بستن سفارت جمهوری اسلامی در کانادا و خوشحالی ما

ما کمونیستها از موقعیکه پامون به کانادا رسید جلوی سفارت یا بهتره بگم لانۀ جاسوسی و ترور جمهوری اسلامی رفتیم٬ گوجه گندیده به در و دیوارش پرتاب کردیم٬ خواهان بستن این لانۀ جاسوسی شدیم. این دولت کانادا بود که هر بار میامد از سفارت جمهوری اسلامی دفاع میکرد٬ بمحض اینکه روی پیاده روی جلوی سفارت میرفتیم ما را بجرم “ورود به حریم شخصی سفارت” دستگیر میکرد و پرونده برامون درست میکرد و غیره. ما که از رو نرفتیم. حالا٬ معلومه که از بسته شدن این لانۀ جاسوسی خوشحالیم و میتونیم یک خورده نفس راحت تری توی کانادائی که این سفارت کارش سازماندهی جاسوسهاش در بین پناهنده ها و مهاجرها بود٬ بکشیم. مشخصه که دلایل ما برای این خوشحالی کاملا با دیپلماسی جنگی دولت کانادا متفاوت است.

ما نه تنها از دولت کانادا٬ که از دول اروپائی و هر جای دیگه که پامون بهشون رسیده خواهان ایزوله کردن سیاسی جمهوری اسلامی٬ خواهان آفریقای جنوبیزه کردن جمهوری اسلامی بودیم و هستیم• اتفاقا به میمنت بسته شدن سفارت جمهوری اسلامی در کانادا باید بلندتر از همیشه فریاد بزنیم که این لانه های جاسوسی و ترور را در همه دنیا ببندید

اما خام هم نیستیم. میدونیم که بستن سفارت در شرایط خیلی خاضی صورت میگیرد٬ و اساسا به دو علت: ١) یا یک فشار قوی از پایین وجود داره که دولتها ناچار به بستن سفارت یک دولت میشن (مثلا خیزش انقلابی و احتمال سقوط قریب الوقوع یک دولت.که در اینصورت دولتهای غربی و غیر آن برای اینکه از قافله عقب نیفتند یا برای مهار انقلاب مردم سفارت دولت دیکتاتور را میبندد).٢) دیپلماسی جنگی

در یادداشت دیروزم علت اینکه این اقدام دولت کانادا را یک دیپلماسی جنگی میخوانم را شرح دادم.( بستن سفارت جمهوری اسلامی در کانادا: غرب خود را برای مداخله نظامی در سوریه آماده میکند). چرا این اقدام دولت کانادار را نتیجه فشار از پائین نمیخوانم؟ اگر دولت کانادا سفارت سوریه را بسته بود قطعا اینطور بود.اما در مورد ایران٬ پس از عقیم ماندن خیزش انقلابی ٨٨ هنوز چنین خیزش انقلابی توده ای مردم علیه جمهوری اسلامی براه نیفتاده.دولت کانادا حتی در اوج خیزش ٨٨ با تمام وجودش از سفارت جمهوری اسلامی دفاع کرد.(این عکس مربوط به هماندوره است).حال سوال اینست آیا خوشحالی ما از بستن سفارت بمعنای حمایت از دپیلماسی جنگی غرب نیست؟ ابدا.ما از موضع خودمان خواهان بستن لانه های جاسوسی جمهوری اسلامی بودیم و هستیم

بنظر من٬ سیاست جنگی کانادا رو به ایران نیست. ربط مستقیمی به تهدیدات اخیر اسرائیل ندارد اگر چه دولت کانادا با نفس تهدیدات اسرائیل مخالف نیست اما در شرایط امروز بخاطر مسئله هسته ای غرب حاضر به براه انداختن یک جنگ با جمهوری اسلامی نیست. مسئله شان سوریه است. دارند برای جمهوری اسلامی خط و نشان میکشند. میگویند “اسد باید برود”. این را متوجه شده اند که این حکم انقلاب مردم در سوریه است و دول غربی برای اینکه بتوانند آن انقلاب را بشکست بکشانند لازم است اسد را کنار بزنند و خود را حامی انقلاب سوریه نشان دهند. برای انجام اینکار میگویند مگسی بنام جمهوری اسلامی در سوریه را باید زد. میگویند اگر جمهوری اسلامی به حمایت نظامی اش از اسد ادامه بده٬ این دخالت را میزنند. میگویند اگرج ا با آنها در سوریه سر شاخ شد٬ پایگاههای اتمی و نظامی اش را هم بعنوان انتقامجوئی میزنند. به جمهوری اسلامی میگویند دست و پایش را از سوریه جمع کند٬ بکشد بیرون.

موضع ما

١) در مورد سوریه

صرف دانستن پیچیدگی این ماجرا اولین قدم ما برای گرفتن موضع اصولی است.اولا معیار ما هیچگاه با معیار دول یکی نیست.ما “آزادی و برابری” میخواهیم و بهمین خاطراست که جمهوری اسلامی و اسد باید بروند٬ نه بخاطر “مسئله هسته ای”.در ثانی٬ ما پیرو سیاست “دشمن دشمن من دوست من است” نیستیم.ما نه به این دلیل که دولت کانادا سفارت ج ا را بسته است از سیاست جنگی دولت کانادا دفاع میکنیم و نه بدلیل “امپریالیستی” بودن دولت کانادا میپریم بغل جمهوری اسلامی و ضد امپریالست بازی حامیان جمهوری اسلامی و اسد را در میاوریم.هدف ما سرنگون کردن اسد و جمهوری اسلامی با اتکا ** به قدرت خودمان و خواسته های آزادی و برابری خودمان ** است و بس.سیاست جنگی دول غرب مادام که معطوف به دولت اسد است٬ و از اراده ما خارج٬ را نه باید محکوم کنیم و نه حمایت.دولت اسد تا کنون بیش از ۵٠ هزار نفر را کشته است.انقلاب مردم سوریه متاسفانه در منگنه سرکوب وحشیانه دولت اسد و جمهوری اسلامی از روبرو٬ و ارتجاع ناسیونالیسم و اسلامیون “شورای ملی سوریه” و “ارتش آزادیبخش سوریه” با حمایت غرب از درون٬ تلاش میکند راه خود را بیابد.در این میان هر مناقشه ای که دولت اسد را از سر راه بردارد از طرف ما نباید محکوم و یا حمایت شود.مادام که دو قطب ارتجاعی به سر و کله یکدیگر میزنند و صرفا ارگانهای نظامی دولت اسد هدف قرار بگیرد به ما ربطی ندارد.قیچی کردن توحش اسد توسط هر کسی که صورت بگیرد بگذار بگیرد.مهم این است که راه انقلاب مردم باز شود بدون کوچکترین باجی به هیچکس.مادام که اسد به انقلاب خون بپاشد٬ زمینه های هر نوع ارتجاع و شکست انقلاب را از درون فراهم خواهد کرد.این خونپاشی باید خاتمه یابد

٢) در مورد جمهوری اسلامی

بنظر من جمهوری اسلامی بدون چراغ سبز روسیه و چین وارد کشمکش رودرو با غرب در سوریه نخواهد شد. دولتهای روسیه و چین در صورتی که دول غربی سازمان ملل را دور بزنند و مصمم باشند که در حد مثلا ایجاد “منطقه هوائی آزاد” اقدامی بکنند٬ قدرت توجیه و مقابله با آن را از دست خواهند داد. البته تا آنروز غرب حتما وعده وعیدهائی به روسیه وچین خواهد داد. بهرحال٬ اگر جمهوری اسلامی بدون چراغ سبز روسیه و چین٬ دست به خودکشی بزند و با غرب مستقیما و رودرو در سوریه درگیر شود٬ که باز تاکید میکنم احتمالش نزدیک به صفر است٬ تکلیف ما روشن است: سرنگون کردن جمهوری اسلامی با فراخوان به قیام مردمی. حتی برای رفع خطر جنگ باید جمهوری اسلامی را بدست خودمان سرنگون کنیم