امشب

میخانه اگر ساقی صاحبنظری داشت »
« میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت
« امشب »
ر. رخشانی
امشب چه دیر، دیر حدس زدم
چه زود، زود گمان فروختم
امشب به باوَرَم لَگد زدم
پریبندی آموختم
دامی به اَندامِ رام زدم
امشب در عشق، عشق سوختم
مِهری به سِحرِ دام زدم
جان در عصاره اندوختم
امشب چه شاد، شاد فریاد زدم
چگونه قلب را فروختم؟
امشب به کهکشان زدم
نواَختری افروختم
امشب وَرایِ جان زدم
خود را به آن مَه دوختم