باز هم پناه بر الله اکبر ! فریاد “الله اکبر” شعاری انحرافی، فریبنده، و فقط جهت ادامه عمر ننگین جمهوری اسلامی است، و نه مبارزه بر علیه آن

ابتدای نوشته را می خواهم با دو سوآل ساد از طرفداران شعار الله اکبر داشته باشم؟ هم اکنون در کدام کشور جهان اولی شاهدید که “الله” در “قانون” و زندگی “اجتماعی” مردم نقشی داشته باشد؟ آیا کشور های مترقی دنیا بواسطه “الله اکبر” گویان توانسته اند به چنین رشد و شکوفای برسند، ویا با جدای دین از سیاست؟ تاریخن، مردم کدام کشور دنیا بودند که با رجوع به شعار های “الله اکبری” به آزادی اجتماعی دست یابند؟ ( مطالعه تاریخ رنسانس )

وقتی “الله اکبر” واسطه ببین زندگی اجتماعی روی زمین می شود، شما ناچارید که در قوانین اساسی کشورت نیز به قوانین شرعیات مراجعه کنید. و اینجاست که “الله” ظالم می شود، و فرمان می دهد که زن و مرد مساوی نیستند. آزادی بیان منوط به رعایت فلان و بسیار قوانین الهی است؟ آیا به غیر از این است که کشور های متمدن دنیا با سالها مبارزه وتلاش های فراوان روشنگرانه وکار فرهنگی “الله های” مملکتشان را خانه نشین کردند. و دست پدر روحانی و دیگر مبلغین مسیحی را از سر قانون و زندگی اجتماعی شان کوتاه نمودند. آنها با رجوع به عقل و شعور انسانی شان، و نه بر اساس باور های اعتقادی، به این نتیجه مهم تاریخ ساز رسیدند که در زندگی زمینی، و  اجتماعی شان نیازمند هیچ گونه واسطه گری میان زمین و آسمان نیستند.

 و ضمن اینکه به تجربه ثابت گردیده است که هر زمانی که دین در سیاست دخالت داده شد، نتیجه ای به غیر از بی حقوقی شهروندان،  و حاکمیتی استبدادی در بر نداشته است . و نمونه روشنش برای ما ایرانی ها “حکومت جمهوری اسلامی“، و  شخصیت “خمینی جنگ ستیز” و دخالت دادن “اسلام سیاسی” در ایران. که جهانیان شاهدند که اسلام سیاسی در جمهوری اسلامی با  ریختن خون ده ها هزار مردم آزادیخواه پایه ریزی گردید.  جنایت های که تا به هم اکنون هم دادامه دارد.

سوآلات گوناگونی در باب مسئله رجوع به شعار های دینی مطرح است. مثلن اینکه بزرگ شمردن الله چه ربط و تاثیر مثبت مادی در زندگی حقوقی مردم ایران دارد؟ الله موافق برابری جنسیتی است؟ نظرش در ارتباط با آزادی بیان چیست؟ در مورد تعدد زوجات توسط مردان مسلمان چی؟ دیدگاهش در مورد نامسلمانان( کافران)؟ و ده ها نقض حقوق بشری دیگر.

 آیا غیر از این است که ایرانیان تحت ظلم و ستم در حاکمیت الله دین داران مسلمانی زندگی می کنند که ابزارشان برای جنایت، اعدام، تیر باران، شکنجه، تجاوز جنسی، تهدید، ممنوعیت، سانسور، زن ستیزی، بی حقوقی، و ده ها موارد اینچنینی، “الله اکبر”  است؟ تا کی باید “الله” برای زندگی اجتماعی ما واسطه گری کند و مردم ایران نیز همچنان تو سری خور و بی حقوق بمانند؟

راستی برزگی “الله” چه حاصلی برای زندگی انسانی اعراب داشته است که ایرانی ها دوباره بخواهیم آن را تجربه کنیم؟

چار ما نمی توانیم که به نیروی زمینی خودمان متکی باشیم، و به فهم و شعور انسانی مان بمنظور اداره امور کشورمان بهره ببریم؟

تا چه تاریخی باید تعدادی فریب نادانی و جهالت تعدادی وابسته به تفکر عقب مانده ارتجاعی مربوط به تمدن اعراب بیابانگرد را بخوریم؟ و یک مرتبه دیگر به تعدادی “الله اکبر” باوران اجازه دهیم که حاکمین سیاسی کشورمان باشند؟ منظورم امثال آخوند “خاتمی” و خاتمی چی های اصلاح طلب، و یا مدافعین اسلام رحمانی در حاکمیت ایران اسلام زده هستند.

آیا وقت آن نرسیده است که شعار ها و خواست های زمینی و اجتماعی مان را منطقی فریاد بر آوریم؟ و خواست های سیاسی چون  استقلال، آزادی، برابری، جدای دین از سیاست را شعار دهیم؟

در طول تاریخ، و با این همه جنایت که از طرف حامیان “الله” بر روی زمین دیده ایم، ( مخصوصن در ایران بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ )، وقت آن نیست که خواست “جدائی دین از سیاست” را طلب نمائیم؟ ودر این مسیر سرنوشت ساز برای آیندگان ایرانی گام برداریم؟

غیر از این است که کشورهای که “الله” را در قانون و سیاست هایشان دخالت داده اند، چیزی به غیر از بی حقوقی وعقب ماندگی، و جهان سومی گیرشان نیامده است؟ که در آن کشور ها جنایت و بی حقوقی فردی بیداد می کند!

چرا نباید به نیروی انسانی خودمان در روی همین کره زمین را باور نمائیم، و بگوئیم که زندگی اجتماعی بشر روی زمین نیازمند هیچ گونه واسطه ای میان زمین و آسمان را ندارد؟ مگر مردم ایران چه توانانی کمتر از افراد ساکن دیگر کشور های مترقی دنیا دارند؟ که آنها همیشه در عالیترین شکل داشتن رفاهیات ممکن در زندگی ادامه حیات دهند، و ما نیز همچنان در منجلاب بدبختی، جهالت و عقب ماندگی های جهان سومی دست و پا بزنیم، ودنباله روی از سیاست های تعدادی آخوند مفت خور ( مثلن خاتمی ) باشیم!  و آیا غیر از این است که سید آخوند های خندان، و طرفدرانشان با هزار تا فرمول و کلک زدن اجازه نمی دهند که کشور ایران تجربه جدای دین از سیاست را بیازماید.

به فیلم سخنرانی آخوند خاتمی توجه کنید که تائید و سندی بر ادعای بنده است.

در وقت اعتراضات، اگر خواست انقلابی جامعه ای “الله اکبر” باشد، نهایتا به اصلاحات، و ادامه حکومت اسلامی رحمانی در ایران قانع می شویم! و دوباره سید محمد خاتمی خندان های دیگری تا یک ۲۰ سالی دیگر بر ما ایرانیان حکومت خواهند کرد!  که البته هر چه تاریخن بدبختی وجنایت وعقب ماندگی بر سر ایرانیان آمده است با فریاد و نعره های مستانه “الله اکبر” بوده  است.

خواست سیاسی این جریان شکست خورده، و رسوای اصلاح طلبان  این است ایران اسلامی شبیه به افغانستان کنونی داشته باشیم. کشوری که منافع غربی ها را تامین کند، و از آن طرف نیز غربی ها به مسئولین رژیم اجازه جنایت با نام اجرای قوانین شرعی را می دهند. حکومت اسلامی از نوع کشور عربستان که در روز روشن گردن متهمین را با شمشیر بزند و رگ گردن هیچ نهاد حقوق بشری هم بالا نزد! که تعدادی از این افراد هم اکنون در واشنگتن زندگی خوشی را دارند و از آن مکان امن و در پناه “شیطان بزرگ“، به جوانان ایرانی آزادیخواه، رهنمود های”الله اکبری” می دهند!

شعار ” الله اکبر” اعتراضی انحرافی است که توسط تعدادی از حکومتی های سابق رژیم که چند سالیست از قدرت حکومتی طرد شده اند مطرح می گردد. همه اهداف سیاسی این آقایان نیز در تلاش برای ادامه عمر ننگین جمهوری اسلامی است.  انهای که به جوانان ایرانی پیشنهاد چنین شعار های مذهبی را می دهند، تحت هیچ شرایطی موافق با حاکمیت مردم، جدائی دین از سیاست، و حکومتی دمکراتیک در ایران نیستند.

الله اکبری که امروز فریاد می زنید دوباره به اینجا می رسیم که خمینی بعد از انقلاب و سقوط نظام پادشاهی بدان ها اشاره کرده بود. این آقایانی که دوباره شعار الله اکبر را مطرح می کنند در همان تاریخ، و همین الان نیز به دوران طلای امام، و حفظ کل نظام وفادارند.

فیلم سخنرانی خمینی

“الله اکبر” رجوع دوباره زندگی ایرانیان به عقب ماندگی، و تفکر ارتجاع سیاه است. که یک مرتبه دیگر قدرت بدست کسانی بیفتد که بخواهند آزادی انسانی مردم را با توسل به شرعیات دینی از آنان بگیرند.  جهان با سرعت هر چه بیشتر به سمت و سوی داشتن زندگی انسانی تر به پیش می رود، و آن وقت  در ایران یک تعدادی آخوند و لباس شخصی های با تفکرات جاهلانه وام گرفته از تاریخ اعراب بیابانگرد در صددند که جوانان کشور را همچنان در نادانی وعقب ماندگی ها نگه دارند! چرا؟ چونکه جدای از تفکرات شخصی  تاریک اندیشانه شان، منافع مادی سیاسی آنها نیز بسته به ادامه عمر حکومتی ارتجاعی اسلامی در ایران است، و نه شکلی از کشور داری که بصورت کاملن دمکراتیک با رجوع به انتخابات آزاد. و نه نظامی که در آن آزادی احزاب سیاسی، آزادی بیان، آزادی دین داری وبی دینی، اعتصابات، اعتراضات، برابری جنسیتی، ممنوعیت زندگی مفت خوری ( زندگی آخوند ها )، قانونی باشد.

واقعیت این است که از فریاد های الله اکبر به هیچ کدام از خواست های آزادیخواهی نمی رسیم. ما تجربه تاریخی بسیار تلخی از شعار های مذهبی نظیر “الله اکبر” داریم.  و تاوانش را هم با اعدام ده ها هزار جوان ایرانی داده ایم. خاوران نمونه عینی است که مخالفین نظام اسلامی با نعره های “الله اکبر” چماقداران خمینی به قتل رسیدند.

و اگر در ایران  دین از سیاست جدا گردد، و چنین اتفاق تاریخی به سر انجام برسد، در آن صورت دکان بازار چند صد هزار آخوند، مداح، و مبلغین خرافاتی مفت خور بسته می شود. مبلغین دینی که در آمد های مادی زندگی شان از طریق حرافی، خرید و فروش بهشت و جهنم، سکس با حوری های زیبای بهشتی، احکام مربوط به کثافات و نجاثات، چگونگی حلالیت داشتن رابطه جنسی با حیوانات، عمه، خواله… و از این دست مزخرفات تامین می گردد.  و اگر قوانین اساسی در ایران ممنوعیت روضه خوانی را تصویب کند، آنها نیز همچون در گذشته تاریخ کشور های غربی ( کشیش ها )، وادار خواهند شد که عبا و عمامه مفت خوری را از تن بدر اورند و تبدیل به لباس کار و سازندگی نمایند، و همگام با دیگران در این راه کوشا باشند.

سرنگون باد حکومت جنایتکاران، زنده باد جدائی دین از حکومت، نمایندگی خواست های ایرانیان انسان دوست، و آزادیخواه است، و نه “الله اکبر” ارتجاعی. زمان آن رسیده است که با صدای بلند فریاد آزادی، آزادی بدون دین را مطالبه نمائیم.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ـ زنده باد جدای دین از سیاست

 

مراد شیخی

muradsheixi@yahoo.com

چهارشنبه ۰۷ شهریور ۱۳۹۱

۲۸ -۰۸- ۲۰۱۲