“گلهای سیاه” – اشعاری از خولیو فلورِز

“گلهای سیاه” – اشعاری از خولیو فلورِز”

ترجمه از: زهره مهرجو

“صراحت”

“آبی.. آبی.. آبی بود آسمان!..

تو وزش ملایم تابستانی را برپا داشتی؛

پهنه مخملی چمنزار،

در آنجا که رودخانه تشکیل دریاچه ای را می داد،

برنگ قهوه ای می گرائید..

در دوردستها،

مه غلیظی از دودکش برمی خاست،

و مانند تور دست نخورده عروسی؛

در فضای خالی،

در نبردی مواج و آرام،

گم می شد..

تو بناگاه گفتی:

“عشق من

مثل آن رودخانه که بر روی زمین دوردست،

بسوئی می غلتد؛

پاک و لطیف است!..”

و آرام و متین،

با روحی که در مردمکهایت نمایان بود؛

به من نگاه کردی..

روحی که مثل آسمان آبی بود..”

 

“گلهای سیاه”

گوش کن: در زیر خرابه های احساسات من،

و در عمق این روح،

که دیگر شادی را نمی شناسد!..

در بین غبار رویاها و موهومات،

به گلهای سیاه من: “یاکِن”..

*   *   *

دردهای من، پیله ها،

دردهای بی اندازه ای که در درونم،

ریشه دوانیده اند..

مثل سرخسهایی،

در شکاف مرطوب کوهها!..

*   *   *

آن سختیها و بی خوابیها،

بخاطر تو هستند..

آنها از پیمان شکنیها

و سرپیچیهای تواند..

و مثل بوسه های مرتعش و ساینده ات،

گلبرگهای سیاه و سرد توفانند!..

*   *   *

آنها خاطرات ساعتهایی هستند،

که بمانند شکاری در بازوان من،

بخواب فرو می رفتی؛..

درحالیکه من در کنار طلوع چشمان تو،

آه می کشیدم!..

در کنار طلوعی که،

متعلق بمن نبود!..”

درباره خولیو فلورِز:

خولیو فلورز روئا (۲۲ ماه مه ۱۸۶۷ – ۷ فوریه ۱۹۲۳)، شاعر کلمبیائی اولین اشعار خود را در سنین کودکی سرود. در چهارده سالگی مطالعه ادبیات را در شهر بوگوتا آغاز کرد، اما بدلیل جنگ داخلی ۱۸۸۵ تحصیلات خود را بپایان نرسانید. خولیو در جوانی برادرش لئونیداس را چهار سال پس از جراحتی که در جنگ به او رسیده بود، از دست داد. پدر وی یک سیاستمدار لیبرال بود، اما برخلاف او، و علی رغم مشکلات مالی که خولیو در زندگی خود داشت، شغلهای مهمی را که از سوی دولت به او پیشنهاد می شدند، نمی پذیرفت.

اشعار وی موزون و مملو از احساسات، و واژه های تخیلی می باشند. او بخاطر داشتن قدرت تشخیص افکار و احساسات مردمی، و هنر انعکاس آنها در اشعارش؛ بدون توجه زیادی به قوانین شعری و یا صیقل دادن ساخت ظاهری آنها، مورد توجه و محبت مردم دوره خویش قرار گرفته بود.

فلورز محفل ادبی سمبلیست “گروتو” را با عضویت ۷۰ هنرمند بنیانگذاری کرد، که در بحبوحه سالهای جنگ هزار روزه – ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۳ – به فعالیت مشغول بود. اشعار گردآوری شده از این محمل تحت تاثیر اتفاقات موجود در جنگ، و مملو از توصیفات قهرمانانه و قطعات حماسی بودند.

خولیو بدلیل سرودن چنین اشعاری مورد آزار قرار گرفت، به او القابی نظیر “کافر” داده شد، و چندید بار از سوی دولت دستگیر شد. او در سال ۱۹۰۵ بدستور دیکتاتور وقت رافائل کینگز به تبعید فرستاده شد. فلورز به “کراکس” پایتخت ونزوئلا رفت و در آنجا اشعار معروفی از خود را، از جمله: “بوته های خار”، “گلهای سوسن” و “عنکبوت”؛ منتشر ساخت. پس از آن به سایر کشورهای آمریکای مرکزی مسافرت کرد، و آثار دیگری را بتحریر درآورد که زمینه شهرت جهانی وی را فراهم ساخت.

بدنبال شناخته شدن خولیو فلورز در سطح جهانی، دشمن پیشین او رافائل کینز مقام وزیر دوم سفارت کلمبیا در اسپانیا را به او پیشنهاد کرد، و اینبار خولیو این مقام را پذیرفت. او پس از آن در سال ۱۹۰۸ میلادی در مادرید، مجموعه اشعار “فراندا” و در سال ۱۹۰۹ در بارسلونا، “قطره های افسنتین” را منتشر کرد.

فلورز در سال ۱۹۰۹ به کلمبیا بازگشت، و در محفلی در شهر شمالی “بارانکیلا” اشعارش را تکخوانی “رسایتال” کرد. مدتی پس از بازگشتش، خولیو به نوعی بیماری در ناحیه شکم دچار شد، و برای مداوا از سوی پزشکان به شهری در ناحیه آتلانتیک کلمبیا فرستاده شد. در سال ۱۹۱۷ مجموعه اشعاری درباره جنگ جهانی نوشت، و آنها را به کشاورزان و چوپانان همان ناحیه تقدیم نمود.

از سال ۱۹۲۰ به بعد بتدریج سلامتی خولیو فلورز رو به تحلیل رفت، و سرانجام در هفتم فوریه سال ۱۹۲۳ میلادی، در سن پنجاه و شش سالگی، در “یوسی آکوری” در بخش آتلانتیک کشور زادگاهش کلمبیا، درگذشت.

منابع دیگر:

اشعار بزبان اسپانیائی – خولیو فلورز:

http://www.poesiabreve.com/julioflorez-s.html

خولیو فلورز – ویکیپدیا:

http://www.myetymology.com/encyclopedia/Julio_Fl%C3%B3rez.html

اشعاری از لانگستون هیوز – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/168-1391-01-17-20-21-57/11048–qq

رؤیاها.. اشعاری از لانگستون هیوز شاعر آمریکایی – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/articles-archiev/168-1391-01-17-20-21-57/11001–q-q

“چرا، چرا همیشه؟..” – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10923—-q–q

“دو شعر از الکساندر بلوک شاعر سمبولیست روسی” – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10897-1391-06-10-06-36-53

“گرایشات تخیلی” – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10838–6-

“شعری برای آزادی” – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10809-1391-05-28-21-20-32

“شعری برای گابریل پِری” – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10721-1391-05-22-06-54-19

“شاعر سرودی همیشه زنده، بمناسبت صد و بیست و چهارمین سالگرد مرگ کارگر انقلابی و شاعر انترناسیونال اوژن پوتیر” – زهره مهرجو:

http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/8514——————-qq–