمیت های سرمایه داری در کشورهای غربی بیایند مسئله را حل کنند. چون به خونریزی و برتری ملی خود عادت کرده اند. عادت کرده اند به اعمال خشونت٬ به اعمال قهر و عادت کرده اند به اعمال بی حقوقی علیه مردم. در همان ایران اگر اینها به قدرت برسند همان کاری را میکنند که خمینی کرد یا همان کاری را میکنند که دیروز شاه کرد و امروز خامنه ای میکند.

با این تفکر و با این پلاتفرم قومی احزاب ناسیونالیست کرد و با این ناسیونالیسم کپک زده ایرانی همه اینها راهی بجز اعمال قهر نمیشناسند. بخاطر اینکه حقوق آدمها را مثل آدم نمیخواهند به رسمیت بشناسند. بنابر این مردم باید اینها را حاشیه ای کنند. اینها نیروهای مخربی هستند که باید مهار شوند.

آوات فرخی: با تشکر از شما