حکایت تمامییت ارضی به هرقیمت!

طرح این بحث از نظر من به خاطر وزن و ضرورتش نیست . دوران تقسیم بندی های قرون پیش سپری شده است . شرایط سیاسی جهان و منطقه تابع چنین گزینه های نمیتواند باشد. و البته به هزارویک دلیل درمناطق دیگرغیرممکن هم نیست ؛ مثل سودان که تقسیمش کردند ! اما موضوع تمامییت ارضی به هرقیمت ؛ مرا به یاد دوران بعد از سقوط نظام سلطنتی انداخت. فقط تیترها عوض شده اند و به جای شعاراستقلال ؛ حفظ تمامییت ارضی به هر قیمت مطرح میشود . ولی کارائی هردو از یک جنس است . توجیه دیکتاتور و دیکتاتوری !

تا جایی که درذهنم به جا مانده؛ بعد از سقوط نظام سلطنتی این شعار “استقلال” و شعار “آزادی” سرلوحه همه نیروهای سیاسی و حاکمییت اسلام شده بود . درهمان فازموسوم به سیاسی و تقریبا اغلب نیروهای موجود درزمین سیاست ؛ مرز و جبهه خود را با یکی از این ۲ شعارمی بستند . بخشی از نیروهای موسوم به چپ درهمان روزگار، استقلال را تیتر زدند و جملگی خزیدند به زیر عبای ” ضد امپریالیستی ” امام خمینی و امام ره….هم چه لقمه هایی از همین شعاراستقلال میزد و با همین توجیه سرمیبرید ! بعد هم پایه های حکومتش را که محکم دید همین چپ نمایان استقلال نما را هم سربرید !

بخشی دیگری از نیروهای سیاسی موجود و از جمله مجاهدین آزادی را تیتر و مبنا کردند . و بقیه با همین معیارحق انتخاب داشتند و ما هم آزادی را انتخاب کردیم . بگذریم از اینکه متاسفانه و درپروسه ؛ مجاهدین به دلیل ماهیت ارتجاعی شان ؛ به درک و تعریف نوینی از آزادی رسیدند و صراحتا آقای رجوی درنشستی گفت : منظورما از آزادی این صحنه ها و اشکال غربی نیست بلکه آزاد از افکاراستثماری و ذوب شدن در جامعه توحیدی و رهبری و اینا……

موضوع قطعا نخ نما و کهنه است ولی نه برای همه ! هنوزهم شعارهایی معیار خوبی برای سنجش افراد و گروههای سیاسی است . عده ای برای حفظ تمامییت ارضی بنا به گفته خودشان حاضرند کنارحکومت اسلامی قراربگیرند و با خامنه ای بیعت کنند ! و من همچنان برآزادی تاکید میورزم . آزادی که نباشد ، برآن استقلال و تمامیت ارضی باید شاشید .

من نمیخواهم خاک جغرافیای ایران مستقل و یک پارچه باشد ولی انسانها هیچ حقی و انتخابی برای هیچ کاری نداشته باشند . من نمیخواهم مثل خمینی ره….مستقل باشم ولی به راحتی آدم بکشم و زندان گسترش دهم . من نمیخواهم برای حفظ این خاک و استقلال…. کهریزک به پا کنم. من یک پارچگی خاک را برمردم اسیرترجیح نمیدهم. من نمیخواهم کشوری مستقل مثل کره شمالی با مردمانی اسیروگرسنه و روانی داشته باشم . من ترجیح میدهم که ایران دراسارت فاشیسم ومذهب و دیکتاتوری ؛ صد پاره شود ولی حداقل در یک قسمت آن انسانها آزاد زندگی کنند. یعنی از نظرسیاسی درتمام زمینه ها بشود نوشت و گفت و نقد و طنز هم هیچ مرزی نداشته باشد. آزادی در زندگی شخصی مردم هم که جزو بدیعیات است.

کسانی که همچنان و امروزهم شعارتمامیت ارضی به هرقیمت میدهند و برای یکپارچگی ایران حاضرند کنارحکومت اسلامی قرارگیرند وذبح آزادی به پای استقلال را سرلوحه خود قرارمیدهند ، اگر مامور نباشند و معذور…..یا حکومت اسلامی را نشناخته اند و یا دچارازخودبیگانگی ۳۳ سال پیش چپهای آن روزگارشدند. یعنی حداقل ۳۳ سال عقب ماندگی ذهنی و سیاسی دارند . کسانی که خودشان فرارکرده اند ولی میگویند حاضرند کنارحکومت اسلامی برای یک پارچگی خاک بمانند به شدت خالی بندند و اندازه این حرفها نیستند والا اساسا از ایران خارج نمیشدند و برای حفظ تمامیت ارضی خاک و جغرافیای ایران درهمان بسیج به اسلام خدمت میکردند .

حفظ تمامییت ارضی ؛ اگرهم جایی برای مطرح شدن داشته باشد ؛ صدمین حرف است . اولین حرف تا نودونهمین حرف آزادی ست …….

اسماعیل هوشیار
۲۱٫شهریور.۱۳۹۱