کومەله در حسرت هماهنگی با حزب دمکرات و باند زحمتکشان

در میان نظرات مختلف  در مورد توافقنامه اخیر ما بین حزب دمکرات و جریان زحمتکشان، بیانیه کومه له (حزب کمونیست ایران)  بعنوان جریانی که ادعای کمونیست بودن دارد در نوع خود بی نظیر است. کومه له بعنوان یکی از جریانات دخیل و بزعم خود “مهم و تعیین کننده در کردستان” با تاخیری قابل توجه بالاخره نظر خود را در مورد این توافقنامه اعلام کرد. بیانیه کومه له با عنوان و مضمون  “در راه هماهنگی یا در مسیر تفرقه”  خالی از هر نوع  اعتراضی به محتوای ارتجاعی این توافقنامه و مملو از نگرانی، دلخوری و سهم خواهی کومه له از جنبش ناسیونالیستی و نقشی است که این دو جریان در این دوره معین در این جنبش برای خود قائل هستند و ایفا میکنند. کومه له در اوج پریشانی  از توافق این دو جریان ناسیونالیست بسیار صریح و روشن پرده از چهره ناسیونالیستی خود بر داشته است و قبل از اینکه نگران سرنوشت جامعه و هشدار به جامعه در برابر این اتحاد ها و ائتلاف ها ی “مقدس” باشد، نگران از خیانت این دو سازمان به خود و بقیه سازمانهای کردی در کردستان است. کومه له نه نگران حال کارگران و کمونیستها   در کردستان بلکه عمیقا آشفته از بازی ندادن خود در این بازی و نا هماهنگی آنان با کومه له و موقعیت “دشواری” است که این دو سازمان سناریو سیاهی برای کومه له علیزاده بوجود آورده اند. کومه له در واقع بیشتر از آنچه که خطرات جدی ناشی از تصمیمات فردی و یا جمعی این سازمانها را متوجه باشد، نگران این است که این توافق نامه نتوانسته است پاسخی “صادقانه و مسئولانه” به روح وحدت طلبی کومه له با این جریانات در مقابل دولت مرکزی باشد.

چرا  کومه له خواهان “هماهنگی” با این سازمانها است؟

تاریخ  جریانات ناسیونالیست مانند حزب دمکرات و باند کومه له چاقوکشان، با تلاش برای سهیم شدن و شریک شدن و همراه شدن در قدرت سیاسی و همراه بودن با دولت مرکزی عجین است. دولت مرکزی شاه باشد یا خمینی، اسرائیلی باشد یا آمریکایی مهم نیست و این هیچگاه مشکل جنبش ناسیونالیستی نبوده است.  اینکه رسیدن به این هدف با لبیک به خمینی مرتجع و جنایتکار ممکن میشد یا با کمک سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت و بنی صدر اولین رئیس جمهور خمینی، یا از طریق مذاکرات با رفسنجانی و یا خاتمی و “دیالوگ تمدن هایش” یا در رکاب کشورهای غربی و اسرائیل و ده ها نقشه و کنفرانس و … ممکن میشود، مهم نیست. مهم این است این جنبش به اهداف خود که  شریک شدن در قدرت سیاسی برای سهم بردن از قدرت اقتصادی و کسب بخشی از سود حاصله از استثمار طبقه کارگر توسط بورژوازی کرد باشد، تامین شود. در ده سال گذشته یک روز در انتخابات شوراها شرکت کردند و روز دیگر در انتخابات ریاست جمهوری و در دوره اخیر هم کنفرانس بعد از کنفرانس که بوسیله دولتهای غربی برپا میشود فعال و بازیگران اصلی این سناریو بعنوان “نمایندگان ملت کرد” با همه “سابقه تاریخی و مبارزاتی” آن بوده اند. تاریخ اینها البته با ضدیت علیه کمونیستها و کارگران و زنان است، چه بعنوان عاملین مستقیم مقابله با کمونیستها در ایران و چه در کردستان عراق بوسیله هم جنبشی هایشان عجین است. تاریخ  جنبش ناسیونالیستی اینها مانند هر جنبش ناسیونالیستی دیگری چیزی غیراز بقدرت رساندن بورژوازی محلی چیز دیگری نیست. اینها این منفعت را بعنوان منافع همه مردم جار میزنند. ناسیونالیسم همین است و بس و جریانات ناسیونالیست  بعنوان نمایندگان بورژوازی ناراضی هیچ چیز جز از این نمیخواهند. تاریخ جدال و تلاش ناسیونالیستها همین بوده و هست. دور نرویم کردستان عراق را ببینید و سرنوشت بیش از۹۰ درصد از مردم کارگر و زحمتکش این جامعه را در مدت  ۱۰ سالی که دو حزب ناسیونالیست کرد در این منطقه حاکم بوده اند را ببینید، فاصله طبقاتی عمیقی که بین اقلیتی از جامعه و حاکمان و اعوان و انصارشان بوجود آمده را مشاهده کنید، آمار کشته شدن زنان، آمار زن ستیزی ، ممنوعیت تشکل برای کارگران و … را از نظر بگذرانید. بورژوازی کرد به خودمختاری خود آنهم زیر سایه چکمه پوشان امریکا رسید اما طبقه کارگر و توده وسیع مردم زحمتکش کماکان با فقر، فلاکت و استبداد ، دولت خودی کرد، دست و پنجه نرم میکنند.  توافقنامه حزب دمکرات و باند زحمتکشان اعلام این سیاست است که ایندو جریان آماده اند تا در صف مقدم و تماما در رکاب آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورهای غربی بجنگند و ایران را سوریه دیگری تبدیل کنند. و با استفاده از نارضایتی مردم چهره مردمی به آن میدهند دنبال رسیدن به همین اهداف را تحت نام مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی دنبال کنند! مهم نیست آمریکا و اسرائیل اصولا برای سرنگونی جمهوری اسلامی تلاش میکنند یا نه، مهم این است اینها کالایشان را در جامعه ای که بر علیه این رژیم است اینگونه  در اختیار نقشه های امریکا و کشورهای غربی قرار بدهند.  این مساله چگونه ممکن میشود، با “گفتگوی تمدن های” خاتمی ممکن میشود، یا با مذاکره با رفسنجانی و وزارت اطلاعات در اتریش و  یا هتل پالاس سلیمانیه! و یا روز دیگری بوسیله شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی؟! یا با آلترناتیو سازی یا …. مهم نیست.

جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان عراق در دوره ای که آمریکا و کشورهای غربی در حمله به عراق و تحریم اقتصادی آن یک جامعه را زیر و رو کردند، صد ها و میلیونها نفر از مردم را وارد سناریو سیاهی کردند که رژیم فاشیستی صدام حسین در برابر آن قطره ای در یک دریا شد، خون صد ها هزاران نفر از مردم عراق و بقیمت سناریوی سیاهی بود که به آنها تحمیل شد، شرکای محلی کشورهای غربی در این جنایت سازمانیافته و قتل عام میلیونی از مردم عراق بودند. اکنون جامعه ایران و کردستان نیز با چنین سناریوی مشابهی روبرو است. ضدیت با جمهوری اسلامی، نفرت به حق مردم از جمهوری اسلامی، خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و رهایی از جهنم سیاه حاکم بر جامعه، ظاهرا آن مجوزی است که این جریانات با استفاده از آن و در کنار ارتجاع بین المللی، برای متحقق کردن سناریو عراق، لیبی، سوریه  در ایران تلاش میکنند. موقعیت بورژوازی کرد و بالطبع احزابش در کردستان عراق، موقعیت جریانات ناسیونالیست کرد در سوریه ظاهرا اعتماد به نفس تازه ای به ناسیونالیسم کرد در ایران  داده است تا با دست پر تر و از موضع بالاتری از رقبای خود در سناریوی سیاه امریکا نقش ایفا کند.

 در برابر چنین تلاش از جانب حزب دمکرات و باند زحمتکشان  و در برابر چنین قابلیتهایی که ایندو جریان از خود نشان داده اند کومه له ایرادش این است که چرا بدون هماهنگی با دیگر نیروهای درگیر در این جنبش، منطور کومه له و حزب کمونیست ایران، اقدام کرده اند! ایراد کومه له این است که او را نادیده گرفته اند و بدین ترتیب بر وحدت طلبی خود با این جریانات پا میفشارد و هم زمان از مردم و کارگران هم میخواهد که همچون کومه له نیروی فشار بر آنها باشند تا این هماهنگی ممکن شود، تا کومله علیزاده هم نه بعنوان نیروی سوم وچهارم و حاشیه این سناریو که بعنوان نیروی تعیین کننده و مهم در کردستان به بازی گرفته شود. کومه له  ضمن اینکه انها را نیروهای مبارز در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی و سرنگونی آن میداند به اقدام “ناهماهنگ” حزب دمکرات و  سازمان زحمتکشان برای “قطب بندی جدید” و در واقع حذف کومه له از این مدار ایراد دارد. انچه کومه له را بشدت آزار داده است تلاش “خائنانه” این جریانات برای حذف کومه له از این سفره رنگین اما خونین ناتو  است و به همین دلیل است که مینویسند:” اما سخنگویان این دو جریان ادعا میکنند که اقدام آنها فراتر است و گویا گامی است در جهت پایان دادن به ناهماهنگی احزاب سیاسی کردستان در مبارزه ­شان بر علیه جمهوری اسلامی و بمنظور آماده کردن زمینه برای ایجاد یک “جبهه واحد” صورت گرفته است. چنین ادعائی به هیج وجه واقعی نیست . آنها خود بیش از هر جریان دیگری بر این امر واقف بوده ­اند که این توافق نامه نه تنها به این امر خدمت نمیکند بلکه در عمل با ایجاد یک قطب بندی جدید کار ایجاد هماهنگی بین احزاب سیاسی در کردستان را در آینده دشوارتر هم خواهد ساخت.(از بیانیه کومه له تحت عنوان “در راه هماهنگی یا در مسیر تفرقه” تاکیدات از ماست) این بیانیه ضمیمه این نوشته است.

 چرا کومه له از “تفرقه” ای که این جریانات ببار آورده اند بر آشفته است؟

کومه له به اصطلاح چپ و کمونیست از وحدت و توافق نیروهای ناسیونالیست بعنوان “هم پیمان خائن” بشدت آزرده شده است!  ایراد کومه له به این سازمانها این نیست که در مقطعی از تاریخشان در مسیری قرار گرفته اند تا شرکای یک فاجعه عظیم مانند عراق و سوریه و لیبی برای ایران باشند. در عوض کومه له بعنوان شریکی که به او خیانت شده است از حزب دمکرات و باند زحمتکشان گله دارد که در مسیر تفرقه گام بر داشته اند! کومه له نه بعنوان افشا گر و طرد این جریانات در میان مردم و معرفی آنها بعنوان نیروهای سناریو سیاهی  بلکه بعنوان شریکی که  تلاش دارد آنها را متوجه نقش تفرقه افکنانه ای که ایفا کرده اند بکند. کومه له بعنوان جناح چپ ناسیونالیسم کرد، که سالهای طولانی است این نیروها را نیروهای انقلابی میداند،  نمیتواند انتقادی آزادیخواهانه و از موضع کمونیستی، چپ و کارگری از این ها داشته باشد. این توقع از کومه له زیادی است. کومه له در واقع شریک این نیروها در کشاندن جامعه به پرتگاه سناریو سیاه است و از اینکه بعنوان یکی از نیروهای تعیین کننده در کردستان به آنها مراجعه نکرده اند و او را در مقابل جریانات سیاسی پرو ناتو بحصوص ورژن چپ آن خیط کرده اند دلخور، عصبانی  و ناراضی است. کومه له افشا گر سیاست راست و ارتجاعی جریانات ناسیونالیست کرد و هویت قومی زدن به مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در کردستان نیست، کومه له با راه انداختن جنگ کوچه به کوچه برسر مهر قومی و کردی زدن به مبارزه مردم مشکلی ندارد، مشکل سهم و نقش او در این سناریو است. کومه له سالها است بعنوان جناح چپ این جنبش مانند دوستان جناح راست خود مبارزات طبقه کارگر، زن و مرد، پیر و جوان در کردستان برای آزادی و تقابل آنان با جمهوری اسلامی در دفاع از دستاوردهای انقلاب را بعنوان مبارزه مردم کرد برای حق تعیین سرنوشت جا زده و از آن بعنوان برگ برنده و اتوریته خود در رابطه با کل اپوزیسیون و امروز دول غربی استفاده کرده است. کومه له در حالی که خود بعنوان یکی از نیروهای اصلی و مبتکر ائتلاف ۲۴ گروه وسازمان چپ، دقیقا در چنین شرایطی و بر بطن شرایطی که همین نیروهای دمکرات و زحمتکشان در آن مشغول بازی هستند، نقش بازی  کرده است، خواهان داشتن سهمی، البته مهم و تعیین کننده، از سفره سیاه و خونین ناسیونالیسم کرد هم هست. کومه له هم خدا را میخواهد هم خرما! میخواهد ستاره هر سناریویی باشد مهم نیست به نام چپ یا راست، کمونیست یا ناسیونالسیت. جنگ کومه له بر سر نقش تعیین کننده اش در کردستان بعنوان برگ برنده خود در هر رابطه دپلماتیک و غیر دیپلماتیک با هر جریانی است. در دنیای واقعی هم مبارزه دهها ساله کارگر و کمونیستهایی که کومه له امروز سرسوزنی ربطی به آن ندارد تنها برگ برنده ای است که کومه له در دست دارد. بدون این تاریخ کومه له چیزی جز یک سازمان محلی، کردی و کمی چپ تر از حزب دمکرات نیست.

شاید “خیانت” دمکرات و زحمتکشان و اساسا تحت نقشه سازماندهندگان کنفرانس های رنگارنگ از اپوزیسیون از همین سر است که سهم کومه له را جمع کردن همین گروه های چپ میدانند و دقیقا از اینرو در توافق دمکرات و سازمان زحمتکشان صندلی دیگری برای کومه له لازم ندیده اند!

چرا کومه له دنبال پاسخ مسئولانه و صادقانه از حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان است؟

بیانیه کومه له میگوید: “این توافق نامه نه توانست پاسخی صادقانه و مسئولانه به روح وحدت طلبی مردم کردستان در مقابل دولت مرکزی باشد، نه نقش مثبتی در ایجاد هماهنگی بین احزاب سیاسی موجود در کردستان ایفا نمود و نه حتی توانست جایگاه این دو حزب را در میان متحدین سراسریشان محکم تر کند و بدین ترتیب در واقع مرده به دنیا آمد.”

واقعیت این است که کومه له بیشتر تر از این حرفها برای دمکرات و سازمان زحمتکشان و نقش “صادقانه و مسئولانه” انها در جنبش مشترک ناسیونالیستی شان حساب باز کرده است. سابقا هم همین بوده است اما زیر لوای رادیکالیسم و در غیاب فعالیت کمونیستهای کارگری در جامعه چهره شان پنهان بود. اینبار و با این بیانیه کومه له نقش و جایگاه و سیاست های واقعی خود در قبال این نیروها را بیان میکند. عمق “نگرانی” کومه له همانطور که گفته شد ناهماهنگی بین خودش و این سربازان بی جیره ومواجب آمریکا و اسرائیل است. کومه له بر موج توهم مردم و کارگران و کمونیستهایی که مانند خود وی از سر وحدت طلبی ناسیونالیستی حرکت میکنند خوابیده است و اینگونه با جسارت بعنوان شرکای این جریانات و نه متتقدین آنها سخن میراند.  برای کمونیستها در ایران و کردستان مهم است که اهداف این سازمانهایی که هر روزه و در هر دوره توافقنامه ای و ائتلافی را بر اساس بادبانهای قدرتهای منطقه ای و جهانی و دولتهای ملی و منطقه ای تعریف میکنند و تماما بر ضد مردم و جامعه عمل میکنند بشناسند و افشا کنند. برای کمونیستها در ایران و کردستان مهم است که نقش کومه له را همانطور که هست و بعنوان شرکای این جریانات و سهیم در ملی گرایی این جریانات ببیننند. لازم است عمق این سیاست های ناسیونالیستی کومه له را متوجه بشوند که در واقع بر توهم بزرگ کارگران و کمونیستهای کردستان به این جریان ناسیونالیست ملبس به چپ و و سوسالیست تکیه داده است. کمونیستها در کردستان و ایران جریانات دمکرات و باند زحمتکشان را بعنوان سربازان جبهه مقدم نیروهای امریکایی و اسرائیلی برای دستیابی به اهداف ناسیونالیستی شان افشا میکنند در حالی که کومه له خواهان هماهنگی و  با آنها است و خواهان این است که این نیروها تفرقه بیشتر را دامن نزنند و به وظایف مسئولانه و صادقانه شان در قبال وحدت طلبی مردم در کردستان برای مبارزه با جمهوری اسلامی!! صادق باشند! کارگران و کمونیستها در کردستان باید قادرباشند این نقد ناسیونالیستی کومه له را  بشناسند و در تمام زمینه های فعالیتی خود رد پای کومه له چپ ناسیونالیست را تشخیص بدهند. بیانیه “در راه هماهنگی یا در مسیر تفرقه” تماما بیانیه ای ناسیونالیستی و گلایه ای هم خانوادگی است.

مبارزه و تاریخی که چه کومه له علیزاده، چه باند زحمتکشان و حزب دمکرات با اتکا به آن برای خود اعتباری میخرند ، مبارزه طبقه کارگر و در راس آن کمونیستهایی است که نه برای حق تعیین سرنوشت و خودمختاری و فدارالیسم که برای آزادی و برابری و رهایی جامعه و کل طبقه کارگر در ایران از یوغ یکی از هارترین و مستبدترین دولتهایی بورژوایی جنگیدند و دست به اسلحه بردند و کردستان را به سنگر دفاع از انقلاب و آزادی تبدیل کردند. طبقه کارگر، کمونیستها و مردم آزادیخواه در کردستان با اتکا به این تجربه غنی هر تحرک جریانات ارتجاعی و نقشه شوم و سیاه دول غربی برای تبدیل کردستان به منطقه نفوذ و پادگان ناتو برای لبیاییزه کردن ایران مقابله خواهند کرد.

۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲/

۲۸ شهریور ۱۳۹۱

____________

در راه هماهنگی یا در مسیر تفرقه
“در حاشیه توافقنامه اخیر دو حزب سیاسی در کردستان”
امضای توافق نامه­ای بین دو جریان ” حزب دموکرات کردستان ایران” و ” سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان” واکنشهای مختلفی را هم از جانب گروهها و احزاب سیاسی ناسیونالیست در کردستان و هم از سوی گروههای سیاسی ناسیونالیست و شونیست در سطح ایران را به دنبال داشت. به دنبال موج حملات رسانه­ای، این گروهها که خود در عین حال از متحدین سیاسی این دو حزب نیز هستند، سخنگویان این دو جریان در رسانه­های بین المللی و در سایتهای مختلف به دفاع خجولانه­ای از آنچه که امضاء کرده بودند پرداختند. مضمون این دفاعیه ­ها نشان میدهد که بنا به دلایل واقعی آنها فاقد اعتماد به نفس لازم برای دفاع از آنچه که انجام داده­اند، میباشند.

در این رابطه آنچه که در درجه اول اهمیت قرار دارد، محتوای این توافق نامه نیست. ترم ها و عبارات بکار برده شده در آن، که متحدین سراسریشان را برآشفته کرده است. در ادبیات سیاسی این دو حزب به هیچ وجه تازگی ندارند و برای شناختن جوهر واقعی این توافقنامه معیار روشنی هم بدست نمیدهند. نوسانهای سیاسی این دو جریان طی سالهای اخیر ، بویژه در مقاطع حساسی چون گسترش حضور نظامی آمریکا درمنطقه، ظهور جریان اصلاح طلب حکومتی در ایران، و یا رفتار سازمانی آنها با مخالفان سیاسیشان بویژه در مقاطعی که انشعابهائی در درونشان انجام گرفته است و غیره، همه اینها معیار واقعی تری برای ارزیابی از درجه پایبندی آنها به فرمول­بندیهای ” دموکراتیک” بیانیه­ مشترکشان را بدست میدهند. با وجود این در صورت لزوم میتوان به محتوای خود بیانیه مشرک هم پرداخت و بیگانه بودن آن با رفع ستم ملی از مردم کردستان را نشان داد. اما آنچه که در این رابطه اهمیت دارد کارکرد و جایگاه عینی سیاسی و عملی این توافقنامه برای این دو حزب در شرایط کنونی است.

این توافقنامه بعنوان سندی برای تنظیم مناسبات بین دو حزب سیاسی، جای بحث فراوانی نیست و از این زاویه حرکتی قابل درک است. اما سخنگویان این دو جریان ادعا میکنند که اقدام آنها فراتر است و گویا گامی است در جهت پایان دادن به ناهماهنگی احزاب سیاسی کردستان در مبارزه­شان بر علیه جمهوری اسلامی و بمنظور آماده کردن زمینه برای ایجاد یک “جبهه واحد” صورت گرفته است. چنین ادعائی به هیج وجه واقعی نیست . آنها خود بیش از هر جریان دیگری بر این امر واقف بوده­اند که این توافق نامه نه تنها به این امر خدمت نمیکند بلکه در عمل با ایجاد یک قطب بندی جدید کار ایجاد هماهنگی بین احزاب سیاسی در کردستان را در آینده دشوارتر هم خواهد ساخت. پیش بینی عکس العمل احزاب و جریانهای سیاسی دیگر کردستان در برابر این توافق نامه کار دشواری نبود. از این توافقنامه نه تنها از جانب احزاب سیاسی کردستان استقبالی به عمل نیامد بلکه بعنوان یک اقدام تفرقه افکنانه مورد انتقاد قرار گرفت.

از سوی دیگر خود بزرگ بینی حاکم بر این توافقنامه که میخواهند از طریق آن خود را بعنوان باصطلاح ” دو نیروی اصلی کردستان” به هم پیمانان سراسریشان در صف ناسیونالیستها و لیبرالهای ایرانی و به مراکز قدرت جهانی معرفی کنند، خریداری نخواهد داشت. زیرا ادعاهای خود بزرگبینانه در جهانی که پیشرفت تکنولوژی دیوارهای پنهان کردن و سانسور اطلاعات را شکافته است و هرکسی میتواند به سهولت به اطلاعات لازم برای سبک و سنگین کردن این ادعاها دسترسی داشته باشد، راه به جائی نمیبرد. این دو حزب نمیتوانند خود را در موقعیتی قرار دهند که در دنیای واقعی نتوانسته اند آنرا بدست بیاورند.

مخاطبین این توافقنامه نه مردم کردستان، بلکه از یک سو متحدین سراسری آنها و از سوی دیگر آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ جهانی هستند که در این دوره بویژه بر روی مسائل سیاسی ایران متمرکز شده اند. مسئله ملی کرد ابزاری است که این دو جریان برای وارد شدن در معادلات سیاسی آنرا بکار میگیرند. اما واقعیت این است که متحدین سراسری آنها نه تنها خواهان رفع ستم ملی از مردم کردستان نیستند، بلکه از همین امروز هم که نه دستی در قدرت دارند و نه حتی افق روشنی برای دست یابی به قدرت پیش رو دارند، در اعلام مخالفت با رفع قطعی این ستم تردیدی به خود راه نمیدهند. دخالت دولت آمریکا و قدرتهای دیگر امپریالیستی در مبارزات مردم کردستان و ایران هم، یعنی تدارک آنچه در سناریوی لیبی گذشت و امروز در سوریه می­گذرد، یعنی تبدیل کردن ایران به عراقی دیگر. زمینه سازی و تسهیل امردخالت آمریکا و دولتهای امپریالیستی دیگر در مبارزات مردم کرستان و ایران، که این دو حزب میخواهند در پیشگاه آنان متحد ظاهر شوند، به مثابه سم کشنده ای است که در پیکر مبارزات عادلانه مردم کردستان تزریق می­شود. با همه اینها تلاش این دو حزب برای کسب چنین جایگاهی هم توهمی است که از خود بزرگبینی آنها ناشی شده است. زیرا هشیاری سیاسی امروز مردم کردستان امکان چندانی برای پیشبرد این استراتژی باقی نگذاشته است. همانگونه که این جریانات نتوانستند خواستها و مطالبات مردم کردستان را در نزد اصلاح طلبان حکومتی قربانی کنند و مردم را در این راه به دنبال این جریان بکشانند، در این مورد هم تلاششان به دلیل وجود همین شعور و آگاهی و تجربه­ای که مردم کردستان یافته اند، بی ثمر خواهد بود.

عکس العمل روزهای اخیر احزاب و گروههای ناسیونالسیت و شونیست ایران که هم پیمان آنها نیز هستند و در جلسات باصطلاح آلترناتیو سازی برای آینده ایران در این جا و آنجا در کنار هم ظاهر میشوند، در مقابل این توافق نامه، به مردم کردستان نشان میدهد که آنها چگونه متحدینی را برای خود در سطح سراسری انتخاب کرده اند. این نخستین بار نیست که که سوی این جریانها با آنها چنین رفتاری میشود، از آنجا که در اجلاس های آلترناتیو سازی برای آینده ایران این دو حزب نمیتوانند بطور واقعی وزن سیاسی مبارزات مردم کردستان را نمایندگی کنند، مدام مورد تحقیر قرار میگیرند و برای حفظ کرسی خود در این مجامع این تحقیرها را تحمل میکنند. پشت بستن آنها به این جریانات یک معیار واقعی و عینی برای نشان دادن درجه پایبندی این دو حزب به رفع ستم ملی نیز هست. آنها دست دوستی و همکاری به سوی نیروهائی دراز کرده اند که امروز از موضع شونیستی به طرح همکاری این دو جریان به شیوه هیستریک حمله میکنند. در مقابل این حملات تمام تلاش این دو حزب بر این است که آنها را متقاعد کنند که هدف از پافشاری بر پروژه فدرالیسم در کردستان حفظ تمامیت ارضی ایران است. هدف جستجوی راه عادلانه و واقعی برای رفع قطعی ستم ملی از مردم کردستان نیست، بلکه نقطه عزیمت آنها رفع نگرانی ناسیونال شونیستهای متحد سراسریشان برای احتمال از دست رفتن تمامیت ارضی کشور است. با چنین نقطه عزیمتی تردیدی باقی نمیماند که در صورت تفوق این جریان­ها در سطح ایران مردم کردستان به حقوق اولیه خود دست نخواهند یافت.

این توافق نامه نه توانست پاسخی صادقانه و مسئولانه به روح وحدت طلبی مردم کردستان در مقابل دولت مرکزی باشد، نه نقش مثبتی در ایجاد هماهنگی بین احزاب سیاسی موجود در کردستان ایفا نمود و نه حتی توانست جایگاه این دو حزب را در میان متحدین سراسریشان محکم تر کند و بدین ترتیب در واقع مرده به دنیا آمد.

نویسنده: سخن روز (تلویزیون کومه له)