“رؤیاها.. اشعاری از لانگستون هیوز – شاعر آمریکایی”

ترجمه از: زهره مهرجو

(۱) “رؤیاها”
“رؤیاهایت را نگاهدار..
چرا که اگر آنها را از دست بدهی،
زندگیت مثل پرنده ای خواهد بود،
مانده در قفس..!
با رؤیاهایت بمان..
چرا که بدون آنها،
زندگی زمین بی حاصلی را ماند،
منجمد شده در برف..”

(۲) ” من دنیایی را آرزو می کنم”
” من دنیایی را آرزو می کنم که در آن انسان،
انسان دیگری را خوار نمی شمارد،
دنیایی که در آن عشق،
به زمین برکت می بخشد،
و صلح تمام راههای آنرا
به خود می آراید..
من آرزوی دنیایی را می کنم که در آن،
همه راه دلپذیر آزادی را می شناسند،
طمع دیگر روح انسان را
ذره ذره در هم نمی شکند،
و زنگار روزهای او نمی شود..
دنیایی را آرزو می کنم که در آن سیاه یا سفید،
یا از هر نژادی که هستی،
سهم یکسانی از نعمتهای زمین خواهی داشت..
و در آن هر انسانی آزادست!..
دنیایی که در آن پستی و بیچارگی،
مغلوب شده اند؛
و شادی بسان مرواریدی،
نیازمندیهای انسانها را
به خود می آراید..
من برای دنیایم،
چنین رؤیاهایی را دارم!..”
(لانگستون هیوز)

مختصری درباره لانگستون هیوز:
جیمز مرکر لانگستون هیوز (۱۹۶۷ – ۱۹۰۲) میلادی، شاعر، رمان نویس، نمایشنامه نویس و فعال اجتماعی آمریکایی قرن بیستم بود. او یکی از بنیانگذاران تلفیق شعر و موسیقی بود، و در بسیاری از اشعارش آمیزه ای از شعر و انواع مختلف موسیقی جاز را می توان مشاهده نمود.
هیوز در اول فوریه ۱۹۰۲ میلادی، در یک خانواده نیمه سیاهپوست آمریکایی در جاپلین میسوری بدنیا آمد. مادر او کارولاین مرکر لانگستون، در خانواده ای با سوابق فعالیتهای سیاسی بزرگ شده بود. پدربزرگ جیمز “چارلز هنری لانگستون” بهمراه برادرش “جان مرکر لانگستون”، در مبارزات بر علیه برده داری شرکت فعال داشتند، و برای “جامعه ضد-برده داری اوهایو” کار می کردند.
جیمز دومین فرزند کارولاین لانگستون و ناتانیل هیو بود. در کودکی پدرش از آنها جدا شد، و بدلیل فشارهای زیاد ناشی از تبعیض نژادی که در آنزمان در آمریکا وجود داشت، ابتدا به کوبا و سپس به مکزیک گریخت. از همین روی مادرش بدنبال کار رفت، و جیمز تا مدتها نزد مادربزرگ مادریش زندگی می کرد. در همان دوره بود که منشها و افکار انقلابی و ضدبرده داری مادربزرگش بر او تاثیر گذاشت و برای همیشه در او بجا ماند.
هنگامیکه جیمز هنوز در مدرسه بود، بعنوان شاعر کلاس انتخاب شد. او در دوره تحصیلات دبیرستان، برای روزنامه مدرسه می نوشت، و در تنظیم کردن کتابهای درسی نیز نقش فعالی داشت. در همانزمان، به نوشتن اولین داستانهای کوتاه، اشعار و نمایشنامه های دراماتیک خود پرداخت.
نخستین رمان او بنام “بدون خنده نه” نشان طلای هارمون را در ادبیات بخود اختصاص داد، و یکی از اشعارش نیز بنام “سیاهپوست از رودخانه سخن می گوید” که در سال ۱۹۲۱ میلادی در مجموعه آثار وی بنام “بحران” منتشر شد، بعدها یکی از آثار مشهور او گشت.
زندگی و کارهای لانگستون هیوز، در کنار آثار سایر هنرمندان معاصر وی، تاثیر بسزایی در رنسانس هارلم ۱۹۲۰ میلادی داشت. اشعار و داستانهای او زندگی سیاهپوستان کارگر آمریکایی هم دوره اش را توام با سختیها، شادیها و موسیقی بتصویر کشیده اند. در سراسر آثارش احساس غرور از هویت آفریقایی – آمریکایی و فرهنگ متنوع آن یافته می شود.
گرایشات سیاسی هیوز، مثل بسیاری از نویسندگان و هنرمندان سیاهپوست همدوره آمریکایی اش، به کمونیسم و در جهت چاره جویی از جدائیها و تبعیضات موجود بود. این گرایشات در بسیاری از آثار سیاسی کمتر مشهور او – بعنوان مثال شعر “یک ترانه نو” – که بوسیله دانشگاه میسوری در دو مجموعه گردآوری شده اند، بچشم می خورد.
اگرچه او هیچگاه بطور رسمی به حزب کمونیست نپیوست، اما بدلیل مضمون نوشته های خود بارها از جانب سیاسیون راست در این زمینه مورد حمله قرار گرفت. هیوز در پاسخ به این سئوال که چرا به حزب کمونیست نپیوست، گفت: “حزب بر اساس قوانین سختی انتظام داشت، و پذیرفتن آنها بعنوان یک نویسنده برایم مشکل بود.”
در سال ۱۹۵۳ میلادی در ادامه فشارها بدلیل گرایشات کمونیستی اش، بوسیله کمیته بازرسی مجلس سنا فراخوانده شد، و در آنجا اظهار داشت که هیچگاه علاقه اش به آنچه که سیاسی در نظر گرفته می شود تئوریکی یا حزبی نبوده، و درباره سوسیالیزم، کمونیزم یا سایر احزاب سیاسی کتابی نخوانده، بلکه نوشته هایش تماما نتیجه احساسات و نیاز خودش برای یافتن راه و در جهت آگاهی از مشکلاتش بوده اند.
پرواضح است که این گفته وی نه از روی انتخاب، بلکه تحت تاثیر فشارهای وارد شده بر او بوده است. همانطور که قبلا اعلام کرده بود: “جستجوی من در جهت توضیح و روشن کردن شرایط سیاهپوستان آمریکا، و بطور غیر مستقیم تمام نوع انسان بوده است.”
بهرحال هیوز پس از احضارش به کمیته بازرسی در سال ۱۹۵۳، در نوشته هایش از کمونیزم و اشعار باز سیاسی فاصله گرفت، و بیشتر به اشعار احساسی روی آورد.
لانگستون هیوز در بیست و دوم ماه مه ۱۹۶۷ میلادی در سن ۶۵ سالگی، در اثر بیماری سرطان درگذشت.

منابع دیگر:
مجموعه اشعار لانگستون هیوز:
http://www.poemhunter.com/langston-hughes/poems/page-2/?a=a&l=1&y=
لانگستون هیوز ویکیپدیا – انگلیسی:
http://en.wikipedia.org/wiki/Langston_Hughes
لانگستون هیوز ویکیپدیا – فارسی:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D9%86_%D9%87%DB%8C%D9%88%D8%B2
“چرا، چرا همیشه؟..” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10923—-q–q
“دو شعر از الکساندر بلوک شاعر سمبولیست روسی” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10897-1391-06-10-06-36-53
“گرایشات تخیلی” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10838–6-
“شعری برای آزادی” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10809-1391-05-28-21-20-32
“شعری برای گابریل پِری” – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/10721-1391-05-22-06-54-19
“شاعر سرودی همیشه زنده! بمناسبت صد و بیست و چهارمین سالگرد مرگ کارگر انقلابی و شاعر انترناسیونال اوژن پوتیر – زهره مهرجو:
http://www.rowzane.com/index.php/annonce-archiev/82-reports/8514——————-qq–