” تمامیت ارضی ایران” یک معادله ٣ مجهولی

اخیرا، پس از اعلام توافقنمامه مشترک میان دو حزب “کومله کردستان ایران” و “دمکرات کردستان ایران”،  موجی از تبلیغات خصمانه از طرف فعالین سیاسی و مدنی پان ایرانیست ایرانی، علیه مردم کرد براه افتاده است. ابوالحسن بنی‌صدر، یکی از امضاکنندگان بیانیه، شخصی منفور در میان کردهاست که  با فرمان ایشان ارتش و پاسداران  جمهوری اسلامی حملات خود را علیه مردم کرد تشدید نمودند. جدا جای بسی تاسف است برای کسانیکه شعارهای آزادی و دموکراسی را شب و روز برزبان میاورند همصدا و هم موضع  بنی صدر میگردند.

 مضمون ومحتوای این بیانیه‌ و دیگربیانیه‌‌ها از این قبیل،  از جمله  بیانیه سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج کشور، انگار که از جانب مسئولان، سردمداران و فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی به نگارش در آمده است نه ” نخبگان سیاسی و مدنی ” خارچ از کشور. این بیانیه‌ها سرشار از دروغ، تحریف واقعیتهای تاریخی و از آن مهمتر تبرئه‌کردن رژیمهای حاکم تاکنونی از کل جنایاتیست که نسبت به ملت کرد در ایران روا داشته‌اند.

بحث پیرامون رفع ستم ملی و راه حل آن از طرف کردها همیشه با دو عبارت پوچ و نامفهوم  ” تمامیت ارضی ایران” و ” کردها مرزداران غیور غرب کشور” روبرو میگردد که وجه مشترک همه پان ایرانیستهای ایرانی و تمرکزگرا، از حزب پان ایرانیست گرفته تا همین فعالین سیاسی و مدنی است که به انتشار چنین بیانیه‌هایی پرداخته‌اند. ملت کرد که ‌چه بصورت دسته‌جمعی (بمثابه‌ ملت)،چه بصورت خانوادگی و واحدهای کوچکتر اجتماعی‌ و چه‌ بصورت فردی بطور سیستماتیک و در طی قرنها از طرف حکومتهای سرکوبگر مرکزی، مورد توهین، تبعیض و سرکوبهای وحشیانه‌ نظامی و نسل کشی قرار گرفته‌ است باید مورد پرسش قرار گیرد که‌ چه احساسی در این همزیستی نکبتبار دارد؟ نه‌ نمایندگان خود گمارده‌ امصاء کنندگان چنین بیانه‌هایی که‌ تنی چند از انان خود مهرهای اصلی جنایت بوده است‌. این  کردها در ایران هستند که باید در اینمورد ‌قضاوت و ابراز نظر نموده و رای خود را صادر کنند، نه وکلای من در آوردی  متشکل از دریادارها، بنی صدریها و روشنفکر غیر کرد تمامیت خواه  و کسانی که با درد و مرگ کردها کوچکترین آشنایی ندارند.تصمیم در باره جداشدن یا نشدن از ایران  بدون کوچکترین تردیدی تنها در صلاحیت ملل مختلف در ایران است و این ملت کرد است که در مورد سرنوشت خود، در مورد ماندن و همزیستی با دیگر مردم ” سرزمین” ایران  تصمیم میگیرد.

کسی که با سیاست هم آشنایی نداشته‌ باشد، با مرور ساده اخبار رسانه‌ی گروهی، متوجه خواهد بود که  مساله کردها در کردستان ترکیه، سوریه، ایران و عراق یک پدیده عینی و تاریخیست. بطوریکه کردها در این بخشها تاریخا مورد وحشیانه‌ترین و خونین‌ترین حملات و لشکرکشی‌های نظامی ملت بالا دست قرار گرفته‌اند. نمونه بسیار ساده آن  استفاده از بمب شیمایی درحلبجه و قتل و ترور روزانه‌ فعالین سیاسی و مدنی در شهرها و روستاهای کردنشین، کوچ اجباری چند میلیونی کردهای عراق  در سال ١٩٩١ از ترس انتقام جویی نیروهای صدام حسین است.  اگر این نویسندگان، با تاریخ و جغرافیای ایران آشنایی دارند لابد باید از خود پرسیده باشند، فلسفه وجود میلیونها کرد در خراسان شمالی، خراسان رضوی و گلستان ( انهم در حالیکه کردها اکثریت ساکنین شهرهایی از چمله اسفراین، بجنورد، شیروان و قوچان و..را تشکیل میدهند) چیست؟ کدام قدرتها این کردها را به این مناطق کوچانده‌ است؟

در بیانیه فعالان سیاسی و مدنی  آمده است ” در حالیکه در ایران علی‌رغم وجود نارسایی های بسیار در رفتارهای حاکمیت‌ها هیچگاه دولتی منبعث از گروهی قومی در راس ” ملت یا ملتهای زیر سلطه” دیده نشده‌ است.”  اینجا معلوم نیست چرا نویسندگان بیانیه همه جنایات رژیمهای سابق و رژیم ج.ا نسبت به کردها را به سطح ” نارسایی” تنزل میدهند؟ واقعا چرا  و با چه هدفی این ههمه جنایات را پرده پوشی میکنند؟   زهی خیال باطل،  آنان که  تصور میکنند با انکار این جنایتها، خشم ملت کرد از استبداد حکومتهای مرکزی کاسته خواهد شد. برای شما که سنگ دموکراسی خواهی را به سینه میزنید تنزل دادن جناتهای تاکنونی در حق کردها را ” نارسایی” بحساب میاورید تا بدینگونه آنها را تبرئه کرده و از هم اکنون نقشه‌های آتی خود را بما نشان دهید؟ با این شیوه برخورد تنها آب به آسیاب جمهوری اسلامی میزیزید و بس.

فلات ایران، چهارچوب کشوریست که  حکومتهای استبدادی  پیشین در طول قرنها، مللل گوناگون در ایران را با سرکوب، قهر و اعمال زور وادار به تمکین کرده‌اند. پس از پایان جنگ چالدران، ملیونها نفر از تبعیت این کشور به تبعیت آن یکی در آمدند، صدها هزار خانوداه را از هم جدا کردند، همانگونه که در کره، ویتنام و آلمان روی داد. اگر همزیستی اجباری تاکنونی، بعنوان ” نرمال و واقعیت تاریخی” انگاشته میشود، انطرف قضیه هم همزیستی مساڵمت امیز با رعایت حقوق سیاسی  و اجتماعی ملل و دخالت و شرکت در رهبری سیاسی تامین خواهد شد. مسله کردها در ایران، در وهله اول  مساله مذهب و زبان نیست، بلکه دخالت در امور سیاسی و شیوه زیستن و صاحب رای بودن در نحوه زندگی با دیگر ملل در ایرانست. شما، تمامیت خواهان، آگاهانه خواست سیاسی ملت کرد را به  وجوهی از قبیل مذهب تنزل میدهید تا بدینگونه اصل مساله‌ را که عبارت از “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش” است مخدوش کنید. شما اظهار میدارید ”  لذا سیاست خشن و سرکوبگر و تبعیض امیز دولت جمهوری اسلامی  علیه اقوام و اقلیت‌های دینی ـ فرهنگی ساکن ایران را به ویژه در زمینه مذهب و زبان مادری به شدت محکوم میکنیم”.

برای کردها، خصوصا پس از انتشار بیانیه‌‌های اخیر، حقیقتا حفظ ” تمامیت”  یک شعار بی محتوا و پوچ است. چرا فلاتی را باید حفظ کرد که در آن گسترده‌ترین نابرابریها علیه کردها بطور سیستماتیک  و در طی تاریخ  اعمال شده ومیشود؟  با نگاهی کوتاه به وضعیت کردها در عراق متوجه خواهیم شد که ستم ملی بر کردهای این بخش برچیده شده است. در فلاتی که با توافق قدرتهای بزرگ جهانی پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، دو ملت کرد و عرب را در چهارچوب کشور عراق متشکل کردند و در ترکیه و سوریه هم به همین ترتیب. تنزل دادن مساله کرد در خاورمیانه به تنهایی به  مساله مذهب و فرهنگ، کاری عوامفریبانه، کوته‌بینانه ، ناشیانه و در همانحال انکار ملت و در نتیجه سلب اختیارات ملل در مورد حق تععین سرنوشت خویش است.  نگرش فعالان سیاسی و مدنی بیانیه‌ها خمیرمایه برای آرایش و سازماندهی لشکرکشیهای آتی به کردستان است، خمیرمایه برای شکل دادن و فراهم نمودن  افکار ملت بالا دست برای شرکت در حملات نظامی آینده است.

سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج کشور اظهار میدارند ” هیچ یک از کشورهای خاورمیانه امروز قادر به تحمل جدائی بخشی از خاک خود نیست و هر اقدامی در این جهت خواه‌ناخواه به افزایش عناد و دشمنی و جنگ در منطقه منجر میگردد.” جالب اینجاست که سازمانهای جبهه ملی ایران  حکومتهای دیکتاتوری خاورمیانه را  مدل و الگوی سیاسی ـ اجتماعی مینگرند!. آیا در کشورهایی مثل  عربستان سعودی، بحرین، یمن، قطر و ایران ابتدایی ترین حقوق انسانی رعایت میشود؟  آیا کوچکترین حقوق زنان  در این کشورها رعایت میشود؟ در کدامیک از  کشورهای خاورمیانه، غیر از اسرائیل و کردستان عراق، آزادی بیان، نشریات و مطبوعات رعایت میشود، چه رسد به حل مسله ملی؟  از طرف دیگر، مساله جدایی یک ملت از طرف چه کسانی به ” افزایش دشمنی و جنگ در منطقه منجر میشود”؟ آیا از طرف کردها یا حکومت متمرکز آتی؟ آیا میدانید که  کرها، بیش از هر ملت دیگری در ایران از جنگ ضررمند شده‌ اند؟ آیا میدانید که اغلب شهرهای کردستان (در ایران میهن عزیز) چندین بار از ترس موشکها، فانتومهای جنگی و تانک و توپهای رژیم و کشتار جمعی  تخلیه شده‌ اند؟ در کدامیک از قسمتهای دیگر ایران ( بجز ملت عرب در جنوب ایران که در سال ١٣۵٨ با فرماندهی  تیمسار مدنی مورد قلع و قمع خونین  قرار گرفتند) قتل عام روستاهایی از قبیل قارنا و قلاتان دیده شده‌ است؟ (بنی صدر شما هم مسٶل است).  کدامیک از شهرهای ایران، غیر از کردستان،  مورد آماج حملات آتشبارها، راکتها و خمپاره‌ها قرار گرفته و هزاران زن و مرد و کودک بیگناه را بخاک و خون کشیده است؟ کدام حکومتی چنین روشی را در قبال ملت ” خودی” بکار میبرد؟ ما، کردها از جنگ متنفریم و هیچگاه خواهان جنگ و خونریزی نبوده‌ایم. اما دفاع از خواستهایی، که  آنرا حق مسلم خود میدانیم،  در خون و رگ و پوست ما عجین شده است و تا زمانی که بشیوه‌ای دمکراتیک حل نگردد همچنان و در شکلهای گوناگون برای کسب آن مبارزه خواهیم کرد. بنابراین‌ خواست کردها نه عناد، نه دشمنی و نه جنگ، بلکه دستیابی به حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعیست و این یک خواست دمکراتیک و عادلانه است که در یک جامعه مدرن به آسانی قابل دسترسی است. همانگونه که جدایی فنلاند به توسعه و رشد این کشور منجر گردید، جدایی اسلواکی از چکها در اروپا نیز  بدون جنگ و خونریزی صورت گرفت.

کردستان  در سالهای ۶٠ به پناهگاهی برای فعالین سیاسی غیر کرد در آمد و اتفاقا از طرف آنان       ” سنگر آزادی” لقب گرفت. در آندوره،  نشریات سازمانهای سراسری در ایران پر از شعار ” زنده‌ باد کردستان سنگر آزادی” بود اما حالا با چرخش  نوک قلم، همین کردستان به جدایی طلب ، جنگ افروز و نوکر امپریالیسم و سر در آخور بیگانگان تبدیل میشود.  برای آنانی که همواره خواهان همزیستی مسالمت آمیز  ملل مختلف در ایران بوده‌اند، مشاهده چنین بیانیه‌هایی نه‌ تنها بکلی نومیدکننده بلکه آشکارا پیام آور جنگ افروزی از جانب تمامیت‌ خواهان و تمرکزگرایان ملت بالا دست است.

” تمامیت ارضی ایران” یک معادله ٣ مجهولیست به این معنا که مفهوم کلمات تمامیت، ارض و ایران مجهول هستند. هر چند افکار پان ایرانیسم  ایرانی که حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را تایید میکند  معادله‌‌ی ٣ مجهولی را در این رابطه نمی بیند و بار مثبت این عبارت نامفهوم و گنگ برایشان علی السویه است.

نویسندگان بیانیه که اغلب تحصیل کرده و مقیم  کشورهای اروپایی هستند ، کشورهای استبدادی و قرون وسطایی خاورمیانه را و یا در بهترین حالت میراثهای دوره مشروطه را برای حل مساله ملی الگو و مبنا قرار میدهند. فعالان سیاسی و مدنی در بیانیه‌ خود مینویسند که  ”  به نظر ما سیستم فدرال با واقعیت‌های تاریخی و سیاسی کشور ما همخوانی ندارد. ما برای رسیدن به یک ساختار معتدل و متمرکز، از احیای ایده اصیل و ایرانی تشکیل انجمن‌های ایلتی، یکی از میراث‌های گرانبهای  نهضت مشروط، دفاع میکنیم “.

اولا، چرا میراثهای یک قرن پیش در ایران گرانبهاست اما میراثهای اخیر کشورهای پیشرفته و مدرن از قبیل سویس، بلژیک، کانادا و هند غیر گرانبهاست؟

ثانیا، چرا این تجارب یک قرن پیش  ” ایده اصیل  ایرانی” است ( ایده که چلوکباب برگ نیست)  اما  ایده شیوه زیستن و رعایت ملل مختلف در سویس غیر اصیل است؟ آیا ایده‌ها مرز و بومی را میشناسد؟  آیا  شیوه اداره و هدایت جامعه، تشکیل پارلمان و وزارت و  تقسیمات استانی در ایران کشف گردید؟

ثالثا، در عصر کنونی انفورماتیک  و به همت تکنولوژی پیشرفته دیگر ایده‌ها ی محلی معنا و مفهومی ندارد. یک ایده در هر زمینه‌‌ای در کوتاهترین فاصله زمانی مرزهای قاره‌ای را طی خواهد کرد. اگر کشورهای اروپایی، بسوی ارز واحد مشترک، برداشتن مرزها، امحا کنترل پاسپورت  رفته‌اند، جای تعجب است که این نخبگان ایرانی به ایده‌های یک قرن پیش مراجعه میکنند؟

نکته آخر، تنها راه حل مسالمت آمیز و دمکراتیک در ایران، به رسمیت شاختن وجود ملل مختلف در ایران، تلاش برای رفع ستم ملی از ملل تحت ستم در ایرانست و این یگانه راهیست که ایران آینده را از بروز و ایجاد   ” جنگهای قومی”  تضمین میکند. انسانها، علیرغم  داشتن هر نژادی، هر رنگ پوستی، هر مذهبی،  هر جنس و گرایش جنسی، دارای یک ارزش انسانی هستند.

هاشم رضایی ١۴ سپتامبر ٢٠١٢

hashemp1@hotmail.com