اعتراضاتی مهم و سکوتی غیر قابل توضیح

در چند هفته گذشته اتفاقات و اعتراضاتی در ایران رخ داده است که حائز اهمیت است و میتواند نشانه هائی از یک فاز جدید اعتراضی در ایران باشد. اما تقریبا تمام گروهها و سازمان های چپ به استثنای حزب کمونیست کارگری در مورد آنها سکوت کرده اند. 

موفقیت بزرگ کارگران پتروشیمی های ماهشهر که محصول اعتصابات بزرگ آنها بود و به برچیده شدن بساط شرکت های پیمانی در کل صنایع نفت و پتروشیمی منجر شد، یکی از این اتفاقات مهم است. این روند معکوسی نسبت به دو سه دهه گذشته بود. در دهه های گذشته جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران بی امان به طبقه کارگر تعرض کرده و بخش عظیمی از نیروی کار در مراکز بزرگ و کوچک کارگری و بخشی از معلمان و پرستاران را تبدیل به کارگران پیمانی کرده است. مبارزات کارگران پتروشیمی های ماهشهر در یکسال و نیم گذشته، از جمله اعتصابات بسیار سازمان یافته و درخشانی بود که در مهمترین و بزرگترین مراکز صنعتی کشور جهت را برگرداند. بساط شرکت های پیمانکار را نه تنها از پتروشیمی ها بلکه از کل صنعت نفت شروع به جمع کردن نمود. فراخوان تشکل های صنفی معلمان به تجمع سراسری در روز شنبه ١٨ شهریور اتفاق مهم دیگر بود و صرفنظر از اینکه در چه شهرهائی معلمان امکان تجمع پیدا کردند (ما فقط خبر تجمع معلمان همدان را داشتیم و در غرب تهران و شاه آباد غرب نیز گزارشاتی داشتیم که معلمان به محل رفته بودند اما بدلیل قرق شدن محل قادر نشدند تجمع کنند) اما نفس این فراخوان که در ادامه دو روز نشست نمایندگان معلمان منتشر شد مهم بود. بر گرایش راست در کانون صنفی غلبه کردند و فراخوان تجمع دادند و اعلام کردند در صورتی که به خواست شان رسیدگی نشود با شروع مدارس اعتراضات خود را شروع خواهند کرد. اتفاق دیگر مبارزات هزاران کارگر بازنشسته ذوب آهن اصفهان در همین یک هفته گذشته است که علیرغم تجمع و سخنرانی و شعار علیه مقامات و حکومت، نیروهای سرکوب قادر به اقدامی علیه آنها نشدند. چندین تجمع هزاران نفره برپا کردند، زنان کارگر سخنرانی کردند، التیماتوم دادند، پیگیرانه به تجمعات ادامه دادند و بالاخره خواست خود را تحمیل کردند. در کنار این سه اعتراض که به معلمان، کارگران شاغل و بازنشستگان مربوط میشود و بخش عظیمی از جامعه را تشکیل میدهند، باید به زلزله آذربایجان و تحرک وسیعی که از طرف مردم انساندوست، از طرف جوانان و بخش های دیگری از مردم در سراسر کشور به راه افتاد اشاره کرد که هم از نقطه نظر انسانی مهم و موثر بود و هم از نظر سیاسی تودهنی بزرگی به حکومت بود. معضل صدها هزار پیر و جوان و کودکی که قربانی فقر و خانه های گلی شدند آنهم در سرمای شدید این منطقه همچنان باقی است و از هر جریانی که خود را در قطب چپ جامعه میداند انتظار میرود با حساسیت به آن برخورد کند.

این اعتراضات در شرایطی که فقر و گرانی گریبان مردم را گرفته است، در شرایطی که بطرف بازگشائی مدارس و دانشگاه ها میرویم و میلیون ها خانواده از تامین نیازهای کودکانشان مثل شهریه و کفش و کیف و لوازم التحریر ناتوانند و زمینه عصیان های بزرگی در سراسر کشور دیده میشود، اهمیتی بیشتر از اعتراضاتی پراکنده و معمولی دارد. نه تنها سنگرهائی برای مقابله با بدتر شدن اوضاع است بلکه همچنین سنگری برای ایجاد آمادگی و تعرضات بعدی است. همین مبارزات است که فضای جامعه را زنده نگه داشته است.

این مبارزات برای هر آدم سوسیالیست و آزادیخواهی، برای هر حزب و گروهی که خود را چپ و کمونیست میداند، حتی اگر به عنوان نمونه هائی از یک فاز تازه در مبارزات توده ای ارزیابی نشود، اما بعنوان مبارزاتی مهم باید مورد توجه قرار میگرفت. ولی بخش قابل توجهی از گروههای چپ نسبت به همه این اتفاقات سکوت کردند. ظاهرا این اعتراضات حتی ارزش درج در سایت های این جریانات را هم نداشت. متاسفانه اینها سرشان در لاک خودشان است و چنان در دنیای فرقه ای و ایدئولوژیک خود غرق هستند که مبارزات واقعی را نمیبینند و بویژه موقعی که منبع خبری هم حزب کمونیست کارگری باشد سکتاریسم حاکم بر اینها مشکلاتشان را دو چندان میکند و موجب بی اعتنائی کامل به این مبارزات میشود. و ایکاش مساله فقط به اینجا ختم میشد. یکی از سازمان های چپ اطلاعیه حزب کمونیست کارگری درمورد فراخوان معلمان را در سایتش درج کرد که تا اینجا کار درستی است اما امضای حزب کمونیست کارگری را حذف کرد و در متن نیز اسمی ساختگی بجای اسم حزب گذاشت و سرانجام بخاطر جلوگیری از افتضاح بیشتر عطایش را به لغایش بخشید و از سایتش حذف کرد. حتی باورش سخت است.

علت این سکوت در اصل به نگرش این جریانات به جامعه، به مکانیزم های واقعی مبارزات مردم و به حاشیه ای بودن آنها مربوط است. رفتار سکتاریستی اینها در قبال حزب کمونیست کارگری نیز از نگرش عمومی تر این جریانات و تلقیات غیر اجتماعی و ایدئولوژیک- سکتی آنها سرچشمه میگیرد. جریاناتی که مدام شعار میدهند اما در زمین واقعی حضور پیدا نمیکنند. خود را چپ میدانند اما چپ ترین اعتراضات جامعه آنها را به کاری وانمیدارد. خود را مدافع کارگر میدانند اما معلوم نیست چرا در قبال مبارزاتی اینچنین مهم چنین لاقیدانه برخورد میکنند و این مبارزات حتی احساسی هم در آنها ایجاد نمیکند. این گرایشی قدیمی در چپ ایران است، چپی انزواطلب که به واقعیات کاری ندارد و خود را ملزم به دخالت نمیبیند. مواردی که گفته شد یک شکل آشکار بروز این گرایش است. بهانه هم همیشه هست و تئوری هائی هم برای آن سر هم بندی میشود. فلان مبارزه کارگری نیست، با شعارها و مواضع سازمان ما خوانائی ندارد، خواستش رفرم است و سرنگونی طلبانه نیست و هزار بهانه دیگر.

این گرایش غیر اجتماعی، فرقه ای و علیرغم شعارهایش غیر رادیکال است، سر سوزنی به کارگر و سوسیالیسم و مبارزه برای رهائی مردم ربطی ندارد و باید کاملا کنار زده شود. جامعه، بویژه در شرایط کنونی که در آستانه تحولاتی عمیق و زیر و رو کننده قرار دارد، احتیاج مبرم به چپ و سوسیالیسمی دارد که نسبت به مبارزات جاری بشدت حساس و فعال باشد، دخالت کند، تاثیر بگذارد و به آن افق بدهد. حزب کمونیست کارگری خود را ملزم میبیند که ضمن دخالت فعال در مبارزات جاری کارگران و مردم زحمتکش و هر مبارزه حق طلبانه ای، ماهیت این گرایش را توضیح دهد و رگه سالم، مسئول، رادیکال و واقعا سوسیالیستی در چپ جامعه را هرچه بیشتر تقویت کند.