حسین مرادبیگی، امتداد خط شکست خورده کورش مدرسی

حزب حکمتیست جناح رفقا، رحمان حسین زاده، فاتح شیخ، حسین مرادبیگی، سلام زیجی، صالح سرداری، جمال کمانگر، رحمت فاتحی، عبدالله دارابی و غیره بیش از هر حزب و جریان سیاسی اپوزیسیون صحنه ایران دچار مشکل است. دلیل آن هم این است که کورش مدرسی، حتی زمانی که به اصطلاح از دخالت در سرنوشت سیاسی این حزب کنار کشید، سخنران اصلی نشستهای این رفقا بود. تکاندن تزهای منشویکی کورش مدرسی از خود، کار ساده ای نیست که بشود یک شبه انجام داد. مشکل این رفقا این است که در هر کدام از آنها، زاویه ای از تزهای کورش مدرسی حل است. نقطه مشترک همه تزهای کورش مدرسی هم ضدیت کور و گاها غیرسیاسی با حزب کمونیست کارگری است.
در مورد رفیق حسین مرادبیگی، این ضدیت غیرسیاسی نیست. امتداد منسجم خط سیاسی کورش مدرسی است. نوشته اخیر وی درباره حزب کمونیست کارگری آنقدر با نفرت و کینه شروع شده است که دل آدم را به درد می آورد. تیتر و مقدمه نوشته ادعا می کند که حزب کمونیست کارگری شیفت به طرف آمریکا و ناسیونالیسم پرو غرب را با یک مقاله دیگر از حمید تقوائی تکمیل کرده است. اگر کسی نمی دانست که وی عضو رهبری بخش منشعب از خط مدرسی حزب حکمتیست است، فکر می کرد که این نوشته دیگری از کورش مدرسی است که به خالد حاج محمدی و یا محمد فتاحی دیکته شده است. اما اجازه بدهید با هم به منطق پشت این ادعای گنده نگاهی بیاندازیم. می‌نویسد: “مبنای سیاست راست روانه جدید لیدر حزب کمونیست کارگری تقسیم بندی قطب های امپریالیستی به انقلاب و ضد انقلاب است.” خواننده ای که کنجکاو باشد منتظر منطق می ماند. می گوید حمید تقوایی “در بند فاکتور روسیه و چین، روسیه و چین را در این دوره به این علت که در کشورهای بزعم او “انقلابی” در رقابت با غرب تاکتیک “دفاع پیگیر” از دیکتاتورهای حاکم را در پیش گرفته اند، ضد انقلاب، مینامد.” حمید تقوائی اینجا رسما گفته است که این کشورهای امپریالیستی ضدانقلاب هستند. اما ببینیم که حسین مرادبیگی قطب دیگر امپریالیستی را از طرف حمید تقوائی چگونه تفسیر انقلابی می کند؟ می گوید: “روی دیگر این تقسیم بندی تقوایی این است که آمریکا و دول غرب هرچند در مقابل بسط نفوذ چین و روسیه در این کشورها دخالت میکنند، اما چون علیه دیکتاتورها عمل میکنند، دخالتشان به “نفع انقلاب” تمام میشود!” “کسی که روسیه و چین را ضد انقلابی مینامد، عملا قطب دیگر را “انقلابی” و در کنار “انقلاب” قرار میدهد. کسی که میگوید، روسیه و چین را فراموش نکنید، عملا دارد میگوید که آمریکا و دول غرب را فراموش کنید.” آیا حسین مرادبیگی از یاد برده است که اختراع مقوله “قطب سوم” اختراع منصور حکمت است؟ بعید به نظر می رسد که حسین مرادبیگی این بحث “قطب سوم” حمید تقوائی را در نوشته مورد نقد خود نبیند، اما دنیای کورش مدرسی، که حسین مرادبیگی از آنجا دیکته کرده است، دنیای دو قطب است و خود را همیشه در کنار یکی از دو قطب آمریکا و مخالفین مرتجع آمریکا می بیند. “قطب سوم”، یعنی مخالفین انقلابی و مترقی آمریکا و قطب ارتجاعی اسلام سیاسی و دیگر مرتجعین، در دستگاه فکری مدرسی ـ مرادبیگی جایگاهی ندارد. جای تأسف است که حسین مرادبیگی با هر بادی تغییر موضع می دهد.
حسین مرادبیگی می گوید: “جواب این نیست که تقوایی و حزب کمونیست کارگری قطبهای امپریالیستی را به “خوب و بد”، ضد انقلابی و “انقلابی” تقسیم میکنند!” از خواننده عزیز می خواهم که نوشته مورد نقد را اینجا بخوانند تا ببیند که حسین مرادبیگی دارد حرف مفت به خورد خواننده می دهد و به هم می بافد. (http://www.rowzane.com/index.php/component/content/article/86-am-maqalat/10249-1391-04-02-19-52-17)
این منطق حسین مرادبیگی است. واقعا با چنین منطقی، می خواهد توجه چه کسی را در کدام صف به حقانیت خود جلب کند؟! با این وضعیت نمی شود سیاست کرد.
حسین مرادبیگی اما اینجا نمی ایستد. او مثل کورش مدرسی از قطب ضعیف تر شر دفاع می کند، چرا که قطب قوی تر در خاورمیانه (آمریکا) دست بالا را دارد و قلدر است. به این نکته جالب توجه کنید: “کسی اگر خود را حامی قطب امپریالیستی دیگر، آمریکا و دول غرب، نداند، کافی است چند روز سیاست کرده باشد تا متوجه شود که این قطب در خاورمیانه دست بالا را دارد. طرف مقابل این قطب، روسیه و چین، دارند از یک رژیم در حال فروپاشی دفاع میکنند، لذا مخالفت و اعتراض به آنان حتی نیازی به تبلیغ ندارد.” کمونیستی که ظاهرا در حال سازماندهی جامعه است و روسیه و چین را می بیند که چگونه زیر بال جمهوری اسلامی را گرفته اند، از نظرش تبلیغ بر علیه روسیه و چین بی مورد است!؟ حسین مرادبیگی خجالت می کشد که بگوید کمونیسمش به طرف کمونیسم ملی اسلامی شیفت کرده. این خجالت خود را با اتهام آمریکایی زدن به دیگران جبران می کند. چپ ضد امپریالیستی که کمونیسمش با نقد منصور حکمت بی محل شد، بیش از ٢٠ سال است که به کمونیسم کارگری چنین خرده می گیرد. حسین مرادبیگی بعد از این همه مدت با منصور حکمت بودن و بعد از اینکه ظاهرا از کورش مدرسی جدا شده، اما هنوز تزهای ملی اسلامی مائویستها را باد می زند.
این معامله ای است که مثل متد عمر ایلخانی زاده در تقابل با منصور حکمت، می خواهد برای هموار کردن راه خود به جای دیگر، حرف بی ربط بزند و دنیا را بر میل خود تحریف کند. هر انسان منصفی که برود نوشته حمید تقوائی را بخواند، متوجه می شود که حمید تقوائی یک موضوع را تحلیل کرده و هر دو قطب را به یک اندازه ضدانقلاب می داند که چگونه هر کدام می خواهند به نفع خود مبارزات مردم را به بیراهه ببرند و وضعیت سیاهی را بر جامعه سوار کنند. اما برای کسی که قطب سومی را نمی بیند، نمی تواند طرف سومی را در تقابل با دو قطب ضدانقلابی آمریکا و روسیه ـ چین، هزم کند.
حسین مرادبیگی در بخش دیگری از نوشته خود می گوید: “سیاست جدید حزب کمونیست کارگری که در واقع مکمل خط و جهت سیاسی ایست که حزب کمونیست کارگری تحت هدایت تقوایی در ۸ سال اخیر دنبال کرده است”. دوست عزیز، آنچه را که تو داری به خودت می قبولانی، سیاستی است که کورش مدرسی درسش را به تو داده است. بهتر است که سیاست خودت در آن ٨ سال را نیز ببینی. سیاست تو که حداقل ۵٠ درصد از اعضای حزب حکمتیست را منفعل کرد و به آغوش احزاب لیبرال و اسلامی در عراق و سوسیال دمکرات در سوئد و کومه له و زحمتکشان و غیره راند را نیز یک نگاهی بیاندازید. سیاست تو جا انداختن خط دفاع کورش مدرسی از احمدی نژاد و سیاستهای احمدی نژاد بود. سیاست تو با سر ایستادن در مقابل اعتراضات توده ای، تحت عنوان مخالفت با موسوی و کروبی و رفسنجانی بود. سیاست تو ریختن اعتراضات توده مردم معترض به جیب موسوی و خمینی و رفسنجانی بود. تو در این ٨ سال درگیر چه چیزی بوده ای؟ می توانی کارنامه سیاسی ات را در این ٨ سال جلوی جامعه بگیری و هنوز ادعای کمونیستی بکنی؟
اما انسان اگر نخواهد کاری کند، مجبور است حرفهای بی ربط بزند تا آن بی عملگی خود را لایه تئوریک ببخشد. حسین مرادبیگی می گوید: “نزد تقوایی صف آرائی انقلاب و ضد انقلاب نیز که قرار بود حول تقابل کار و سرمایه، پرولتاریا و بورژوازی، صورت گیرد، در کشورهای بزعم تقوایی انقلابی؟” ما دیگر یاد گرفته ایم که کسی که می خواهد کناری بایستد و به کار دیگران خرده بگیرد، به “کارگر” پناه می آورد. به “تقابل کار و سرمایه” و در دنیای انتزاع پناه می آورد. “سرمایه دار” و “کارگر” در دنیایش موجودات عجیب و غریبی می شوند که فقط در داستانهای حماسی می توان سراغشان را گرفت. اینها را کورش مدرسی از بهمن شفیق یاد گرفت و تو هم از کورش. این را دیگر یاد گرفته ایم که حرفهای بی ربط را بی محل کنیم و دنبال تغییر دنیا باشیم. یاد گرفته ایم که با هر بادی به سوئی نچرخیم؛ چرا که ما اصلا با موجودی به اسم “حزب باد” مخالفت عجیبی داریم.

٩ شهریور ١٣٩١
rashid.yousefi@yahoo.com
http://rashidxan.wordpress.com/