گفتگوى نشریه آلترناتیو با عابد رضایى در مورد نشریه

در گفتگو با نشریه آلترناتیو!

چندی است که نشریه در عرصه اینترنت تحت عنوان آلترناتیو منتشر می گردد که، توجه بسیاری به خویش جلب کرده، عده ای در توافق و عده ای نیز در تخالف با آن. نشریه برای خود حاشیه های جالبی هم دارد که از نظر من نشان دهنده رشد فزاینده آن در عرصه درون نیروهای چپ بود: عده ایی آنها را تروتسکیست هایی می دانند که گرایش خویش را پنهان نموده اند! تروتسکیست ها، آنها را فرمالیست و فرمالیست های کمونیسم کارگری آنرا به چشم دشمن خویش می بینند!

عده ای آنها را بی تاثیر یافته اما در عین حال از ترس خود دست، بر ماشه اسلحه انتقاد (لجن پراکنی بیشتر مصداق دارد) خود گذاشته و مداوم ایشان را مورد هجمه قرار می دهند که در خارج کشور نشسته اند و…، نشریه نیز با برخوردهایی بعضاً اشتباه از جمله مقاله های هوی است در پاسخ به گفته های شیرین بهمن شفیق از جماعت کمونیسم کارگری، به مسیر خود ادامه می دهد.

اما در این بین، دید من با زیگزال هایی که زده است، نسبت به این نشریه در شرایط فعلی و به طور کلی مثبت بوده و هست، البته انتقاد خود را کمی جلوتر باز خواهم کرد، اما این نشریه با ترجمه ها و انتشارات اعجاب انگیز خود، که فضای ضد تئوریک چپ انقلابی را گلگون می کند، قابل تقدیر است. در این راستا می توان به کتابی که در مورد انقلابیون بزرگ از جمله چه گوارا، حمید اشرف و پرویز پویان بوده اشاره داشت که نشانه ای از سیاست گسست در عین تداوم ایشان است.

البته نشریه برخلاف آنکه بنا دارد فضایی گفتمانی سالم و رفیقانه را، بر این جدل آنلاین های موجود، قالب کند، خود مداوم مورد پیش داوری ها و به روایت خودشان زیر ذره بین پلیس مخفی های چپ بوده و مورد برخوردهای نا رفیقانه قرار گرفته است. این البته نشأت می گیرد از اینکه چپ موجود در پیکره سازمانهای گوناگون، بر اساس سکتاریسمی که از سر و کول همه شان بالا می رود، توانایی ارائه و حتی دیدن برخورد سالم را ندارد! برای مثال اصلاً معلوم نشد که برخورد روان پریشانه بهمن شفیق بر علیه این نشریه چگونه تراوش شد، جز این که فکر کند ضد آلترناتیوهای ایشان می رود که در برابر این نشریه حرفی برای گفتن نداشته باشد و البته، این خود یک دلیل عمده برخورد نا سالم شبه سازمانهای چپ در خارج کشور به این نشریه قدرتمند است که انتشار آن نیاز به سطح بالایی از انرژی هم دارد، برای مثال اگر نشریات یک سال یکی از شبه احزاب موجود در خارج کشور را جمع کنیم و اطلاعیه ها و متون کلاسیک و قدیمی موجود در هر شماره را از آن فاکتور بگیریم، می بینیم که به پای یک شماره نشریه آلترناتیو آن هم در فقط در تعداد صفحاتش هم نمی رسد، بماند که محتوای سیاسی نشریات این احزاب که اخیراً بر طبل اتحاد سازمانها هم می کوبند داستان حسن کرد شبستری است!

همچنین در این میان نشریه درون صفحات خود نیز ترجمه های بسیاری ارائه می دهد که بر خلاف نظر خیلی ها که آنرا نتیجه نداشتن سیاست از جانب نشریه برای ارائه دادن می دانند باید گفت که مقالات ترجمه شده در شرایط موجود دست بر قضا، بعضاً به شدت هم کارساز و مفید بوده و مشخص است که انتخاب مطالب برای ترجمه کاری بسیار هوشمندانه است، برای مثال می توان به همخوانی مقالات ارائه شده توسط نویسندگان نشریه با موضوعیت فاشیسم در ایران و همچنین وضعیت نیروهای چپ در برابر فاشیست ها در یونان و فرانسه در شماره سیزدهم این نشریه اشاره نمود.

این می توانست قسمتی از آنچه باشد که نشریه آلترناتیو با خود به عنوان یک جریان سالم کمونیستی و انقلابی به همراه آورده است، اما این موجب آن نمی گردد که فضای بحث و گفتمان با ایشان را از سر انتقاد و طرح سوالات باز نکنیم!

گسست از که و برای چه!

یکی از بحث های ارائه شده اصلی در این نشریه، اصولاً مبحث گسست نسل نوین انقلابیون از نسل قدیم انقلابیون بوده است که، از اواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد شمسی به درون مناسبات مبارزاتی و سیاسی جامعه ایران پرتاب شده اند ، که البته این گسست از منظر اینجانب نیز امری حیاتی و ضروری است، چرا که نسل پیشین انقلابیون نه از آن زاویه این که سن بازنشستگی آنها فرا رسیده که امر رهایی و مبارزه طبقاتی چیزی نیست که تعطیلی بردارد باشد، بلکه من حیث این که استراتژی های ارائه شده توسط آنها دیگر نمی تواند کارکردی عینی در جامعه ایران داشته باشد، و این استراتژی ها نیز به دلایل گوناگون از جمله انتزاعی گشتن دید سیاست پردازان این جریانات در اثر عدم پیوند آنها با جامعه، طی دو دهه در خارج کشور بودن(حدفاصل اوایل دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد)امری طبیعی و ضمناً غیر قابل ترمیم است، چرا که ظرف این دو دهه نظریه پردازان این جریانات دچار چنان تصورات اشتباهی گشته که بر اساس آنها برای سازمانهای خود تعیین استراتژی نموده اند که به نوعی چنین چیزی برای ایشان دیگر قابل بازگشت نیست.

زیرا اگر این به اصطلاح نظریه پردازان موجود در رأس سازمانها که خود یک دلیل ضعف سازمانهای ایرانی است(حتماً یکی انگاشتن نظریه پرداز و سازمانده) بخواهند و بتوانند در شرایط کنونی، سیاست های ارائه شده توسط خود، ظرف سه دهه گذشته را رد کرده و دوباره انگاری کنند، آنگاه وضعیت سازمانهایی که ایشان ۳۰ سال است بر اساس آنها (استراتژی هایشان) شکل گرفته و هر بار انشعاب کرده اند چه خواهد شد؟ آنگاه کسی نخواهد پرسید که پس سی سال جنگ، فحش و فضاحت و انشعاب برای چه چیزی بود؟

می خواهم پایه بحث را بدان جا ببرم که، امروز برای نسل نوین انقلابی، پیشبرد سیاست گسست از چپ گذشته، نه در پایه عمل سیاسی یا تشکیلاتی که باید بر اساس گسست در استراتژی اعمال گردد. و مادام که گسست در این پایه که خود حاصل بحث هایی سرگیجه آور خواهد بود، نخواهد توانست که به صورت کامل و طبیعی استراتژی ای نوین را متولد کند و نتیجه چیزی نخواهد شد جز یک سزارین کودک پنج ماهه!

گفتم گسست استراتژیک و نه تشکیلاتی! باید اضافه نمود که گسست از استراتژی های تا کنون موجود، با خود فرایند تشکیلاتی دیگری را نیز به شکلی نوین به همراه و تواًماً خواهد آورد، اگر ما مارکسیسم را تئوری ای در حوزه عمل بیابیم، آنگاه است که یک نسل می تواند به لحاظ سیاسی بر روی پاهای خود بایستد، زمانی است که تواًماً تشکیلات خود و مهمتر از آن سیاست سازماندهی با متدلوژی خود را نیز داراست. باید مراقب باشیم که این گسست مقدمتاً در حوزه فکری و نه فیزیکی اتفاق بی افتد، که حرکت بر عکس این جریان چیزی نخواهد بود جز مطرود کردن یا شدن و نیز انحلال طلبی که بدور از سنت های مارکسیستی و انقلابی است که خود را با سازماندهی هرچه گسترده تر با استراتژی کارآمد انقلابی معنا می بخشد.

به کجا باید حمله کرد؟

البته خود نشریه آلترناتیو هم اذعان داشته که سر دشمنی با نیروهای انقلابی از نسل قدیمی تر ندارد، و همچنان آنرا در دایره رفقا و تاثیر گذار قلمداد می کند، اما تنها در همین حد که فعالیت سیاسی را تعطیل نموده و مشغول خاطره نویسی و تاریخ نگاری گردند، که البته ضرورت آن از جانب من نیز احساس می گردد و از جانب نسلی که باید چنین کند نه! اما مسئله به همین راحتی که ایشان فکر می کنند حل شدنی نیست! بیائید یک لحظه تصور کنیم که این رفقا جمعیاً رفته و بدین کار مشغول شدند که حداکثر می تواند پنج سال به طول بی انجامد، حال آنکه سن بسیاری از رفقا در حوالی پنجاه سال می چرخد و بر حسب پیشنهاد نشریه آلترناتیو و تصور من، ایشان در پنج سال دیگر، پنجاه و پنج ساله شده و بدین روایت باید بر اساس پیشنهاد این نشریه آلترناتیو این رفقا باقی عمر خود را چه کنند؟ آن هم نسلی که در راه مبارزه طبقاتی و پیشبرد امر سوسیالیسم تمام زندگی و امکانات خود را وقف کرده است که یک نسل انقلابی نوین موجود میزان هزینه اش ممکن است با ده نفر آنها برابری نکند!

بنابراین طرد و حذف این رفقا از فضای مبارزاتی نه امری منطقی و نه انسانی است، این می شود نقطه مقابل آن حرف نسل پیشین انقلابی که به اشتباه فکر می کند نسل نوین چیزی در چنته ندارد! ممکن است مامور رژیم باشد یا فردی بی اخلاق است، صرفاً بدین جهت که در جمهوری اسلامی پرورش پیدا کرده است که این فحش آخری را اینجانب نیز از سوی عده ای نارفیق نوش جان کرده ام!

حال با تمام این اوصاف باید معترف بود که درون صفوف نسل نوین انقلابی هم کم نیستند جوانانی که اساساً درک اشتباهی از امر سوسیالیسم داشته و این را به راحتی می توان از روش های مبارزاتی ای که کشف کرده اند دریافت نمود که سیاست خلاصی فرهنگی کمونیسم کارگری نیز به نوعی مادر تمامی آنها بوده است. به یک تعبیر و بر اساس این سیاست غیر طبقاتی(به معنای کارگری آن) بسیاری درون صفوف چپ و کمونیست قرار گرفته اند که اصلاً پایگاه طبقاتی شان ربطی به انقلاب از نوع سوسیالیستی آن ندارد که دست بر قضا خود منصور حکمت یعنی پایه گذار سیاست خلاصی فرهنگی در جزوه اسطوره بورژوازی ملی مترقی، به شکل گیری این جریانات و جذب افراد این چنینی به دقت پرداخته است.

می خواهم بگویم نمی شود، صرف اشتباهاتی که نسل گذشته انقلابی انجام داده و به نوعی هنوز هم آنرا تداوم می بخشد، کلیه آنها را از کنار خود حذف نموده و بر اساس یک درک سیاسی بر اساس تمایز نسل ها، ضد کمونیست هایی چون تعداد زیادی از کمونیست های صورتی و بنفش به صرف هم نسلی بودن به دورن صفوف خود راه داد!

اسلحه ای که بین دوست و دشمن تمایز قائل می شود!

حکایت نشریه آلترناتیو در برخورد بین نسل نوین انقلابی و نسل گذشته به مانند استفاده از سلاح نقد به مانند بمب اتم است، یعنی تر و خشک را با هم می سوزاند، در این راستا باید اشاره داشت در تعیین انتخاب نوع اسلحه در بین مبارزین چریک که معتقد بودند که سلاح چریک باید سلاحی باشد که بتواند بین دوست و دشمن تمایز قائل شود، اما نقد آلترناتیو در این راستا نه که رنگ را با قلم بر کاغذ بنشاند، که تو گویی همچون شیشه مرکبی است که بر روی کاغذ می شکند.

هدف! شلیک!

در آخر بحثم می خواهم اشاره کنم که بسیاری از رفقای نسل گذشته انقلابی همچنان پتانسیل و آمادگی آن را دارند که بتوانند دوشادوش نسل نوین به مبارزه بپردازند، چرا که بسیاری از آنها با داشتن انرژی مثبت بعد از چندین دهه مبارزه، فاقد قدرت ارائه دستگاه تحلیلی نوین و خوانا با جامعه هستند و همکاری آنها با شبه سازمانهای موجود، در بسیاری موارد تنها از این روی است که در برابر ایشان چیزی جز آلترناتیو های عقب افتاده کنونی وجود ندارد، نسل نوین اگر می خواهد در این راه خدماتی ارائه دهد باید زمینه ساز ارائه چنین امری باشد و این نیز میسر نیست جز در هم کوبیدن آلترناتیوهای چپ موجود، که سکت های موجود به نام سازمانهای چپ را همچنان و کژ دار و مریض زنده نگه داشته اند، و نیز به دلایل بسیاری که پاره ای از آنها در بالاتر گفته شد نمی توانند فراتر از چیزی که هستند بروند و بدین شکل یک سازمان و میزان بالایی از کادرها را در کنسرو افکار خویش نگاه داشته اند، برای چنین امری باید، استراتژی های موجود را که بسیاری از آنها در یک کلیت می گنجند را در هم کوبید که، متاسفانه رفقای نشریه آلترناتیو در این راستا به شدت کم کار بوده و تنها در نقد این سیاست ها، دست بر روی حزبی تحت عنوان کمونیست کارگری گذاشته اند که بدون وجود نشریه آلترناتیو هم بوی الرحمن آن از دور به مشام می رسید.

پیشنهاد من به این رفقا این است؛ حالا که نشریه از استقبال بالایی برخوردار است، بهتر می باشد تا سلاح نقد خود بر روی نظریه ها و نظریه پردازان موجود و نه بدنه احزاب و سازمانها بکشید.

در این راستا و در پایان، آوردن جمله ای از رفیق مائو به عنوان آرایه ای ادبی شاید خالی از لطف نباشد:

مقرهای فرماندهی را بمباران کنید!

 

نشریه کارگر سوسیالیست، شماره ۶

http://www.socialist-workers.org/2012/08/blog-post_5930.html