بجا و لازم است تا دو سند را من حیثالمجموع از زندانهای رژیم جمهوری اسلامی در دههی شصت زنده نگه داشت. سند مقاومت و پایداری و ایستادگی تا پای مرگ، و دیگری سند تسلیم و عقبنشینی و همکاری با شکنجهگران و جلادان.
البته که نعابیر و تفاسیر گونهگونهای از زندان و زندانیان سیاسی در این روزها و در دنیای عقبنشینی و همچنین در دنیای فعالیتهای غیر فعال و رو در رو وجود دارد؛ تعابیری که مبین دو برداشت متضاد از هم و نمایانگر رواج روحیهی مقاومت و پایداریِ آرمان کمونیستی و همچنین ترویج یأس و ناامیدیهاست. شنیده و خواندهایم و دیدهایم که تفاوت است مابین عنصر پیشرو و پیگیر، با عنصر پسرو و ناپیگیر. خوانده و شنیدهایم که زندانهای مخوف سرمایه در درون خود همواره این دو عنصر و این دو پدیدهی ناهمگون را پرورش داده – و میدهند – و به تفسیر واقعبینان و حقیقتجویان یکی نماد فداکاری تا سر حد مرگ به حساب آمده و دیگری نمایانگر عقبنشینی و تزلزل بهمنظور بقای فردیست؛ بقایی که مبلغ و مروج ایدهی ناداومی در مقابل شکنجهگران و جلادان، و خلاصه در میادین متفاوت مبارزاتی علیهی دشمنان طبقاتی و آشتیناپذیر کارگران و زحمتکشان میباشد.
در حقیقت زندان و جامعهی ایران هم همواره با این دو افکار و با این دو اندیشه در کشاکش بوده است؛ کشاکشی که بدون کمترین شک و شبههای میتوان آنرا به پای گرایشات و افکار متقاوت طبقاتی نوشت. به هر حال و فارغ از برداشتها و ارزیابیهای یکایکمان پیرامون زندان و زندانیان سیاسی، یک نکتهی حقیقی – عملی را نمیتوان از قلم انداخت و آن این استکه تودههای محروم ایران، عملاً با افکار و یا از اعمال کسانی مفتخراند، که فریب وعده و وعیدهای دروغین حاکمان را نخورده و پشت به مردم نکرده و در جهت ماهیت واقعی سران خکومتها گام برداشتند و ایستادند و دست رد بر تمامی خواستههای جانیان بشریت زدند. مگر بی دلیل استکه همواره دارند از افکار و از اعمال کسانی به نیکی یاد میکنند که دشمن را در هر لباسی افشاء نمودند و به ارابه و همکاران نظام جمهوری اسلامی تبدیل نگردیدند؟ مگر بی دلیل استکه هر ساله یاد آن عزیزانی را گرامی میدارند که در درون سیاهچالهای مخوف جمهوری اسلامی، راهِ پیش را با راهِ ایستائی و پس، مقدم شمردند؟ آری، یاران دههی شصت از این دستهاند و بههمین دلیل بیاد ماندنیاند و هرگز و هرگز از خاطرهها نخواهند رفت و نه فراموش شدنیاند و مهمتر از همهی اینها نه گذشت زمان قادر به التیام زخمهای خانوادهی هزاران زندانی سیاسی کمونیست و مبارز، که در دادگاههای فرمایشی و چند ثانیهای به جوخهی مرگ سپرده شدند، میباشد.
در این دهه سران رژیم جمهوری اسلامی با تمام قوا و با سازماندهی نوین به میدان آمدند و گرفتند و کُشتند، تا چرخش و منفعت سرمایهداری وابستهی ایران مختل نگردد. حامیان سرمایه در این دهه بر دامنهی بگیر و به بندها و خفقاق افزودند و هر اعتراض و مخالفتی را، به بهانهی جنگ با کفر، سرکوب، و زندانها را پُر از کمونیستها، مبارزین و مخالفین نمودند؛ سازمانهای سیاسی و کمونیستی را یکی از پس دیگری پس زدند تا با خیالی آسوده سیاستهای ارتجاعی و منفعتجویانهی خود را به پیش ببرند.
دههی شصت، از یکطرف دههی مرگ و دههی ترس و وحشت و دههی تعرض بیامان به میلیونها انسان محروم توسط سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، و از طرفدیگر دههی مقاومت و ایستادگی کارگران و زحمتکشان و فرزندانشان علیهی ارگانهای مخوف سرمایه و آنهم در میادین متفاوت مبارزاتی بود؛ دههای بود که اندیشهی کُشتار، سرکوب و شکستن قلم و مثله نمودن بدنهای لت و پار شدهی زندانیان سیاسی در درون جامعه و در درون زندانها دُور تازهای بخود گرفت و سران حکومت آنچنان جنایاتی در ایران مرتکب گردیدهاند که توضیح و ترسیم تمامی آنها ناممکن میباشد؛ دههای بود که در خیابانها ارگانهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی خون ریختند و با دادگاههای چند ثانیهای بهمنظور برخورد با “سر موضع”یها سیاست حذف فیزیکی را بهعنوان سیاست روزمرهی خود تبدیل نمودند.
به بیانی حقیقی فرمان قتل عام زندانیان سیاسی با نقشهای سازمانیافته از جانب خمینی – و تحت عنوان “… کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد”، – صادر گردید و در مدت زمانی کوتاه مجریان و قدارهبندان، به جان زندانیان افتادند و با محاکمات دوباره و چند ثانیهای، هزاران زندانی سیاسی کمونیست و مبارز و مخالف را بدلیل تن ندادن بهخواستههای ارتجاعیشان به مسلخ مرگ کشاندند. هزاران کُشته و معلول و زخمی و قربانی، محصول تحرکات ضد انقلابی سران حکومت در درون زندانها در دههی شصت بوده است و بههمین دلیل استکه تابستان هر سال یادآور خاطرهی آن دردها و رنجها، و پایداری و ایستادگی زندانیان سیاسی از یکسو، و آشکار شدن هر چه بیشتر ماهیت سردمداران رژیم جمهوری اسلامی از سویدیگر میباشد.
زمان نوشیدن جام زهر از جانب خمینی در جنگ امپریالیستی و خانمانسوز ایران و عراق فرا رسید. هشت سال جنگ و بدبختی و هشت سال وعده و وعیدهای دروغین مبنی بر پیروزی “کفر بر اسلام”، جامعه و فضای ایران را به تلی از کُشته و نداری تبدیل نموده بود. افکار عمومی در انتظار تغییر بعد از پایان دوران حکومت شاهنشاهی بود و تصورات بر آن بود که نسیم آزادی در سرتاسر ایران طنین خواهد انداخت و دیگر نه از بگیر و به بندها و سرکوب و شکنجهی کمونیستها و مبارین، خبری خواهد بود و نه میلیونها انسان در فقر و نداری غوطهور خواهند شد. امّا غافل از آنکه وظیفهی رژیم جمهوری اسلامی تداوم سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و نظامی حکومت گذشته و تأمین منفعت سرمایهداران جهانی بوده – و میباشد -. درست چهل بعد از بر سر کار گماردن رژیم جمهوری اسلامی بود که سران حکومت، اولین نوروز را به کام میلیونها خلق کُرد تلخ نمودند و در مدت زمانی کوتاه و در چهارچوبهی سیاستهای امپریالیستی شعلههای جنگ را بر افروختهتر نمودند؛ جنگی که هزاران نیروی انسانی را در کام خود بلعید و وظیفهاش تخطئهی جنبشهای اعتراضی کارگری – تودهای سرتاسر جامعهی ایران بود.
به باور حاکمان ایران، بر افروختن جنگ امپریالیستی ایران و عراق “نعمت الهی” برای آنان بود. چرا که توانستند به بهانهی مبارزه با “متجاوزین” هر اعتراض و مخالفتی را سرکوب نمایند و به تبعی از آن و در دوران پایانی و آتش بس و آنهم تحت لوای “بازسازی و سازندهگی” آنچنان جنایاتی را در حق زندانیان سیاسی در غل و زنجیر مرتکب گردند که طرح و بیان دوبارهی آنها تکاندهنده و دل هر انسان آزادهای را میآزاند. در چنین دورهای بود که جامعهی ایران شاهد اعدامهای دستهجمعی فرزندان کارگران و زحمتکشان در درون زندانها بود؛ در این زمان بود که بار دیگر زندانیان محکوم شده بدلیل عدم همکاری و پایداری به مواضعیشان مجدداً مورد محاکمه قرار گرفته و به جوخههای مرگ سپرده شوند؛ در این دوره بود که هزاران زندانی سیاسی مقاوم از جان خود مایه گذاشتند و دست رد به خواستههای ارتجاعی حاکمان ایران زدند و صف خود را با کرنشگران و تسلیمطلبان مجزا نموده و آنچنان خاطره و دلاوریهایی از خود بر جای گذاشتهاند که کمتر کسیست، تا یاد آن یاران را گرامی ندارد و از آنان به نیکی یاد نکند. آری، زندانیان کمونیست و مبارزی که در درونِ خود، سیاست ایستادگی و پایداری را نهادینه نمودند و مرگ را به سخُره گرفتند.
واقعیت این استکه تلاش جمهوری اسلامی بر آن بود تا زندانیان “سر موضع”ای را به تسلیم وادارد و بههمین دلیل بعد از پایان جنگ ایران و عراق، سئوالات کلیشهای و دستچین شده را در مقابل هزاران زندانی سیاسی قرار داده و پاسخ منفی به هر یک از آنها، جایگاه زندانی را درون زندانها معین مینمود و طناب دار و میادین اعدام در انتظار پایداران راه انقلاب و رهائی نشسته بود.
آری تاریخ زندانهای رژیم جمهوری اسلامی اینگونه رقم خُورد و بدون کمترین تردیدی، تفکیک و توضیح حقایق و واضح از جانب هر انسان آزاده و همچنین بر شماری بجا و تبلیغ هزار بارهی سیاست مقاومت و پایداری در برابر سیاست تسلیم و عقبنشینی در درون زندانها بنوبهی خود نماد وفاداری به افکار و اعمال یارانیست که در دههی ترور، و در دههی جنگ و گزیز و در دههی شصت، چه در درون زندانهای رژیم جمهوری اسلامی و چه در دیگر میادین متقاوت نابرابر و طبقاتی ایستادند و جان باختند.
یاد آن عزیزان گرامی باد!
۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲
۲۶ شهریور ۱۳۹۱