نمایش “قدرت” برای پوشاندن ضعف!

گزارش هائی از ایران حاکی است که این روزها با گشت و گذاری در سطح شهر تهران و برخی دیگر از شهر های بزرگ، می توان به شرط داشتن چشمانی خیره به واقعیت، جوشش اوضاع ملتهبی را مشاهده کرد که در پسِ یک “سکوت”و ثبات ظاهری، در رگهای جامعه تحت سلطه ما در جریان است. خیابانها و میادین اصلی شمال و جنوب شهر تهران مملو از حضور محسوس و نامحسوس نیروهای سرکوبگر است که مرتب و به هر بهانه ای سایه شوم خود را به مردم و بویژه جوانان تحمیل می کنند. مزدورانی که  اکثراً خود را با لباسهای سیاه و ماسک و ساز و برگ جنگی و ظاهری ترسناک و خوف برانگیز آراسته اندو در اکثر میادین و معابر اصلی و حتی در پارکینگ های اختصاصی مراکز بزرگ خرید، حضور دارند و جولان می دهند. نیروهای پاسدار و بسیجی و گشت های سرکوب رنگارنگ در سطحی گسترده نه تنها به جان دختران و زنان افتاده اند بلکه حتی به پسرانی که دارای پوشش “نامناسب” (مثلاً تی شرت هایی که آستین آنها اندکیکوتاه است) هستند نیز به قول معروف گیر داده و آنها را مورد مزاحمت و پیگرد قرار می دهند. حکومت بار دیگر با احساس رشد هر چه بیشتر بحران، تعرضی سرکوبگرانه را به تمام عرصه های زندگی مردم سازمان داده است. بازار نمایش وحشی گری ماشین سرکوب دیکتاتوری حاکم، با دستگیری جوانان و بستنِ آفتابه به گردن آنها و به حالتی رقت بار گرداندن آنها در محلات مختلف و بویژه جنوب شهر، با هدف زهر چشم گرفتن از مردم، دوباره گرم شده است. بلندگوهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی هر روز با عربده کشی خبر از اعدام هایی می دهند که بخشا با بر پا کردن چوبه های علنی دار و دعوت مردم به تماشای این وحشی گری آشکار در سراسر کشور صورت می گیرد. دژخیمان جمهوری اسلامی شمار زیادی از دستگیر شدگان بی نام و نشان خیزش توده ای سال ۸۸ و معترضین به دیکتاتوری حاکم را زیر نام مجازات قاچاقچیان و بزهکاران اجتماعی، به تدریج و مخفیانه وحشیانه اعدامکرده است. هم اکنون حداقل ۳۰۰ نفر در سیاهچالهای جمهوری اسلامی در لیست اعدام قرار دارند و بنا به آمار خود مطبوعات رژیم، تنها در خرداد ماه، در هر ۳ ساعت، دژخیمان رژیم یک نفر را به جرمهای مختلف اعدام کرده اند. جنایتی که پیش از هر چیز از عمق نیاز سیستم ضد خلقی حاکم به کنترل اوضاع و حفظ نظم ضد خلقی موجود خبر می دهد. اما هولناکی و ارعاب این جنایات به همین موارد ختم نمی شود. وزیر ارتباطات دولت در جلسه علنی مجلس، بیشرمانه از “شنود و کنترل” مکالمات شهروندان با همکاری کارمندان وزارت خود و سربازان گمنام امام زمان داد سخن داده و در پاسخ به سوالات نمایندگانی که با اشاره به “قانون اساسی” بر ضرورت کسب “مجوز قضایی” پیش از انجام کنترل و شنود، تاکید می کنند، بیشرمانه پاسخ می دهد که با توجه به “گستره” این عملیات، کسب “اجازه” در چنین سطحی”امکان” ندارد. این اعتراف بیشرمانه وسعت دخالت رژیم در امور خصوصی و در این مورد مکالمات خصوصی مردم و ترس و وحشت آنان از شکل گیری حرکتی مردمی در ایران آشکار می سازد. این در حالی است که دستگاه انکیزاسیون حکومتی هر صدای ناهمگون و دگر اندیشی در وسایط ارتباط جمعی از روزنامه و مجلات گرفته تا وبلاگ و فیس بوک و… را با پیگرد و زندان و شکنجه، قلع و قمع می کند. حتی روزنامه ها و مجلات مربوط به “حوادث” برغم آن که موضوع کارشان منطقا سیاست و اقتصاد نیست، آشکارا و رسما سانسور می شوند و وزارت اطلاعات جهنمی رژیم به صاحبان امتیاز و مدیران آنها اخطار می دهد که “نباید” همه “حوادث” رخ داده در سطح جامعه را در نشریه خود چاپ کنند چون این کار باعث تشدید احساس “نا امنی” در میان مردم شده و در نتیجه واکنش های اعتراضی را در جامعه دامن می زند.

اما واقعیت این است که تمامی این کوششها برای برقراری خفقان و مرعوب ساختن توده ها  توسط دیکتاتوری حاکم، بدلیل روحیه بالا و پتانسیل مبارزاتی مردم ما به نتایج دلخواه و برقراری “سکوت قبرستان” در جامعه منجر نشده اند. این روزها در هر جا که امکان تجمعی هست، بازار فحش و ناسزا به سران حکومت از رهبرو اعوان و انصار ش گرفته تا “محافظه کار” و “اصلاح طلب” و “آخوند” و … در مراکز خرید مایحتاج عمومی و بویژه صفهای جدید برای خرید مرغ و در تاکسی ها داغ است. برغم انتظار حکومت، حتی عواقب سرکوب خونین و وحشیانه اعتراضات توده ای سال ۸۸ نتوانسته روحیه یاس و ناامیدی را بر مردم و بویژه جوانان غالب کند، به طوری که هر جرقه ای ظرفیت ترکاندن یک  انبار بزرگ باروت عصیان و نارضایتی تلنبار شده توده های بجان آمده را  دارد. در هفته های اخیر حداقل در ۲ مورد، گزارش شده است که مردم با نیروهای گشت رژیم درگیر شدند. یک مورد از این درگیری ها در چهارراه کوکاکولای تهران و در مقابل ایستگاه مترورخ داد که مردم با حمله به خودروی مامورین گشت ارشاد که به بهانه بد حجابی قصد دستگیری  یک دختر جوان را داشتند، دختر مورد تهاجم قرار گرفته را از دست مزدوران آزاد ساخته و خودروی نیروی انتظامی را واژگون کردند. در مورد دیگری در شهر قم، که یکی از مراکز عمده مرتجعین حاکم و نهادهای سرکوبگر آنان است، در اقدامی مشابه، مردم معترض افراد بازداشت شده در خیابان را از چنگ نیروهای سرکوب آزاد ساخته و آنان را فراری دادند.

از جنبه ای دیگر فساد ساختاری حاکم بر دستگاه بوروکراسی عریض و طویل و کثیف حاکم به نحو بی سابقه ای در معرض دید عموم قرار گرفته است. صدای آرام ولی قابل سمع پوسیدگی استخوانهای فرتوت این دستگاه به طور مدام از زندگی اجتماعی و روزمره مردم به گوش می رسد. تنبلی و  کُندی  بیش از حد کار بوروکراسی دولتی در ادارات و این که تقریباً هر کارمند دون پایه به تبعیتاز رئیس و روسایبالا رتبه خود در ارگانهای دولتی، در ارتباط با به راه انداختن کار ارباب و رجوع، یک ممر درآمد شخصی درست کرده، احساس عمومیمبنی بر عدم امنیت و فقدان کارایی سیستم موجود را بیش از پیش تشدید نموده و اصولا فقدان یک “سیاست” واحد، چشم انداز امکان تداوم روند جاری را در بین کارمندان و مدیران بسیاری از دستگاه های دولتی و خصوصی تضعیف کرده است.

وضع به گونه ای است که حتی در بدنه مهمترین ابزار بقای نظام و رژیم حاکم یعنی در سطوح نیروهای سرکوبگر، ناامیدی و ترس از آینده، یک احساس آشکار می باشد. دیده می شود که بعضیاز بسیجیان و حتی اطلاعاتی های شناخته شده و رسمی بویژه با جلوی چشم خود قرار دادن تجربه خیزش سال ۸۸ و پس از مشاهده قدرت توده ها برغم سرکوب مبارزات آنان، علنا از “خستگی” دم زده و برای زودتر “بازنشسته” شدن و کنار کشیدن از مهلکه شغل ناشریف خود بی تابی می کنند. برخی از چهره های شناخته شده آنان که در دهه سیاه ۶۰، در مصاف مرگ و زندگی بین خلق و ضد خلق، استخوانبندی اصلی ماشین سرکوب رژیم را تشکیل می دادند و دستانشان تا مرفق به خون آزادیخواهان و توده ها ی ستمدیده آلوده است با مشاهده اوضاع جمهوری اسلامی با شتابی فزاینده تر  در صدد “پیوستن” به “اصلاح طلبان” و جا زدن خود در صفوف این بخش از رژیم هستند. این اوضاع باعث شده که حتی از میان جلادان رژیم، عده ای با مشاهده وضع وخیم موجود با جسارت بیشتری به “رهبر” و “نظام” انتقاد کنندو صداهای بلندتری در مورد ضرورت قبول “اشتباهات” گذشته طنین انداز گردد.

در خارج از کشور نیز می توان دید که در میان صف طولانی متشکل از کاربدستان سابق و سرکوبگران دیروزی ( که آخرین وظیفه شان، توطئه برای کنترل اعتراضات و تظاهرات ایرانیان خارج کشور در چارچوب نظام بود)، شتاب ریزش و “تبری” جستن از نظام جمهوری اسلامی سرعت گرفته است. اکثریت افراد جماعت فوق، هم اکنون با استفاده از تریبونهای بی دریغی که بلندگوهای امپریالیستی به آنها می دهند، در هیات “اپوزیسیون”، در خطوط دلخواه امپریالیستها و مرتجعین در جهت تغییر و تحولات احتمالی آینده، به تمرین می پردازند. همه این امور و به طور کلی مشاهده وضعیت جمهوری اسلامی و شدت بحرانی که جامعه تحت سلطه ما در تمام عرصه ها با آن مواجه است،این فکر را در میان اقشاری از مردم تقویت نموده است که فضای جامعه ایران از بعضی جوانب می رود تا شبیه سالهای آخر منتهی به قیام بهمن ۵۷ گردد.  فکری که چه با واقعیت انطباق داشته باشد و چه نداشته باشد انعکاس وجود یک روحیه قوی معطوف به تغییردر میان مردم ماست.   

اینها و ده ها فاکت دیگر در زندگی واقعی توده های تحت ستم ترسیم کننده تصویر جامعه تحت سلطه ما و  اوضاعی ست که رژیم جمهوری اسلامی در پاسداری از نظام استثمار گرانه حاکم با آن مواجه است. در نگاه نخست، آنچه که از مجموع این اوضاع مشاهده می شود تلاش ضد انقلابی وبی وقفه رژیم جمهوری اسلامی برای تداوم و تحکیم سلطه خفقان و دیکتاتوری بر تمامی شئون جامعه تحت سلطه ما و حفظ “ثبات” نظام وابسته می باشد. اما برغم ظاهر اقتدارگرایانه مطلقی که دیکتاتوری حاکم سعی می کند با اتکا به آن و با تشدید نمایش قهر عریان در تمام عرصه های زندگی مردم، سلطه اهریمنی خویش را حفظ کند و به انقیاد و در بند نگاه داشتن توده های بجان آمده تداوم بخشد، نشانه های بارزی (که نمونه هایی از آن در فوق بر شمرده شده)دال بر شکنندگی و ضعف موقعیتحکومت و ترس سردمداران از قدرت توده ها  به عینه مشاهده می شود. اتفاقاً همین ضعف دلیل عربده کشی های سردمداران جمهوری اسلامی می باشد.

در جمع بندی این اوضاع باید گفت که بررسی اوضاع عمومی رژیم جمهوری اسلامی و تحولاتی که در جامعه تحت سلطه ما در ماه های اخیر رخ داده، از یکسو  نشان آشکاری از عمیق تر شدن بحرانی ست که نظام سرمایه داری حاکم بر کشور ما را فرا گرفته و از سوی دیگر خبر از رشد فزاینده تضاد های درونی نظام حاکم می دهد. برای درک بهتر این اوضاع باید دید  که چه دلایل مادی ای چنین موقعیتی را بوجود آورده اند و روند جاری، چه چشم اندازهای محتملی را در مقابل جامعه قرار داده است؛ ومهمتر از آن وظایف نیروهای مبارز و انقلابی در این رابطه چیست؟

دلیل اساسی اوضاع جاری، بطور کلی حدت یابی تضادهای طبقاتی در جامعه تحت سلطه ما و گسترش بحرانی ست که نظام حاکم را فراگرفته است.  همه می دانند که نظام سرمایه داری حاکم بر ایران بدلیل وابستگی تا مغز استخوان به سیستم امپریالیستی، هم اکنون با نتایج ناشی از انتقال بار سنگین بحرانهای امپریالیستی بر جامعه تحت سلطه ما درگیر است. پیشبرد طرح ضد مردمی “حذف سوبسیدها” که در راستای پیشبرد خطوط بانک جهانی و قدرتهای امپریالیستی توسط دولت احمدی نژاد پیش برده شد ، علیرغم همه تبلیغات دروغین دولت مبنی بر  “رشد اقتصادی” و “رفاه” عملا برای توده های زحمتکش ما جز فقر و گرسنگی به بار نیاوردهو در حقیقت،چنگال خونین هیولای فقر و بیکاری و تورم و گرسنگی و بی خانمانی را هر چه عمیقتر در زندگی میلیونها تن از کارگران و زحمتکشان ما فرو برده و ماهیت کثیف و غارتگرانه امپریالیسم را هر چه روشنتر به نمایش گذارده است. بر چنین اساسی است که برخی نمایندگان مجلس،از”خطر” شورشهای اجتماعی ناشی از اجرای طرح “هدفمندی یارانه ها”، یعنی تعرض غارتگرانه ای که زیر این نام به حیات و هستی توده ها سازمان یافته، بیمناک شده اند.

چالش عمده دیگر گردانندگان نظام، عدم پیشرفت “پرونده هسته ای” جمهوری اسلامی و تشدید تحریمهای اقتصادی و به موازات آن قوی تر شدن صدای کوفتن بر طبل جنگ و تهدیدات جنگی از سوی امپریالیستهاست.امری که آشکارا هراس و وحشت سران جمهوری اسلامی را برانگیخته ومنجر به پژواک صدای قوی ای در میان دولتمردان حاکم شده که با دیدن اوضاع داخلی و همچنین سرنوشت رژیمهای صدام و قذافی و مبارک و بن علی و اوضاع کنونی بشار اسد، خواهان سرکشیدن “جام زهر” پرونده هسته ای توسط رهبرشده اند؛ با این پندار که گویا حتی اجابت همه خواستها و خطوط  دیکته شده قدرتهای امپریالیستی در مورد این پرونده، تحت هر گونه شرایطی “امنیت” رژیم شان از سوی آمریکا و شرکا را تضمین می کند. چنین واقعیتی خود به تشدید تضادهای درونی دار و دسته های رژیم و عدم ثبات آنها منجر شده و باعث گشته تا رهبر جمهوری اسلامی به مثابه نوک “پیکان نظام” در هر موقعیتی با تاکید برفعالیتهای “دشمنان نظام” از کاربدستان رژیمش بخواهد که برای حفظ “نظام اسلامی” در مقابل “تهدیدات دشمن”، با یکدیگر بیشتر متحد و هم صدا شوند.

از سوی دیگر، بار خانه خراب کن این شرایط بحرانی بر دوش توده های رنج دیده و تداوم آن طبیعتا کارد را به استخوان زحمتکشان ما رسانده است. در نتیجه رشد این تضاد و ضرورت مقابله با هر گونه احتمال انفجار خشم توده ای ست که جمهوری اسلامی بار دیگر وادار به بستن شمشیر از رو و سازمان دادن تعرضی وسیع به مردم و در یک کلام تلاش برای برقراری حکومت وحشت در جامعه گشته است.

در چارچوب این اوضاع ملتهب، ماشاهد توفان تبلیغاتی ای هستیم که با ماهیتی ضد انقلابی از سوی امپریالیستها و مرتجعین رنگارنگ  برای نفوذ در میان جنبش توده ای و انحراف آن از مسیر انقلابی و ضد امپریالیستی خود با هدف مصون نگاه داشتن نظام سرمایه داری وابسته حاکم از گزند یک انقلاب واقعی به پا شده است. نیروهای انقلابی و مبارز در مقابله با این وضع باید ضمن حمایت از مبارزات مردمی و خواست آزادی و برابری توده ها، ماهیت تحولات جاری و نیروهای درگیر در آن را به مردم تحت ستم و بویژه روشنفکران و جوانان آگاه توضیح دهند و در راه بسیج و سازماندهی تودهها حول این سیاستبه تلاش های عملی دست زنند. به خصوص این اندیشه باید در میان توده ها تقویت گردد کهدر جریان هرگونه تحول احتمالی ای در روند اوضاع، مردم بجان آمده ما باید بر نیروی خود و بر امر چگونگی سازماندهی مستقل خویش از تمامی نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی ضمن طرح اساسی ترین خواست های طبقاتی و برحق خویش متمرکز گردند. اهمیت اتخاذ این سیاست از این واقعیت عینی ناشی می گردد که هم اکنون هستند نیروهایی که ممکن است ظاهراً خود را حتی در سرنگونی رژیم ضد خلقی جمهوری اسلامی با مردم ما همصدا و هم آواز نشان دهند، اما تمامی کوشش شان بر این است که همچون دوران انقلاب سال  ۵۷ علیرغم سرنگونی جمهوری اسلامی، نظام سرمایه داری وابسته حاکم بر ایران را از گزند توده ها مصون نگاه دارند.در حالی که چنین سیاستی نتیجه ای جز تداوم درد و رنج و محرومیت میلیونها تن از کارگران و خلقهای تحت ستم ما نخواهد داشت. چرا که تا سیستم سرمایه داری بر جامعه ایران حاکم است و تا زمانی که نفوذ امپریالیست ها از شئونات مختلف جامعه ما کاملاً قطع نشده است، مردم ما نخواهند توانست پیروزی بر دشمنان خود را جشن گرفته و از رفاه، آزادی و برابری برخوردار شوند.

شهریور ۱۳۹۱