آیا با تقلیل خواست ها می توان به جائی رسید؟

صدوربیانیه اخیر و ۱۷میرحسین موسوی باخواست هائی "حداقلی تر" درقیاس با خواست های "حداقلی" قبلی صورت می گیرد ودرمقام اجرا نیزمی پذیرد که لازم نیست پیش بردآنها همزمان باشدبلکه می تواند بصورت تدریجی و گام به گام پیش برود.

درخلال آن هدف های چندگانه ای دنبال می شود که مهمترینش بقول خود وی برای نشان دادن حسن نیتش برای یافتن راهی برای خروج ازبحران است.این بیانیه هم چنین باقصد تقویت مواضع نیروهای اصول گرای محافطه کار یامیانه مانند لاریجانی،محسن رضائی، عسکراولادی و مطهری، که اخیراخود یک بیانیه ۷ ماده ای آشتی ملی را مطرح ساخته بود، و مراجعی چون ناصرمکارم و …است وبهمین دلیل عجیب نیست که مورد استقبال آنان قرارگیرد و مثلا محسن رضائی سریعا درنامه ای به خامنه ای وگفتن تبریک! خواهان پاسخ وواکنش مثبت به آن شود.هم چنین این بیانیه درمرزبندی قاطع ترنسبت به مواضع قبلی با "بیگانگان وقدرت های خارجی" وبا "منافقین" و تأکید برقانون اساسی وتأکید برارزش های دوران خمینی نگاشته شده است و به منزله پاسخ مثبتی است  نسبت به خواست طیف میانه اصول گرایان ازرهبران "نمادین" جنبش سبز. وهم البته اززاویه دیگری تن دادن به فشارها وادعاهای جناح حاکم بشمارمی رود که پیوسته او را متهم به همراهی باقدرت های بزرگ و هموارساختن مسیر شعارهای ساختارشکن می کنند .آنها  مدتهاست که موسوی را دربرابراین دوراهی قرارداده اند که یا مارک همراهی وپیوستن به اردوی دشمن را پذیراشود،یا به مرزبندی قاطع با آنها مبادرت کند. آن ها خود را درهردوشق پیروزبه حساب می آورند:اگر نپذیرد می توانند او را درمیان طبقه سیاسی حاکمه منزوی ترساخته و آسان ترسرکوب کنند و اگرازمردم فاصله بگیرد موجب آشفتگی درصفوف جنبش مقاومت شده وشرایطی فراهم می شود تا هم جنبش را زیرفشاربیشتری قراردهند و هم خود وی را به نیروی بی اثروبی خاصیتی  تبدیل کنند.

   علاوه برعوامل فوق جایگاه وکارکرد این بیانیه را باید به خصوص تحت شرایط دوگانه زیرمورد ارزیابی قرارداد:

   الف-درشرایطی که تظاهرات قم و بویژه قیام اخیرمردم تهران درروزعاشورا،به روشنی رادیکالیزه شدن مطالبات و شعارها وحتی اشکال مبارزه مردم را به نمایش گذاشت؛ تظاهراتی که شیوه کمابیش رایج دربرابرتعرض نیروهای سرکوب نظیرتمکین ویا عقب نشینی وتجمع دوباره و یا عقب نشینی وپراکنده شدن دربرابر خشونت رژیم را تغییرداد و ازمنظردفاع ازخود ودفع خشونت متقابل ابتکارعمل را دراکثرموارد ازدست رژیم خارج ساخته و کنترل موقت خیابان ها را برای ساعاتی بدست گرفت؛ بی شک قیام یا برآمدتازه مردم تهران آشکارا بیانگر بهم خوردن  توازن قوا بسوی مردم دربرابردشمن بود. برای رژیم مسجل شد که دیگر به شیوه تاکنونی قادربه حفظ اقتداروموقعیت خود نخواهدبود وبهمین دلیل مجددا دستورتیر برای جلوگیری ازحضورحماسی وپرشور اعتراضات میلیونی صادرشد وسپس اعلام کردند که "مدارا وبردباری"تاکنونی را به کنارمی نهند!.درعین حال که رژیم با زدن نعل وارونه وترتیب یک سناریوئی ساختگی برآن شدکه این تیراندازی ها توسط عناصرمجهول ومشکوک ودرواقع توسط خود جنبش صورت گرفته است.ودرهمان حال با دوپینک  شدیدی برآن شد که به نمایشی باصطلاح توده ای دست بزند و با گردآوری بقایای پایگاه توده ای واجتماعی درحال ذوب خود وکشاندن دستوری وبخشنامه ای کارمندان ودانش آموزان به تظاهرات دولتی روحیه تازه ای را به کالبد نیروها وحامیان متزلزل خود بدمد.*

   ب-درشرایطی که جنبش آشکارا با تعمیق مطالبات خود ازاصلاح طلبان و چهارچوب قانون اساسی وازشعارمبنی برقانون اساسی بی تنازل موسوی فرارتررفته است، این بیانیه وفاداری مؤکد خود به چهارچوب های قانونی نظام وباید ونباید های آن را اعلام داشته است . فراروی مردم  ازشدت عیان بودن، امروزه دیگرکمترمورد انکارکسی قرارمی گیرد .حتی خود اصلاح طلبان نیزضمن اذعان به آن تقصیر را به گردن یک دندگی و سیاست سرکوب حاکمیت می اندازند و برای کنترل این فرایند خواهان عقب نشینی او و دادن امتیازاتی می شوند.

   همانطورکه می دانیم تاکتیک رژیم دربرابراین جنبش پیش رونده،ازیکسو انتساب هدایت وفرمان  آن به قدرت های خارجی است و ازسوی دیگر برآن است که آن را ازپوشش  وسپرحمایتی اصلاح طلبان ورقبای جناح حاکم محروم کند.اما علاوه برآن آنچه که درسناریوی اخیربرجسته ترشده است همانا تأکید برنقش مارکسیست ها ومنافقین به مثابه نیروهای براندازومعاند درجنبش و ارتباط آن با "گروه های ضدانقلابی خارجه نشین"  است. البته می توان گفت که ارتباط با "منافقین" ازدیرباز ودراین گونه موارد یکی ازاتهامات نخ نما شده رژیم درمورد این جریان است که اکنون مدتهاست سخت درگیروداربحران محل استقراروموجودیت نیروهای خوداست وادعای وزیر اطلاعات بیش ازهرچیز بر تبلیغات ادعائی خود این جریان و احیانا اقرارهای تحمیل شده دربازجوئی ها استواراست.واما درمورد مارکسیست ها،بی گمان سالهاست که همه می دانند آنها درجنبش دانشجوئی و اعتراضات کارگری و اعتراضات توده ای حضورفعال داشته اند وبخشی ازنیروی اعتراضات بی شمارمی رفته اند وبهمین دلیل همیشه درمظان اتهام و تهدید و دستگیری و زندان هم قرارداشته اند.بااین وجود جنبش کنونی بزرگتروعظیم تروخودجوش ازآن است که آن را بتوان معادل مارکسیست ها و یا هرجریان دیگری گرفت ویا آنها را سازمانده  وهدایت کننده آن دانست. بنابراین ایراد این گونه اتهامات به یک جنبش توده ای خود جوش وگسترده وکمابیش خود فرمان،البته هم برای توجیه سرکوب بیشتر فعالین بی شمار جنبش صورت می گیردوهم  برای آن که به مخالفین جناحی خود نشان بدهند که ابتکارعمل ازد