در مصاف با فرومایگان پلید سرمایه

 bekhradtab@yahoo.fr 

بیش از دو سال است که مقاله ای با عنوان "سلطنت طلبان و صهیونیست ها دست در دست هم توطئه میکنند" را به نگارش آورده و در آن از دو نیروی مخرب و توطئه گر که دام آزارهای روانی را بطور مستمر علیه من گسترانده اند صحبت نمودم. از آنجا که هنوز تا بامروز نه فقط آزارها، بلکه تهدیدات باشکال مختلف تداوم دارد، خود را موظف می بینم بعنوان یک فعال سیاسی که مسئولیتهایی را نیز در همین زمینه بر دوش دارم، دسیسه های ارتجاع درمانده را برملا سازم.

 زیرا روند آزارها و تهدیدات، واقعیات دیگری را آشکار ساخته و تا تهدیدات جانی نیز پیش رفته است که بعضی از نکات عمده آنرا تا آنجا که ضرورت دارد، افشا خواهم ساخت. ولی مسئله ای که در خور اهمیت قرار میگیرد ریشه و دلائل اساسی آزارها و تهدیدات است. اینکه چرا و به چه علت مرا در پاریس انتخاب کرده اند و انگیزه کثیف شان چیست؟ در این نوشته سعی خواهم کرد هر چند کوتاه بدان پرداخته شود و نیز از آنجا که سالهاست در بخش خدمات، کارگری مینمایم و بعنوان یک فعال کارگری بویژه نوشته ام را بسوی نهادهای داخلی و خارجی در رابطه با جنبش کارگری ایران میگیرم و در چنین مسیری از شرافت ۳۵ سال مبارزه علیه دو رژیم منحوس پادشاهی و جمهوری اسلامی دفاع نموده و بافشای انگیزه و ماهیت اعمال جنایتکارانه آنان میپردازم و تمام کوششم اینست که نشان دهم، اوباشان سرمایه چه ترس و وحشتی در خویش احساس میکنند و بصورت مستمر به آزار و تهدید مشغول میشوند. یکی از نکات اساسی اینست که اعمال پلید مذکور در پاریس صورت میگیرد، لذا بطور مختصر فضای سیاسی حاکم در پاریس را با بقدرت رسیدن "عالیجناب سارکوزی" تشریح مینمایم تا جایگاه نیروهای مخرب و واپسگرای وابسته بامپریالیسم و صهیونیسم نظیر رهبران سلطنت طلب مشخص گردد و اهداف آزار و تهدیداتی که مضافن با حمایت بخشی از پلیس امپریالیستی فرانسه صورت میگیرد برجسته شود.

     ولی قبل از آغاز سناریوی یادشده باید بار دیگر خاطر نشان سازم که این نوشته دنباله همان مقاله ایست که بیش از دو سال قبل نگاشته بودم و بخشی از انگیزه ی آزارها و تهدیدات در آنجا طرح شده بود. ماجرایی که از معرفی کتاب فلسفی ام بنام "فلسفه ستیزی دینی" آغاز گشت و برای خوانندگانی که از آن اطلاعی ندارند، میتوانند در پایان همین نوشته به لینک آن مراجعه نمایند ولی در عین حال سطور کوتاهی را بدان خواهم پرداخت.

     در واقع برای معرفی کتاب "فلسفه ستیزی دینی" که قبل از انتشار آن صورت میگرفت، کسی را از سالها قبل میشناختم که در نوشته سابق با عنوان "ن ـ خ" معرفی کرده بودم که "ناصر خالصی" نام دارد. وی آقای سیروس آموزگار را در جلسه معرفی کتاب میآورد، ایشان پس از اختتام پیشنهاد جلسات فلسفی و هر آنچه به اندیشه انسانی مربوط میشود را بمن میدهد و من نیز بدلایلی که عنوان ساخته بودم مخالفت میکنم ولی وی با اصرار و با نفی مسائل سیاسی موفق میشود که مرا قانع گرداند. پس از مدتی معلوم میشود که آنها اهداف سیاسی را دنبال میکنند و ناصر خالصی نقش واسطه گری سیاسی را داشت. لذا از جمع بسیار کوچک مطالعاتی خارج میشوم و سریعن یعنی در نوامبر ۲۰۰۵ مقاله ای تحت عنوان "شمشیر چوبین آقای احمدی نژاد و پارادکس سیاسی اسرائیل" که حاوی برسمیت شناختن اسرائیل و نیز توطئه گری جمهوری اسلامی و صهیونیسم و اشاره ای به کرنش رژیم وقت سلطنتی بود را به نگارش میآورم.

     دقیقن پس از گذشت تقریبن دو هفته از انتشار، با آزارهای روانی جوانان و غیر جوانان یهود روبرو میشوم. در ابتدا بدان توجه نمی نمودم و همه را بدیده تمسخر می نگریستم. ولی آزارها ادامه داشت. از خانه تا محل کار و بالعکس. از آنجا که فروشنده مطبوعات هستم، در محل کار در برابر آزار و تحقیر پیاپی قرار میگیرم. آنچه تعجب مرا برمی انگیزد و برایم عمیقن بی سابقه بود، سماجت و سازماندهی بدون قطع آنها بود که با چهره های مختلف حاضر میشوند و همواره عناصر تعویض میگردند. از آزار و تحقیراتی که سرکوب فکری و کوچک کردن مرا بدنبال داشت مدت تقریبن دو سال میگذرد که مقاله "سلطنت طلبان و صهیونیست ها دست در دست هم توطئه میکنند" را انتشار میدهم. ولی آزارها وسرکوب شخصیت تداوم داشت. آنها دو حربه کثیف متفاوت را بموازات یکدیگر پیش میبرند. اولین حربه آنست که از عناصر عام جهت تحقیر و سرکوب شخصی بهره می جویند که در آن دسته بندیهای گوناگون اجتماعی بوضوح بچشم میخورد. زنان و مردان شیک، یهودیان ارتدکس، جوانان و نیز عناصری که لومپنیزم از سر و رویشان میبارد. ولی مجموعن کاراکتر و اخلاقیات دسته بندیهای فوق حکایت از بی نزاکتی، بی شخصیتی، لاقیدی، لات منشی و وحشی گری دارد.

     حربه دیگر، خصوصیت و ویژه گی خود را دارا میباشد و در چارچوب آزار روانی و تهدیدات که عمدتن با ماشین و موتور صورت میگیرد، چهره کثیف و جنایتکارانه خود را در زندگی روزمره به نمایش میآورد. این دو حربه با دو شکل متفاوت نمود واقعی همان آزارهای روانی و تهدیداتی است که به "شکنجه سفید" معروف است و سعی دارد با عملی ساختن مقاصد بغایت کریه همراه با ارائه کاراکترهای مسخره آمیز و پلید و نیز لومپنانه از خود آثار جرم باقی نگذارد و عصبیت انسانی را که مورد تهاجم و خشونت و آزار قرار میگیرد، افزایش داده و همواره وی را متشنج سازد. عمل کثیف و جنایت کارانه فوق تا بامروز علیه من با بیشرمی ادامه دارد.

 

 

 آزارهای روانی، خشونت و تهدیدات

 

 

     پس از سپری شدن مدت کوتاهی از آزارها به مسائل جدیدی پی میبرم. زیرا بعضی مواقع که بسیار نیز بطور نادر ص